ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی


شهید شبان

 

بسمه تعالی و

بسم رب الشهداء و الصدیقین

ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد ( امام خمینی ره )

با عرض سلام و معذرت از اینکه یک مقدار بیش از حد بین قسمت دوم وسوم فاصله ای افتاد . البته در این مدت منتظر آنهم بودیم که چنانچه از دوستان و نزدیکان مطلبی داشتند را ارائه و یا اعلام آمادگی کنند تا قسمتی را به قلم خودشان بنویسند که متاسفانه کسی اعلام آمادگی نکرد و حقیر چنانچه از اول قول داده بودم به خواست خداوند به اتمام خواهم رساند .

مطلب را تا جایی آوردیم که برای اولین بار بچه های کلاس قرآن با شهید مصطفی آشنایی پیدا کردند  مصطفی با کاپشنی نسبتا نو و زردرنگ و با ظاهری اراسته ولی ظاهرا کمی کمرو همراه استاد وارد کلاس شد و گوشه ای نشست  ، در ابتدا برای دیگران ورود مصطفی با توجه به اینکه قبلا در فضای دیگری بود غیر منتظره به نظر میرسید و هرکس برای خود تفسیری داشت ، آنقدر غیر منتظره که که ورود بی مقدمه اش در اذهان مشکوک بود ولی از تعریف و تمجیدی که در معارفه اش از طرف استاد شد ، تردید و شک بچه ها برطر ف و تبدیل به دغدغه ای دیگر به این مضمون شد که مبادا با توجه به اینکه از نظر سنی بالاتر هست و با توجه به تعریف بیش از حد استاد ، بخش اعظم عنایات ، توجه ، و محبت استاد بطرف آن سوق داده شود و بخشی از علل عدم استقبال و پذیرش بچه ها  هم شاید بر می گشت به غرور و تکبر کاذبمان که بابت سابقه بیشتر حضور در جلسات و اندک معلوماتی که احساس میکردیم بیش از او داریم  چون بعضی از ماها چون حقیر برای ساخته شدن باید گامهای زیادی بر میداشتیم که هنوز هم که هنوز است در همان قدمهای اولیه درجای ، اخلاقی زده و به تله دنیا طلبی گرفتار ، بگذریم اما در ارتباط با دغدغه تقسیم محبت حق را میشد به بچه ها داد چرا ؟چون اولا همانطور که بعدا معلوم شد یکی از پیش داوری بچه ها تحقق پیدا کرد و معلوم بود که بیمورد نبوده زیرا ارتباط بسیار صمیمانه و نزدیک شدن هرچه بیشتر او با استاد چشمگیر و ملموس بود   بطوری که  او خود اعتراف میکرد که من عاشق استاد جلسه هستم و هر آنچه در زندگی ام گم کرده بودم را در وجود او یافته ام به حدی که کار به جایی رسیده بود که دیگر مصطفی به ندرت به منزل خودشان میرفت و همیشه با ایشان بود .و حتی بیشتر اوقات به منزل محقر پدری استاد میرفت و تا پاسی از شب را به گوش کردن نوارهای کاست استاد فلسفی گاها شریعتی و بیشتر،  سخنرانیهای مهیج استاد زنده یاد فخرالدین حجازی گوش میکرده و همانجا تا روز بعد میماند  . در اینجا وظیفه دارم تا از پدر و مادر از دنیا رفته  استاد نیز یادی کرده باشم ان دو که امید است مورد غفران وآمرزش خداوند قرارگرفته باشند بسیار خونگرم و محبتی و با روی گشاده از بچه ها  در منزل محقر خود استقبال میکردندوبا توجه به اینکه رفت و آمد بچه ها به منزلشان را از نظر امنیتی همراه با دردسرهای احتمالی میدانستند ولی شجاعانه از آنها ضمن استقبال ،  تشویق و ترغیب به مذهبی بودن را نیز میکردند و هر ساعت از شبانه روز را با رویی گشاده از همه بچه ها استقبال و در حد امکان پذیرائی میکردند ، روحشان شاد و به حتم ایمان دارم که در امان و شفاعت شهید مصطفی خواهند بود  انشاا… ،  در این موقعیت یک نکته ظریفی هست که پرداختن  به آن هم خالی از لطف نیست . ما و امثال ما در جامعه ای روزگار میگذراندیم که اکثر قریب به اتفاق خانواده هایمان هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ فرهنگی و سواد در اوج فقر و از طرفی فرزندان هم به تبع درفضایی بسر برده که آن فضا  کویری ازمحبت و خوراک شخصییتی ومحروم از هرگونه غذای روحی روانی لازم   بودند.  . و بنا براین برای اولیاء واژه ای به نام محبت و دوستی و رسیدگی به مسائل عاطفی فرزندان ، محلی از اعراب نداشته و برایشان دارای مفهوم آنچنانی نبود و نوجوانان و جوانانی همچون ما  در آتش کم بود شخصییت و محبت می سوختیم و خود هم نمی دانستیم که از چه محرومیم ولی میدانستیم که از نوعی تشنگی رنج میبریم . فقر فرهنگی در خانواده و جامعه حتی در بین فرهنگیان ملموس و بیداد میکرد ، هنوز به یاد دارم که یکی از دوستان ، بزرگترین آرزویش این بود که یکبار از ناحیه پدرتکریم  و بوسیده شود البته در قالب شوخی میگفت ولی بخوبی معلوم بود که همه از این دست بی توجهی ها گرفته تا اهانتهایی که در مسیر تعلیم و تربیت از ناحیه مدرسه گرفته تا خانواده جوان و نوجوان آنروزی را رنج میداد . شکنجه هایی که در مدارس صورت میگرفت باعث شده بود تا مدرسه از نظر دانش آموز حکم قفس و زندانی چون  زندان ابو غریب برایش باشد . دقیقا بیاد دارم که مدیر یکی از دبستانهای وقت بر اثر زیاده روی در خوردن مشروب در سر صف منزل فحاشی ی  ناموسی به دانش آموزان  ، از حرفهای کم آزار دهنده اش بود .دو مقطع ابتدایی و راهنمایی را در دبستان جمشید آنروز و امام موسی صدر امروزی تحصیل میکردیم از همان صبحی که ما وارد آموزشگاه میشدیم با چشمان خود ناظرصحنه ای بودیم  که مبصر کلاسها  برابر دستورات و سفارشات متولیان امر تعلیم و تربیت  یک دسته چوب طناب پیچ شده  که در داخل آب حسابی خیس خود را خورده بود را برای تنبیه  بچه ها در زیر بغل  حمل و تحویل دفتر مدرسه میدادند  که این منظره هر محصلی را بر سر شوق اورده و  به آمدن به مدرسه و تحصیل ترغیب میکرد !!! و این روش  کاملا مصداق جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را داشت !!! خداوند بیامرزد دو  پیر زنی را که درمجاورت و روبروی مدرسه مسکنی داشتند و تنها منجی و دادرس و امید بچه ها آنها بودند که موقع شیون و فریاد بچه ها در زیر ضربات پی در پی چوبهای خیس خورده ، که خود محصول فقر سواد و فرهنگ تربیتی  فرهنگیان  بی فرهنگ حاکمییت  به اصطلاح متمدن شاهنشاهی می بود ، بود  به پشت پنجره کلاسها آمده و با التماس  ، معلمین را از این کار غیر انسانی منع و وساطت میکردند و با این کار نشان میدادند که متولیان امر آموزش و پرورش مملکت ما حتی به اندازه این پیر زنها نیز از شیوه سالم و  غلط تربیتی آگاهی نداشتند

معذرت میخواهم ازبحث خارج ولی خیلی طالب آن بودم که  به بهانه ای وضع فرهنگ زمان ستمشاهی را بازگو کنم . که روح پاک آن شهید کمک کرد تا در اینجا به گوشه ای از آنها بپردازم .و از طرفی آنچه باعث شد تا به این فقر فرهنگی پرداخته شود در ارتباط با دغدغه اولیه بچه ها در رابطه با حضور مصطفی در کلاس بود که مبادا این محبت طلایی ی  پیدا شده در این کویر محبت را از دست داده و یا خدشه ای به آن وارد شده یا کمتر شود . و آنجا یعنی در کنار چنین معلمی و چنین جلسات بودن همان جای معطری بود که بچه ها را از لحاظ اعطای شخصییت سیراب میکرد و چه بسا که عطش مصطفی در کنار معلم بودن نیز ریشه در همین معضلات  و احساس کمبودها  داشت

. استاد در آن زمان جور نارسائیهای محیط خانواده و جامعه و همچنین مدرسه راهم میکشید و با روی باز و حوصله همه را می پذیرفت و با دقت به درد دل همه گوش و راهنمائیهای لازم را انجام میداد، و او از این طریق سعی در ترمیم شخصیتهای لگدمال شده بجه ها که محصول سیاست غلط حاکمیت درامر اموزش  و همجنین جهل و بیسوادی اولیاء بود را داشت .  و اکنون با توجه به اهمیت عطش  درخواست شخصیت برای سنین نوجوانی و جوانی و نقش مهم و  بارز آن که در شکل دهی ی شخصیتی  جوانان سهم بسزائی را ایفا میکند واز هر غذایی و امکاناتی در اولویت میباشد ،  پی برده ام که چگونه و با استفاده از چه ابزاری گروهکهای ملحد منافقین و فدائیان خلق  و منحرف در همان اوایل انقلاب و حتی قبل از پیروزی انقلاب توانستند تا بهترین ونخبه ترین فرزندان این سرزمین را به تله فریب و انحراف خود انداخته ،  جذب خود نموده ، وارد تشکیلات خود نموده ، دستانشان را بخون ملت آغشته کرده ، آنها را برده سیاسی خود و بهره برداری لازم را کرده  که هنوز هم تعدادی از آنها در پادگان اشرف عراق همچون دیوانه های زنجیری در اسارت سرکردگان ملحدی چون مسعود و مریم بسر میبرند . آنها بخوبی موفق شدند تا از فقر فرهنگی جامعه و خانواده ها با اندکی خوراک شخصییتی ی آمیخته با محبت کذایی آنها را چنان شیفته خود سازند که دیگر هیچ کسی یارای نجات و جدایی آنها از این تله مزورانه را نداشته باشد  . و متاسفانه در عصر کنونی نیز که ادعای رشد فرهنگی را داریم خانواده ها بیش از اینکه به خوراک روحی و شخصییتی فرزندان خود برسند به غذاهای چرب و شیرین و پوشاک آنچنانی بیشتر اهمییت داده و بعد از اینکه دلبند عزیزشان را با  اهداء یک شاخه گل  از طرف اجنبی در آغوش همان اجنبی میبینند فریاد بر آورده که مگر چه چیز تو لنگ بود و مگر ما برای تو ازچه کم مایه گذاشته ؟ تورا از بهترین اسبها هم برای اسب دوانی بی نصیب نگذاشتیم  پس از  چه دریغ کردیم که اینگونه در دام دیگران یا اعتیاد و یا کذا و کذا افتادی ؟!!! .ولی غافل از اینکه آنها به اندازه همان اسب اهدائی هم برای دلبندشان خوراک روحی و شخصییتی قائل نبوده  که این نکته مختص متمولین دست بجیب بوده تا رسد به خانوارهایی که قدرت مانور مالی کمتری ،  دارند که دیگر  تکلیف  مشخص است

شهید مصطفی همچون  ما بود و از هیچ امتیازی از هر لحاظ  ، بیشتر از ما برخوردار نبود ولی تنها وجه تمایزش با ما و بقیه این بود که بمحض ورود به جلسات زودتر از همه اول خودش و سپس محیط اطراف و عوامل نارسائیهایی را که عمری باعث زجرش و با آنها گلاویز بود را شناخت و با همان سرعت در شناخت  ، به مبارزه با عوامل پیدایشی معضلاتش پرداخت .

برای همین بود که همیشه احساس میکرد وقت تنگ است .

به هر حال بخشی از آنچه بچه ها خوف آنرا از اول داشتند به حقیقت پیوست و ما هر جا که استاد را میدیدیم مصطفی را هم میدیدیم او یعنی شهید مصطفی جلسه قرآن ، بچه ها و خاصه استاد را منجی خود میخواند و بر همین اساس احترام خاصی نیز برای همه قائل بود و بصورت ویژه ای نیز از بچه هایی که به نوعی عضو جلسات بودند حمایت و پشتیبانی میکرد کم کم بر اثر مرور زمان اما در یک بازه زمانی ی کوتاه با بچه ها و متقابلا بچه ها با مصطفی انس گرفته تا حدی که اگر یک روز همان مصطفی ی مشکوک اولیه در کلاس حضور نداشت بچه ها انگاراحساس گم کرده را داشتند .

او بسرعت از نظر علمی و مطالعه و زهد و تقوی از همه جلو زد ،  دیگر داشت حکم الگویی میکرد که اکثرا بهش اقتدا میکردند و میتوانست در غیاب استاد حتی کلاس را هم اداره کند

وقتی شهید مصطفی پایش به کلاس باز شد کم کم دیگرانی چون حاجی رضا شبان آنروزی و شهابی نژاد امروزی ، سید حسن ظهرابی معروف به حاج آقا ظهرابی که هم اکنون از باز نشسته های بهزیستی میباشد ، جمشید وطنخواه و همچنین شهید احمد رضا نیکونام نیز موفق شدند تا درجمع بچه ها و جلسات شرکت کنند برادر خسرو مقصودی نیز همچون رویه ای که هم اکنون نیز دارد دورا دور مشوق بچه ها بود و از جمع و نحوه کار بچه ها باخبر بود. خداوند منوچهر مقصودی را با شهداء محشور گرداند آن مرحوم سهم بسزائی در برپایی جلسات و در اختیار گذاشتن تریبون هیئت قمر بنی هاشم به برادر اسماعیلی برای انجام تبلیغ داشت که بعد از هیئت قمر بنی هاشم هیئت حضرت ابوالفضل و همچنین هیئت جانثاران قمر بنی هاشم نیز که متشکل از جوانان مذهبی بودند از سخنرانیهای جناب اسماعیلی استقبال و از او دعوت لازم را میگرفتند

با آمدن مصطفی جلسات و جمع شدن بچه ها دور هم بسیار جدی و سرنوشت ساز میشد و کم کم رنگ و بوی سیاسی بودن جلسات نیز در جامعه بیشتر هویدا و مردم هم هر کدام را میدیدند  یک نگاه خاص مذهبی سیاسی رابه آنها داشتند

خانواده ها هم به تبع در ارتباط با سیاسی بودن جلسات پی میبردند اکثر پدر ها به جز مرحوم شاد روان حاج اصغر ایراندوست و حاج عباس فروغی همچنین مرحوم مشهدی علی اسماعیلی پدر غلامعلی به دلیل حضور مستمر در جلسات قرآن ویا ارتباط تنگاتنگ با جناب اسماعیلی  بنا به دلایلی  همچون خوف از ساواک و احتمالا پیامدهای بعدی برای بچه هایشان با بچه ها مخالفت و یا حد اقل همراهی لازم را نمیکردند  اما در عوض بودند مردانی از کسبه و هیئتیهای روشن که به بچه ها روی خوش نشان میدادند . ولی از ناحیه مادر همه قریب به اتفاق نه تنها مخالفتی نمیشد بلکه آنها بچه های خود را تشویق و بنحوی ساپورت  نیز میکردند ، به هر حال بچه ها توانسته بودند با حمایت مادرو دیگر اعضای کوچکتر خانواده آثار و عکسهای خاندان شاه  و همچنین خواننده ها و هنرپیشه های معروف و فاسد آن دوره  را از در و دیوار منازل پاک کنند

در همان ایام بود که در یکی از جلسات استاد به بهانه اینکه ما پس از بلوغ باید مقلد شجاعترین و اعلمترین مراجع تقلید باشیم نامی از حضرت امام خمینی ره را بمیان آورده و نسبت به معرفی و نحوه مبارزه و همچنین از دلائل تبعید ایشان صحبت کرد

مصطفی از همان ابتدا در صدد بر آمد تا بهر طریقی که شده به رساله حضرت امام رسیده و از آن استفاده کند فکر و ذکر او شده بود امام خمینی .او از زمانی که متوجه شد افکارش از پشتوانه های عظیمی چون امام خمینی (البته پس از شناختی که به امام پیدا کرد ) برخوردار هست و اصلا منشاء قیام و مخالفت از ناحیه مراجع و حوزه های علمیه هست راهش را حق مطلق دانسته و در وجودش کلید بسوی حق شتافتن  زده شد

به هر حال جناب اسماعیلی  توانست تا از طریق مرحوم شاد روان حاج آقا طاهری( که خدمات زیادی را از طریق کلاسهای شبانه در زمینه آموزش قرآنی به دوستداران قرآن در میمه داشت )به یکی از دوستانش که اتفاقا در تهران تحت تعقیب ساواک بود معرفی گردد تا با کمک حاج محمد رضا طلایی بتوانند از طریق فرد معرفی شده رساله ای از امام را در  خیابان ناصرخسرو تهران تهیه و در اختیار بچه ها گذارند و از طرفی حقیر نیز توانستم بصورت تصادفی در منزل یکی از اقوام در دهق و علویجه یک قطعه از عکس امام که مربوط به صفحه اول رسله امام میشد را یافته .و جهت زیارت بچه ها به میمه منتقل کنم . و به پیوست فعالیتهای همان زمان جناب اسماعیلی  مجددا موفق شد تا به کمک یکی از دانشجویان مستقر در دبیرستان که تحت عنوان اردوی عمران  ملی حضور داشت به شهید حجت السلام علی اکبر اژه ای که خود از مبارزین و جزء هسته های ورزیده مبارزاتی اصفهان بود معرفی و از طریق آن شهید نیز کتابفروشی قائم اصفهان را معرفی و آدرس داده شد و منبعد استاد  با آشنا شدن با شهید اژه ای از منابع معتبر و بسیار غنی فیض میبرد و تمامی اخبار و شرح وظایف مبارزاتی را ایشان از شهید اژه ای  خط و ربط میگرفت . و در ضمن کتابفروشی قائم نیز خوراک مطالعاتی گروه را تامین میکرد  .

البته ما در ان زمان میدانستیم که ساواکی هم وجود دارد ولی زیاد از سفاکی و بیرحمی آن سازمان اطلاعاتی نداشتیم و برای همین بود که بسیار بیباک و شجاعانه دست به هر کاری میزدیم و از کسی هم چندان واهمه ای نداشتیم هرگز از نحوه شکنجه ها و بیرحمی های ساواک بصورتی که بود اطلاعات دقیق و موثقی  نداشتیم .ولی بعدا مطلع شدیم که حتی داشتن رساله حضرت امام ممکن است جرمش در حد اعدام باشد .بگذریم کم کم با توجه به اینکه محل کتابخانه در داخل مسجد جامع بود به همین بهانه دیگر هر روز محل تجمع بچه ها مسجد شده بود شیخ بلال خدا بیامرز و بزرگترها ی مسجدی هم از اینکه بچه ها به مسجد انس گرفته بودند نه تنها مخالفتی نداشتند بلکه مشوق خوبی هم بودند . جادارد که از زنده یاد مداح روشن دل آقا مرتضی زمانی هم یادی شود ایشان هم خیلی با هوش و حاذق بود آنقدر که همیشه ۵ دقیقه مانده به اذان به مسجد برای اذان گفتن می آمد ولی از زمانی که با بچه ها آشنا شده بود یک ساعت قبل از اذان در مسجد حضور داشت و حتی حضور و غیاب بچه ها را رصد میکرد و مقداری نیز دوست داشت که از زبان بچه ها از خیانتهای حکومت گفته شود خیلی با شهید علیرضا نزدیک و جور بود ، مسجد حال و هوای روحانی ی خوبی داشت ، جلسات و اعیاد و مناسبتهای خاص با مشارکت بچه ها و سخنرانیهای اسماعیلی خیلی خوب برگزار و رونق پیدا کرده بود قسمت غربی مسجد که زیر گنبد باشد محل تجمع هیئت حضرت امام حسین (ع) و قسمت شرقی و دقیقا قرینه آن نیز تکیه ای بود که محل تجمع هیئت حضرت ابوالفضل (ع) بود به یاد دارم که بعضی اوقات در ایام خاصی چون شبهای محرم گاهی افرادی شیطنتهایی میکردند که موجب تنش بین دو هیئت شود ولی سران دو هیئت انسانهایی پخته و مجرب بودند و با هوشیاری از بروز هرگونه تنشی جلوگیری میشد و بچه ها هر کدام به تبعییت از پدر در یکی از این هیئات و هیئتهای دیگر مشارکت جدی داشتند و مشخص بود که مردم میمه از دیر باز عاشق اهل بیت و هیئتی بودند و به بهترین وجه و با تمامی قوا دهه محرم و صفر را با زنجیرزنی و تعزیه خوانی و اهداء نذورات با شکوه برگزار میکردند بطوری که در همان زمانهم نوع عزاداری و جدییت در آن در منطقه و حتی در حد استان کم نظیر و زبانزد بود . چنانکه عرض شد مسجد جامع حالت روحانیت خاصی داشت  به نحوی که نتنها مردم میمه بلکه مردمان دیگر روستاهای مجاور و حتی دور دستی همچون لوشاب حسن رباط و لایبید نیز مدعی کرامات این مسجد و حرمتی خاص برایش قائل بودند که هم اکنون نیزاز همان حالت بری نبوده و در بین مردم از عزت خاصی برخوردار است . . تک درخت بزرگ و کهنسال وسط صحن مسجد و حوضچه کوچک مجاور آن عصرهای بسیار روحانی و بانشاطی را برای بچه ها و دیگر حاضران در مسجد را رقم میزد ، آن تک درخت کهنسال و برنامه هایی چون تعزیه خوانیها و زنجیر زنیها در جوارش خود نشان از آن بود که مردمان این خطه از دیر باز علوی و مذهبی و حسینی بودند که چه بسا همان درخت میتوانست گواهی دهد که در این سرزمین و در همین مساجد مردانی خداجو ، باشرف ، حق طلب ، مبارز و علمایی  از نوادگان شهید ثانی در این مرز و بوم قدم گذاشته و مردم  ازوجودشان فیض و بهره هایی برده و یا روحانیون قدری از سادات موسوی امثال جد بزرگ مرحوم شادروان و حجت الاسلام حاج سید محمد موسویزاده رحمت اله علیه  را بخود دیده است و از طرفی همان هیئات مذهبی موجود در این سرزمین که با جدیت هرچه تمامتر انجام وظیفه میکردند خود نوید بخش تربیت جوانانی بودند که به موقع تا مرز شهادت از دین و کیان و ناموس خود دفاع خواهند کرد و این راز را فقط و فقط امام روح الله با اینکه در دور ترین نقطه ها در تبعید بود هم میدانست و هم میدید ولی ما که خود در بین آنها بودیم چه بسا نمیدیدیم . چرا که روح الله از همان زمان و بعد از آنهم از وجود هیئات و برگزاری تعزیه ها و روضه خوانی ها حمایت و آنها را از عوامل مهم و موثر قیام و پیروزی قیام میدانست .و با چشم خود دیدیم که چگونه از بهترین جوانانمان که خود و خانواده از اعضای پرو پاقرص هیئت بودند( که در این عرصه بهترین گواه و مصداق را میتوان شهید حمید رضا بیکیان نام برد که پدر گرامش از مداحین و سران هیئت بود )  که چگونه در زمان جنگ حسینی مانده و حسینی رفتند ،  اینگونه دستاورد برای ملتی کوچک  اما بسیار بزرگ قامت این سرزمین برای همیشه نشان اقتدار و افتخار خواهد بود و در آینده نیز تک درختان زیادی خواهند بود که گواه این رشادتها و جانفشانیها باشند

مجددا از اینکه به حاشیه پرداختم معذرت میخواهم چون احساس میکنم شاید یادآوری بعضی از موارد برای نسل کنونی پاسخگوی بعضی از سوالات باشد و از طرفی برای بزرگترها نوعی زنده کردن خاطرات باشد .

در همین وضعیت بود که اکثر بچه ها از نظر تحصیلی به مقطع متوسطه یا دبیرستان ارتفاء پیدا کرده و مشغول تحصیل بودند که اداره آموزش و پرورش اطلاعیه ای مبنی بر برگزاری آزمون و استخدام تعدادی را برای تربیت معلم صادر کرد که اکثرییت بچه ها نیز شرایط شرکت در آن آزمون را داشتند شهید مصطفی با مشاوره ای که با استاد کرد به این نتیجه رسید که در شغل معلمی بهتر میتواند ضمن رشد علمی موقعییتی نیز برای تبلیغ و افشای جنایات پهلوی را داشته باشد . بر همین اساس بود که او علاوه بر خود تعدادی از بچه های دیگر را حتی بعضی هم که در جلسات نبودند را متقاعد کرد تا از این فرصت استفاده کنند و بر اساس همین تصمیم بود که خود و تعدادی این مسیر را انتخاب و پس از آزمونی تشریفاتی تعداد چهل نفر از منطقه میمه در همان سال جهت گذراندن دوره دوساله تربیت معلم به دانشسرای مقدماتی اردستان  و تعدادی کمتر نیز به نائین و تعدادی از خواهران به نطنزاعزام شدیم در این مقطع بچه ها به دو گروه تقسیم شدند یک گروه امثال مصطفی و حاج مرتضی اسفندی و حقیربه اردستان  که بعدا در محیط دانشسرای اردستان تعدای از بچه های مذهبی امثال  اقایان اکبر نادیان و مرتضی زمانی و علی یعقوبی و محمد رضا متوسلی به فعالییتهای مصطفی در دانشسرا جذب و به جمع پیوستند که جمع منسجم و خوب و قابل اعتمادی برای پیشبرد اهداف مصطفی به نظر میرسیدند و دسته ای دیگر که در شهر باقی و با جناب اسماعیلی مشغول فعالیت بودند که در این دسته باقی مانده نیز افرادی تازه به جمع گروه سیاسی داخل پیوستند آقایانی همچون اساتید محترم اکبر طلایی و محمد رضا طلایی و حاج حسن آقا اسماعیلی همراه پدر مرحوم و شاد روانشان  و همچنین عباسعلی اباذرکه هسته و دسته داخلی گویا از امکانات بهتر و بیشتری برخوردار بوده و فعالیت میکردند .مضافا اعلام میکنم از اینکه نام عده ای خاص برده میشود این دلیلی بر این نیست که دیگرانی نبودند و فقط این عده خاص بوده اند که چه بسا افرادی در گروههایی دیگر در حال مبارزه و در صحنه های سیاسی نیز بوده ولی حقیر با آنها رابطه یا آشنایی خاصی نداشته ام و از طرفی افرادی همچون بسیاری از همین شهداء بوده اند که به محض پیروزی انقلاب متوجه امر شده و با جدیت هرچه بیشتر وارد صحنه شده و جان برکف در اختیار دفاع مقدس و انقلاب بوده اند تا حدی که در حد شهادت و جانبازی از قبلی ها پیشی و سبقت گرفته و ره صد ساله را یک شبه پیمودند

شهید مصطفی در این مقطع از لحاظ زهد و تقوی و معلومات دینی و اطلاعات سیاسی پیشرفت بسیار عجیب و حتی باور نکردنی پیدا کرده بود بطوری که مصطفی با مصطفی قبلی دیگر قابل مقایسه نبود ، او به محض اینکه قدم به محیط دانشسرا گذاشت هر چند دوری دیگر دوستان خاصه جناب اسماعیلی او را آزار میداد ولی دوباره با آشنا شدن با یکی از بچه های دانشسرا که اهل خمینی شهر بود و او نیز سیاسی و مذهبی که متاسفانه نامش را از یاد برده ام دوباره با جمع دیگر دوستانی که از قبل نام بردم واز بچه های میمه بودند تجدید قوا کرده و خود را خیلی زود پیدا کرد به طوری که تعغیرات شخصیتی ، علمی ، سیاسی و در عین حال عرفانی اش را میتوانستم بصورت روزانه ثبت و رصد کنم بطوری که همچنانکه در قبل نیز ذکر شد مصطفی ی امروز با مصطفی ی  دیروز فرق داشت و این تفاوت برای حقیر که در نزدیک شاهد آن بودم ملموس و هویدا بود و این را برای اطلاع خوانندگان و آگاهی آنان برای قسمتهای دیگر نیز باید اعتراف کنم که در محیط دانشسرا نزدیکترین فرد به مصطفی از نظر فیزیکی و مادی حقیر و از طرفی شاید دورترین فرد هم از نظر معنوی با مصطفی حقیر بوده و از آنجایی که اهم فعالییتهای مبارزاتی و حوادث برای او در محیط دانشسرا بود ، برای نوشتن سرگذشت مبارزاتی اش قرعه بنام حقیر افتاد و الادروجود حقیر امتیاز بیشتری نسبت به دوستان دیگر نبود . در پایان قسمت سوم از خداوند متعال علو درجات را برای آن شهید و توفیق انعکاس بقیه سرگذشت آن شهید را برای خود و موفقییت هرچه بیشتر خوانندگان را در امور جاریه و ادامه راه آن شهید را برای همه دارم انشاالله . درضمن حین  انعکاس قسمت دوم سرگذشت آن شهید یکی از کاربران محترمه به همین مناسبت ابیاتی را هدیه به شهید ارسال کرده بودند که در ذیل خدمتان عرضه میدارم . مهرتان مانا و سهمتان ماندن .

بسم الله العلیم

ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
برهم چو می‌زد آن سر زلفین مشکبار
با ما سر چه داشت ز بهر خدا بگو
هر کس که گفت خاک در دوست توتیاست
گو این سخن معاینه در چشم ما بگو
آن کس که منع ما ز خرابات می‌کند
گو در حضور پیر من این ماجرا بگو
گر دیگرت بر آن در دولت گذر بود
بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو
هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر
شاهانه ماجرای گناه گدا بگو
بر این فقیر نامه ی آن محتشم بخوان
با این گدا حکایت آن پادشا بگو
جان‌ها ز دام زلف چو بر خاک می‌فشاند
بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو
جان پرور است قصه ی ارباب معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو
حافظ گرت به مجلس او راه می‌دهند
می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۱۲/۱۶ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

كشاورزان با آوردن زن و فرزندانشان به محل تجمع تراكتورها، حتی شب‌ها با روشن كردن آتش در كنار تراكتورها می‌مانند و نان خود را هم همانجا می‌پزند

به گزارش نیمروز، در دوران ریاست جمهوری خاتمی بود كه بحث انتقال آب زاینده‌رود به یزد و استفاده كشاورزان یزدی از این آب به گوش رسید.

این طرح در ابتدا با مخالفت شدید اصفهانی‌ها به ویژه كشاورزان شرق اصفهان همراه شد اما سرانجام دولت وقت با اطمینان به كشاورزان و جلب نظر آنها كار خود را انجام داد و پس از لوله‌گذاری، آب زاینده‌رود از اصفهان به یزد منتقل شد.

هرچند قرار بود كه این آب تنها برای مصرف كشاورزی به یزد منتقل شود اما رفته رفته صنایع این استان هم از این آب بهره بردند.

در سال‌های گذشته به دلیل خشكسالی زاینده‌رود، كشاورزان شرق اصفهان برای كشت محصولات خود با مشكل كمبود شدید آب مواجه هستند به طوری كه بسیاری از آنها دست از كشاورزی كشیده و یا به شغل‌های كاذب روی آورده‌اند یا برای كار به شهرهای اطراف مهاجرت كرد‌ه‌اند.

اما از حدود 40 روز پیش، كشاورزان در شرق شهرستان اصفهان، شیوه جدیدی از اعتراض را آغاز كردند و با تجمع تراكتورهای خود در كنار جاده شرق، به نوعی اعتراض خود را به موضوع خشكسالی نشان داده‌اند و با نصب پلاكاردهایی خواستار حق‌آبه خود هستند كه از زمان صفویه و توسط شیخ بهایی مشخص شده است.

كشاورزان با آوردن زن و فرزندانشان به محل تجمع تراكتورها، حتی شب‌ها با روشن كردن آتش در كنار تراكتورها می‌مانند و نان خود را هم همانجا می‌پزند.

اما روز جمعه در پی اعتراضات پی در پی كشاورزان شرق اصفهان به عدم تخصیص آب برای كشت، این اعتراضات با روشی متفاوتر به اوج خود رسید.

كشاورزان شرق اصفهان، در این راستا لوله انتقال آب زاینده‌رود به استان یزد را شكستند تا از طریق هم مانع انتقال آب به این استان در شرایط خشكی زاینده‌رود شوند و هم به مسئولان این پیام را بدهند كه در بازگرفتن حق طبیعی خود جدی و مصمم هستند.

این مسئله در حالی اتفاق می افتد كه به رغم كاهش منابع آبی زاینده‌رود و محروم ماندن بخش كشاورزی از این حق آبه چندصد ساله خود كه گواه آن مدارك مستند تاریخی است، بخش صنعت استان سهم خود از آب زاینده‌رود را با كمترین تنشی در این سالها دریافت كرده است و همین موضوع سبب اعتراض بسیاری از كشاورزان استان نیز شده است؛ چرا كه اگر منابع آبی در استان كم شده است این كاهش سهم در دریافت آب باید برای تمام گروه‌های دریافت كننده آب از زاینده‌رود یكسان اعمال شود اما در سال‌های گذشته به ویژه در دو سال اخیر این اتفاق در حوزه تخصیص آب صورت نگرفت.

دولت دهم و مدیریت استان اصفهان به اولویت، شرب، صنعت و كشاورزی برای تخصیص آب زاینده‌رود اعتقاد دارد و بر اساس همین اعتقاد نیز امسال كشت پاییزه به كشاورزان اصفهانی به ویژه در شرق اختصاص نیافت.

كشاورزان اصفهانی كه از وضعیت معیشتی خود به واسطه عدم كشت، ناراضی هستند و در این شرایط متزلزل اقتصادی كشور روزهای خوبی را سپری نمی‌كنند، در اعتراض به انتقال آب زاینده رود به استان یزد، در شرق اصفهان لوله انتقال آب را شكستند تا شاید از این رهگذر توجه مسئولان استان را به وضعیت نامطلوب اقتصادی و معیشتی كه اكنون در آن به سر می‌برند، نشان دهند.

كشاورزان اصفهانی طی نامه‌ای به استاندار اصفهان اعلام كردند كه در صورت حل نشدن مشكل خود و ندادن حق‌آبه آنها، روز دوشنبه 7 اسفندماه از انتقال آب زاینده رود به دیگر نقاط جلوگیری خواهند كرد.

البته در این زمینه اسماعیلی معاون سیاسی امنیتی استاندار اصفهان امروز در خصوص این اقدام اعلام نظر كرد كه دغدغه خاصی در این مورد وجود ندارد.

كشاورزان اصفهانی لوله انتقال آب زاینده‌رود به یزد را شكستند

كشاورزان اصفهانی لوله انتقال آب زاینده‌رود به یزد را شكستند

كشاورزان اصفهانی لوله انتقال آب زاینده‌رود به یزد را شكستند

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۱۲/۰۶ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

                                    به نام خداوند جان وخرد

پیشگفتار: بحث اتحاد منطقه ای، توسعه و پیشرفت میمه  بارها با تعدیل مطلب و اضافات گوناگون، درهمین وبلاگ منتشر شده است. متن ذیل نگرشی نو به موضوع است.  باتشکر: وطن خواه

حکایت اول: اتحاد میمه با وزوان!؟

درگذشته دور، شهر ميمه منطقه اي حاصلخيز و دركنار روستاي جوشقان و مناطق تابعه آن به عنوان يك بلوك حكومتي واحد شناخته مي شد. بعد از گذشت چندین سال ، ميمه از نظركثرت جمعيت و وسعت زمين به شرایطی رسید که حرفي براي گفتن داشت. درنتیجه ، در دوران پهلوي ها پروژه مستقل شدن کلید خورد و سرانجام  درزمان پهلوی دوم، جمعي از بزرگان و خوانین میمه با بیان اینکه میمه استانداردهای لازمه رابرای شهر شدن دارد، میمه را از جوشقان ونهایتا از سيطره حكومتي كاشان جدا کردند. (اين قضيه داستاني دارد كه ازحوصله بحث ماخارج است)

انصافا شهر ميمه در سال های بعد از استقلال به سرعت از نظر اداري و تشكيلاتي پیشرفت کرد و باتلاش و همت بزرگان و پشتوانه مردم به بخش تبدیل شداما بعدهاشاهين شهر درجوار اصفهان با جمعیت بیشتر روبه آبادانی نهاد و منطقه میمه روبه زوال!

شاهين شهربا عنايت مسئولان عليرغم ناهمگوني بسيار زياد در زبان و قوميت ها ي ساكن ، فربه تر شد و جالب آنکه  درآن سو، بزرگان ميمه ، وزوان ، ازان ، ونداده درگير مسائل بدوي قومي خود بودند. جوشقانی ها هم که زیر سلطه کاشانی ها و قمصری ها بودند. این روند سالها ادامه داشته است . حتما دیده اید که بارها افرادی از دوشهر میمه و وزوان بر سر موضوع اینکه میمه بزرگ تر است یا وزوان و اینکه قنات میمه قدیمی تر است یا قنات وزوان قلم فرسایی کرده اند و به دیدگاه افراد مطلع و دلسوز نیز توجهی نمی کنند و بیشتر دوست دارند به ضرب زور تحلیل کنند. حتی هیچ مفسر و کارشناسی از کارسترگ بزرگ مردانی که هردوقنات راازدل کرکس بیرون اورده اند تجلیل نمی کند و فقط گفتارآنها همیشه حول حاشیه ها چرخیده است.

همین حاشیه ها، کم کم مسیردوبانده اتحاد میان دوشهر رابه یک مسیر پراز سنگلاخ تبدیل کرد. همچنین پارازیت های افراد یکسویه نگر موجب شد تکصداهایی هم که برای اتحاد  میمه و وزوان شنیده می شد، دیگر شنیده نشود.

به هر ترتیب بعدها میمه و برخوار صاحب تشکیلات فرمانداری شدند که بحث دراین خصوص هم اطاله وقت است. جالب اینکه برخواری ها هم  به این پیوند نامیمون خرسند نبودند و راه خود را جدا کردند. حال چند صباحی است میمه درجوار شاهین شهر جاخوش کرده است!

 

اینهم نقشه ایرنا از منطقه (نشانی از منطقه میمه نیست!)

حکایت دوم: اتحاد میمه با جوشقان

 آذر ماه ۱۳۸۵ در نوشتاری تحت عنوان اتحاد منطقه میمه از لزوم اتحاد شهرهای میمه و جوشقان و یا وزوان نوشتم ، آرزویی که باعث می شود قدرت سیاسی شهرمان زیاد و مردم به حقوق حقه خود برسند. درسال های بعد   نیز راهکارهای برون رفت منطقه از مشکلات مطرح و به بحث توسعه یافتگی منطقه میمه پرداخته شد.  جناب آقای محمدتقی معینیان در چند مقاله به این مهم پرداخت.همچنین جناب آقای شیبانی هم هنگامی که مسئولیت بخشداری میمه رابرعهده داشت (وهم بعد ازآن) بارها در مراوداتی که باایشان داشتم، براتحاد منطقه به ویژه همبستگی میمه باجوشقان که درحقیقت برای ما حکم «مام میهن» دارد ، تاکید کرد. از گوشه و کنار هم  شنیده می شد که بزرگان محترم همسایه جنوبی با این موضوع مخالفند. جالب اینکه اتحاد با میمه را هم برنمی تابند . براساس آمار، نزدیک به ۵۰درصد پرسنل اداری شهر میمه را شهروندان وزوانی تشکیل می دهند  حال چرا مخالفند ؟ تاکنون نفهمیده ایم.

تحلیل مساله:

يكسان سازي ميمه ، وزوان ، ازان و زياد آباد، خسروآباد ، ونداده وبه شکلی جوشقان و کامو، اداره کردن آن ها به صورت ناحيه اي مي تواند قدرت سياسي اين منطقه را زياد كند تابهتر بتواند براي مطالبات خود مانور دهند. البته به این مقال ، شهرهای تازه تاسیس جوشقان و کامو (که زیرسیطره کاشان است!!) و نیز لای بید نوپا راهم باید افزود. در صورت عملي شدن اين طرح ، اين مناطق بااتكابه منابع مالي دولتي و بومي خود به شهري قدرتمند تر از حتي كاشان و شاهین شهر تبديل مي شوند واين به نفع مردم منطقه است و به كينه توزي ها ، حرف ها و ادعاهاي قديمي و پوچ و توخالي كه در عصر اتم هيچ معنايي ندارد ، نيز خاتمه داده مي شود.

به نظر می رسد هم اكنون مساله "انفكاك ميمه از مجموعه شاهين شهر و انضمام شهر جوشقان و کامو و روستاهاي تابعه به آن" و گرفتن فرمانداری که درسالهای قبل درهمین وبلاگ فقط به عنوان یک طرح و ایده مطرح گردید، وارد فاز نهایی و جدی خود شده است و این تلاش مسئولان محلی واقعا ستودنی است و باید به آنها دست مریزاد گفت. اتحاد میمه و جوشقان بدون شک ایده ای کارشناسی شده است که افرادمختلفی درچند سال گذشته به آن پرداخته اند .از مسئولان محلی شورا و بخشداری گرفته تا نخبگان سیاسی و علمی منطقه و البته تریبون فعالی به نام  وبلاگ!!(منظور همه دوستانی است که بدور ازغرض ورزی ها به دنبال اتحاد منطقه و پیشرفت شهرشان بودند)

نگاهی به قابليت هاي منطقه :

1- توانمندي علمي ساكنان منطقه ميمه ( ميمه ، وزوان ، ونداده ، زياد آباد، حسن رباط ، لاي بيد ، لوشاب ،جوشقان ،كامو، ازان ،چوگان ، خسروآبادعلي آباد، موته، سعيدآباد وكلوخ... )

2- حاصلخيزي نسبي خاك و تنوع محصولات سردسيري

3- داشتن منابع آبي مطلوب اگر حتي شاخه كوهرنگ را به حساب نياوريم .

4- وجود منابع كاني و معادن غني در منطقه

5- داشتن خطوط ارتباطي فوق العاده - شوسه، آسفالته، راه آهن درآينده و قرارگرفتن در حدفاصل دو استان پيشرفته كشور( تهران و اصفهان)

6- داشتن محدوده براي پيشرفت جمعيتي و ساخت و سازجديد

7 - درمعرض بلاياي طبيعي قرار نداشتن ( فاقد گسل است)

8- وجود مراكز علمي دانشگاه آزاد اسلامي، غیرانتفاعی  و پيام نور درميمه ،جوشقان و  وزوان

9- داشتن اماكن گردشگري و زیارتی

10 - داشتن علقه هاي ناسيوناليستي براساس گويش و تاحدودي نژاد مشترك

۱۲- و نیروهای آزموده،ِ فعال و متخصص 

و..........

کلام آخر:

 دوستی برایم نوشته بود: فکر می کردم دور از جان شما میمه در حال احتضار است ولی مثل اینکه سالهاست که مرده...

امیدوارم مردم و مسئولین شهرهای میمه -جوشقان وکامو- وزوان و لایبید و روستاهای ... با درایت و تدبیر، از فرصت پیش آمده برای منطقه استفاده کنند و گزینه فرمانداری میمه را مدنظر قرار دهند وبا دیدی منطقی، پیشرفت شهر و روستای خود را فارغ از هر رقابتی منفی،  فقط درسایه اتحاد محقق سازند.

 

اکنون نویدهایی از اتحاد شنیده می شود. از سال های گذشته درس بگیریم : اتحاد عامل پیشرفت است و اختلاف عامل انحطاط


درهمین رابطه بخوانید...


+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۱۰/۰۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

باسلام

اگر موضوع حضور مهاجران «««غيرقانوني»»»  افغان در ميمه به درستی مدیریت نشود؛ این موضوع  به زودي  به  تهدیدی امنيتي – بهداشتي و اجتماعي براي مردم ميمه تبديل خواهد شد . حضور گسترده و غیرقانونی اتباع افغان واقعا چهره شهر را دگرگون کرده است .

درتعطيلات گذشته ،  فرزندم را براي تفريح به پارک معلم  بردم . باديدن خيل عظيم افاغنه ، واقعا متاسف شدم. البته اگر با ديد انساني به مساله نگاه کنيم شايد حرفي براي گفتن نداشته باشيم  اما گاهي احساسات واقعا کاردست آدم مي دهد.(بايد حضور افاغنه غيرقانوني را به شدت محدود کرد)

روي ديوار باغ شهرمان ملتمسانه نوشته بود: «مردم محترم ميمه منازل آبا واجدادي خودتون  رو به افغاني ها نديد

واقعا دوکلمه حرف حساب بود.

 

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۴/۱۸ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

باسلام

در دو روزگذشته دوستان اسامی مختلفی از تصویری که در وبلاگ قرار داده بودم برای من ارسال کردند.  از تعلق این تصویر به پدربزرگ من تا کلنل محمدتقی پسیان !!

این تصویر مربوط به شخص سید فرهاد سهی است . تصویر به طور مستقیم از فرزند سیدفرهاد که بیش از ۶۰سال دارد و ساکن تهران است، به دست من رسیده است.

ماجرا از این قرار است که فرزند سیدفرهاد با ابوی بنده سابقه دوستی دارند. وی که نام خانوادگی خود را به دلایلی  تغییر داده است، بعد از چندین سال از گذشت انقلاب، اخیرا از تهران به میمه آمد تا تجدید دیداری با دوست قدیمی خود داشته باشد و نیز به برخی مشکلات خود در روستای سه رسیدگی کند. از طرفی، چون نام پدر بنده را هم پدر بزرگ به عشق سیدفرهاد ، فرهاد گذاشته است ،ابوی بنده طلب تصویری از سیدفرهاد کرد و مراد حاصل شد.

اما بیوگرافی سیدفرهاد را دوست فرزانه و محقق جناب آقای محمدتقی معینیان زحمت تحقیق و گردآوری آن را کشیده اند که ۱۳۸۵ در همین وبلاگ منتشر شد. حال بار دیگر نگاهی به اسطوره سیدفرهاد سهی:

مبارزات سید فرهاد سهی ( علیه حکومت پهلوی 1301 تا 1308 )

سید فرهاد نوابی یکی از اهالی قریه سه از توابع شهرستان برخوار و میمه از شجره سادات صفوی بود که از جد ششم به شاه سلطان حسین صفوی می رسید . مرحوم سید فرهاد بنا بر اصرار پدرش در سن 23 سالگی در نیروی ژاندارمری به عنوان قره سوار استخدام می شود در بدو استخدام به مدت 4 سال در گروهان ژاندارمری قم با درجه گروهبانی انجام وظیفه می کند . در این مدت در ماموریتی به اتفاق فرمانده گروهان ژاندارمری قم ( سلطان غلامعلی خان گمرکچی قمی ) برای دستگیری علی تجره ای یکی از یاغیان محلی به منطقه خوانسار و گلپایان می روند . در طی این ماموریت ، سلطان غلامعلی به بهانه های گوناگون از بعضی کسبه و تجار اخاذی می کند و رشوه می گیرد ........

بقیه ماجرا  را در لینک های ذیل یگیری کنید:

اسطوره سّید فرهاد سهی - قسمت اول

اسطوره سیّد فرهاد سهی - قسمت دوم

اسطوره سیّد فرهاد سهی - قسمت سوم

اسطوره سیّد فرهاد سهی - قسمت آخر

 داستان کامل سید فرهاد در کتاب  میمه شهری گمنام در حاشیه کویر  اثر جناب آقاي محمدتقی معینیان آمده است.

 

+  نوشته شده در  ۱۳۹۰/۱۲/۰۱ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

باسلام

گفتمانی ساده  با جناب آقای معینیان مدیر، نویسنده و پژوهشگر محترم شهرمان داشتم که دراین گفتگو به نکته ای کلیدی اشاره شد و آن اینکه در بحث اتحاد منطقه  و موضوع فرمانداری برای شهر میمه ، اصل «جمعیت » ملاک نیست بلکه موردی که بیشتر باید به آن توجه داشت اصل وسعت برمبنای حوزه آبریز است . جناب آقای معینیان تاکید داشت باید شهرها و دهداری های  جدید در منطقه ایجاد شود و اساسا باید بحث شهر شدن اذان  و  ونداده را مدنظر داشت .

همچنین در بحث «شورای فرامنطقه ای میمه» که بنده  روی آن نظردارم  و دیروز نیز به آن اشاره کرده بودم ، ایشان ضمن تایید ضمنی این مساله،  بیشتر روی« شورای عمران میمه » نظرداشتند . 

 شورای فرامنطقه ای میمه   براین محور استوار است  که نمایندگان  و معتمدان  مردم روستا ها و شهرهای منطقه میمه (یعنی اعضای شورا یامسئولان محلی دیگر که توسط مردم و دولت  انتخاب شده اند)،  دریک شورای مرکزی در مرکز بخش که  نخبگان و متخصصان عالی منطقه داوطلبانه درآن عضویت دارند، مشکلات و اولویت های برنامه ریزی منطقه ای را حداقل  ماهی یکبار  بررسی کنند. دراین شورا نخبگان عالی حتما لازم نیست ساکن منطقه باشند و می توان به طور مجازی از مشورت های آنها بهره گرفت . حذف رقابت منفی میان مناطق  از نظر جغرافیایی ، نژادی و قومی ، نبود انگیزه مالی برای افراد ( که صف دلسوزان واقعی و فرصت طلبان را از هم جدامی کند)، و نیز تصمیم گیری بدورازهیاهوی قدرت از ویژگی های بارز شورای فرامنطقه ای میمه است .

افزایش انگیزه ی پیشرفت با کدام معلم؟

 دراین شورا عضویت دائمی وجود ندارد و درحقیقت اتاق فکر مشترک همه مردم منطقه بر مبنای تخصص و تعهد است . ورود پدرسالاران  نیز به نشست های شورا ممنوع است ( منظور کسانی است که تخصصی ندارند و تنها براساس انتخابی غلط در گذشته ، همچنان داعیه رهبری مردم دارند)

 آقای معینیان نیز سیزدهم آبان ماه ۱۳۸۷ در مقاله ای به  کارکرد  شورای عمرانی شهر میمه   پرداخته بود.  درقسمتی از مقاله تاکید شده بود باید با تاسیس یک  تعاونی چند منظوره عمران به باروری استعدادها بپردازیم وبا کار و کوشش و لیاقت به کسب شخصیت و اعتماد به مقام شایسته و لایق خویش در منطقه ، شهرستان و حتی استان نائل شویم. همچنین تاکید شده بود  نباید این موقعیت نیز مانند اوایل انقلاب با پدرسالاری،  خود محوری، مخفی کاری،  وعدم یاری گرفتن از نخبگان شهر باز از دست برود .

ضرورت تشكيل شورای عمرانی شهر میمه - نویسنده:محمدتقی معینیان

+  نوشته شده در  ۱۳۹۰/۱۱/۱۰ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

                        بانام خداوند جان وخرد 

پیشگفتار: بحث اتحاد منطقه ای، توسعه و پیشرفت میمه  بارها با تعدیل مطلب و اضافات گوناگون، درهمین وبلاگ منتشر شده است. متن ذیل نگرشی نو به موضوع است.    باتشکر: وطن خواه

حکایت اول: اتحاد میمه با وزوان!؟

درگذشته دور، شهر ميمه منطقه اي حاصلخيز و دركنار روستاي جوشقان و مناطق تابعه آن به عنوان يك بلوك حكومتي واحد شناخته مي شد. بعد از گذشت چندین سال ، ميمه از نظركثرت جمعيت و وسعت زمين به شرایطی رسید که حرفي براي گفتن داشت. درنتیجه ، در دوران پهلوي ها پروژه مستقل شدن کلید خورد و سرانجام  درزمان پهلوی دوم، جمعي از بزرگان و خوانین میمه با بیان اینکه میمه استانداردهای لازمه رابرای شهر شدن دارد، میمه را از جوشقان و نهایتا از سيطره حكومتي كاشان جدا کردند. (اين قضيه داستاني دارد كه ازحوصله بحث ماخارج است)

انصافا شهر ميمه در سال های بعد از استقلال به سرعت از نظر اداري و تشكيلاتي پیشرفت کرد و باتلاش و همت بزرگان و پشتوانه مردم به بخش تبدیل شد. اما با پيروزي انقلاب، افول شهر میمه به يكباره شروع شد. آغاز جنگ تحميلي ، سيل مهاجرين جنگی را به يك شهرك به نام شاهين شهر درجوار اصفهان سرازير كرد . اين باعث افزایش جمعیت و صدالبته گستردگی وسعت و امکانات شهرک شاهین شهر شد. از طرفی، خان سالاري در ميمه هم براي انقلابيون بوروكرات مستقر در استانداري خوشايند نبود و شايد از اين جهت هم میمه مورد بي مهري قرار گرفت.
خلاصه ، شاهين شهركه ميزبان مهاجرين جنگي شده بود، با دريافت كمك هاي دولتي براي رفاه اين افراد كه (واجب هم بود) و نيز عنايت مسئولان اصفهاني هر روزعليرغم ناهمگوني بسيار زياد در زبان و قوميت ها ي ساكن ، فربه تر شد و از يك شهرك به شهر تبديل شد. جالب آنکه  درآن سوي شاهين شهر، بزرگان ميمه ، وزوان ، ازان ، ونداده درگير مسائل بدوي قومي خود بودند. جوشقانی ها هم که زیر سلطه کاشانی ها و قمصری ها بودند ، خود باکامویی ها کشمکش داشتند. این روند سالها ادامه داشته است .
حتما دیده اید که بارها افرادی از دوشهر میمه و وزوان بر سر موضوع اینکه میمه بزرگ تر است یا وزوان و اینکه قنات میمه قدیمی تر است یا قنات وزوان قلم فرسایی کرده اند و به دیدگاه افراد مطلع و دلسوز نیز توجهی نمی کنند و بیشتر دوست دارند به ضرب زور تحلیل کنند. حتی هیچ مفسر و کارشناسی از کارسترگ بزرگ مردانی که هردوقنات راازدل کرکس بیرون اورده اند تجلیل نمی کند و فقط گفتارآنها همیشه حول حاشیه ها چرخیده است. همین حاشیه ها،  کم کم مسیردوبانده اتحاد میان دوشهر رابه یک مسیر پراز سنگلاخ تبدیل کرد. همچنین پارازیت های افراد یکسویه نگر موجب شد تکصداهایی هم که برای اتحاد  میمه و وزوان شنیده می شد، دیگر شنیده نشود.
هر روز در گوش بچه ها کلماتی همچون  وزواني كاچي خور و... زمزمه می کردند و وزواني ها هم مي گفتند : ميمه اي لواز . جوانان ميمه اي عشقشان بستن راه براي زيادآبادي ها و ازاني ها وكتك كاري با آنها بود و روستازادگان نيز منتظر گذرپوست به دباغ خانه بودند.
به ياد دارم براي فوتبال به زياد آباد رفته بوديم . بازي را برديم اما در محل خندق كنوني سنگسار شديم . در ورزشگاه ميمه هم فوتباليست هاي ميمه اي وقتي كم مي آوردند دارودسته به راه مي انداختند. درسال اول دبيرستان به هنرستان وزوان رفتم و عشق و علاقه شديدي به معماري داشتم و دوست داشتم رشته راه و ساختمان بخوانم اما دانش آموزان وزواني دراولين روز حضور من آنقدر متلك پراني كردند كه منصرف شدم وكلاس را ترك و به ميمه برگشتم.از اينگونه مثال ها زياد است و دوستان من در وزوان و ساير نقاط حتما شمه اي از آنها رابه ياد دارند.

مي خواهم به اين نتيجه برسم كه هر روز شاهين شهر فربه تر شد و افراد بانفوذش با برخواري ها دائم نماينده اي از خود براي مجلس ساپورت كردند و ميمه اي ها و وزواني ها وديگران نيز درگير مسائل بيهوده بودند. دوستان عزیز اتحاد میمه و وزوان حکایت ها دارد واين مهم تاكنون اتفاق نيافتاده است.

حکایت دوم: اتحاد میمه با جوشقان

 آذر ماه ۱۳۸۵ در نوشتاری تحت عنوان اتحاد منطقه میمه از لزوم اتحاد شهرهای میمه و جوشقان و یا وزوان نوشتم ، آرزویی که باعث می شود قدرت سیاسی شهرمان زیاد و مردم به حقوق حقه خود برسند. درسال های بعد   نیز راهکارهای برون رفت منطقه از مشکلات مطرح و به بحث توسعه یافتگی منطقه میمه پرداخته شد.  جناب آقای محمدتقی معینیان در چند مقاله به این مهم پرداخت.همچنین جناب آقای شیبانی هم هنگامی که مسئولیت بخشداری میمه رابرعهده داشت (وهم بعد ازآن) بارها در مراوداتی که باایشان داشتم، براتحاد منطقه به ویژه همبستگی میمه باجوشقان که درحقیقت برای ما حکم «مام میهن» دارد ، تاکید کرد. از گوشه و کنار هم  شنیده می شد که بزرگان محترم همسایه جنوبی با این موضوع مخالفند. جالب اینکه اتحاد با میمه را هم برنمی تابند . براساس آمار، نزدیک به ۵۰درصد پرسنل اداری شهر میمه را شهروندان وزوانی تشکیل می دهند  حال چرا مخالفند ؟ تاکنون نفهمیده ایم.

تحلیل مساله:

يكسان سازي ميمه ، وزوان ، ازان و زياد آباد، خسروآباد ، ونداده وبه شکلی جوشقان و کامو، اداره کردن آن ها به صورت ناحيه اي مي تواند قدرت سياسي اين منطقه را زياد كند تابهتر بتواند براي مطالبات خود مانور دهند. البته به این مقال ، شهرهای تازه تاسیس جوشقان و کامو (که زیرسیطره کاشان است!!) و نیز لای بید نوپا راهم باید افزود. در صورت عملي شدن اين طرح ، اين مناطق بااتكابه منابع مالي دولتي و بومي خود به شهري قدرتمند تر از حتي كاشان و شاهین شهر تبديل مي شوند واين به نفع مردم منطقه است و به كينه توزي ها ، حرف ها و ادعاهاي قديمي و پوچ و توخالي كه در عصر اتم هيچ معنايي ندارد ، نيز خاتمه داده مي شود.

به نظر می رسد هم اكنون مساله "انفكاك ميمه از مجموعه شاهين شهر و انضمام شهر جوشقان و کامو و روستاهاي تابعه به آن" و گرفتن فرمانداری که درسالهای قبل درهمین وبلاگ فقط به عنوان یک طرح و ایده مطرح گردید، وارد فاز نهایی و جدی خود شده است و این تلاش مسئولان محلی واقعا ستودنی است و باید به آنها دست مریزاد گفت. اتحاد میمه و جوشقان بدون شک ایده ای کارشناسی شده است که افرادمختلفی درچند سال گذشته به آن پرداخته اند .از مسئولان محلی شورا و بخشداری گرفته تا نخبگان سیاسی و علمی منطقه و البته تریبون فعالی به نام  وبلاگ!!(منظور همه دوستانی است که بدور ازغرض ورزی ها به دنبال اتحاد منطقه و پیشرفت شهرشان بودند)

حال پیشنهاد می کنیم انجمن و یا شورایي فرامنطقه اي از بزرگان و نخبگان ساکن شهرهای میمه و جوشقان و وزوان  باجدیت اصل اتحاد برای شهرستان شدن را پیگیری نمایند. تشکیلاتی  که نمايندگاني از مناطق مختلف درآن صاحب نظر باشند و چگونگي نزديکي اقوام و مناطق درآن بررسي شود که اين بررسي مي تواند به اتحاد مردم منطقه و دريافت حقوق قانوني خود از نماينده مجلس و درسطحي بالاتر از دولت منجر شود.

نگاهی به قابليت هاي منطقه :

1- توانمندي علمي ساكنان منطقه ميمه ( ميمه ، وزوان ، ونداده ، زياد آباد، حسن رباط ، لاي بيد ، لوشاب ،جوشقان ،كامو، ازان ،چوگان ، خسروآبادعلي آباد، موته، سعيدآباد وكلوخ... )

2- حاصلخيزي نسبي خاك و تنوع محصولات سردسيري

3- داشتن منابع آبي مطلوب اگر حتي شاخه كوهرنگ را به حساب نياوريم .

4- وجود منابع كاني و معادن غني در منطقه

5- داشتن خطوط ارتباطي فوق العاده - شوسه، آسفالته، راه آهن درآينده و قرارگرفتن در حدفاصل دو استان پيشرفته كشور( تهران و اصفهان)

6- داشتن محدوده براي پيشرفت جمعيتي و ساخت و سازجديد

7 - درمعرض بلاياي طبيعي قرار نداشتن ( فاقد گسل است)

8- وجود مراكز علمي دانشگاه آزاد اسلامي، غیرانتفاعی  و پيام نور درميمه ،جوشقان و  وزوان

9- داشتن اماكن گردشگري و زیارتی

10 - داشتن علقه هاي ناسيوناليستي براساس گويش و تاحدودي نژاد مشترك

۱۲- و نیروهای آزموده،ِ فعال و متخصص 

و..........

کلام آخر:

 دوستی برایم نوشته بود: فکر می کردم دور از جان شما میمه در حال احتضار است ولی مثل اینکه سالهاست که مرده...

امیدوارم مردم و مسئولین شهرهای میمه -جوشقان وکامو- وزوان و لایبید و روستاهای ... با درایت و تدبیر، از فرصت پیش آمده برای منطقه استفاده کنند و گزینه فرمانداری میمه را مدنظر قرار دهند وبا دیدی منطقی، پیشرفت شهر و روستای خود را فارغ از هر رقابتی منفی،  فقط درسایه اتحاد محقق سازند.

از سال های گذشته درس بگیریم : اتحاد عامل پیشرفت است و اختلاف عامل انحطاط

+  نوشته شده در  ۱۳۹۰/۱۱/۰۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

این نوشتار در تایید مطالب منتشر شده درباره توسعه و حفظ حریم شهر میمه در رسانه صبح میمه به قلم جناب آقای شیبانی و مقاله جناب دکتر اسکندریان در وبلاگ میمه اصفهان و مقاله جناب آقای ایراندوست در وبنوشت صبح میمه است .

****************************************************************

                                      بسمه تعالي

درجايي خواندم کلمه توسعه يک کلمه زيباي است که از پنج حرف تا، واو ، سين ، عين ، و ها تشکيل شده است و ما براي تحقق تمام اهدافمان در راه توسعه بايد از هر حرف، پيامي را بگيريم . از تاي توسعه "توکل بر خدا" ؛ از واو توسعه ، "وحدت بين همه مردم" ، همدلي؛ همگامي و اتحاد، از سين توسعه اگر بخواهيم توسعه پايدار داشته باشيم نياز داريم به اينکه مسئولين و خادمان از" سعه صدر" برخوردار باشند و با مردم شريف و نجيب مدارا کنند ، از عين توسعه پيام عشق به خدمت ؛ کساني مي توانند علمدار توسعه شهر باشند که عاشق و شيفته خدمت باشند نه تشنه قدرت، کساني که روحيه نوکري و خدمتگزاري را دارند و هيچ ادعايي ندارند و دنبال نان و نام نيستند مي توانند در توسعه شهر نقش آفرين باشند . از ها توسعه هم مي توانيم پيام همت را بگيريم که امام حسين(ع) فرمود ((ان الله يحب المعالي الامور)) خداوند کارهاي بزرگ و همتهاي بلند را دوست دارد .همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جايي رسيده اند .(اقتباس ازيک کتاب)

ميمه داراي تاريخ کهن است . ما بايد براي ميمه که در تاريخ ثبت شده است کارهاي تاريخي ماندگار در تمامي ابعاد سياسي، فرهنگي، اقتصادي؛ معيشتي و در مسائل کشاورزي صورت دهيم تاميمه به عنوان يک شهر الگو در استان و منطقه مطرح شود.  صرف نظر از اين گفتار اگر بخواهيم بدانيم مهمترين عامل توسعه يک شهر چيست؟

بدون شک به اين نکته مي رسيم که مهمترين عامل توسعه عزم ملي و استفاده از همه ظرفيت و نيروي انساني ، حمايت از مسئولان محلي و تشويق بخش خصوصي جهت سرمايه گذاري و بکار گيري وسيع امکانات دولتي در منطقه است .  سرمايه گذار وقتي بداند مسئولان شهر از او حمايت مي کنند و اين حمايت را لمس کند و بداند شهر رو به رشد است ، آنگاه انگيزه بيشتر پيدا مي کند. مسئول محلي نيز وقتي بداند مردم پشتيبانش هستند فکر خود را به جاي خنثي کردن کارشکني ها، معطوف برنامه ريزي هاي شهر مي کند.

ميمه استعداد تبدیل شدن به یک قطب کشاورزی و صنعتي درکشور را دارد. استعداد يک منطقه ويژه اقتصادي و استعداد ايجاد کارخانه هاي مادر را نیز دارد به دليل اينکه در کنارجاده ترانزيت و راه شمال به جنوب است به لحاظ اينکه در يک نقطه استراتژيکي قرار گرفته است . درهر صورت براي پيش بردن پروسه توسعه شهر راهي جز کشاورزی صنعتی یا صنعتي شدن نيست ودر اين روند مشکلات حاشيه اي که اکثرا از ناحيه کشاورزي و زراعت است رامي توان با تشريح درست مسائل و درستکاري مدیریت و حل کرد. مردم ميمه فهيم و آگاه هستند و بالاترين ويژگي اين مردم دين مداري آنهاست ، هر جا که ببينند با صداقت و با روحيه فداکاري و با جديت يک امري پيگيري مي شود، مردم اين را لمس مي کنند و وارد ميدان عمل مي شوند .اما اگر ببينند تسامل و تساهل و رخوت و انزوا و بي اطلاعي و بي تفاوتي در شهر وجود دارد حق دارند مردم در همين حالي که هستند باقي بمانند. برنامه بايد اين باشد که کارفرهنگي در راستاي توسعه شهر و حمايت از مسئولان به جمع مردم ، خانه ها ، اجتماعات مردمي در روستاها برود.

چگونه از ميمه اي هاي خارج از ميمه مي شود براي پيشبرد و توسعه شهر استفاده کرد ؟

هميشه طيفي سنتي در هر شهر وجود دارد که حضور شهروندان غير ساکن را پذيرانيست .البته فلسفه غيرمنطقي اين کار را من تاکنون ندانسته ام. مگر غير از اين است که درهمين شهر درس خوانديم و به شهري بزرگتر رفتيم و امکانات و تجريبات را ديديم و حسرت داشتن ان رادرميمه خورديم؟ 

پس مخالفان بدانند که ماهم دلسوزيم و حتما نبايد در موقعیت های زمانی خاص خود را نشان دهيم که بگويند فلاني هنوز بچه ميمه است!!

به نظر من با برگزاري همايش های محلی و تشکيل انجمنی فراگیر از متخصصان درون و برون منطقه ، مي توان مشکلات راشناسایی کرد و راهکارهایی برای رفع مشکلات ارائه داد. تااین راهبردها پشتيبان محكمي برای مسئولان محلی برای توسعه شهر شود. مسئولان پرتلاش محلي که زحمت اموراجرايي شهر را درغياب ديگران برعهده دارند و دراين راه مرارت هاي زيادي را هم پذيراهستند فکر نکنم با تشکيل نهادهاي توسعه شهري مخالف باشند. در گفتگويي که بايکي ازمسئولان داشتم گلايه مي کرد شهري بااين همه مهندس و دکتر و.... چرا بايد مسئولانش تنها باشند؟ مگر ارائه يک نظر چقدرهزينه دارد؟؟

من بارها شاهد بوده ام برخی مسئولان محلي در سرما و گرمای  ميمه  پروژه هاي عمراني را بادقت و جديت پيگيري مي کردند . اين واقعا ستودني است و بايد قدردان آنها باشيم.

اما برای تکمیل بحث تخصصی توسعه شهر، عزیزان خواننده شایسته است پست های قبلی همین وبلاگ در سال ۱۳۸۷ از جمله گفتار جامع جناب آقای معینیان را نیز قرائت کنند.

برون رفت از مشکلات ميمه - (۱)- معينيان

برون رفت از مشکلات ميمه -(2)- معينيان

توسعه ميمه - وطن خواه

قسمت اول مقاله - معينيان

قسمت دوم مقاله - معينيان

قسمت سوم مقاله -معینیان

به اميد بهروزي همه میمه ای ها ... وطن خواه

+  نوشته شده در  ۱۳۹۰/۱۰/۲۶ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
یك تغییر در جغرافیای استان اصفهان؛
یك شهر جدید به نقشه تقسیمات كشوري اضافه شد.
 
- وزیران عضو كمیسیون سیاسی و دفاعی با توجه به شرایط خاص جغرافیایی منطقه و تقاضاهای مردمی، با تبدیل روستای سین مركز دهستان سین از توابع بخش مركزی شهرستان برخوار در استان اصفهان به شهر، موافقت كردند.
 
به گزارش روز دوشنبه ایرنا به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دولت، بر اساس این مصوبه، روستای سین از این پس با عنوان شهر سین شناخته می‌شود. روستای سین در فاصله 5 كیلومتری شمال شهر بُرخوار در استان اصفهان قرار دارد. این روستا به عنوان قدیمی ترین روستای شهرستان بُرخوار و هم مرز با شهرستان شاهین شهر و میمه است.
سین پس از شهر گز بُرخوار قدیمی ترین روستا در شمال اصفهان است كه با حفظ بافت تاریخی و خانه های قدیمی میراث دار سُنت ها و آداب و رسوم گذشتگان خود بوده اند. این مصوبه پس از تایید رئیس‌جمهوری از سوی معاون اول رئیس جمهوری برای اجرا ابلاغ شده است.
 
خبراین بود.  حالا روستایی به شهر تبدیل شده  و این حرفی نیست . آنچه مورد اعتراض است  نقشه بکار رفته درخبر است:
 
منبع
+  نوشته شده در  ۱۳۹۰/۱۰/۰۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

سامه بن لادن سرکرده شبکه القاعده که به همراه سه زن و دوازده فرزندش در مجتمع محل سکونتش در ابوت آباد زندگي مي کرد با نگهداري گاو، خرگوش و مرغ و خروس يک زندگي ساده خانوادگي را دنبال مي کرد و سعي کرده بود خود را با آهنگ آرام تغيير فصول در خارج از اين خانه هماهنگ کند. خبرگزاري فرانسه در گزارشي  نوشت:تصاوير ويدئويي از تلفن همراه يک سرباز پاکستاني که روز سه شنبه گرفته شده است به زندگي روستايي ساده وي اشاره دارد. در اين تصاوير دوازده تخم مرغ در ظرفشويي آشپزخانه، تعدادي ظرف در داخل آن و کابينت چوبي بزرگي که درهاي آن باز و خالي بود نشان داده شد.خانه آخر بن لادن که کماندوهاي سيل SEAL نيروي دريايي آمريکا يکشنبه شب گذشته به آن حمله کردند خانه اي تجملي که در گزارش هاي اوليه آمريکا توصيف شده بود نبود.اين ساختمان سه طبقه که آخرين پناهگاه سرکرده فراري القاعده بود در سال دو هزار و پنج در منطقه اي مربع شکل با ديوارهاي سفيد رنگ و بدون بالکن ساخته شد که بيشتر شبيه يک درمانگاه بود تا يک عمارت.سه تن از همسران بن لادن و دوازده فرزندش افرادي بودند که در اين خانه روستايي با وي زندگي مي کردند.

منابع امنيتي پاکستان اعلام کردند دست کم پنج نفر از آنها در حمله نيروهاي آمريکايي کشته شدند: بن لادن که آمريکايي ها جسدش را باخود بردند، يکي از پسرانش، دو محافظش معروف به "کويتي ها" و يک زن.بازماندگان اين حمله که سه زن و فرزندانشان هستند در بازداشتگاه ارتش پاکستان به سرمي برند.آمال احمد عبدالفتاح جوان ترين همسر بن لادن که زن بيست و نه ساله يمني است در بازجويي به بازرسان گفت بن لادن به مدت پنج سال در اين ويلا زندگي کرد. در گزارش هاي آمريکا آمده است اسناد مصادره شده در اين حمله نشان داد بن لادن در اين مجتمع همچنان به عنوان مغزمتفکر فعال شبکه القاعده فعاليت کرده است.تصاوير ويدئويي روز سه شنبه از داخل خانه بن لادن نمايي از جريان زندگي را در اين ساختمان ارائه مي کند که دو برادر معروف به کويتي ها آن را سازماندهي مي کردند.رسانه هاي پاکستان اعلام کردند اين دو مرد که از اسامي جعلي استفاده مي کردند پاکستاني بودند. پدر آنها از منطقه وزيرستان در شمال غربي پاکستان دوست بن لادن بود.خانه اي که براي بن لادن انتخاب شده بود کف پوشي از موزاييک با ديوارها و پله هاي سيماني سفت داشت. وجود يک مبلمان چوبي بسيار ساده، تشک هاي اسفنجي و يک تلويزيون قديمي از يک زندگي بدون تجملات حکايت دارد.اطاق خواب سرکرده عربستاني اين گروه تروريستي که در طبقه دوم اين ساختمان به همراه خانواده اش در آن زندگي مي کرد بسيار ساده بود.بن لادن در خارج از اين مجتمع، در سايه ديوارهاي بلند اين خانه و درختان صنوبر حياط اين خانه مرغ و خروس نگاه مي داشت و سبزيجات کاشته بود و تقريبا براي نيازهاي غذايي اش به خودکفايي رسيده بود.محمد قاسم که در نزديکي اين ساختمان زندگي مي کند گفت" آنها دو گاو، دو سگ و صد مرغ و خروس داشتند . ما مي توانستيم صداي اين حيوانات را از خانه مان بشنويم."تنها يک مرد هرازگاهي اجازه داشت در اين باغ حضور داشته باشد که وي شامرز محمد نام داشت. وي کشاورزي بود که مسئول غذا دادن به حيوانات و مراقبت از سبزيجات از جمله سيب زميني، گل کلم و ديگر سبزيجات کاشته شده در اين باغ بود.ارتش پاکستان روز سه شنبه اين خانه را محاصره کرد و اکنون اين خانه خالي است.يکي از همسايگان بن لادن گفت سربازان احتمالا حيوانات را بين خودشان تقسيم مي کنند.وي گفت آنها احتمالا گاوهاي بن لادن را به مزرعه تحت مالکيت ارتش در اين منطقه برده اند.منابع اشنا به شبکه هاي جهادي اعلام کردند وضع جسماني بن لادن خوب نبود و وي از درد مزمن کليه رنج مي برد که نيازمند به مراقبت پزشکي بود. اما هيچ يک از همسايگان وي مراجعه منظم پزشکان را از اين خانه مشاهده نکرده اند.همسر جوان بن لادن در پاسخ به سوال بازپرسان پاکستاني درباره اين مسئله گفت همسرش بيست و پنج سال از وي بزرگتر بود اما ضعيف نبود.وي گفت همسرش براي درمان دردش از داروهاي طبيعي نظير هندوانه استفاده مي کرد.

+  نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۲/۱۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

نماينده مردم برخوار و شاهين شهر در مجلس گفت: بايد هر چه سريعتر با عربستان و امارات به دليل مسلمان كشي و شيعه كشي قطع رابطه كنيم.

به گزارش خبرنگار پارلماني ايرنا'سيد محمود دولت آبادي' نماينده مردم برخوار و شاهين شهر روز يكشنبه در جلسه علني مجلس شوراي اسلامي در تذكري آيين نامه اي به اصل هاي 56.156. 154 اشاره كرد و گفت: در بحرين حمام خون به راه افتاده و مسلمان كشي و شيعه كشي توسط ظالمان صورت مي گيرد؛ آنان مجروحان را حتي در بيمارستان ها هم مي كشند در اين ميان دولت و مجلس ما چه كرده است.

بقیه خبر را تمایلی نداشتم بخوانم .  فقط سوال من از نماینده محترم شهرستان (دراصل) میمه و شاهین شهر(و نه شاهین شهر و میمه ) اینست که جایگاه میمه واقعا کجاست ؟؟

اصل خبر

+  نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۱/۲۱ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

طبق اخبار منتشر شده، طي حكمي از سوي محرابیان وزير صنايع و معادن، سيد مجيدهدايت (رئيس هيات‌عامل سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران) مأموريت يافته در راستاي افزايش رقابت‌پذيري و توسعه محصولات جديد در كشور در قالب يك شركت حقوقي مستقل نسبت به طراحي و توليد يك خودرو كاملا ايراني با استفاده از ظرفيت‌هاي بخش خصوصي در استان اصفهان از قبيل طراحي و توليد قطعات، مجموعه‌ها، بدنه و برند اقدام كند.  انتخاب استان اصفهان نيز با توجه به وجود كارخانه‌هاي فولاد و ريخته‌گري و امثال آن مي‌تواند مزيت بالايي براي ساخت يك كارخانه خودروسازي در آن به حساب آيد؛ اتفاقي كه بايد آن را به فال نيك گرفت.

-------------------------------------------

قابل توجه مسئولان شهرستان برای رایزنی  

مزیت های شهر میمه به قلم  دوست عزیز نواندیش

مهمترين آنها عبارتند از:

1. واقع شدن در مركز كشور با لحاظ نمودن مسائل امنيتي

2. نزديكي به خطوط لولة نفت سراسري كشور

3. نزديكي به خطوط لولة گاز سراسري كشور

4. نزديكي با شاهراهاي اصلي كشور، راههاي اصلي ترانزيت و كريدورهاي شمال – جنوب و شرق – غرب

5. نزديكي به خطوط اصلي راه آهن كشور

6. برخورداري از امكانات بالقوه و بالفعل استان اصفهان بعنوان يكي از بزرگترين قطبهاي صنعت كشور

7. امكان تأمين نيروي انساني متخصص در استان اصفهان

8. امكان تأمين آب مورد نياز طرح بدليل نزديكي به رودخانة بزرگ و مهم زاينده رود و منابع آبي استان چهارمهال بختياري بعنوان يكي از مهمترين منابع تأمين آب كشور

9. نزديكي به منطقة ويژة اقتصادي سلفچگان و امكان استفاده از معافيتهاي گمركي و ... درخصوص واردات و صادرات كالا

10. رعايت مسائل زيست محيطي و حفظ منابع طبيعي

--------------------------------------------------------------

دوستان عزیز بلاگرمیمه ای ،وزوانی، جوشقانی ، زیادآبادی و...

این متن را شما هم در فضای مجازی منتشر کنید.

میمه + خودروسازی + اصفهان +محرابیان

+  نوشته شده در  ۱۳۸۹/۱۲/۲۱ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
تکرار با اصلاح (این مطلب درسال ۱۳۸۶ درهمین وبلاگ منتشر شده است)

چند سالي است كه بزرگان، تحصيلكردگان و افراد ذي نفوذ شهر ميمه نسبت به مساله هويت شهري توجه جدي از خود نشان داده اند و اين جاي بسي خوشحالي است.
براي آنهايي كه با موضوع آشنا نيستند، اينگونه شروع مي كنم كه درگذشته دور شهر ميمه منطقه اي حاصلخيز و دركنار روستاي جوشقان و مناطق تابعه آن به عنوان يك بلوك حكومتي واحد شناخته مي شد . البته ميمه در آن زمان درجوار اين مناطق ، از نظركثرت جمعيت و وسعت زمين حرفي براي گفتن داشت. در دوران پهلوي دوم جمعي از بزرگان درصدد برآمدند براي احقاق حقوق كامله منطقه از سيطره حكومتي كاشان جدا شوند و خود منطقه اي جدا و شهري نمونه!! ايجادكنند درنتيجه ميمه از جوشقان جدا شد كه اين قضيه خود داستاني دارد كه مجال گفتن نيست. البته انصافا ميمه از نظر اداري و تشكيلاتي و داشتن بخشداري و شهرداري كه سابقه آن به دهه ۲۰ شمسي مي رسد، پيشرفت خيره كننده اي نسبت به همسايه هاي قبلي خود كسب كرد.
اما در بدو پيروزي انقلاب، افول اين منطقه به يكباره شروع شد. آغاز جنگ تحميلي ، سيل مهاجرين جنگ را به يك شهرك تازه ساز به نام شاهين شهر درجوار اصفهان سرازير كرد و اين باعث ناهمگوني جمعيتي درمنطقه شد البته خان سالاري در ميمه هم براي انقلابيون بوروكرات مستقر در استانداري خوشايند نبود و شايد از اين جهت هم میمه مورد بي مهري قرار گرفت.
خلاصه ، شاهين شهركه ميزبان مهاجرين جنگي شده بود، با دريافت كمك هاي دولتي براي رفاه اين افراد كه (واجب هم بود) و نيز عنايت مسئولان اصفهاني هر روزعليرغم ناهمگوني بسيار زياد در زبان و قوميت ها ي ساكن ، فربه تر شد و از يك شهرك به شهر تبديل شد.
اما درآن سوي شاهين شهر، بزرگان ميمه ، وزوان ، ازان ، ونداده و جوشقان درگير مسائل بدوي قومي خود بودند.
به ياد دارم بر سر موضوع آب مزارع به جاي گفتگوهاي هدفمند بزرگان، در درگيري مردم جوشقان و ميمه بنده خدايي هم كشته شد. بزرگان (منظور اینجانب از کلمه بزرگان  افرادی است که یکسویه قضایا و مسائل  را بدون توجه به نظرات دیگران و به نام میمه و میمه ای ها دیکته می کردند و می کنند. چنین شخصیت هایی در تاریخ میمه وجود داشته اند و اكثرا با ديپلماسي رفتاري آشنايي نداشتند و ندارند و مشخصه اصلی آنها  بر باد دادن ثمره و نتیجه تلاش های افراد متخصص و تاثیر گذار بوده است ) هر روز در گوش بچه ها کلماتی همچون  وزواني كاچي خور و... زمزمه می کردند و   وزواني ها هم مي گفتند : ميمه اي لواز . جوانان ميمه اي عشقشان بستن راه براي زيادآبادي ها و ازاني ها وكتك كاري با آنها بود و روستازادگان نيز منتظر گذرپوست به دباغ خانه بودند.
به ياد دارم براي فوتبال به زياد آباد رفته بوديم . بازي را برديم اما در محل خندق كنوني سنگسار شديم . در ورزشگاه ميمه هم فوتباليست هاي ميمه اي وقتي كم مي آوردند دارودسته به راه مي انداختند. درسال اول دبيرستان به هنرستان وزوان رفتم و عشق و علاقه شديدي به معماري داشتم و دوست داشتم رشته راه و ساختمان بخوانم اما دانش آموزان وزواني دراولين روز حضور من آنقدر متلك پراني كردند كه منصرف شدم وكلاس را ترك و به ميمه برگشتم.
از اينگونه مثال ها زياد است و دوستان من در وزوان و ساير نقاط حتما شمه اي از آنها رابه ياد دارند.
به نظر من پايه و اساس اين مسائل ، آموزه هاي غلط بزرگان بود وبس . مي خواهم به اين نتيجه برسم كه شاهين شهر فربه تر مي شد و افراد بانفوذش با برخواري ها دائم نماينده اي از خود براي مجلس ساپورت مي كردند و ميمه اي ها و وزواني ها وديگران نيز درگير مسائل بيهوده بودند.
در بعد مذهبي و سياسي هم واقعيت ها در ميمه و حومه خنده دار است . در دهه 60 و70شمسي و شايد هم اكنون هم نمازجمعه يك هفته درميان در ميمه و وزوان اقامه مي شود و اين در حالي است كه تنها در ميمه هرسال يك مسجد ساخته مي شود. مي خواهم بگويم كه احداث مصلايي درحد و اندازه دو شهر با امكانات اوليه در حدفاصل دو شهركه پيام آور دوستي و اتحاد دوشهر و حومه آنها باشد ، چقدر هزينه دارد؟؟
مردم زجر كشيده منطقه ميمه حتي از داشتن يك تالار فرهنگي محروم هستند و براي جشنها و مناسبت ها ازجمله عروسي يك زوج جوان بايد چند منزل همسايه را با وسايل تدارك ببينند البته درانتها غذا كم مي آيد، ظروف شكسته و يا مفقود مي شود وآبروريزي آن براي آقاي داماد مي ماند!!
در بعد اجتماعي نيز خود شاهديم كه اكثر فرزندان اين مرز و بوم تحصيلات عاليه دارند و حتما هركدام صاحب ديدگاه ها و ايده هاي خوبي هستند اما آيا انجمني از اين افراد كه بدون شك با افراد عادي ، ميرزاها و مشهدي ها صدردرصد تفاوت ذهني و فكري دارند، تشكيل شده است ؟؟
تاكنون مديريت سنتي در منطقه ميمه پسرفت هاي آنچناني براي شهر به بار آورده است و اين مديريت دركشاورزي و اجتماع هم تاكنون به جرات مي توانم بگويم هيچ نتيجه اي نداشته است . به كرات شاهد اين قضايا هستم كه مردم در بخش هاي بهداشت و درمان ، كشاورزي، حوزه شهرداري و بخشداري انتقادات شديد دارند اما روش بيان آن را نمي دانند.
چه خوب است كه اين انتقادات در انجمن هاي تخصصي از نخبگان علمي منطقه ميمه ابتدا بررسي و اعمال نظر شود و سپس به صورت مدون و درقالب طرح به نهادهاي دولتي مربوطه محول گردد.
اما به لحاظ صنعتي : با وجود زمين ، نيروي کار جوان ، بستر ارتباطاتي مناسب ( شوسه ،آسفالته و درآينده ريلي) منطقه ميمه مي تواند پذيراي يک شرکت بزرگ توليدي باشد که هم مشکل بيکاري افراد را حل مي کند و هم درآباداني منطقه ايفاگر نقشي خواهد بود اما اين مهم تاكنون اتفاق نيافتاده است . صنعت ميمه هم اكنون به چند سنگبري كه محل امني براي سكونت افاغنه مي باشد، تبديل شده است . به طور كلي ، مردم منطقه ميمه هنوز يک شوراي فرامنطقه اي براي بيان خواسته هاي صنعتي ، كشاورزي ، اجتماعي ، فرهنگي و سياسي خود ندارند. شورايي که نمايندگاني از مناطق مختلف درآن صاحب نظر باشند .  شورايي که در آن چگونگي نزديکي اقوام و مناطق نيز بررسي شود که اين بررسي مي تواند به اتحاد مردم منطقه و دريافت حقوق قانوني خود از نماينده مجلس و درسطحي بالاتر از دولت منجر شود.

و اما راهكارقضيه :
منطقه ميمه عليرغم كاستي ها، قابليت هايي هم دارد.
1- توانمندي علمي ساكنان منطقه ميمه ( ميمه ، وزوان ، ونداده ، زياد آباد، حسن رباط ، لاي بيد ، لوشاب ،جوشقان ،كامو، ازان ،چوگان ، خسروآبادعلي آباد، موته، سعيدآباد وكلوخ... )
2- حاصلخيزي نسبي خاك و تنوع محصولات سردسيري
3- داشتن منابع آبي مطلوب اگر حتي شاخه كوهرنگ را به حساب نياوريم .
4- وجود منابع كاني و معادن غني در منطقه
5- داشتن خطوط ارتباطي فوق العاده - شوسه، آسفالته، راه آهن درآينده و قرارگرفتن در حدفاصل دو استان پيشرفته كشور( تهران و اصفهان)
6- داشتن محدوده براي پيشرفت جمعيتي و ساخت و سازجديد
7 - درمعرض بلاياي طبيعي قرار نداشتن ( فاقد گسل است )
8- وجود مراكز علمي دانشگاه آزاد اسلامي و پيام نور درميمه و وزوان
9- داشتن اماكن گردشگري درحد خود ( اگر همسايه هاي شمال شرقي ميمه را به حساب نياوريم (جوشقان،كامو، قهرود و درنهايت قمصر)
10 - داشتن علقه هاي ناسيوناليستي براساس گويش و تاحدودي نژاد مشترك

موانع اتحاد

دوستان هرازچندگاهی ازاتحاد پیشنهادی من بد تعبیرمی کنند.حقيقت اينكه چند وقتي است روي مساله اي تحت عنوان" انفكاك ميمه از مجموعه برخوار و شاهين شهر وانضمام به جوشقان و روستاهاي تابعه" كه درنهايت به " استان كاشان " ختم مي شود ، مطالعه  مي كنم. البته این ماجرا می تواند در خصوص  اتحاد میمه و وزوان هم اتفاق بیافتد . من حيث المجموع اين ايده، كاري سترگ و دشوار اما " شدني " است .

اتحاد
شواهد و قراين نشان مي دهد كاشاني ها ازاين پيشنهاد استقبال چنداني نكرده اند ونمي كنند و معتقدند ميمه براي آنها درآمدزا نيست كه درآينده امتياز و امكانات به آن دهند اما در ميمه گرايشي برخلاف اين درجريان است و قابليت هاي خود را كه به برخي از آنها در بالا اشاره شد ، به رخ كاشاني ها مي كشند. برخي از بزرگان با استناد به توانمندي هاي ميمه دوست دارند اين مهم انجام شود و مردم شهر تازه تاسيس جوشقان و كامو هم موافق اين مساله هستند و مردم ساير مناطق نيز با درنظر گرفتن منافع محلي خود موافقند.
اما اكنون مساله " انفكاك ميمه از مجموعه برخوار و شاهين شهر و انضمام به جوشقان و روستاهاي تابعه" در حد يك " ايده و طرح" است .خلاصه دوستاني كه نظراتي دراين خصوص دارند از طريق ايميل و ياكامنت براي من بفرستند تاكيد مي كنم ما انجمن ، محفل ، ليدر وكارچاق كن نداريم و اتكاي من يكي به نوشتار و كار فرهنگي واتكال به خداوند متعال است .
دوست دارم اين نوشتار بارقه اي براي جوانان آينده ساز شهر ميمه و منطقه ميمه باشد تا شهرستاني نو بسازند نه آنگونه كه فرصت طلبان خواهان آن هستند. آنگونه بسازند كه مردم مي خواهند.

والسلام . علي وطن خواه

+  نوشته شده در  ۱۳۸۹/۰۳/۱۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
حقوق مادی و معنوی این مطلب متعلق به آقای محمد تقی معینیان می باشد و در صورتیکه  نام مولف اثر و منبع (این وبلاگ) ذکر شود، استفاده و انتشار از آن بلامانع است. 
امامزاده سید صالحه خاتون (ع)

مردم ایران پس از گرایش به اسلام با توجه به فرهنگی که داشتند نسبت به ائمه اطهار علاقه وافری نشان می دادند. در خلال جنگ های  مسلمین با ایرانیان شماری از صحابه و منسوبین به ائمه اطهار ( ع ) درایران شهید شدند و بعدها قبور این شهداء مامن و محل راز و نیاز مردم شد. پس از آن نیز با حضور علی ابن موسی الرضا ( ع ) که همراه خانواده خود از عربستان به ایران کوچ کردند کم کم طایفه بنی هاشم به لحاظ وضعیت خفقان آمیز خلفای عباسی و گرایش ایرانیان به تشیع به طرف ایران مهاجرت کردند. با شهادت امام رضا ( ع ) بنی عباس به دستور خلفای وقت برای از بین بردن کانونهای مبارزه دست به کشتار امامزاده ها و نوادگان منسوب به امامان زدند و به این ترتیب، جوانان بنی هاشم برای فرار از کشتار دسته جمعی و مبارزه علیه حکام ظلم و جور به اقصی نقاط ایران کوچ کردند ولی بعدها به کمک خائنان وبردگان زر و زور دستگیر و به شهادت رسیدند ( امروز به یقین کمتر امامزاده ای وجود دارد که به مرگ طبیعی فوت شده باشد اکثراً بر اثر جنگ و گریز به درجه شهادت نائل شده اند ) امامزاده سید صالحه خاتون یکی از این بزرگواران است که به این خطه حیات و به مردمش نور ایمان و امید به زندگی عطاء نموده است. شاهزاده جهان رخ ملقب به (سید صالحه خاتون ) فرزند بلافصل امام موسی بن جعفر ( ع ) و خواهر ناتنی امام رضا ( ع ) و حضرت معصومه ( ع ) است كه از نسب مادری به یکی از نوادگان امام حسن ( ع ) می رسد. این امامزاده عظیم الشأن در 22 رجب سال 207 هـ .ق در روستای اذان فوت نمودند و در مسجدی که اکنون امامزاده و مرقد این بزرگوار است به خاک سپرده شدند. 

این امامزاده تنها زیارتگاه و امامزاده موجود درمنطقه میمه است که مورد احترام اهالی و مأمن و مأوای دردمندان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت است. بیشتر اهالی این منطقه را، رسم بر این است که نذرشان را در جوار خاک سید صالحه خاتون ادا نمایند و این اعتقاد رایج است در قلبهای مردم این خطه، این اعتقاد خود گواهی است بر اوج شناخت مردم پاک نهاد این ناحیه از آن بزرگوار و دلیلی است بر نفوذ این بزرگوار در دلها. مردم این منطقه شبهای جمعه و ایام سوگواری سر از پا نشناخته به آستانش می شتابند. با عشق به زیارتش می روند تا سر بر مزارش نهند و با گلاب اشک، سنگ مزارش را شستشو کنند. علاقه این مردم به این امامزاده بسیار عجیب است، خاک گورش توتیای چشمان شده. مردم عزیزانشان را پیرامون آن بزرگوار دفن می‌کنند و تصور کنید آن دوره های ستم شاهی را که بس سخت بود حمایت از زیارتگاهها و چه بسا همین حمایت ها دلیلی بود بر ضد رژیم بودن و در اين حال و هوا، مردم بی اعتنا به رژیم یاد این بزرگوار را پاس می‌داشتند چون او نیز تبعیدی و گریخته از ستم ظالمان به این خاک تفتیده و طوفان زده بود. تا که در غربت غریبانه زجر بکشد و زجرکُش بشود ولی این مهربانان مردم منطقه میمه به خصوص اهالی روستای اذان، آن به ظاهر غریب را قریب جمع خود داشتند او را فرستاده بهشتی می دانند که از برای اهل اذان نازل شده است او در شب غبار آلوده تاریخ، شمع بدست شاهد همیشه زنده تاریخ گردید و اندر این وادی به ظاهر ناآشنا در آن عرصه تاخت و تاز ظلم و ستم، خیمه جاودانگی برافراشت و با وقار و سنگینی در هاله ای از نور و عزمت پرواز را آغازیدن گرفت. مرقدش زیارتگاه ماست همانطور که مردمان این منطقه صحه گذاشتن بر این مدعا ودر این ادعا را با مزار شهیدانشان بهشت و حرمتش را مصلای نماز کردند.

این دورافتاده مکانی که همه می پندارند مدفن و مزار سید صالحه خاتون است در اصل آرامگاه ابدی او نیست که اینجا مرز و نقطه ای است که او از آن گذشته و جهان ابدیت را با فتح و پیروزی به زیر بال و پرعشق و شهادت کشیده وکدام دلی است که او را خفته در خاک بداند و کدامین چشم تنگ و دنیا بین است که این عزمت را در زیر سنگ لوحه مزارش ببیند که در قلب ماست. مزار این بزرگوار پذیرای دردمندان شهر و دیارمان است و انس مردم با او همچنان جاری است و ابعاد گسترده حضورش در این منطقه در هر دلي بهشتی آفریده و هر دیده بینایی به اندازه میدان دیدش او را محبوب و امامزاده‌ای والا مقام می بیند و می پندارد ما او را مظهر و الگوی آرزو و آمال بیدار و خفته انسانها می دانیم و ما رهروان اويم، اویی که زندگی و مرگش پلی بود به استحکام فلک، از بیابان نینوا تا این دیار دل سوخته حاشیه کویر. 

 موقعیت جغرافیایی امامزاده سیده صالحه خاتون ( ع )

 بقعه امامزاده سیده صالحه خاتون در یک منطقه جلگه ای در بیابانهای لم یزرع در جنوب غربی روستای اذان در 1975 متر ارتفاع از سطح دریا در طول و عرض جغرافیایی(  َ24  ،  ْ33 )و ( َ 09 ،  ْ51 ) از توابع بخش میمه، در کنار جاده ( قدیمی ) شهرستانهای فریدن، علویجه و دهق با گلپایگان و کاشان قرار گرفته است. به لحاظ اهمیت، منطقه، درازمنه قدیم زمانی تابع شهر قم، زمانی تابع شهر اراك و زمانی نیز تابع شهرکاشان یا شهر اصفهان بوده است. راه دسترسی به امامزاده از اتوبان تهران -  اصفهان از داخل شهر میمه  و شهر وزوان می‌گذرد. فاصله امامزاده از اتوبان تهران -  اصفهان گرچه بیش از دو کیلومتر نیست ولی خرابی راه و دشواریهای ناشی از آن این مسافت را برای زائران بیش ازچند فرسنگ می نماید.

 آشنایی با سرگذشت امامزاده سیده صالحه خاتون (ع)

درکتاب قراء خمسه کاشان شرحی از شجره نامه علیا جناب سید الصالحه خاتون که اصل آن در نجف اشرف است آورده شده که مختصری از فصل چهارم این کتاب به محضر خوانندگان تقدیم می گردد.

« در شجره نامچه، جناب اسلاله الغالب کل غالب علی بی ابیطالب ذکر فرموده اند که بعد از وفات حضرت معصومه سلام الله علیها، سید صالحه خاتون ( ع ) فرزند امام موسی بن جعفر ( ع ) با تعدادی از یاران وبستگان از قم به جهت اذیت دشمنان عزیمت کرده به سمت « نراق » که فیمابین ملک عربستان جوشقان و کاشان و نطنز می باشد آمدند و معاندین از عقب به ایشان هجوم آورده محمل زرنگاری آن بزرگواران را با اسباب و چهارپایانشان برده و حضرات را زخمدار نموده آنان را تا تخت سرخ موته تعقیب می کنند. این بزرگواران پس از رهایی از معاندین شب را در کوه سرخ « تخت سرخ میمه » که برابر موته اعراب است بسر می برند و روز دیگر را هم تا غروب شمس مانده بی آب و نان بسر می برند. تا اینکه شاهزادگان اسماعیل و زین العابدین و محمد به سمت قریه « لوشاب » رفته و علیاجناب جهان رخ با شاهزاده محمد، شاهزاده ابراهیم و شاهزاده زبیده خاتون ( معصومه ) و شاهزادگان یوسف، جعفر و جمعی از اقارب با تنی زخمدار و بدن مجروح از کوه سرخ از راه و بیراه و پنهان آمده تا به حوالی قریه « اذان » در جبل کوه « کهرو » ساکن
می شوند تا اینکه خیر الجاج حاجی میرزا شفیع ابن حاجی میرزا علی با برادر خود محمد سعيد بکوه کهرو بشکار رفته به ایشان برخورد
می کنند و ایشان را شناخته. چونکه شب رسید ایشان را برداشته پنهان از مردم به منزل خود آوردند و آن بزرگواران از بس زخم و جراحت داشتند در منزل حاج سعید منزل نمودند تا مدت 3 ماه که معاندین هر یک به منزل خود رفتند و در 23 رجب سال 207 هـ . ق علیا جناب سیده الصالحه خاتون به دلیل بیماری ناشی از جراحات بدن وفات نمودند.  مرحوم حاج سعید و برادرش جنازه این بزرگوار را شبانه و بصورت مخفیانه برای غسل و دفن به مسجد خرابه ای که در کنار جاده فریدن به کاشان بود می برند. همان شب از برکات و معجزات آن بزرگوار آب قنات ( قنات نزدیک مسجد ) كه سالها بود خشگ شده بود دوباره جاری شد و او را غسل دادند و در خرابه  مسجدی که کنار جاده بود دفن نمودند »

گردون ز برای تو دلی نرم نداشت   

رخـسار تـو را حـرمـت و آزرم نـداشت

من در عجبم از ملک الموت که او

از همچو تویی جان بستد و شرم نداشت

حک شدن این دو بیت شعر بر سنگ قدیمی مرقدشریف علیا جناب نشانه اوج مظلومیت و غریبی آن بزرگوار است.

پس از گذشت روزگاران و گزند حوادث و بلایای طبیعی بنای معمور این امامزاده رو به تخریب نهاد و به غربت گرایید تا دگر باره با همت آقا سید حسن ولد آسید مهدی اذانی و پدر مرحوم آسید محتشم حسینیان در سال 1280هـ . ق اين مكان، بازسازی و مرمت گردید که استشهادیه مربوط به این بازسازی با خطوط زیبای علما و بزرگان آن زمان ممهور و موجود است.

اهميت و ویژگیهای مذهبی امامزاده 

این امامزاده به لحاظ داشتن فضاهای روحانی -  معنوی همیشه مامن مومنان در طول ایام اعیاد، رحلت ها و شهادت ائمه معصومین ( ع ) به شمار می آید. و در طول تاریخ، همواره نقشی ورای جریان روزمره زندگی داشته و عموماً نمایشگر بخشی از فرهنگ و هویت مردم منطقه و مکانی برای انتقال هویت های فرهنگی از دوره‌ای به دوره دیگر و وسعت بخشیدن و بسط دادن به اعتقادات مردم مسلمان این منطقه بوده است این زیارتگاه در طول تاریخ تکیه گاه و نشان دهنده فرهنگ مردمی بوده که اندیشه، هنر و اعتقادشان بر تفکر و هنر زائیده از ایمانشان تداوم بخشیده است.

اهمیت و ارزش این زیارتگاه به عنوان محل عبادت بسیار بیش از آن است که تنها نیازهای دوره ای محدود را در مقطعی خاص برآورده سازد. بلکه این بنا محلی برای تجلی فرهنگ، سنت و اندیشه هایی پایدار و ماندگار نسلهای گذشته بوده است.

در فرهنگ اسلامی اهالی این منطقه، این زیارتگاه جایگاه ویژه ای دارد. این مکان به محل سجده و نیایش، پناهگاه نیازمندان -  خاستگاه سنت و فرهنگ نماد ایمان به ماورالطبیه بوده است. این مکان مقدس در طول تاریخ مامن و ماوا و ملجاء  دردمندان این خطه بوده است. مردم این منطقه از دوران طفولیت به لحاظ رفت‌وآمد خانواده به این مکان به آنجا وابسته شده‌اند. علاوه بر آن آستان امامزاده به عنوان مرکز سیاحتی -  زیارتی این شهرستان محسوب می شود. بنابراین مردمی که نیاز به گذراندن اوقات فراغت در محیط های سالم دارند با تمسک جستن به خاندان اهل بیت از فضای پاک و معنوی آن بهره می برند.در تاریخ چند صدساله این امامزاده چه اشکها که بر ضریح پاک امامزاده نریخته و چه رازها و نیازها که در بند بند وجود این خلوتکده عشق و معنا نپیچیده است توسل در آخرین لحظات بیم و اندوه، سنگینی بار قلب را می کاهد و بغض ها را به سرکشی بدل می کند که گویی واپسین نقطه های حزن و اندوه را
می شوید و بر خاک می ریزد. این امامزاده همواره آخرین منزل توسل داغدارانی بوده که گویی به پایان راه خود رسیده اند و حاشا که دل هیچ دردمندی تهی شده از بار اندوهی گزاف و سترگ از این امامزاده بیرون نرفته است.دهها هزار نفر اهالی این خطه  و نقاط همجوار در واپسین لحظات بیم و امید یا در اوقات فراغت خود به این زیارتگاه می روند و به امید گره‌گشایی از مشکلات خود یا بستگان خود ضریح این مکان را بوسه باران می‌کنند. چه بسيار دردمندان که در فردای توسل حاجت خود را از امامزاده گرفته اند یا شفای عاجل یافته اند. 

در شرایط کنونی در قرن بیست ویکم که در عصر مادیت و خود فراموشی است بهترین الگو برای اهالی این منطقه هدایت به سوی این کانون وحدت، زیر گنبدی است که خمیدگی و شکستگی دارد. این شکستگی خود، معنا و مفهومی خاص دارد باید خود را در مقابل خدا بشکنی و تواضع خود را با رکوع و سجده ابراز کنی. کسی که خود را در مقابل خدا
می شکند خود و هوای نفس خود را شناخته است. این مکان می‌تواند به عنوان بهترین محور و جایگاه زندگی مردم این منطقه از نظر مسائل اجتماعـی- فرهنگی- مذهبی و آموزشی باشد.

این زیارتگاه در زمانهاي قدیم دارای چنان جاذبه هائی بود که از روستاهای دور با پای پیاده یا سوار بر قاطر و الاغ حدود نصف روز تا یک روز پیمودن مسیر به این زیارتگاه می آمدند و بعضی از زائران اکثر شبها و روز های خود را در امامزاده سر می کردند ولی اکنون تا حدودی از زوار آن کاسته شده و نیاز به یک دگرگونی جدی و حمایت همه جانبه دارد تا کارائی اصلی و واقعی خود را بدست آورد و جاذبه های آن بر دافعه هایش بچربد.این مکان اعتقادی و مذهبی با تغییر در فضاهای مطلوب و بازسازی اماکن آن می تواند در عین داشتن تأثیرات مطلوب معنوی نتایج قابل توجهی را به دنبال داشته باشد از قبیل:

1ـ به دلیل انتساب نزدیک امامزاده به اهل بیت((فرزند امام موسی بن جعفر(ع) این مرکز همیشه مورد توجه و علاقه مردم این منطقه بوده و قداست و احترام آن همیشه رعایت شده است لذا علاقه قلبی مردم به زیارت امامزاده و مشاهده کرامات آن سبب شده است علاقمندان این فیوضات معنوی و الهی گاه برای راز و نیاز فواصل طولانی را با تحمل مصائب و مشقات صرفاًبرای ارتباط روحی با واسطه به خدا طی کنند و با دخیل بستن در صحن و فضای متبرکه آن به دعا و زیارت بپردازند و روح پر آلام خود را تلطیف بخشند. وارد شدن به این فضای روحانی و معنوی و آگاه شدن از فضائل برجسته اخلاقی آن می تواند دست مایه خوبی برای پیگیری سیره اخلاقی و عملی برای مردم منطقه باشد.

2ـ این امامزاده به لحاظ داشتن فضاهای روحانی و معنوی در طول ایام رحلتها و شهادتهای ائمه معصومین(ع) مامن مؤمنان به شمار می آید دسته های دینی و عزاداری با تمسک جستن به قدرت و منزلت این امامزاده قصد دارند به گونه ای از بارگاه ایزد منان شفاعت جویند. لذا با فراهم ساختن امکانات رفاهی این مکان می تواند بهترین پناهگاه برای دردمندان و دوستداران اهلبیت باشد. 

 3ـ این بقعه متبرکه که از زمانهای قدیم با داشتن معماری و فضای سنتی مورد توجه علاقه مندان مواریث فرهنگی بوده و هرازگاهی آنان را به سوی خود جلب می کرد. به کمک هنرمندان و دل سوختگان هنرهای اسلامی محلی با نقاشی ـ گچ بری و خطاطی های بی بدیل که ریشه در معنویت و روح مذهبی دارد می‌تواند علاوه بر تقدیس مذهبی این مکان، بار میراث فرهنگی را نیز به دوش کشد.درواقع داشتن زیارتگاه به قدمت دوازده قرن در این خطه خود افتخار بزرگی است که نصیب تمدن اسلامی مردم این خطه گردیده و خود نمایانگر ریشه داربودن فرهنگ و تمدن مذهبی در این نقطه از کشور اسلامی ایران است. بایستی با همیاری مردم و نظارت سازمان اوقاف و امور خیریه پس از بررسی و ارزیابی کارشناسی اقداماتی جهت احیاء و بازسازی صحن و حرم و فضای تابعه آن به عمل آورد.

 ويژگيهاي تاريخي و قدمت امامزاده

از آنجائی که قلم تقدیر بر جاودانگی نور امامت و پرتو افشانی خاندان رسالت، رقم خورده است بر آن مرقد شریف مسجدی بنا گذارده شده است و صدها سال است که چون خورشیدی در دل کویر می درخشد بر اساس مدارک موجود[1] .... قبلاً این مکان عبارت بود از یک زمینی محصور که چند ستون در آن استوار و سقفی بر آن نهاده شده و گنبدی زیبا بر آن سوار بود. منبر ساده ای نیز برای خطابه و وعظ در گوشه ای از این زیارتگاه نهاده شده بود، با همه این سادگی ها و بی پیرایگی ها، روحانيت و عظمت و شكوه معنوي اين مكان باعث گرديده بود كه همان محل ساده و بي‌آلايش جايگاه نماز و محل مواعظ و مومنين پرشور و مسلمانان عاشق ائمه باشد. بر اثر وضعيت آب و هوايي، ساختمان‌هاي اوليه دچار نقصان ريزش و انهدام مي‌شوند تا اينكه در زمان سلجوقيان ( قرن هفتم ) اين بقعه بازسازي و به صورت يك صحن مربع شكل با چهار رواق و چهار ايوان در اطراف صحن گنبدي هرمي و 20 ضلعي بازسازي مي‌گردد. ايوانها دوبدو قرينه هم بودند و صحن هر يك از رواقها بشكل مربع و در انتها نيم دايره‌وار به ايوانها باز مي‌شد. دو راهرو در طرفين ايوانهاي شمالي و شرقي قرار داشت. تزئينات طاقهاي هلالي شكل از آجر و گچ نظير تزئينات دوره تيموريان بود و در بالاي هلالها پشت بغل‌هايي از تزئينات آجري وجود داشت پشت بغل هر مدخل داراي دو قسمت برجسته مدور در چپ و راست بود كه نام خدا و پيغمبر و ائمه بر آنها منقوش بود. محراب در ضلع غربي رواق غربي واقع شده بود و در بالاي آن كتيبه‌اي نصب شده بود كه اسامي پنج تن آل عبا بر آن منقوس بود. ايوان غربي بوسيله يك پنجره مشبك بزرگ آجري به سمت غرب باز مي‌شد بر جبهه داخل ايوان شمالي و شرقي تزئيناتي از گچ بري مشاهده مي‌شد كه در يك شكل مربع بخط بنايي صلوات بر چهارده ( معصوم عليهم السلام ) گچ‌بري شده و در چهار شكل مربع كوچكتر در چهار گوشه بخط بنايي جملات زير گچ‌بري شده بود. ( الله اكبر ) ( محمد ) ( علي ) ( الحكم الله ) ايوان و رواق و حرم وگنبد قديمي امامزاده تماماً از نظر معماري منسوب به دوره سلطان احمد گوركاني از سلسله تيموريان بود. در نتيجه تجديد ساختمان و تعميرات مكرر ساختمان در زمان صفويه در اسپرهاي اطراف ايوانها بخط كوفي مشكي بر زمينه سفيد بر روي كاشي معرق نوشته شده بود ( لا اله الا الله وحده ) و ( لا شريك له محمد رسول الله ). كتيبه اطراف محراب نيز بخط بنايي آجري برجسته برزمينه فيرو‌زه‌اي مشتمل بر آيه 17 و قسمتي از آيه 18 از سوره آل عمران  تزيين شده بود. پس از گذشت روزگاران و گزند حوادث و بلاياي طبيعي بناي معمور اين امامزاده رو به تخريب نهاده و به غربت گراييد تا دگر باره با همت آقاي سيد حسن ولد آسيد مهدي ازاني و پدر آسيد محتشم حسينيان در سال 1280 هـ ق بازسازي و مرمت گرديد. ( از بناي دوره سلاجقه تنها صحن و گنبد بالاي صحن باقي مانده است رواقها و ايوانها تخريب و كتيبه‌ها مفقود و آثاري از آنها ديگر بچشم نمي‌خورد ).

 بي‌توجهي به اين مكان مقدس در زمان رژيم گذشته توسط مسئولين استان باعث تخريب شديد اين امامزاده  شده بود. تا اينكه به يمن بركت انقلاب اسلامي و تلاش و كوشش هيئت امناي بومي ( از اهالي روستاي اذان ) كه از سال 71 تاكنون مسئوليت نظارت و بازسازي اين مكان مقدس را به عهده دارند فعاليتهاي عمراني مهمي بشرح ذيل براي بازسازي اين مكان مقدس انجام گرفته و اين مكان از خطر تخريب و انهدام نجات يافته است.

1 -  مهار گنبد با ميلگرد و آهن‌الات جهت حفظ و حراست و جلوگيري از تخريب و از هم‌پاشيدگي گنبد، همچنين تعمير و كاشي كاري گنبد به مبلغ پنج ميليون ريال

 2 -  تعمير و آسفالت پشت بام حرم و صحن به مساحت 1200 متر مربع در سه مرحله با هزينه‌اي بالغ بر دوازده ميليون ريال

 3-  احداث ساختمان با مساحت 100 متر مربع با كليه وسائل و امكانات رفاهي جهت سكونت متولي حرم با هزينه شش ميليون ريال

4 -  سنگ فرش نمودن ايوانها و نمابندي قسمت خارجي حرم با هزينه بيست ميليون ريال

5 -  احداث سر درب ورودي امامزاده با دو گلدسته بسيار زيبا و هنرمندانه به استادي استاد عباس عبدلي با هزينه‌اي بالغ بر دوازده ميليون ريال

6-  اجراي اولين طرح لوله‌كشي آب و تكميل شبكه برق‌رساني حرم و محوطه، خريد و نصب چندين پنكه جهت خنك كردن محوطه سالنها و صحن حرم به مبلغ دو ميليون ريال

7-  خريد و نصب دو دستگاه آب سردكن و سرويس دهي، بهداشتي و خدماتي به زائرين با هزينه نمودن يك ميليون ريال

 مشكلات و نارسايي ها 

 گرچه اين مكان مقدس ساليان دور خيل مريدان را بسوي خويش مي‌خوانده است اما آثار مظلوميت و غريبي فرزندان امام موسي بن جعفر ( ع ) از همه جاي اين بارگاه مقدس ملكوتي پديدار است مظلوميتي آميخته با معنويتي مقدس، مظلوميتي كه گويي همزاد شيعيان است و تا عمق دل و جان انسان را مي‌سوزاند و يادآور روزهاي سختي است كه روزگار با دست حاكمان زور و تزوير ستمهاي جانكاهي را بر اولاد علي ( ع ) روا داشته است. در فرهنگ اسلامي زيارتگاهها جايگاه ويژه‌اي دارند اين اماكن محل سجده و نيايش پناهگاه نيازمندان -  خاستگاه سنت و فرهنگ، نماد ايمان به ماوراالطبيعه هستند بناي شكل ظاهري آنها، چگونگي معماري -  شيوه‌هاي خاص تزئينات ساختماني آنها بايد اين خصايص را به همراه داشته باشد.

اما با توجه به آنچه گفته شد متاسفانه در بقعه امامزاده سيد صالحه خاتون رواقهايي كه در سي‌سال گذشته به اين زيارتگاه اضافه شده از اين خصوصيات چندان بهره‌مند نيست. بنابراين امامزاده بايد در معماري نقش ارزنده و مهمي را ايفا و از نمونه‌هاي جالب و چشمگير در بافت معماري به حساب آيد.

در كشوري كه عنوان اسلامي با نام آن همراه است زيارتگاهها بايستي بازتاب هنر و فرهنگ غني اسلام نيز باشند اما شيوه‌هاي طراحي و معماري در اين امامزاده مقدس و پر ارزش با معيارهاي شناخته و دقيق معماري اسلامي فاصله دارد. واقعيت آن است كه اين امامزاده به عنوان كانون مردمي تبليغات اسلامي از حيث نمابندي و تسهيلات رفاهي داراي نارسايي‌هاي جدي است و همين نقيصه بعنوان يك فاكتور فرعي در جذب قشر جوان و ساير گروههاي اجتماعي به اين مكان وقفه ايجاد مي‌كند و اين در حالي است كه پيروان ساير اديان و آيين‌هاي مذهبي اماكن ديني خود را به بهترين وجه ممكنه مي‌آرايند تا از طريق زيبايي‌هاي صوري اين بناها، در پيروان خود كشش و علاقه ايجاد كنند.

لازم است اين محل از حالت نمازخانه بودن صرف درآيد و علاوه بر ايجاد فضاي كافي براي اداي فرايض ديني، به امكانات وسيعي از قبيل كتابخانه -  سالن سخنراني و محل نمايش فيلمهاي آموزشي و مذهبي،‌ موزه قرآن و كتب خطي، موزه وسائل عزاداري و سينه‌زني و آثار مذهبي تاريخي و جز آن مجهز شود.

در اين جمع‌بندي گوشه‌هايي از نقايص و اشكالات موجود در اين مكان را به منظور بهينه‌سازي نماي فيزيكي و كاربري مطلوب‌تر به شرح ذيل بر مي‌شماريم.

نبودن امكانات رفاهي لازم براي مراجعان ( تاسيسات حرارتي، بهداشتي و رفاهي ) ناهمگون بودن بافت ساختمانها‌ي اين بنا با گنبد تاريخي بنا، نبودن ديد كافي براي نمود بيروني بنا و پنهان بودن آن در منطقه‌اي بياباني و دور افتاده، متروكه شدن بنا، نداشتن جاده آسفالته و تعريض، نداشتن مهمان سرا، مشكل برنامه‌ريزي لازم براي بهره‌برداري اقتصادي از آن و جلب زوار، محفوظ نبودن بنا در برابر عوامل جوي و محيطي و تقويت نكردن سازه بنا، تخريب بنا  به دست برخي از مردم و از جمله حك يادگاري، فقدان برنامه‌ريزي منسجم تبليغي، نداشتن كتابخانه، نداشتن امكانات تفريحي، بي‌توجهي مسئولين استان و شهرستان به امكانات و قابليت‌ها و كاربرد‌هاي پر دامنه اين مكان مذهبي.

واقعيت اين است كه اين مكان مقدس مي‌تواند با كاربريهاي هزارگانه خود بخش مهمي از اوقات فراغت مردم  و بويژه جوانان را پر كند اما شرط اصلي تحقق اين هدف يكي گسترش فعاليتهاي متنوع هنري و فرهنگي و تجارتي در اين محل است. اگر بپذيريم كه شكل و محتوا مكمل يكديگرند، آنگاه به اين نتيجه خواهيم رسيد كه در بررسي‌هاي به عمل آمده، مجموعه مسائل محتوايي و فرهنگي مورد توجه قرا گرفته‌اند. اما متاسفانه جاي تمام اينها بخصوص شكل و فرم و ساختار در دايره اين مباحث در اين مكان خالي مانده است. واقعيت امر اين است كه غني‌ترين و جذاب‌ترين مضامين چنانچه در لفافه‌هاي نازيبا عرضه شوند مورد توجه قرار نمي‌گيرند و يكسره قرباني مي‌شوند.

از مشكلات ديگر ابن بقعه زيربناي محدود و  محوطه‌سازي غيبراصولي، بي‌توجهي به هنر اصيل معماري، دور نما بندي‌ها و جلوه‌هاي تصويري اين محل است. در اين محل بايستي بيشترين فضا به محوطه سازي و حياط اختصاص يابد . محوطه‌ بايستي پر درخت با حوض و آب نماي وسيع همراه با فواره‌هاي زيبا و گلكاري چشم‌نواز ساخته شود تا جاذبه‌هايي ايجاد گردد براي بسياري از مردم خسته دل و سوخته،‌متاسفانه دراين مكان عليرغم تلاش چشمگير هيئت امنا، بدليل كمبود اعتبار و بي توجهي مسئولين استان و شهرستان به اين مكان مقدس و ارزشمند سنت ارزشمند محوطه‌ سازي، كاشي‌كاري، آئينه كاري و غيره به دست فراموشي سپرده شده و اين خود بر دافعه‌هاي اين مكان افزوده است.

بايستي با كمك و همياري مردم منطقه و مسئولان در بهسازي اين مكان مقدس همت گماشت در يك كلام ما بايد به فرم و محتواي چنين اماكني مقدس، بگونه‌اي اهميت قائل  شويم تا از اصول صحيح علمي براي نيل به ارزشهاي غني موجود در معماري و فرهنگ حاكم بر چنين مراكزي بهره‌مند شده تا اين محل مامن و مهد تفكر و تعقل و پرورش احكام الهي باشد.

در شرايط فعلي كار احياي زيارتگاه با بودجه محدود نذورات و موقوفات و كمكهاي مردمي قابل اجراء نيست و نياز به طرحهاي عمراني و امكانات ساختماني اساسي دارد و در صورتي كه از طرف مسئولين دولتي در استان اقداماتي صورت نگيرد. ابنيه زيارتگاه بزودي شروع به ريزش كرده و منهدم خواهد شد و آثار فرهنگي و مذهبي قابل توجهي در اين  خطه از كشور اسلامي بر اثر كمبود بودجه با مشكلات جدي مواجه خواهد شد. بايد مفاخر ملي مذهبي خود را حفظ كنيم. بي‌توجهي به اين مسئله و عدم احياي آن، بازخواست نسل‌هاي آينده را از ما در پي خواهد داشت. يكي از مشكلات دامنگير اين بقاع متبركه، سرقت اشياء قيمتي آن توسط خدا ناشناس‌ترين سارقان است. قبلاً تقدس واعتبار اين بقعه بين مردم و اهالي مانع از سرقت اشياء آن مي‌شد ولي در برخي موارد بي‌توجهي مسئولين استان و شهرستان و همچنين بي‌توجهي اهالي و اعضاي هيئت امناهاي سابق اين بقعه منجر به سرقت اشياء معنوي و بعضاً قيمتي اين مكان شده كه در بيشتر موارد جهت پيگيري و عودت آن هيچ اقدام عملي صورت نگرفته است. علاوه برآن نبود يك شناسنامه دقيق از شجره و شرح حال امامزاده براي پژوهشگران و مردم عادي زمينه را براي بازسازي و تحكيم اين مكان كمرنگ ساخته است. هنوز براي راه‌اندازي امكانات رفاهي و تاسيساتي در اين مكان مذهبي براي زوار و رفع نيازهاي خدماتي و اداري و برنامه‌ريزي بر نظارت دقيق اين مكان راه درازي وجود دارد كه بايد سازمان اوقاف و امور خيريه به همراهي هيات امناي زيارتگاه و با همكاري مردم محل اين راه را طي كند.

  

 

 

مطالبی از نتیجه صدرالاسلام  

چهره هاي هميشه ماندگار ميمه 

مقبره صدرالاسلام چگونه تخريب شد؟

نويسنده ماندگار  : آقاي محمدتقي معينيان

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت اول -مرحومان صدرالاسلام - اسدالله خان گرانمايه -قيصرخان- ميرزا بزرگ خردمند 

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت دوم - مرحومان حاج ناصرگرانمايه ،حاج حسين نعمت اللهي، دکترصاحبقراني

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت سوم - مرحوم حاج محمدرضامعينيان

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت چهارم - مرحوم حاج اصغر ايراندوست

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت پنجم - مرحومان موسوي زاده

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت ششم - مرحوم مهدي قلي خان صاحبقراني 

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت هفتم - آقاي  عبدالوهاب شهيدي

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت هشتم - مرحوم محمدباقرداراني

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت نهم - مرحوم سيدمحتشم حسينيان

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت دهم - مرحوم ميرزا رضا سعيديان

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت يازدهم- آقاي خردمند  

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت دوازدهم- آقاي مهدي معينيان  

چهره هاي ماندگار ميمه - قسمت سيزدهم -مرحوم حاج محمدباقر معينيان

 گزارش تصويري (1)

 گزارش تصويري (2)

 گزارش تصويري (3)

 گزارش تصويري (4)

گزارش تصويري (5)

وقايع تاريخي ميمه - جنگ ورکان - قسمت اول

وقايع تاريخي ميمه - جنگ ورکان -قسمت دوم

وقايع تاريخي ميمه - فتنه افغان ها -قسمت اول

وقايع تاريخي ميمه - فتنه افغان ها - قسمت دوم   

وقايع تاريخي ميمه - واقعه کشف حجاب  (1)   

وقايع تاريخي ميمه - واقعه کشف حجاب  (2) 

وقايع تاريخي ميمه - واقعه کشف حجاب  (3)  

وقايع تاريخي ميمه - جنگ جعفرخان زنديه - قسمت اول 

وقايع تاربخي ميمه - جنگ جعفرخان زنديه - قسمت دوم  

وقايع تاريخي ميمه - قحطي سال 1299 در منطقه ميمه

آشنايي با منطقه تاريخي تخت محمد جعفر - قسمت اول
آشنايي با منطقه تاريخي تخت محمد جعفر - قسمت دوم
آشنايي با منطقه تاريخي تخت محمد جعفر - قسمت سوم و پاياني
آثار فعاليت انساني در زمان مادها در منطقه ميمه - قسمت اول  
آثار فعاليت انساني در زمان مادها در منطقه ميمه - قسمت دوم

آثار فعاليت انساني در زمان مادها در منطقه ميمه - قسمت سوم

آرشيو وبسايت ميمه اي ها 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۸/۰۴/۲۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

قصد نداشتم در باب حرف‌ها و جسارت‌هايي كه اخيراً توسط تعدادی از  همشهریان جوان بدون بررسی و تحقیق علیه بزرگوارانی نظیر مرحومین حاج قیصر وحاج ناصرگرانمایه این دو چهره تاریخی و بی بدیل شهرمان نوشته می شود ، پاسخي بدهم كه اي كاش قلمي كه خدا در حرمت آن در كتاب خود به آن سوگند مي‌خورد، اينگونه به حرمت شكني و بي‌حرمتي اهل دين وخادمین مردم آلوده نمي‌شد و آنچه از آن صادر شده و مي‌شود، تشابهي به توليدات اهل كين نمی‌داشت.
اما مصلحت را به رغم پرهيز و هشدار برخي مشفقان ناصح به من كه ايشان وقتي به بزرگاني مانند مرحوم حاج قیصرخان كه اهالی بخش میمه برای آزادیش اززندان ( بجرم نجات منطقه ازسیطره اهالی روستای جوشقان) و براي بازگشت سلامتمندانه‌اش  40  راس گوسفندنذر  و قرباني کردند،  و اکثر   اهالی بقا و حیات خویش و اجداد شان درسال های قحطی رامدیون آنها هستند آنگونه جفا مي‌كنند و شخصيت او را كه در فضيلت دیانت و تقوی .خلوص وصداقت.بذل وبخششهای حاتم گونه و ویزگیهای اخلاقی  وانسانی درقرن اخیردر منطقه میمه بی نظیر است باآسوده بالی از عقوبتهای الهی که بایدبه خدااز اینگونه تند رویهای غیراخلاقی پناه برد (البته در بيابان آرامش و امني كه بعضي راضيان به اينگونه نارواها و ستم‌ها براي آنها فراهم كرده‌اند)، به پس مي‌تازند. با نامهای جعلی و مجعول علیه شما هم  حرمت شکنی خواهند کرد
اما مصلحت را در اين ديدم تا به اين بهانه به مسائلي كه اين تندروي‌ها، فرعي از آن هستند اشاره‌اي داشته باشم. از اين جهت اين درد نوشته را پاسخي به كسي و جسارتي نمي‌دانم چه، حرمت قلم و وقت خوانندگان محترم را بسيار شريف‌تر از آن مي‌دانم كه به آلودگي پاسخ به چنين راه و رسمي مبتلا شوند.
به گمان اين كمترين اين گونه مواضع و تندروي‌ها و عدم تعادل‌ها كه از بعضي مومنين درباره برخي ديگر صادر مي‌شود ريشه در مباني نظري و اعتقادي آنها دارد. آداب عرصه نقد، انتقاد، نصيحت، ارشاد، تذكر و در نهايت امر به معروف و نهي از منكر بر اهل آن پوشيده نيست و ادبيات خود را مي طلبد كه هر ناقدي حتماً بايد بدان‌ها توجه داشته باشد. درست مانند يك نفر كه مي‌خواهد در مسير پر تزاحمي رانندگي كند و نمي‌تواند به قوانين و مقررات آن در حفظ و رعايت حقوق كساني كه در كنار او هستند، بي‌اعتنا باشد.
ما را چه مي‌شود؟ كي مي‌خواهيم از خودزني و ديگرتراشي‌مان دست برداريم؟

چرا به اصول و مباني دين آموخته و رهنمودهاي بزرگان و اولياي دين توجهي نمي‌كنيم؟ چرا و چرا به يكباره در اوج بي‌ظرفيتي اساس و مباني را فراموش مي‌كنيم و با طرح مسائل و مشكلاتي كه ما آنها را مشكل مي‌دانيم، اساس را بر مي‌افكنيم؟
ما بايد به جاي نقد افراد، رويه‌هاي آنها را منصفانه نقد كنيم و الاّ راه به جايي نمي‌بريم. ، با تمسخر به شخصیت افراد نپردازیم كه انصاف بايد داد؛ اينگونه سخن گفتن در شأن يك مسلمان وانسان آزاده نیست متاسفانه يكي از آسيب‌هاي ما در روش‌هاي نقدمان آن است كه در مقطعي بر اجرا و تحقق آنچه را حق مي‌دانيم تا نهايت ممكن پافشاري مي‌كنيم ولي عرصه كه به ما مي‌رسد، انگار نه انگار ما نبوده‌ايم كه آنگونه اصرار مي‌كرده‌ايم. اگر اين رويه درست است، چرا ؟ با تحقير ديگران و با به حساب نياوردن ديگران، در عمل اين همه خودمان را تحقير مي‌كنيم؟
چرا اينگونه شده‌ايم و اينقدر تنگ مي‌انديشيم و تنگ مي‌بينيم و بر همديگر تنگ مي‌گيريم...؟
دريغ و صد دريغ از اين ناديده انگاري خدمات گذشتگان. متاسفانه بعضی از مسیولین محلی به گونه ای سخن می گویند كه انگار در این شهر (حتی در بعد ازپیروزی  انقلاب) هیچ کسی به فکرعمران  و آبادانی نبوده است  وکارهای انجام شده درمنطقه هیچ  ارتباطي به دوره‌هاي پيش ازآنها نداشته است.
انصافاً كجاي سياست‌هاي آنها به هم مي‌خورد اگر از خدمات مسیولین قبلي ذكري بکنند و از خدمات ديگران نامي ببردند؟ اين نام بردن‌ها توسط مسیولین چه از محبوبيت آنها میکاهد ؟ و چه بر محبوبيت آنها مي‌افزاید؟
مگر دل و ذهن اين مردم بازيچه اين نام نبردن‌ها و بزرگ كردن‌ها و كوچك كردن‌هاست؟ مگر اين مردم دست پرورده آن امام بي‌مثال نيستند كه رئيس سازمان صدا و سيما و مديران مسئول سه روزنامه آن زمان يعني كيهان، اطلاعات و جمهوري اسلامي را به حضور خود خواند و با ناراحتي در حالي كه دست راست خود را به كف دست چپش مي‌زد به آنها با عتاب و گله و شكايت گفت اين چه وضعيتي است كه من هر وقت تلويزيون را باز مي‌كنم عكس و فيلم و تصوير و خبر من است و روزنامه‌ها هر روز درصفحه اول عكس مرا مي‌زنند و با ناراحتي ادامه دادند: من كي را بايد ببينم كه به او بگويم من از اين روند و رويه خوشم نمي‌آيد كه در اين تلويزيون و روزنامه‌ها هر روز عكس من و خبر من در صفحه آنها و در صدر خبرهاي آنها باشد.
آيا توقع رعايت اين گونه انصاف و تعادل در روش از كساني مانند مسیولین دولتی كه اين همه بر طبل عدالت و عدالت گستري مي‌كوبند انتظار زيادي است؟ من در اين مقال قصد تبرئه مسیولین قبلي را در اين گونه مسائل ندارم كه يقيناً آنها هم در اين روند و در ناديده گرفتن زحمات مسیولین قبل از خود كم و بيش دچار افراط و تفريط مي‌شده‌اند. چرا اینگونه از افكار عمومي جامعه و حساسيت مردم بيگانه هستیم؟
چرا اينگونه شده‌ايم؟ بعضي كه به تكرار اينگونه هتك‌ها روي مي‌آورند و ديگراني كه در برابر اين روند ساكت، خاشع، خاضع، خرسند و راضي‌اند كه رضايتشان از عدم برخوردشان با خاطيان هويداست، از تكرار اين هتك‌ها و ستم‌هايي كه پايه‌هاي اخلاقي جامعه اسلامي ما را نشانه گرفته است، چه هدفي دارند و چه بهره‌اي مي‌برند؟
البته شايد دليل آنها مانند خيلي ها اين است كه اين هتاكي‌ها امري صد درصد باطل است و باطل باترك آن و عدم پرداخت به آن مي‌ميرد و از بين مي‌رود و فراموش مي شود. كه اين درست. ولي تكليف بر هم زدن افكار عمومي جامعه و آسيبهايي كه در اثر عدم مقابله با اين هتاكيها به آن وارد مي شود با كيست؟ اجازه ندهيم ساحت مقدس اين جمهوري كه آينه گردان حق و حقيقت و صفا و مهر در جهان بشريت ستم زده امروز است عرصه هتاكان و پرده دران و ستمگران چه وابسته به حاكميت و چه غير آن قرار گيرد
اجازه ندهيم در اين منطقه تشکیلات چند نفره هتاكان تشكيل شود و تخم ستم و ظلم را در منطقه بپراكند. دوران جزيره‌اي عمل كردن گذشته است، آن جمهوري كه امام به ما امانت داد جمهوري حفظ حرمت‌ها و كرامتها و سخن گفتن و نقدهاي منصفانه و غير مبالغه آميز است، چرا اجازه مي‌دهيم با اتخاذ اينگونه رويه‌هاي قطعاً غير ديني و غير متشرعانه كه از بعضي متشرعان سر زده و مي‌زند حريم جمهوري اسلامي وبزرگان و خادمین شهرمان هتك شود؟
در اين جمهوري امام ساخته، نباید كمترين جايي براي هتاكان به حريم‌ها وجود داشته باشد و كمترين كار برداشتن ساحل‌ها و حواشي امن براي هتاكان است. در اين گير و دار، اگر حتي انسانهاي ستمديده و حرمت شكسته از چنين هتاكان بي‌مقداري حق خود رامطالبه ننمايند كه نمي‌نمايند چرا براي آنان حتي ارزش پاسخي قائل نيستند، هرگز وظيفه و مسئوليت خطير مسئولان قضایی در برخورد با اين رويه تعطيل شدني نيست و نخواهد بود.
، اما چرا در جامعه حساس ما كه شاهد اين هتك‌هاي مكرر است هيچ اثر و نشانه‌اي از اين نهيب‌هاي در محيط پنهان به هتك‌هايي كه علني شده است ديده نمي‌شود؟
خدايا به حرمت نفسِ اولياي تو كه در ميان ما گمنام هستند و هم‌نفسي آنها، غبطه فرشتگان تو در آسمانها و زمين توست، ما را از شر خودمان حفظ کن و اين جمهوري مبارك را از گزند و آسيب ما در امان بدار.

                                                محمدتقی معینیان

+  نوشته شده در  ۱۳۸۸/۰۲/۱۳ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

 در تعطیلات نوروزِ در ولایت ، فزرنددلبند با شیون های ممتد ساعت 22:40 دقیقه شب ما را هراسان به بیمارستان کشاند. ورودی اورژانس پیاده شدم و با اهل و عیال به داخل اورژانس یورش بریدیم ولی درکمال تعجب و ناباوری درب ورودی بسته بود. با خود گفتم باز مدیریت عوض شده و تغییرات ظاهری هم اجرایی!!

با کمی گشتن پیرامون خود به این حقیقت پی بردم که جز ورودی قدیمی درب دیگری باز نیست .دوباره تلاش کردم و در را زدم.حتی پنجره بغلی را هم زدم . بعد از اینکه شدت مشت هاو ضربه هایم بیشتر شد،ِ فردی که نگهبان یا حراست بود درب را باز کرد. گفتم : درب چرا بسته است؟ با لحنی مدیرانه گفت: باید بسته باشد! گفتم : درهیچ کجای دنیا درب مرکز فوریت های پزشکی 24ساعته (اورژانس )را نمی بندند؟ گفت : خودمون می دونیم ولی همراهای مریضا میان تو!! گفتم : پس فلسفه دربان ، حراست و نگهبان چیست؟ با کلافگی گفت: من نمی دانم. بفرما آقا. بفرما ....

گریه های فرزند دلبندم نگذاشت بحث را بیشتر ادامه دهم منتظر پزشک شدم و بعد از 25دقیقه در صف انتظاری که اولین مریض خودم بودم!، پزشک آمد.

بعد از ویزیت شدن برنامه مهران مدیری درحال اتمام بود. ذهنیت من همچنان معطوف ارتباط درب بسته با پخش مرد دوهزار چهره و دیرآمدن دکتر بود اما بعد از کمی تامل و دیدن سالن پر از مراجعان تصادفی با خود گفتم شاید رفتار نگهبان و اقدام وی در بستن درب و  ...درست نباشد، ولی واقعا باید از کادری که باجان و دل از تعطیلات خود زده و در ایام خاص به بیماران رسیدگی می کنند تشکر و قدردانی ویژه کرد.

+  نوشته شده در  ۱۳۸۸/۰۱/۱۷ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
با سلام

هم اندیشی دیگری در بخشداری به همت جناب آقای شیبانی فردا برگزار می شود و متاسفانه به علت دوری راه، افتخار حضور در آن را ندارم. البته من هر روز مطالب وبلاگ ها و سایت ها را مرور می کنم و واقعا ازجدیت و تلاش برخی دوستان در کار اطلاع رسانی لذت می برم.(صبح میمه - وبلاگ خبری آقای فخریان - ویوزادگاه من-وزوان سیتی -میمه سیتی - میمه شهر من - آوای ازان - ورووچه ها و..).

به جرات می توان بگویم فرهنگ درست نویسی اینترنتی در جامعه میمه ای ها درحال شکل گیری و از مرحله فونداسیون گذشته است و این موهبت به خاطر تلاش افرادی همچون جنای آقای محمدتقی معینیان و جناب آقای شیبانی و دوستان دیگر است .

آقای معینیان در شرف راه اندازی وبلاگ برای میمه  به کرات با مطالب مفید درخصوص تاریخ و فرهنگ میمه، وب نوشت ها  را تغذیه کردند و خود من ازاین نعمت بهره مند بودم. جناب بخشدار هم باپیگیری های قاطعانه خود و برگزاری هم اندیشی و جلسات گفتمان با جوانان، دغدغه پیشرفت شهر را به فضای مجازی کشاندند و دراین رهگذر تاکنون گفتگوهای  خوبی صورت گرفته است .

****

از آنجا که من فرصتی برای شرکت در هم اندیشی ها ندارم از این تاریخ به بعد ،پیشنهادهای خودم را یک روز قبل از هم اندیشی در وبلاگ می نویسم و مشخصا برای هم اندیشی فردا پیشنهاد می دهم (دوباره پیشنهاد می دهم ) انجمنی برای توسعه شهر تشکیل شود.

هدف این انجمن جمع آوری نقدینگی و بیل و کلنگ برای آبادانی شهر نیست بلکه فضایی مجازی و گاها نشست هایی علمی و تخصصی برای طرح ریزی توسعه شهری است . توضیح بیشتر اینکه این انجمن از کمیته های مختلفی همچون توسعه صنعتی و امور زیربنایی - آبادانی روستایی -  کشاورزی ، دامداری و صنایع دستی - توسعه فرهنگی اجتماعی و ... تشکیل می شود و شهروندان با تحصیلات مرتبط با عضویت در این کمیته ها ، فعال خواهند شد و با اتکا به نظرات کارشناسی ، پیشنهادات  برای استفاده مدیرانی که فرصت نگاه ذره بینی به مسائل راندارند، در یک سایت  یا بولتن منتشر می شود.

البته پیشنهاد دیگر من اینست که مدیریت این انجمن را که حتما درچارچوب قانون فعالیت خواهد داشت و مجوزی را هم کسب خواهد کرد، برعهده  آقای شیبانی باشد چراکه پتانسیل مدیریتی ایشان برای اینکار مناسب است .

محور دیگر این بحث اینکه مصوبات انجمن را نیز بلاگرها باید به فراخور منطقه و روستای خود پوشش دهند و حواشی ان را بیان کنندتا نظر سازنده (نگاه ذره بینی )ازآن استخراج شود.

اگر تشکیل این انجمن عملی شود در ۵ سال آینده شهر میمه یکی از شهرهای دارای بُردتوسعه شهری (تئوری توسعه ) خواهد بود.

                                                                        والاسلام  

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۱۲/۰۸ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

ويژه

جمعي ازمردم بخش ميمه به اجراي حكم شلاق دوزن درميدان اصلي شهرميمه اعتراض کردند.

ديروز در اجراي حكم شلاق دو زن در بوستان قدس ميمه به علت داشتن روابط نامشروع ،جمعي ازمردم وبرخي مسوولان بخش وشهر ميمه اجراي اين حكم را موجب جريحه دار شدن افكار عمومي دانستند.

شيباني بخشدار ميمه امروز با اعتراض نسبت به اجراي اين حكم گفت : اجراي حكم شلاق در منطقه فرهنگي ، مذهبي كه نه محل جرم بوده و نه مجرمان ساكن درآنجا هستند نارضايتي مردم را به همراه داشته است.

و   .......................

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۱۱/۰۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
باسلام

((خواننده گرامی این مبحث بی احترامی به هیچ شخصی نیست. فقط یک درد و دل ساده است))

روزی روزگاری به فکر افتادم وب نویس (بلاگر )شوم و از مشکلات میمه و میمه ای ها و میمه ای نشین های شهرهای دیگر بنویسم. شروع کار با تاریخ و تاریخچه میمه رقم خورد و به بررسی مشکلات رسید. چندنفری هم پاتوقشان شد میمه ای ها. کَم کَمَک دوستان زیادشدند و بخش پیوندهای میمه ای ها سنگین شد تا آنجا که به اجبار برخی تنبل ها را حذف کردم.

اما مساله ای که هم اکنون ناراحت کننده است اینکه وب نویسی به سمتی می رود که بهتر است اسمش را " هرچی نویسی " نام بگذاریم . کسانی  هستند که وب را به سخنان غیرمفید و غیرسازنده آلوده کرده اند و این مبحث را که میمه ای ها  باهم نیستند و راحت متفرق می شوند، سندیت می دهند.  در بخش نظرات همین وبلاگ فردی نوشته بود  " دیگر کمتردُرمی افشانی " . من منظور این فرد را خوب فهمیدم ولی کسی نیست به این آقا بگوید تا زمانی که در افشانهایی مانند شما هستند جایی برای درافشانی دیگران باقی نمی ماند!!

به گفته دوستی که نوشته های من و دوستان دیگر رامی خواند و صبح میمه را هم رصد می کرد و لذت می برد، میمه ای ها به جان هم افتاده اند و بخش کامنت ها رونق انتقادی خود را کاملا از دست داده است.

دوستان، آیا قرار نبود مشکلات ریشه یابی و آسیب شناسی شود؟ آیا قرار نبود انجمنی هرچند مجازی برای توسعه منطقه میمه تشکیل شود؟ آیا قرارنبود از مسئولن فعال محلی به هر نحو حمایت شود ؟آیا پخش نذری در منازل یا در مساجد مشکل بزرگ میمه است که رسانه ای شود؟ آیا فلان کس فلان چیز را گفت مشکلی از ما درمان می کند؟

همچنین انتقادی هم به هم اندیشی ها داشتم .درمیمه فردی به من گفت شما که مدیر!!! وبلاگ هستید بابت مدیریت پول می گیرید و اراجیف می نویسید؟

جناب آقای شیبانی که مرحمت فرمودید و ما را مدیر نامیده اید، آیا برای ذهن کج اندیش این افراد هم پاسخی دارید؟ آيا واقعا مدير رسانه هستيم ؟ تاچه ميزان به نوشته هاي خود معتقديم ؟ تاچه ميزان شهامت درست نويسي داريم ؟ آيا واقعا مي توانيم انتظارات را برآورده کنيم ؟ آيا عنوان وب نویس بهتر نيست تا بعضی به قصد مدیریت اجتماع تشویق نشوند به این عرصه وارد شوند و بحث اول خود راهم به زیرسوال بردن خدمات دیگران و یا تخریب همکار خود اختصاص دهند؟ آیا نباید بدانند که مسئول نوشته ها و عقايد خود باشند و براجرايي شدن ان نیز اصرار و ابرام داشته باشند؟

دعا مي کنم (می دانم مستجاب نمی شود  ) ای کاش وبلاگ و وبلاگ نویسی در میمه همه گیر نشود و تنها کسانی به صحنه آیند که بنویسند هرچند عاری از قالب علمی و تحلیلی باشد اما از مشکلات و راه حل ها بنویسند.( اندک شماری از دوستان عزیز هم اکنون درحال فعالیت اینگونه هستند )

                                                                  عزت زیاد  

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۱۰/۲۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

 

از آقای زمانی خواهشمندم  لینک مادر اثر زیبای خود را برای معرفی رسانه ای فورا برای من ارسال کنند.(معرفی بیشتر خودشان را هم با فایل ورد برای من ایمیل کنند)

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۱۰/۱۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

شبکه تلويزيوني "راماتان" تصاوير دلخراش شهادت پنج کودک فلسطيني عضو يک خانواده و صحنه از هوش رفتن پدر خانواده را هنگام ديدن اجساد کودکان شهيدش پخش کرد .

پدر اين پنج کودک فلسطيني که در حملات رژيم صهيونيستي شهيد شدند در گفتگويي با شبکه راماتان تصريح کرد: من پدر پنج شهيد فلسطيني هستم . از همه جهانيان مي خواهم جنايات اسرائيل را از صفحه تلويزيونها تماشا کنند. محاصره و ويراني غزه تا چه حد ادامه خواهد داشت . من از مردم جهان مي خواهم در اين خصوص تحرکي نشان دهند. وي افزود : آخر گناه پنج فرزند من چه بود که در حال خواب به شهادت رسيدند. اي کاش من به جاي کودکان بيگناهم هدف قرار گرفته بودم . من يک نوزاد ديگر و يک پسر تقريبا يک سال و نيمه ديگر هم دارم و بار ديگر تاکيد مي کنم که ما فقط خدا را داريم .

اين پدر داغدار فلسطيني گفت: دخترانم فداي غزه و فلسطين، اما مي خواهم بگويم جهان تا چه اندازه به اين فجايع بي توجه است. اگر يک يهودي يا حتي يک حيوان بميرد بارها خبر ان را پخش مي کنند اما به تحولات فلسطين بي توجه هستند. من اميدوارم فرزندانمان به بهشت بروند و از مردم جهان مي خواهم در کنار ملت فلسطين قرار گيرند و خودشان بنگرند که اگر راه ما درست است در کنار ما قرار گيرند و اگر راه نادرست و کجي است ما را رها کنند .

اين پدر فلسطيني که خودش نيز مجروح شده بود هنگام وداع با اجساد کودکانش از هوش رفت و روي دستان اهالي غزه به مکان ديگري منتقل شد

بيانيه وبلاگ نويسان بخش ميمه

در

حمايت همه جانبه از مردم غزه و در اعتراض به جنايات اخير رژيم صهيونيستي

ديگربار در تاريخ جوامع انساني ،نوکران يزيد زمان در ماه محرم ،با شمشيرهاي زهرآلود گلوي انسانيت،رادمردي و مظلوميت را با ارتکاب جنايات اسفبار بريدند واين در حالي است که روساي برخي كشورهاي عرب به جاي اينكه درتقويت وتحکيم دين مبين اسلام و مسلمانان قدم بردارند با وابستگي به استكبار جهاني، اسرائيلي‌ها را حمايت ميکنند .

امروز در قبله گاه اول مسلمين صدها کودک و زن بيگناه و بي دفاع در خون خود غلتيدند تا عجز و ناتواني  اين رژيم اشغالگر در برابر صبر و مقاومت فلسطيني ها بارديگر در عرصه هاي بين المللي بر سر زبانها آيد. کودکاني که در راه مدرسه مورد آماج حملات اين دشمن غاصب قرارگرفتند تا براي چندمين بار و بدست يزيديان زمان ، عاشورايي ديگر رقم خورد.

نيروهاي اشغالگر اسرائيلي با اين تجاوز بار ديگر خوي تروريستي و تجاوزكارانه خود را نشان داده‌اند كه مبتني بر جنايت جنگي، تروريسم دولتي سازمان يافته و استفاده از مرگبارترين سلاح‌هاي كشتار جمعي براي كشتن مردم بي‌گناه در خيابان‌ها، مدارس، انهدام منازل، قتل عام كودكان، زنان و سالمندان است. اين حمله نه تنها عليه نوار غزه، بلكه عليه همه بشريت است و اين قتل عام بي‌حركتي به ارزش‌ها، موازين و قوانين حقوق بشر و انسانيت در طول دوران تاريخ به شمار مي‌رود.

ما وبلاگ نويسان بخش ميمه از جوامع انساني دنيا ضمن عمل به وظايف خود در راه جلوگيري از اعمال تروريستي رژيم صهيونيستي خواستار توقف تجاوز عليه مردم بي‌دفاع غزه هستيم و حمايت همه جانبه خود از همه گروه‌هاي فلسطيني را اعلام ميکنيم و به نشانه اين حمايت وبلاگهاي خود را به مدت 24ساعت تعطيل ميکنيم.

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۱۰/۰۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

نیم نگاهی به پروژه کارخانه سیمان سرند میمه

محمد تقی معینیان

مدتی است افرادی بی اطلاع در شهر میمه ، افراد منتقد طرح احداث کارخانه سیمان در شمال شهر میمه را با الفاظی ناشایست مخالف توسعه و رشد شهر ، مغرض ، مرفه بی درد ، بی دین و اخراجی می خوانند و محکومشان می کنند. جهت آگاهی این عزیزان و همشهریان گرامی و بزرگوار گوشه چشمی به دلایل منطقی منتقدین این طرح خواهیم انداخت.

مقدمه:

به طور کلی تمام آلودگی های زیست محیطی خطرناک هستنند ، صنایع و پیشرفت صنعتی همواره تؤأم با آلودگی عناصر زنده و غیرزنده طبیعت است و هر صنعتی به طریقی اثرات آلودگی بر فاکتورهای محیطی و فاکتورهای سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی از خود بر جا می گذارد. باید توجه داشت که آلودگی های محیط زیست به صورت زنجیره وار در کل چرخه حیات گسترش و اثرات مخرب خود را بروز خواهند داد. آلودگی آب تؤأم با آلودگی خاک ، آلودگی هوا تؤأم با آلودگی آب و خاک و آلودگی هر یک از این ها اثرات تخریبی بر حیات زنده و زندگی اجتماعی مردم خواهند داشت و رابطه ای بس استوار بین این زنجیره وجود دارد. مشکل اصلی این است که خودپالایی طبیعت در چه حد است؟ و محیط زیست ما تا چه اندازه تحمل این آلودگی ها را دارد؟و مشکل دوم این است که چگونه می توان این آلودگی ها را به حداقل رسانید تا از اثرات خودپالایی طبیعت بهترین بهره برداری را گرفت و مشکل سوم این است که چگونه می توان اقتصادی بودن این پروسه های ضد آلودگی را روشن کرد تا مانع پیشرفت صنعت و تکنیک که رفاه اجتماعی را در بر دارد نگشته باشیم.

هر انسان عاقل و منصفی می داند که پیشرفت صنعت همراه با پیشرفت اقتصادی  ،فرهنگی ، اجتماعی و آموزشی بوده و هدف این نیست که با بیان آلودگی ها باعث رکود صنعت وصنایع در منطقه باشیم . بلکه باید توسعه اقتصادی و تکنولوژی را تشویق کرد ولی با استفاده از تکنیک و تکنولوژی با آلودگی های صنعتی مبارزه کرد تا محیط زیست منطقه مان به حدی آلوده نگردد که خود  پالایی طبیعت و پتانسیلهای  زیستمحیطی منطقه  نتواند  آنها را پالایش کند  . گرچه می دانیم راه پیشرفت صنعتی ، راه مبارزه با فقر و بی سوادی است و می دانیم که صنعت و تکنولوژی جدا ا زجامعه انسانی نیست و پیشرفت صنایع همیشه با رفاه عمومی بستگی داشته است. رفاه عمومی یک ملت وابسته به صنعت آن ملت است و هر چه صعنت پیشرفت کند رفاه عمومی بیشتر می شود. تکنولوژی و صنایع دشمنان ما نیستند که با آنها مبارزه شود بلکه بهترین دوستان بشرند ما می توانیم توسط تکنولوژی با آلودگی های صنعتی مبارزه کنیم . صنعت جزء جامعه است. برای جامعه است و به خاطر جامعه است و چون صنایع در خدمت جامعه اند بنابراین هزینه های کنترل و رفع آلودگی ها را جامعه باید تأمین کند. صنعت باید همیشه در حال گسترش باشد و برای توسعه صنایع باید کوشش وافر شود تا پیشرفت حاصل شود. پیشرفت تکنولوژی هم توأم با توسعه صنایع است و توسعه صنایع یعنی پیشرفت اقتصادی و سرانجام پیشرفت اقتصادی و پیشبرد اهداف صنعتی یعنی رفاه  عمومی و رفع فقر و ایجاد عدالت اجتماعی ، مبارزه با صنعت و صنعتی شدن  ،مبارزه با پیشرفت است و مبارزه با پیشرفت خیانت به رفاه عمومی و عدالت اجتماعی است. کشور ، استان ، شهرستان و شهرهای همجوار شهر ما به سرعت رو به پیشرفت می روند و هر چه در راه پیشرفت منطقه خلل وارد کنیم بیشتر عقب می مانیم.

باید  توجه  داشت صنعت در خدمت بشر است ، صنعت در خدمت جامعه است و در حال حاضر تنها راه نجات منطقه میمه پیشرفت صنعتی است و باید توسعه اقتصادی و تکنیک و صنعتی شدن در منطقه را تشویق و حمایت کرد. اما در مقابل نباید اجازه داد از این فضای ایجاد شده هر صنعتی وارد منطقه شود. صنعت دقیقاً شبیه آب است آب در جهان خلقت مایه حیات و زیبایی است ، همین آب اگر فاسد و آلوده شود ضد حیات و ویران کننده حیات و زیبایی ها خواهد شد، صنعت مدرن ، کارآفریدن ، پاک و تمیز مایه حیات هر اجتماعی است اما همین صنعت اگر مخرب و آلوده کننده باشد باعث نابودی حیات هر اجتماع ، فرهنگ و حتی تمدنی خواهد شد که در معرض هجوم آن قرار می گیرد

و اما عمده ترین مشکلات ماهوی و شکلی طرح سیمان سرند که مورد انتقاد آحاد مردم شهر میمه است.

1- نوع مالکیت کارخانه و معادن :

براساس اظهارات نماینده محترم و فرماندار محترم شهرستان ، این کارخانه به نام شهر میمه و متعلق به اهالی این شهر است و قرار است با کمک های دولتی و( همیاری اندک اهالی) در قالب شورای عمران شهر میمه با عضویت کلیه اهالی شهر میمه احداث شود.

متأسفانه در حال حاضر به دلایلی که ذکر آنها در این مقاله به صلاح نیست این کارخانه تحت عنوان شرکت سهامی خاص سرند میمه به نام چند نفر به ثبت رسیده و این بزرگواران ادعای مالکیت آن را دارند و درصدد هستند با صرف هزینه 100 تا 300میلیون  تومان مالک صدها میلیارد  تومان مواد  معدنی و200 میلیارد تومان کارخانه سیمان شوند . آن هم کارخانه ای که قرار است با وام دولتی از محل اعتبارات مناطق محروم و طرح های زودبازده و به نام شرکت سهامی عام عمران شهر میمه احداث شود. در صورتی که بنا بر اظهارات نماینده محترم و فرماندار محترم این کارخانه متعلق به مردم شهر میمه است و باید هیأت مدیره منتخب مردم و شورای عمران شهر میمه آن را مدیریت و اجرا کند.

2-  مکان یابی نامناسب:

در حال حاضر مکان انتخاب شده برای استقرار کارخانه در دره معروف به (دره دوتو) در  کوه بمبار در مدخل تونل هوایی شهرمیمه است و تاکنون ارگان های ذی ربط با مکان دوم (در دامنه  تپه های معروف به چهار قاش و راه دار خون) موافقت نکرده اند.طبق موافقت اصولی کارخانه ، ظرفیت اسمی این کارخانه روزانه 3300 تن سیمان خاکستری و سیمان حفاری است که با استفاده از مواد اولیه (سنگ های آهکی  ،خاک رس و سنگ گچ) قرار است تولید شود.

عنایت شود:

قرار است روزانه 3300 تن ، ماهیانه 99000 تن و سالانه حدود یک میلیون و دویست هزار تن که با احتساب ضایعات سالیانه حدود 5/1 میلیون تن سنگ آهک از کوهای بمبار که دارای حداکثر ضخامت 20 تا 35 متر سنگ آهک است با انفجارات متعدد و وسایل سنگین برداشت و در چندین مرحله با سنگ کوبی های چکشی خرد و سپس سرند و به صورت پودر درآیند.آیا کل ذخیره ارتفاعات بمبار خوراک بیش از 5 سال کارخانه است. آیا این مکان یابی ، با عقلانیت یک انسان ناقص العقل هم منطقی است؟ آیا عقلانی است اجازه داده شود این ارتفاعات زیبا که یکی از چشم اندازهای خدادی و بسیار زیبا و چشم نواز دشت میمه است ظرف مدت چند سال تخریب ، نابود و به تلی از نخاله تبدیل شوند.

براساس استانداردهای زیست محیطی حدود 5 تا 10% سنگ های برداشت شده در مراحل انفجار ، کوبش ، سرند و حمل و نقل به صورت گرد و غبار وارد هوا می شوند یعنی سالانه حدود 120 هزار تن گرد و غبار قرار است وارد هوای شهر میمه شود. گرد و غباری که دارای مواد سیلیسی خطرناک است (دقت شود قرار است سالانه 120 هزار تن گرد و غبار) وارد هوای شهر میمه شود. گرد و غباری که یک تن آن میلیون ها متر مکعب هوا را آلوده می کند.

تصور کنید بعد از 5 سال کوه بمبار تبدیل به تلی نخاله شود و در این مدت حدود 600 هزار تن گرد و غبار وارد هوای منطقه و شهر میمه شود. واقعاً از این شهر چه می ماند. (توسعه ، پیشرفت ، رشد و رونق اقتصادی ، محیط سالم ، بهداشت فردی و اجتماعی سالم ، افزایش قیمت اراضی ، جذب مهاجرین و هجوم سرمایه داران و ...)

شاید بعضی اعتقاد داشته باشند که می توان با دستگاههای کنترل کننده آلودگی ها (نظیر فیلتر ، الکتروفیلتر ، سیلکون و غیره ، آلودگی های زیست محیطی کارخانه را کاهش داد). آیا می شود آلودگی های انفجارات ، سنگ کوبی ها ، سرندها ، تردد و فعالیت بولدوزرها و کامیون ها رابا فیلتر کنترل کرد.

نمونه عینی آن معدن کوه کرج است با برداشت روزانه 50 تا 60 تن سنگ (آن هم بدون انفجار و با سیم الماسه) ، حال تصور شود با برداشت روزانه 3500 تن سنگ از ارتفاعات کوچک ، زیبا و کم حجم (بمبار) چه خواهد ماند.

در حال حاضر یکی از بخش های بسیار آلوده کننده صنایع سیمان ، معادن برداشت مواد اولیه آنهاست که هیچ روشی برای کنترل آلودگی های آنها وجود ندارد.پیشنهاد اهل فن این است که محل این کارخانه به داخل دره معروف چهار چوین جابجا و از سنگ های معادن دو طرف دره مذکور استفاده شود و از خیرکوه بمبار بگذرند.

3-   کم لن یکن کردن مالکیت شرکت های تعاونی کامیون داران و اتحادیه معدن داران لایبید در این پروژه ، همان طوری که قبلاً توضیح داده شد. این پروژه متعلق به مردم شهر میمه است و اهالی این شهر که قرار است مضرات آن را تحمل و از سرمایه های طبیعی و خدادادی خود برای استقرار این صنعت هزینه کنند باید سهام دار و مالک معادن ، کارخانه و کلیه صنایع جانبی آن باشند.

ضمناً اگر نیاز به حضور سرمایه گذار غریبه هم باشد این تصمیمی است که هیأت مدیره مردمی و شورای عمران شهر باید در مورد آن تصمیم گیری کند و بهتر است اهالی محترم شهر لایبید اگر نیاز به کارخانه سیمان و سرمایه گذاری در این صنعت دارند آن را در محدوده معادن شهر خود احداث کنند تا باعث رشد ، پیشرفت و توسعه شهرشان شود.

4-   ابطال کلیه پروانه های بهره برداری معادن محدوده کارخانه سیمان که به نام اشخاص صادر شده و انتقال پروانه بهره برداری معادن به نام شورای عمران شهر میمه ، این معادن سرمایه ها و  ثروت های به ارث رسیده از گذشتگان و امید نسل های آینده این شهر است و ارزش مادی و معنوی آنها به حدیست که کارخانه سیمان در مقابل آن بسیار ناچیز است .

5-  در حال حاضر تنها استدلال موافقین کارخانه برای حضور سرمایه گذاران غریبه ، فقر مالی اهالی شهر میمه است. به نظر می رسد بتوان در صورتی که سرمایه های اندک اهالی نتواند نیازهای اولیه سرمایه گذاری (تا قبل از اخذ وام) را تأمین کند به روش B.O.T بخشی از سهام کارخانه را به سرمایه گذاران متقاضی واگذار یا با فروش سنگ های معادن و اجاره اراضی محل فعالیت کارخانه و سایر صنایع جانبی تا زمان مستهلک شدن وام از سرمایه گذاران واجد صلاحیت درسرمایه گذاری های اولیه کمک گرفت.

6-  مشکلات زیست محیطی:

بررسی این موضوع بماند تا تعیین مالکیت کارخانه ، اگر مالکیت کارخانه متعلق به اهالی باشد به قول معروف کسی که خربزه می خورد باید تب و لرز آن را هم تحمل کند. اگر اهالی سهام و سود کارخانه سیمان می خواهند باید آلودگی ها و مضرات آن را هم تحمل کنند و اما اگر قرار باشد کارخانه توسط چند نفر احداث شود. تحمل آلودگی ها و مضرات زیست محیطی و بهداشتی کارخانه برای شش هزار نفر سکنه شهر غیر قابل قبول است.

 نتیجه گیری :

 دوستان و همشهریان حامی احداث کارخانه سیمان در نزدیکی شهر :

منتقدین این صنعت (که آحاد مردم شریف و بزرگوار این شهراند) افرادی ساده لوح  ،خوش خیال ، زودباور و جاهل به امور نیستند بلکه این عزیزان نیز انسانهایی دلسوز ، با ذکاوت ، با تجربه و دوراندیش اند که به خاطر عشق و علاقه به شهر و دیار خود حاضر به پذیرش وعده های توخالی تعدادی افراد...  نیستند.

                                                                                                       محمدتقی معینیان

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۹/۲۰ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

جوابیه شکوائیه آقای صدریه (مدیر عامل شرکت مجتمع دام و صنعت اوشن )

با تشکر و قدردانی از کلیه دوستان و همشهریان محترم و گرامی میمه ای ووزوانی که در وبلاگ های میمه ای ها و صبح میمه و با تماسهای تلفنی خود از مقاله اینجانب حمایت کردند.

همانطوری که خوانندگان محترم در وبلاگ میمه ای ها مقاله اینجانب را مطالعه کردند، متوجه شده اند که موضوع مقاله حدود سه ماه پیش در این وبلاگ طی سلسله مقالات راههای برون رفت منطقه میمه از وضع موجود نوشته شده بود.( در خصوص تصمیم گیری های غیر کارشناسی و واگذاری اراضی ارزشمند حوزه آبریز دستکن دشت میمه، وزوان، ونداده و...)

 متاسفانه در حال حاضر بدلیل فقدان نظام مدیریت صحیح علمی و فنی و نیز فقدان پشتوانه اقتصادی اهالی و نبود طرحهای علمی محکم و استراتژی مناسب از یک طرف وفقر وبیکاری از طرف دیگر ، حفظ ، احیا، بازسازی و بهره برداری مناسب از اراضی بسیار با ارزش و مستعد منطقه که بهترین نقطه در فلات مرکزی ایران برای  احداث منطقه ویژه اقتصادی – صنعتی می باشد را در یک حالت بلاتکلیفی  و برنامه ریزی های سلیقه ای و غیر کارشناسی قرارداده است.

درست است که منطقه میمه یکی از مناطق توسعه نیافته در استان و کشور است و باید به تبع از سایر نقاط کشور در مسیر پیشرفت و توسعه صنعتی قرار گیرد . اما بایداین روند و خط مشی به سمت توسعه پایدار باشد.توسعه ای که مردم در آن نقش موثر داشته باشند نه توسعه ای که توسط چند نفر  بدون اطلاع و آگاهی مردم برنامه ریزی و اجراء شود.

متاسفانه در حال حاضر این تصمیم گران ، برنامه ریزان و مسئولین اجرائی دولتی هستند که به دور از اطلاع  از ضوابط و ملاحظات زیست محیطی و ارزشها و پتاسنیهای طبیعی منطقه ، تصمیم می گیرند . اما زمانی که با معضلات مواجعه می شوند دست کمک و یاری به طرف مردم دراز می کنند. مردمی که خود اگر ناآشنا با موضوع باشند نمی توانند مشگل را حل کنند در صورتی که نقش مردم مطلع و آگاه را می توان در نهایت بهترین شیوه برای جهت دادن  به نحوه برنامه ریزی ، تصمیم گیری و یا حداقل اجرای تصمیمات دست اندرکاران دانست که دراین ارتباط ضروری است.

در حال حاضر باید هدف همه اعم از مسئولین واهالی ساکن منطقه ، دست یابی به توسعه پایدار صنعتی و اقتصادی در قالب برنامه های اقتصادی و صنعتی هماهنگ یا اصول حفاظت از محیط زیست و ممانعت از آلودگی ، تخریب ، تهی سازی منابع و جلوگیری از هدر دادن اراضی ارزشمند منطقه باشد.

باید همه دست در دست هم برای هموار سازی مسیر توسعه و پیشرفت منطقه گام برداریم اما باید توجه داشت توسعه صنعتی در صورتی باعث پیشرفت و رونق منطقه و افزایش در آمد سرانه خانوارها و کاهش بیکاری خواهد شد که بر مبنای سه اصل اساسی علم توسعه پایدار  باشد.

1-   اصل حفاظت منابع طبیعی و انسانی منطقه

2-   اصل رشد کمی و کیفی تولید صنعتی  کشاورزی ، خدماتی و...

3-   اصل بهبود شرایط فرهنگی و رفاه اجتماعی اهالی سالن در منطقه

باید توجه داشت، صنعتی شدن و رشد کمی و افزایش در آمد ناخالص سرانه اهالی به هر قیمتی ، شرط کافی برای بهزیستی و گام نهادن در روند توسعه پایدار منطقه نیست، اعتلای بهداشت فردی و اجتماعی  و افزایش در آمد سرانه مکمل رشد کمی در فرایند توسعه و پیشرفت منطقه است. پس نباید جهت گام نهادن در روند توسعه و رشد  اقتصادی، ارزشهای اجتماعی ومنابع پایه ای اکولوژیکی و زیست بومی منطقه ارزشمند خود را از دست بدهیم. و آنها را نابودو به اضمحلال بکشانیم ، در منطقه توسعه نیافته میمه، برای نیل به توسعه پایدار، افزون بر سیاست گذاری های متعادل اقتصادی و صنعتی کارشناسی شده و فنی ، باید سیاستهای فرهنگی ، مشارکتی و فرهنگ بومی و ساختارهای اجتماعی اهالی به طور هماهنگ مد نظر سیاست گذاران برای برنامه های عمرانی و توسعه ای قرار گیرد.

از نظر علم توسعه پایدار اولین گام درروند صنعتی شدن و تغییر کار بری اراضی طبیعی .اجرای طرح آمایش سرزمین به عنوان یک استراتژی ملی و مدون با بهره برداری صحیح و کارا از منابع پایه و نیل به الگوی صنعتی و توسعه ای مطلوب همراه با به کارگیری امکانات فنی مدرن و ساختار های تشکیلاتی مناسب است به گونه ای که بتوان با استفاده صحیح و اصولی از اراضی مستعد و ارزشمند منطقه هم نیاز نسل امروز را برآورد و هم نیاز نسل های آینده را بطور مستمر و قابل قبول تامین و هم برای سرمایه گذار امنیت ، اعتماد و دوام سرمایه گذاری طولانی مدت را تضمین کرد.

متأسفانه کاربرد نامناسب و استفاده بی رویه از منابع طبیعی در سالیان گذشته در منطقه بخشی از نقاط  ارزشمندمنطقه را به سوی تخریب برده و مشکلات و مسائل زیست محیطی متعددی را برای اقتصاد منطقه ایجاد نموده و روند رشد و توسعه منطقه را به رکورد کشانده به نحوی که جهت خروج ا ز این رکورد ناچاریم به هر بند و ریسمانی چنگ بزنیم . سرمایه گذار را به منطقه دعوت می کنیم اما برایش برنامه و طرح مدون و مصوب نداریم لذا بعد از مدتی سرگردانی ، روزی وی را به نقطه A،روز دیگر به نقطه B و...می فرستیم و سرانجام وقتی متوجه می شویم پیشنهادات و طرحهایمان سلیقه ای ، غیر فنی و بدون مطالعه فنی و اصولی است درصدد بر می آئیم به نحوی سرمایه گذار را جواب کنیم و جهت فرار از مسئولیت همدیگر را متهم و سرمایه گذار را سرگردان ، بلاتکلیف و عصبانی رها می کنیم.

باید توجه داشت تا زمانی که طرح آمایش سرزمین در این منطقه اجرا نشود هرگونه سرمایه گذاری و تغییر کاربری اراضی آن در آینده باعث بروز مشکلات زیست محیطی و اثرات ضد توسعه ای برای منطقه و بحران و نگرانی برای سرمایه گذاران خواهد شد.

نمونه عینی آن کارخانه روغن کشی شرکت سعید گشت است که بدلیل مکان یابی نامناسب در آینده ای نزدیک (با توجه به گسترش دانشگاه آزاد و احداث مجتمع دانشگاهی در غرب جاده اصفهان– تهران و آماده شدن پارک تفریحی دانشجو و احداث مجتمع مسکونی مهر)

 راهی جز تعطیلی و تغییر خط تولید نخواهد داشت و ارگانهای زیست محیطی و بهداشتی. مالکین این مجتمع را که با صرف هزینه بسیار زیادی احداث و راه اندازی شده ، مجبور به تعطیلی و انتقال به محلی مناسب خواهند کرد و این کارخانه  به سرنوشت کارخانه روغن نباتی نازاصفهان دچار خواهد شد.

در حال حاضر اجرای طرح آمایش سرزمین وزون بندی (zone) اراضی منطقه براساس پتانسیلهای طبیعی  و توانهای اکولوژیکی ، بهترین وارزان ترین و موثرترین راه حل جلوگیری از مشکل تخریب و هدر دادن اراضی و ارائه طریق جهت بازدهی اقتصادی و رفاه اجتماعی اهالی ساکن در منطقه و تنها راه جلوگیری از هدر رفتن اراضی با ارزش و مستعد منطقه است و در این مطالعات است که می توان از فقر انسان هائی که در این منطقه سکونت و فعالیت دارند کاست و راههای پیشرفت و برون رفت از شرایط موجود و هدایت و رهنمون به سوی پیشرفت و رشد اقتصادی را جستجو کرد.

بنظر می رسد اگر مسئولین محلی و منطقه ای بخصوص بخشدار محترم بتوانند در مدت مدیریت خود طرح آمایش منطقه را تهیه کنند بزرگترین خدمت را به روند توسعه و پیشرفت منطقه نموده و گامی بلند و با ارزش جهت توسعه  فقرزدائی ، اشتغال زائی ، حفاظت از فاکتورهای زیست محیطی و بهداشتی ِ رشد و شکوفایئ اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی منطقه برداشته اند که برای همیشه ماندگار و قابل تقدیر نسل حاضر و نسلهای آینده خواهد بود و خود به خود سرمایه گذاران زیادی یا طرحهای پیشرفته و کار آفرین را به منطقه خواهد آورد و دیگر احدی از مسئولین دوایر دولتی و نهادها نمی توانند با طرحهای معرفی  و تعیین شده (توسط طرح آمایش سرزمین)مخالفت کنند.زیرا طرح آمایش بعد از تهیه وطراحی باید به تصویب 9 وزارتخانه و سازمان ذیربط برسد و بعد از تصویب ، دیگر جهت اجرای مراحل مختلف ، نیازی به استعلامهای موردی نداردکه با مخالفتهای سلیقه ای بعضی از مسئولین  نهادهای و دوایر دولتی مواجه شود.

قابل ذکر است مبنای طراحی و تهیه ، طرح آمایش سرزمین روی هم گذاری 27 نقشه شامل (نقشه های اقلیم شناسی، هیدرولوژی ، توپوگرافی ، شیب و امتداد شیب ، طول و عرض جغرافیائی ارتفاع واحدهای شکل زمین ، زمین شناسی، خاک شناسی ، منایع زیستی، فون، فور، نقاط مسکونی، کشاورزی و غیره ) است که خوشبختانه در حال حاضر کلیه نقشه های مورد نیاز طرح آمایشی موجود است و فقط روی هم گذاری، تجزیه و تحلیل و تهیه نقشه زون بندی نیاز است .در صورت تامین اعتبارات آن ،اساتید  اهل فی نظیر دکتر  مجید مخدوم ، دکتر عبدلی و دکتر خواجه الدین در مدت کوتاهی می توانند نقشه وطرحهای آمایش منطقه را تهیه نمایند.

در پایان از مدیر عامل محترم شرکت اوشین و خانواده محترمشان در صورت برداشت توهین  از مقاله اینجانب بخاطر این مشارکت نا خواسته  در آسییب دیدن ناحق روحی و روانی ، از آنان حلالیت می طلبم و امیدوارم خداوند این کار مرا جبران مافات قراردهد.

محمد تقی معینیان

........................................................................

براساس آخرین اخبار دفتر شرکت  مجتمع دام و صنعت اوشن در وزوان افتتاح شده است . امید است مدیریت این شرکت به وعده های خود برای توسعه منطقه عمل کند.

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۷/۲۰ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
سلام

شنیده هاحاکیست طرح پرورش خرگوش آنغوره که تاپیش از این به عنوان طرحی ملی در میمه از ان صحبت می شد به دلایلی به بایگانی  رفته است. امید است به سرمایه گذار محترم در راستای اجرای طرح سرمایه گذاری خود طبق ضوابط و قانون و بعد از رفع ابهامات مطرح شده ، کمک شود.

 

 بحث انتخاب شهردار برای میمه هم وارد مرحله حادی شده است . تخصص و داشتن تحصیلات مرتبط با شهرسازی باچاشنی بومی بودن از خواسته های مطرحی مردم در  نظرسنجی های برخی سایت های میمه در خصوص انتخاب شهردار است که انصافا شروط قابل قبولی هم هست.

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۶/۲۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
شهردار رفت... شهردار پیش از آنکه رویکردی انتقادی به وضع موجود داشته باشد، رفت.

گفتنی است برنامه ها و طرح‌هاي يك  شهردار، لازمه پشتیبانی قاطع شهروندان است و در این گذر موفقیت شخص شهردار در گروي اتکا به حمایت مردم و دوری گزینی از لایه های سنتی قدرت منطقه ای و  نگاهی  عوام تر به مشکلات مردم است.
 آقاي جمشيد وطن خواه (پسرعموي گرامي بنده ) كه خود به پشتوانه سوابق اجرايي زياد ،  تئوريسن شهرسازي است، با راي قاطع شوراي شهر ميمه به سمت شهردار میمه انتخاب شد و اینک هم می رود. آقاي جمشيد وطن خواه داراي سوابق با ارزش اجرايي در  شهرداري كرج - تاكسيراني كرج -  استانداري  سيستان و بلوچستان - شهرداي خورزوق ، دستگرد و علويجه و .... بودند.برای ایشان  آرزوی توفیق می کنم .

اکنون، بایدها و نبایدها و چراها را باید کنار بگذاریم  و بار دیگر به دنبال بومی گزینی باشیم . بدانیم که سازندگي وآباداني درهمین دوران بومی سازی اداری به میمه رسید. به یاد داشته باشیم  شهروندان از دوران شهردارهای بومی به نیکی یاد می کنند. اميدوارم  شهردارجديد بتواند با اتكا به حمايت مردمي  دراين راه پيروز و موفق باشد.

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۶/۲۲ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

((متن جوابیه کامل منتشر شده است))

بسم الله الرحمن الرحیم
{ پاسخ به مقالة مندرج در سایت www.vatankhah.blogfa.com }
این پاسخ درجواب مقاله ای است که درمورخ 14/6/87 به صورت اهانت آمیزوتوهین بسیاروجبران ناپذیربه سرمایه گذاری درکشوراسلامی مان وارد شده ، تقدیم به نویسندة مقاله جناب آقای محمدتقی معینیان وحامیانشان مینمایم وهمچنین رونوشت آنراجهت استحضاروترتیب اثردادن نسبت به جلوگیری چنین کارشکنی ها وخراب نمودن جو سرمایه گذاری وتولید و اشتغالزائی ، تقدیم به رهبرعظیم الشأن مسلمین جهان ، حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای و مقامات ارجمندکشوراسلامی مان میدارم تا آگاه شوند چگونه ارج ومنزلت سرمایه گذاروسرمایه گذاری دربرخی نقاط کشورمان توسط اشخاص زیرپا گذاشته شده واینکه عواملی است تا کشورنتواند رشد اقتصادی وتولید واشتغالزائی را داشته باشد :
اینجانب در سال ها پیش پس از گذراندن تخصصات لازم درداخل وخارج از کشور بنابر تعهدات و اعتقادات وجدانی و انسانی ام نیت و قصد به حرکتی مثبت در جهت شکوفائی اقتصاد و اشتغال زائی و تولید در خاک کشورم نمودم و چون در برابرملت وکشورم احساس تعهد می کردم سعی در انجام پروژه ای عظیم در کشور خویش کردم ، ولی گویا در جایی که رهبرعظیم الشأن مسلمین جهان ، حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای ونهاد محترم ریا ست جمهوری با اشتیاق کامل از طرح پروژه ام حتی سعی در تشویق کردن اینجانب می نمایند ، باید جوابگوی افرادی ناپخته وکم معلومات باشم که بدون کوچکترین اطلاعی از پروژه با ریسمان بافی های بی اساس و بی محتوای فراوان سعی در بد جلوه دادن اینجانب وپروژه ، می نمایند و با قیاس کردن اینجانب با سرمایه داران سابق چون آقای دکتر زاهدی ، طلاساز و جواهر ساز اشرف پهلوی و فریبا دیباج سعی در خدشه واردکردن به چهرة اینجانب می نمایند و در خواست 800 هکتار از اراضی راکد و بایر را که نه برای خود بلکه برای شکوفائی اقتصاد و افزایش تولید بهینه و اشتغالزایی بالغ بر 2000 نفر از جوانان برومند کشور جهت اجراء مجتمع زنجیرة طیور گوشتی و زنجیرة خرگوش پشمی ، می بوده را نوعی کلاهبرداری و چپاول اراضی ایران زمین تلقّی کرده است !!! 
آیا اراضی که سالیان سال بلا استفاده و راکد و بایر در جاجای کشور اسلامی مان باقی مانده چه ارمغانی برای رشد اقتصاد و شکوفائی تولید و اشتغالزائی دربرداشته ؟!!! آیا کشور عزیز ایران تنها نیازمند مراکز کوچک و بزرگ صنعتی است ؟!!!
آیا با حفظ اراضی بایر و راکد در کشورمان به اوج تولید و اشتغالزائی وشکوفائی اقتصادی خواهیم رسید ؟!!! ؟!!! ؟!!!
تاکی باید با تـأسیس سیستم های اقتصادی کوچک در مسیر توسعه اقتصادی در جا بزنیم ؟!!!
کدامین از وام های زودبازده عملی موفقیت آمیز بوده و عیناً وجوه دریافتی در قالب وام به بانکهای مربوطه کامل بازپرداخت شده ؟؟؟ آیا این عمل نوعی ازبین بردن سرمایه های کشور تلقّی نمی گردد ؟!!! و آیا چنین عملکردی فقط مسکنی ضعیف برای موضوع اشتغالزائی و تولید محسوب نمی گردد ؟!!!
تاکی می خواهیم با فریب دادن خویش به این موضوع افتخار کنیم که فلان کارخانه یا فلان تعاونی را برای پیشرفت کشورتأسیس کرده ایم ؟ درصورتی که همان کارخانه ها و یا تعاونی ها که با نام بنگاهها و تولیدیهای زودبازده می باشند ، در حال ضرر دادن یا مواجه با عدم توانائی در گردش کار می باشند ، که اکثریت با ورشکستگی یا با به جیب زدن وامهای اخذ شده ورکود کار روبرویند .
تا کی می خواهیم با افترا و تهمت به سرمایه گذارانی که نه تنها تمام املاک و ثروت خویش بلکه جان و وجود خود و خانواده شان را برای پیشرفت کشورشان فدا می کنند ، سعی در کم رنگ کردن تلاش هایشان کنیم و ذوق و اشتیاق را برای سرمایه گذاران دیگر باز ستانیم و عاملی گردیم برای فرار مغزها و سرمایه ها از کشوراسلامی مان ؟!!!
اگر کشورمان شصت میلیون کارمند و کارگر داشته باشد و سرمایه گذاری نباشد با کدامین سرمایه می توانند شاغل گردند ؟!!! پس باید سرمایه گذار باشد تا شصت میلیون نفر کارگر و کارمند شاغل گردند . این موضوع امری است اجتناب ناپذیر و واقعی .
چگونه نویسندة مقاله ( یک ابهام ، یک پاسخ ) آقای محمدتقی معینیان در سایت www.vatankhah.blogfa.com به خود اجازه داده است که سرمایه گذار را زالو صفت و غریبه بنامد ؟!!! آیا مگر سرمایه گذار ایرانی در خاک خودش غریبه محسوب میگردد ؟!!! آیا اگر منطقه ای سرمایه گذار نداشت باید از بابت عدم وجود سرمایه گذار به نیست و نابودی کشیده شود ومتروکه و عقب افتاده گی باقی بماند ؟!!! آیا باید به عنوان حامیان اراضی کشور به آن کسانی که نه 1سال ، نه 2سال ، بلکه 12سال با صبر و شکیبایی سعی در برداشتن سنگ ها از سرراه ، نه سنگ بلکه صخره هایی که بزرگیش هر انسانی را از پا در می آورد و بصورت تنهای تنها آنهم فقط برای پیشرفت و استقلال کشورمان هم چنان به پیش می تازاند تا به هدف هائی چون ممتاز بودن کشورش در بین کشورهای دیگر می اندیشند ، ناسزا گفت واذان عمومی را برعلیه آنها برانگیخت ؟!!! شما که تمام تلاش خویش را برای سرکوب کردن انسان های متعهد ومعتقد انجام می دهید سزاوار بی احترامی ونا سزا شنیدن نیستید ؟
شخص جناب آقای معینیان یا حامیان ایشان که در پشت پرده با بی شهامتی تمام نامبرده را هدایت میکنند با رشادت و شهامت تمام و کمال اعلام فرمایند که چه حرکتی تاکنون برای شکوفائی اقتصاد و تولید و اشتغالزائی کشور انجام داده اند ؟!!! آیا جز تخریب و سنگ اندازی کار دیگری بلدند ؟!!! شما که تنهای تنها با دست گذاشتن روی ارق مذهبی مردم با عنوان مراکز تولید خوک ،گراز، قورباغه ، لاک پشت و ماهی های حرام گوشت سعی در بدجلوه دادن اینجانب می نمایید باید بدانید که خیلی بیشتر از شما وحامیانتان که فکر نمی کنم از معلومات تخصصی برخوردار باشید به بررسی پرورش خرگوش آنغوره ومشتقات آن پرداخته ام .
مکروه یا حرام بودن گوشت خرگوش برای من که تمام فعالیت ها و عکس العملم در راستای مسیر الهی است بسیار روشن است . بدین دلیل با استفاده از راهکاری مناسب گوشت باقی مانده از کشتار به واحد تبدیل ضایعات ، انتقال وبه پودر گوشت خرگوش برای مصرف در خوراک دام تبدیل خواهد شد . که قطعاً این موضوع هم از حیطة معلومات شما (آقای معینیان و حامیان محترمشان ) خارج می باشد . می بینید ، خشم و تعصب بیجای شما که شاید از تعصبات دوران جاهلیت کمتر نیست ونیز رابطه بازیهای اداری فی مابین آقای معینیان و حامیانشان مانع ازآن شد که لحظه ای بیندیشند که برای رشد کشور در جهت تولید و اشتغالزائی باید دست از امور مخرب واراجیف بی اساس بردارند ، ولی چنین نشد !!!باید بدانیدکه کل مجتمع پروژه تشکیل گردیده از پرورش و نگهداری زنجیره کامل طیور گوشتی از بعد از اجداد تا کشتارگاه و بسته بندی و انجماد و سردخانه و صادرات و پرورش و نگهداری زنجیره خرگوش پشمی جهت تولید نخ خام و چرم وروده و ناخن وپودرگوشت (جهت مصرف دام ) که نه تنها در خاورمیانه بلکه در دنیا هم از لحاظ نوع پرورش مرغ گوشتی وهم از لحاظ پرورش خرگوش پشمی منحصر به فرد می باشد .
جهت اطلاع شما که قطعاً از معلومات تمام و کمال در این زمینه برخوردار نمی باشید و خوانندگان محترم سایت و یا آن همشهری درد آشنا که شهامت معرفی خودرا نداشتند ، باید معروض بدارد که اشخاصی که در ایران خرگوش داری کردند و ورشکست شدند ، یا همانند شما ( جناب آقای معینیان وحامیانشان ) از معلومات پائین برخوردار بودند یا در تعداد کم پرورش دادند که بنا به مقدار تولید پشم درسال برای یک خرگوش ، برایشان قابل سوددهی نبوده و حتی از دیگر مشتقات این حیوان توان به استفاده نداشتند .
در جواب به شما بیسوادان (آقای معینیان و حامیانشان ) در این زمینه همین کافی است که بی اطلاعی تان از صنعت دام کشورمان سبب شده است کمتر از یک مصرف کننده به چگونگی وضعیت مرغ و مرغ داری بنگرید که آن مصرف کننده عزیز لا اقل از کمبود مرغ اطلاع دارد . اگر این افراد بی اطلاع پس از درج این مقاله می دانستند که سالانه چه تعداد مرغ از خارج ازکشور وارد می شود درجائیکه تولید مرغ کشور بالای میزان مصرف است ، با بی تجربگی تمام سعی در جبهه گیری نمی کردند .
حال از شما مسئولانی که بیش از این متعهد به وضعیت کشور و قرارگرفتن در این بحبوحه ی اقتصادی آگاهید ، خواستارم که نه برای اینجانب ، بلکه برای پیشرفت اقتصاد و تولید و اشتغالزائی کشور خویش و برای شروع هرچه سریعتر این پروژه ، همکاری و مساعدتهای لازم را بفرمایند و نگذارند با اراجیف بی اساس و بی محتوی پایه های سرمایه گذار و سرمایه گذاری در کشور اسلامی مان سست و بی رنگ گردد .
بااحترام
مدیرعامل مجتمع دام و صنعت اوشن

رونوشت ها :
1- محضرمبارک دفترمقام معظم رهبری
2- محضرمبارک ریاست محترم جمهور
3- محضرمبارک ریاست محترم قوة قضائیه
4- محضرمبارک ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
5- محضرمبارک وزیر محترم کشور
6- محضرمبارک وزیر محترم جهاد کشاورزی
7- محضرمبارک وزیر محترم صنایع و معادن
8- محضرمبارک وزیر محترم اطلاعات
9- محضرمبارک وزیر محترم کارو اموراجتماعی
10- محضرمبارک معاون محترم اول ریاست جمهور
11- محضرمبارک معاون محترم امور اجرائی ریاست جمهور
12- محضرمبارک معاون محترم اول قوه قضائیه
13- محضرمبارک استاندار محترم استان اصفهان
14- محضرمبارک مدیرکل محترم صنایع و معادن استان اصفهان
15- محضرمبارک ریاست محترم جهاد کشاورزی استان اصفهان
16- محضرمبارک مدیرکل محترم کار و اموراجتماعی استان اصفهان
17- محضرمبارک مدیرکل محترم حوزه استاندار استان اصفهان
18- محضرمبارک ریاست محترم کلّ دادگستری استان اصفهان
19- محضرمبارک دادستان محترم عمومی و انقلاب استان اصفهان
20- محضرمبارک ریاست محترم کلّ دادگستری استان اصفهان
21- محضرمبارک معاونت امور دام جهاد کشاورزی استان اصفهان
22- محضرمبارک معاونت محترم امور اراضی جهاد کشاورزی استان اصفهان
23- محضرمبارک نماینده محترم مردم شاهین شهر و میمه در مجلس شورای اسلامی
24- محضرمبارک فرماندار محترم شهرستان شاهین شهرومیمه
25- محضرمبارک دادستان محترم عمومی و انقلاب شهرستان شاهین شهر و میمه
26- محضرمبارک ریاست محترم جهاد کشاورزی شهرستان شاهین شهرومیمه
27- محضرمبارک بخشدار محترم شهر میمه
28- محضرمبارک ریاست و اعضاء محترم شورای اسلامی شهر وزوان
29- محضرمبارک ریاست و اعضاء محترم شورای اسلامی شهر میمه
30- محضرمبارک شهردار محترم شهر وزوان
31- محضرمبارک شهردار محترم شهر میمه

اصل مقاله آقای معینیان

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۶/۱۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

محمد سمائی  (منبع پیام های مردمی سایت صبح میمه )

با سلام  من میمه ای ام  به گذشته میمه افتخار میکنم و از آینده آن بیمناکم .

خدا رحمت کند یکی ازقدیمی ها راکه می گفت:آنهایی که در میمه مانده اند دو گروهند گروهی میمه رابسیار دوست دارند و حاضر به ترک آن نشده اندو گروه دیگر خیلی بی عرضه اند و به جز اینجا راه به جائی نمی برند من میمه را دوست دارم و اگر حرفی می زنم از سر دلسوزی است . چند سال پیش کارخانه روغن سعید کشت در یکی از بهترین مکان ها در شهرمان احداث شد از وعده هایی که دوستان موافق احداث کارخانه میدادند که هیچکدام تحقق پیدا نکرد چیزی نمی گویم اما روش استخراج روغن در این کارخانه روشی منسوخ شده در دنیاست هگزان جوشان ضمن عبور از دانه روغنی روغن موجود در دانه را  حل کرده ودر مراحل بعد روغن خام را از هگزان جدا میکنند ایا میدانید که هگزان ،بخارات آن وپساب حاصل از این کارخانه سرطانزا هستند ؟ فکر نمی کنید یکی ازعلل بروز سرطانها در منطقه ما احداث این کارخانه باشد؟آیا میدانیددراستان اصفهان بعد از نائین منطقه میمه بیشترین بیماران سرطانی راداراست؟  آیا تابحال مادری را دیده ایدکه در بستر به علت سرطان با مرگ دست و پنجه نرم کند و اطفالش بر گرد بستر او پرپر شدنش را نظاره گر باشند؟ فکر نمی کنید این آتش روزی دامان ما را هم خواهد گرفت؟ اگر من  به اتفاق دوستان اندک خود پافشاری می کنیم که فاصله احداث کارخانه سیمان از انسانها بیشتر شود تنها نگرانی ما بروز بیماری های ناشی از ذرات سیلیس است نمی خواهیم فردا به هر طرفی که نگاه کنیم کودکی را با ماسک بر صورت ببینیم ویا چشمان معصومش را به خاطر ورود ذرات سیمان غرق در خون نظاره کنیم .دوستانمان رابر روی تخت بیمارستان در حال جان دادن ببینیم و یا چهره میمه را غرق در غبار خاکستری و خالی از سکنه به تماشا بنشینیم. نکته عجیب در احداث این کارخانه اصرار سرمایه گزاران براحداث در هفت کیلو متری میمه است  شاید آقایان به یاد ندارند که صنایع آلومینیوم اراک پس از اعتراض های مردمی وپیگیری سازمان محیط زیست مجبور به جابجائی شد که نتیجه آن زیان مالی هنگفتی بودکه به سرمایه گذاران  تحمیل شد .دوستان عزیز اگر امروز هم بتوانیدبا رانت خواری وبه بهانه ایجاد شغل کارخانه رادر این مکان احداث کنیددر آینده با مشخص شدن عوارض زیست محیطی احداث کارخانه قادر به ادامه فعالیت نخواهید بود پس  جلوی ضرر را از اول بگیرید .. 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۵/۱۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

مسئولیت این مقاله فقط برعهده نویسنده است و وبلاگ میمه ای ها در راستای بی طرفی در اطلاع رسانی آن را منتشر می کند.  ((( با اندکی تلخیص )))

 

نگاهی به طرح پرورش ( خرگوش ) در اراضی شرقی حوزه آبخیز دستکن

 

براساس اطلاعات واصله شورای محترم شهر وزوان درصدد است در800 هکتار از اراضی شرقی حوزه آبخیز ( دشت میمه وزوان ) مرکز پرورش خرگوش آنغوره با سرمایه گذاری بخش خصوصی احداث نماید .

 

نیم نگاهی به ویژگی های بیولوژیکی و ارزشهای اقتصادی خرگوش آنقوره

 

خرگوش آنقوره ، حیوانی است بسیار آرام و نجیب که در داخل قفسهای 70×70 سانتی متری چند طبقه جهت تولید پشم و گوشت ، پرورش و نگهداری می شوند . پشم تولیدی این حیوان در صنعت ژاکت بافی مورد استفاده قرار می گیرد و دارای خاصیت بسیار جالبی است به نحوی که در زمستان باعث گرم شدن بدن و در تابستان باعث خنک شدن بدن می شود . به همین علت پشم این حیوان بسیار گران است .

علاوه بر پشم ، گوشت این حیوان نیز که بعد از دو سال به مسلخ می رود قابل مصرف است و در خارج از کشور خریدارانی دارد . قبلاً از روده این حیوان هم برای نخ جراحی استفاده می شد .

 

اشاره ای به سابقه سرمایه گذاری در این بخش .

 

حدود 10 سال پیش یکی از سرمایه داران فراری از کشور( آقای دکتر زاهدی طلاساز و جواهر ساز اشرف پهلوی و فریبا دیباج ) پس از چندین سال اقامت در امریکا ، با سرمایه قابل توجهی به ایران برگشت و در دشت ( سگزی) با احداث مزرعه ای بزرگ و حفر دو حلقه چاه و کشت سطحی و سیع علوفه ( یونجه ، هویج و سویا ) و ساخت چندین سالن بزرگ و تجهیز آنها به انواع و اقسام دستگاههای تهویه و مجهز ، اقدام به پرورش 10 هزارراس خرگوش آنقوره نمود . اما پس از چند سال تلاش و تحمل انواع و اقسام مشکلات و مشقات ، بدلیل موانع و مشکلات غیر قابل حل ، کلیه خرگوشها را ذبح و مزرعه را پس از حراج فروخت و به آمریکا برگشت بنظر شما مشکلات غیر قابل حل این سرمایه گذار چه بود ؟

 

1- قیمت بالای پشم تولیدی : بدلیل قیمت بالای پشمهای تولیدی در ایران هیچ کارخانه  ریسندگی و بافندگی حاضر به خریداری آنها نبود ، در آن زمان در خارج از کشور هم این محصول خریدار ی نداشت .

 

2- عدم صدور مجوز دولتی برای  صادرات گوشتهای تولیدی به دلایل شرعی و قانونی 0( تولید و فروش هر نوع مواد خوراکی حرام ، نجس ، مکروه و مضره برای بدن انسان از نظر مراجع و رهبران مذهب تشیع ، حتی برای غیر مسلمان جایز نیست . به همین علت بعد از پیروزی انقلاب کلیه مراکز تولید خوک ، گراز ، قورباغه ، لاک پشت و ماهی های حرام گوشت تعطیل شد ).. ذکر این موضوع به این علت است که نظر مسئولین محترم شورای شهر وزوان و مسئولین محلی را به عواقب بعدی این پروژه جلب نماید .

واگذاری 800 هکتار از راضی بسیار ارزشمند و مستعد برای استقرار و گسترش صنعت در منطقه ( آنهم منطقه ای که در نظر است مجتمع پتروپالایشگاهی و انشاا... در آینده  صدها کارخانه کوچک و بزرگ جانبی احداث و به یک منطقه ویژه اقتصادی صنعتی تبدیل شود ) برای یک طرح شکست خورده ،  تصمیمی عجیب  است ؟!

یقیناً سرمایه گذار که ادعا دارد باسرمایه گذار خارجی از کشور مالزی jont   شده راهکارهای صادرات محصولات تولیدی پروژه را مطالعه و برای رفع موانع و مشکلات آنها چاره اندیشی کرده است لذا مخالفت با اصل پروژه کاری خداپسندانه نیست اما نباید اراضی ارزشمند و کم نظیر منطقه را که بهترین پتانسیلها برای ایجاد منطقه ویژه اقتصادی و صنعتی را دارند با طرح های غیرصنعتی نظیر پرورش خرگوش ، جوجه و کشت گیاهان داروئی فرفیون  (شیر سگ ) اشغال و با واگذاری سطح وسیعی از اراضی منطقه به این پروژه های  بی ارزش برای استقرار صنایع ارزشمند و مفید که می توانند باعث نجات منطقه از محرومیتها و محدودیتهای موجود گردد  محدودیت و تنگنا ایجاد کرد .

واقعاً دشت شرقی میمه و وزوان چه فاکتوری از منطقه ویژه اقتصادی سلفچگان که روز به روز گسترش می یابد کم دارد . ( طرح اولیه این منطقه 2000 هکتار بود در اسفند ماه 1830 هکتار به آن اضافه شده است اخیراهم 2000هزارهکتاربه آن اضافه شده است) چرا زمینهایی را که در آینده می توان برای یک منطقه ویژه اقتصادی با پس کرانه های آن اختصاص یابد با طرح های بی ارزش به سرمایه گذاران غریبه واگذار می کنیم . برادران گرامی عضو شورای محترم وزوان مطمئن باشید که سرمایه گذاران این پروژه فقط و فقط درصدد تصرف 800 هکتار اراضی مفت و بی صاحب منطقه برای ایجاد مزرعه هستند وگرنه با توجه به نگهداری خرگوش های آنقوره ( در قفسهای 70×70 سانتی متر چند طبقه ،با احداث یک سالن 4000متر مربع می توان 10000رأس از این حیوانات را پرورش و نگهداری کرد پس پرورش 100 میلیون رأس از این حیوان هم نیاز به 800 هکتار زمین ندارد )

باید توجه داشت برای دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی و در پناه آن رشد و توسعه اجتماعی و فرهنگی هر منطقه نیازمند سرمایه گذاری های دولتی ، خارجی و بخش خصوصی ( بومی ) است و این مهم مستلزم تجهیز منابع مالی( بلند مدت جامعه و مردم منطقه و هدایت ومدیریت ، پس اندازها و سرمایه های کوچک و اندک اشخاص حقیقی و حقوقی برای تامین مالی و اقتصادی خانوارهاست و مطمئن باشید که اهداف سیستمهای توسعه ای منطقه تحقق نمی یابد مگر با بها دادن به سیستم اقتصادهای کوچک و اندک اهالی منطقه که در همهمه فعلی مدیریت منطقه جائی از اِعراب ندارد .در حال حاضر ایجاد تعاونی و هدفممند کردن مسیر سرمایه گذاری ها و اشتراک عامه در سرمایه گذاری های دولتی و بخش خصوصی می تواند علاوه بر رونق اقتصادی خانوارها باعث تجمع نیروی انسانی جوان منطقه در جهت رسیدن به اهداف غائی صنعتی شدن منطقه باشد و روند رشد منابع مالی را برای خانوارها بدنبال خواهد داشت . پس باید هدف اولیه برای گام نهادن در مسیر توسعه صنعتی منطقه ، ایجاد رفاه و تأمین مایحتاج خانوارها و کاهش بیکاری روز افزون جوانان و نیروهای کارآمد منطقه باشد و هدف ثانویه نیز ایجاد زمینه برای سرمایه گذاریهای بزرگ تولیدی دولتی و خارجی که اهالی بخشی از سهام آنها را مالک باشند. حال در این چرخه با حضور افراد فرصت طلب تحت نام سرمایه گذاران ( بخش خصوصی غریبه ) اهداف اولیه کم رنگ . کلیه تلاشها د رخدمت تعدادی سرمایه گذار زالوصفت غریبه قرار خواهد گرفت.

باید  در جذب سرمایه گذاریهای خارجی و دولتی در صنایع بزرگ و مادرکوشید ( صنایع پیشرفته ، مدرن ، تمیز ، کارآفرین و دریک کلام صنایع دارای تکنولوژی مدرن مثل صنایع وابسته به فرآورده های نفتی وفلزی ، خودروسازی و غیره که در کنار حفظ و رعایت مسائل و فاکتورهای بهداشتی و زیست محیطی ، باعث ایجاد بستر برای استقرار دهها و صدها کارخانه و کارگاه جانبی و ایجاد منطقه ویژه اقتصادی صنعتی در منطقه شود .

انتظار آنست که اعضای محترم شورای اسلامی شهر وزوان و مردم شریف و بزرگوار این شهرباتاسی از اهالی شهر میمه ، با همکاری نماینده محترم ، امام جمعه محترم ، فرماندار و بخشدار محترم و سایر مسئولین محلی و منطقه ای جهت احداث منطقه ارزشمند و حیاتی ( منطقه ویژه اقتصادی صنعتی ) که نیازمند اراضی وسیع برای استقرار صنایع ، شهرکهای مسکونی ، فضای سبز و پس کرانه هاست ، همکاری و مساعدت نمایند .  

 

.........................................................................................................

 

 جوابیه آقای معینیان به منتقدان مقاله نوشته شده درباره استخرسازی در میمه  

 

برادران گرامی منتقد

 

1- منظور اینجانب از ساخت استخر، استخر چاه ملی نبود ونیست . منظور طرح احداث استخر حد فاصل دو قنات مزدآباد و رویه است که طرح اولیه آن توسط مشاور بوم کاوان سپاهان تهیه شده و براین نکته یقین دارم  که احداث استخر چاه ملی کاری بسیار پسندیده و قابل دفاع و حمایت است.

 

2- من نمی دانم چرا نام خادمین شهر نظیر مرحوم حاج قیصرخان ، حاج علی جمالی و غیره در برخی نشست ها مطرح نمی شود. آیا رسم انصاف و جوانمردی  است که ازذکر خدمات خادمان مردم روی بگردانیم. آیا این آقای جمالی نبود که با تلاش شبانه روزی خود مشکلات  قنات مزدآباد را شناسایی کرد و به خاطر بی مهری برخی افراد ، ادامه کار را به شورای کشاورزی محول نمود؟ آیا تشکر و قدردانی از یک انسان که خود و پدرش تاکنون دهها کار عام المنفعه برای شهر میمه انجام داده اند ، معنی حسادت و عناد می دهد؟!!

 

3- منتقد  گرامی ، حقیر حداقل 35 سال است که با اکثر اعضای محترم شورای کشاورزی آشنایی نزدیک و به قولی عامیانه رفیق هستم  و به آنها ارادت و احترام ویژه ای قائلم ، این بزرگواران از دوستان صمیمی مرحوم برادرم بودند و حقیر اکثر تلاش های این عزیزان را ارج می نهم و دستان پینه بسته آنان را از راه دور می بوسم.  

                                                                       باتشکر-  - محمدتقی معینیان

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۵/۱۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

اخیراً در سفر به شهر میمه مطلع شدم که شورای محترم کشاورزی میمه درصدد احداث استخر برای ذخیره سازی آب قنات مزدآباد در فصل زمستان و استفاده از آب ذخیره شده ، در فصل کشت و کار است .

این اقدام شورای محترم کشاورزی (شورای جوان ، فعال و پویا) اقدامی پسندیده و قابل دفاع و حمایت نیست . به نظر نگارنده انتقاداتی بر این اقدام شورای کشاورزی وارد است .

متأسفانه در 15 سال گذشته این سومین استخری است که قرار است برای ذخیره آب قنات مزدآباد گودبرداری و حفاری شود. اعضای شورای کشاورزی باید دلایل بلا استفاده ماندن دو استخر قبلی را که با صرف هزینه هنگفت حفاری و بخش قابل توجهی از اراضی منطقه را تخریب و غیر قابل استفاده نمود، بررسی کنند و با اقدامی غیر فنی و غیر کارشناسی استخر دیگری حفاری نکنند.به عبارتی آیا می توان دو گودال قبلی را نادیده گرفت ، آیا می توان این دو گودال را تسطیح و نخالجات حاصله از گودبرداری آنها را که بخش عظیمی از اراضی را پوشانده است جمع آوری و محل آنها را تسطیح و بازسازی نمود.

براساس گزارش لرزه نگاری که قبل از پیروزی انقلاب توسط شرکت مشاور فرانسوی سو فر لوگ در دشت میمه انجام شده ، در زیر دشت میمه 32 رسته قنات مخروبه وجود دارد که اکثراً از آبریز کوههای کرکس و قرقچی (مسیر شیب دشت و محل آبریز حوزه) تغذیه می شود.

به عنوان یک کشاورزبه اعضای محترم شورای کشاورزی توصیه و پیشنهاد می دهم ازاستخرسازی دیگری صرف نظرکنند و مطمئن باشید که زیر محل مورد نظرشما نیز قنات مخروبه خواهد بود و این استخر نیز به سرنوشت دو استخر دیگر دچار خواهد شد.

بااحترام : محمدتقی معینیان

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۵/۱۰ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

در چند سال گذشته با تلاش های شبانه روزی و قابل تقدیر آقای علی جمالی و شورای محترم کشاورزی و حمایت های مسؤولین به خصوص نماینده محترم شهرستان ، قنات مزدآباد از تخریب و نابودی نجات یافت ، اما باید توجه داشت که بعد از قنات مزدآباد،تنها قناتی که ارزش احیا و بازسازی دارد . قنات تاریخی و ارزشمند "رویه " است. نباید از این قنات ارزشمند چشم پوشید ، قنات رویه یکی از قنات های قدیمی و با ارزش شهر میمه است که انصافاً سهم به سزایی برای عمران ، آبادانی و پایداری شهر میمه داشته است.

در حال حاضر یکی از افتخارات تاریخی شهر میمه ، (مسجد جامع ، حمام قدیمی و قلعه تاریخی)آن است. آیا تا به حال ا ز خود پرسیده ایم . این سه آثار ارزشمند که در مرکز شهر قرار دارند و هسته اولیه شهرمان محسوب می شوند. توسط آب قنات رویه احداث شده اند؟ قناتی که مدتی است آب آن "زه بر شده " و در حال نابودی کامل است. آیا حمام عصر صفوی که به آن می بالیم از آب این قنات گرم نشده ؟ و صد سال آب استحمام ، غسل ، وضو ، شرب و غیره شهرمان از آب این قنات تأمین نشده است؟ آیا مسجد چند هزارساله شهرمان با آب این قنات ساخته و در کنار مادی این قنات هزاران سال پابرجا نبوده است؟ آیا قلعه مرکزی شهر میمه که چندین نسل در آن زندگی و محلی برای امنیت و حفاظت از جان ، مال و نوامیس اجدادمان بوده بوسیله آب این قنات احداث و خندق حفاظتی آن با آب این قنات پر و حفاظت نمی شد؟ چرا حال این قنات تاریخی و ارزشمند را از یاد برده ایم؟ درست است حفاری چاههای عمیق (قنات رویه را که روزگاری به خاطر پرآبی به رود - آبه نامگذاری شده) از حیظ انتفاع انداخته اند. اما نباید احیاء و بازسازی آن به بوته فراموشی سپرده شود. (آیا این ناسپاسی نیست؟) آیا قناتی که صدها نسل از اجدادمان از آن منتزع و باعث عمران و آبادانی شهرمان بوده باید به بوته فراموشی سپرده شود؟ چرا چند سال است اراضی وسیع و مستعد این قنات بلااستفاده رها شده ؟ قنات رویه ، یکی از قنوات تاریخی و ارزشمند شهر میمه است که بخش آب ده آن سال هاست لایروبی نشده و هر زمانی این قنات لایروبی شده ، فقط بخش نوکن آن که حدود 65 سال پیش حفاری شده و هیچ گونه آبدهی ندارد. لایروبی شده است اما 5 کیلومتر انتهایی قناتی که از منطقه شمال تپه های معروف به پشته شروع و تا گود کندلان (دریاچه ذخیره آب های زیرزمینی منطقه) ادامه دارد و بخش آبده قنات است حداقل 50 سال است لایروبی نشده است (به نحوی که حدود 2 کیلومتر بخش انتهایی قنات بر روی زمین کاملاً محو شده است.)

اگر این قنات که روزگاری یکی از ارزشمندترین قنوات منطقه بوده ( به دلیل طول عمق کم و آبدهی زیاد ، طول 8 کیلومتر با حداکثر عمق 50 متر و آب دهی 45 لیتر در ثانیه) لایروبی و بازسازی شود به طور یقین تجدید حیات خواهد یافت و دشت های وسیع آب خور آن دوباره سبز و خرم خواهند شد همچنین با توجه به جاری شدن آب این قنات در داخل شهر میمه ، می توان با آب نما نمودن آب آن در سطح شهر ، (مانند دو قنات زیبای مون واروانه در داخل شهر اردستان) چشم اندازی زیبا و فرح بخش برای شهر میمه ایجاد کرد.

اعضای محترم شورای جوان ، فعال و پویای کشاورزی ضمن تقدیر و تشکر از اقدامات پسندیده و قابل دفاع و حمایت شما ، به عنوان یک کشاورز پیشنهاد می کنم:

1- با توجه به خشکسالیهای پی در پی در منطقه ، شورای کشاورزی با اخذ پروانه و مجوز یک حلقه چاه عمیق برای احیاء قنات رویه برنامه ریزی کند (قابل ذکر است مطالعات زلزله نگاری و لرزه نگاری منطقه) حکایت از آن دارد که حجمی بسیار زیاد آب فسیلی در زیر لایه ای مارنی در زیر شهر میمه (از گود کندلان تا دشتی های جنوبی شهر) وجود دارد که رسیدن به آب این دریاچه زیرزمینی اقدامی غبر قابل دسترس نیست و با حفاری چاهی به عمق 250 متر می توان از این آب فراوان استفاده کرد.

2- در صورت وجود اعتبارات دولتی یا مردمی ، جهت تخلیه و تنقیه بخش آبده قنات رویه اقدام کنید و این قنات تاریخی و ارزشمند را بازسازی و احیا کنید ، تا در کنار آن خسته دلی بیاساید و تشنه لبی سیر آب شود و عطش حیوانی و جننده ای را فرو بنشانید. در این گسسته سرزمین همه از هر دین و مذهبی آب را قدر می دانند و حرمت می نهند چه رسد به آبی که از دل زمین بدون صرف هزینه ای سالیان سال جاری شود.

3- حدود 65 سال پیش قنات رویه بر اثر سیل تخریب و مرحوم آقای یزدانی شاهمرادی بخشدار وقت ، برای بازسازی و احیاء دوباره قنات تلاش زیادی نمود واهالی نیز به پاس قدردانی از وی ، پس از جاری شدن دوباره آب قنات ، نام قنات را از رویه به یزدان آباد تغییر دادند. انتظار آنست که بخشدار محترم جهت جلب نظر مسؤولین ذی ربط به خصوص استاندار محترم و تأمین اعتبار برای لایروبی و احیاء این قنات ارزشمند همانند مرحوم یزدانی همت کنند و از هر گونه همکاری و مساعدت با شورای محترم کشاورزی دریغ نورزند. ان شاءا...

محمدتقی معینیان

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۵/۰۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

   سلام

مقاله جناب آقای محمدتقی معینیان درخصوص راه های برون رفت از وضعیت فعلی شهر میمه را درچند بخش برای شما منتشر می کنم . ازخوانندگان عزیز خواهش می کنم راهکارهای پیشنهادی خود  را در بخش پیام های وبلاگ درج کنند.

نکته دیگر اینکه از منظر امانتداری در متن ارسالی ، الطاف آقای معینیان نسبت به خود را حذف نکردم. انشاءالله لایق کرامات دوستان باشم و متعهد به کار خود.

(مقاله تحلیلی و علمی آقای محمدتقی معینیان)

از نظر علم توسعه پايدار ، اولين قدم براي تغيير کاربري اراضي طبيعي ، اجراي طرح آمايش سرزمين و زون بندي نمودن اراضي منطقه براساس پتانسيل ها و توان هاي طبيعي و اکولوژيکي آن است تا زماني که طرح آمايش در اين منطقه اجراء نشود هر گونه سرمايه گذاري و تغيير کاربري اراضي آن مي تواند در آينده باعث بروز مشکلات زيست محيطي و اثرات ضد توسعه اي باشد. 

هنگامي که يک منطقه براي کارايي تحت مطالعات و طراحي آمايش سرزمين قرار مي گيرد. ابتدا مشخص مي گردد که طبق ويژگي هاي اکولوژيکي چه زوني براي کارهاي کشاورزي ، چه زوني مي تواند در طرح هاي مرتع داري و دامپروري ، چه زوني براي آبزي پروري و مرغداري مناسب است ، کجا بايد جاده ها را ساخت ، کارخانجات بهتر است در چه نقاطي احداث شوند ، بهترين صنايع قابل استقرار در محل چه صنايعي هستند ، مناطق تفريحگاهي و اکوتوريستي بايد در چه زونهايي قرار گيرند و بررسي و مکان يابي ساير کاربري ها مشخص و سپس براي هر يک از انواع توسعه يا استفاده هاي اقتصادي و صنعتي ، بسته به نوع استفاده فعلي و نيازهاي اقتصادي اجتماعي مردم منطقه برنامه ريزي در سطح کلان مديريتي انجام مي شود به طوري که تمامي پروژه هاي اجرايي در رابطه با يکديگر سنجيده شده ، ساماندهي و طرح ريزي و در زونهاي مربوطه قرار مي گيرند.

بايد آن استفاده از اراضي اين منطقه به عمل آيد که ويژگيهاي طبيعي منطقه ديکته مي کند و اين ويژگي هاست که در صورت شناسايي مي تواند نيازهاي اقتصادي و اجتماعي اهالي ساکن در منطقه را تأمين کند و اين هدف مهيا نخواهد شد تا زماني که طرح آمايش و زون بندي اراضي اين منطقه به روش علمي و فني تهيه نگردد و نبايد اهالي ساکن در منطقه و مسؤولين محلي اجازه دهند بدون مطالعات علمي و جامع اين اراضي ارزشمند زير تيغ بولدوزرها و لودرها تخريب و در اختيار سرمايه گذاران غريبه که فقط در صدد تأمين منافع و ثروت اندوزي خودهستند قرار گيرد .

نبايد اجازه داد با ندانم کاري در رابطه با نوع استفاده اصولي از اراضي اين منطقه و دست به دست مديريت غلط و غير فني با روش هاي بهره برداري نادرست ، استفاده هاي غير منطقي و نادرست از اراضي اين منطقه را فراهم کرد. در حال حاضر اکثر نقاط کشور داراي طرح هاي آمايشي هستند و اين حق مردم اين منطقه است که ازمسؤولين استان بخوانند قبل از هر گونه تغيير کاربري اراضي منطقه ، ابتدا مطالعات آمايشي منطقه را اجراء و منطقه براساس مطالعات علمي و فني آمايش و زون بندي شود سپس در مورد تغيير کاربري اراضي آن تصميم گيري شود.

قابل ذکر است طرح هاي آمايش سرزمين در ايران شامل سه مقطع است که تاکنون طرح آمايش کل کشور مطالعه شده ، طرح هاي آمايشي اکثر استان ها از جمله استان اصفهان هم انجام شده است. در استان اصفهان در اکثر حوزه هاي آبريز و دشت هاي کوچک نيز آمايش سرزمين انجام شده ولي تاکنون دشت ميمه مورد آمايش قرار نگرفته است.

 ادامه دارد...................

 قسمت اول مقاله

 سر تيتر مطالب سال گذشته ميمه ای ها 

شهداي ميمه

    شهداي ميمه

 ميمه شهرقديميان من 

 ميمه شهرقديميان من

 video  

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۳/۰۲ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
  سلام

مقاله جناب آقای محمدتقی معینیان درخصوص راه های برون رفت از وضعیت فعلی شهر میمه را درچند بخش برای شما منتشر می کنم . ازخوانندگان عزیز خواهش می کنم راهکارهای پیشنهادی خود  را در بخش پیام های وبلاگ درج کنند.

نکته دیگر اینکه از منظر امانتداری در متن ارسالی ، الطاف آقای معینیان نسبت به خود را حذف نکردم. انشاءالله لایق کرامات دوستان باشم و متعهد به کار خود.

(مقاله تحلیلی و علمی آقای محمدتقی معینیان)

 اخیراً آقای وطن خواه در وب سایت خود در یک نظرسنجی عمومی از کلیه صاحب نظران به خصوص جوانان تحصیل کرده و علاقمند به عمران و آبادانی شهر میمه، راهکارهای برون رفت از وضعیت فعلی شهر و منطقه میمه را جویا شده اند. 

 بحثی بسیار مهم و نیازمند تفکر و اظهار نظر کلیه دوستداران این خطه از کشور عزیزمان ، انتظار آن است که همه علاقمندان و دوستداران شهر میمه و منطقه میمه در این نظرسنجی دخالت و همکاری نمایند. چه آنهایی که در منطقه سکونت دارند و چه آنهایی که در خارج از منطقه و در نقاط دیگری از کشور عزیزمان ، کمر همت بر خدمت و تلاش جهت عمران و آبادانی کشورمان در سطوح کلانتر بسته اند. به نظر می رسد بهتر باشد موضوع در دو بخش مورد بررسی و اظهار نظر قرار گیرد.

بخش اول:

 بررسی مسایل و مشکلات و نیازسنجی های (دشت جلگه ای میمه) حوزه آبریز دستکن ، منطقه ای که از گردنه قرقچی شروع و به دو سیاه کلنگ گردنه ونداده ختم می شود و شهرهای میمه ، وزوان و روستاهای زیاد آباد ، ازان ، ونداده ، خسروآباد ، قاسم آباد ، مراوند ، کلوخ ، چغاده و رباط را در بر می گیرد و بخش دوم بررسی مسایل و مشکلات و راههای برون رفت از مشکلات و نارسایی های شهر میمه .

الف) بررسی مسایل و مشکلات حوزه آبریز دستکن (دشت جلگه ای میمه)

  در حال حاضر یکی از بهترین زمین های استان اصفهان ، اراضی حوزه آبریز دستکن است ، اراضی که از نظر موقعیت ژئوپلیتکی ، توپوگرافی ، جغرافیایی ، اقلیمی ، قرار گرفتن در حاشیه بزرگترین جاده مواصلاتی کشور ، مابین دو استان بزرگ ، دوری از کمربند زلزله ، استقرار در حاشیه خط راه آهن سریع السیر ، استقرار در مرکز کشور به نحوی که امکان برقراری ارتباط با اکثر نقاط کشور را فراهم نموده ، نزدیکی به بزرگترین جاده ترانزیتی بنادر جنوبی و شمالی کشور، یک دست بودن قومیتها و عدم تعارض مذاهب ، اراضی مسطح و دارای شیب ملایم و مناسب، آب شیرین و گوارا ، هوای پاک . اقلیمی خنک و دلپذیر ، دارای پتانسیل های اکولوژیکی ، بیولوژیکی و بوم شناختی مناسب و غنی (بی صاحب) و در یک کلام بهترین نقطه در استان اصفهان جهت استقرار صنایع پاک و توسعه صنعت اکوتوریسم . 

متأسفانه به دلیل عدم شناسایی پتانسیل های طبیعی و خدادادی این اراضی و عدم اجرای طرح آمایش سرزمین در این اراضی ، تاکنون کاربری آنها مشخص نشده و هر روز کسی از گرد راه می رسد و برای آن طرح های گوناگون غیرفنی ارایه می دهد یکی پیشنهاد می دهد که در این اراضی مجتمع زراعی دائر و با حفر چاههای عمیق این اراضی زیر کشت گیاهان دارویی و اشجار رود ، دیگری پیشنهاد می دهد در این محل کارخانه سیمان احداث شود ، دیگری طرح مجتمع پالایشگاهی و پتروشیمی را پیشنهاد می دهد و دیگری طرح احداث صنایع کوچک کارگاهی و ... 

 به هر حال چه اهالی ساکن این دشت بخواهند چه نخواهند ، دیر یا زود این زمین های ارزشمند توسط سرمایه داران غریبه اشغال می شود و آه و حسرت و در نهایت شاید کارگری و جمع آوری نخالجات و پسمانده های جامد و مواد سمی و آلاینده آنها نصیب مردم منطقه گردند ، حال چه باید کرد؟

ادامه دارد...................

 

 سر تيتر مطالب سال گذشته ميمه ای ها 

شهداي ميمه

    شهداي ميمه

 ميمه شهرقديميان من 

 ميمه شهرقديميان من

 video  

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۳/۰۱ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

قسمت سوم مقاله مستند وعلمی جناب آقای محمدتقی معینیان درباره موضوع احداث کارخانه سیمان در میمه

در زمان احداث کارخانه روغن کشي ، اينجانب اصرار داشتم که اين کارخانه اولاً به 3 کيلومتري شرق محل فعلي منتقل شود. ثانياً اين کارخانه چون از محل وام مناطق محروم بخش ميمه با سود 3% استفاده مي نمود به صورت شرکت سهامي عام (تحت عنوان شرکت عمران شهر ميمه) درآيد و کليه اهالي در سهام و وام کارخانه شريک شوند. متأسفانه در آن زمان (فريادهاي ما) به جايي نرسيد و افراد سودجو با فريب اهالي و وعده هاي خيالي ، جذب 800 نيروي محلي ، کلاه بر سر اهالي شهر ميمه گذاشتند .

اما بايد دقت شود اين بار اين اشتباه تکرار نشود. بايد سهام کارخانه به صورت سهام عام درآيد و تحت عنوان شرکت عمران شهر ميمه ، کليه اهالي در وام و سهام کارخانه شريک شوند در صورتي که سهام به صورت عام درآيد کليه اهالي مي توانند بدون پرداخت پول فقط از طريق شراکت در وام کارخانه مالک سهام و در آينده پس از مستهلک شدن وام ، شریک در سود کارخانه شوند. ضمناً قبل از استقرار کارخانه کليه ارتفاعات و معادن اطراف کارخانه بايد به تملک کارخانه درآيد. شنيده مي شود که تعدادي افراد فرصت طلب محلي در صدد ثبت و اخذ پروانه بهره برداري از معادن منطقه هستند که در صورت صحت ، باعث بروز مشکلاتي در آينده براي تأمين مواد اوليه کارخانه خواهند شد. اگر قرار است کارخانه با سهام عام و متعلق به کليه اهالي باشد بايد کليه معادن منطقه نيز به نام کارخانه سيمان گردد و کليه مجوزهاي افراد فرصت طلب ابطال گردد متأسفانه در شهر ميمه هر زماني که زمينه براي اقدامي عمومي و مردمي فراهم مي گردد تعدادي افراد سودجو به فکر سودجويي و فرصت طلبي مي افتند و باعث ايجاد مشکلات و حتي کم لن يکن نمودن فعاليت هاي عمومي و مردمي مي گردند بايد جلوي افراد فرصت طلب ، مقام طلب ، سودجو ، خودسر ، مکار و حيله گر گرفته شود و اين وظيفه مسؤولين محلي است که فرصت را از اين گونه افراد بگيرند و ضمن مشورت با اهالي و افراد اهل فن به نحوي برنامه ريزي و مديريت پروژه را در اختيار گيرند که ان شاء ا... با رعايت مسايل زيست محيطي و بهداشتي با احداث کارخانه سيمان گام مؤثري در رشد اقتصادي و کاهش بيکاري در شهر و منطقه ميمه برداشته شود.

قسمت اول مقاله

قسمت دوم مقاله

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۲/۲۱ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
پترو پالايشگاه ميمه

روزنوشته های آقای بخشدار 

تلاش كردم در اولين ساعات بامداد با مدير كل محترم منابع طبيعي تماس بگيرم موفق نشدم . استاندار محترم هم جلسه ي صبح هاي دوشنبه را كه از ساعت 6 بامداد آغاز مي شود اداره مي كنند و امكان ارتباط با ايشان را هم فعلاٌ ازدست داده ام . ديروز در دفتر دكتر صالح معاون برنامه ريزي استاندار در مورد پالايشگاه و پتروشيمي ميمه جلسه تشكيل شده است با حضور نمايندگان نهاد هاي ذي ربط. مهمترين مسئله براي شروع بكار پروژه انعقاد قرار داد 2000 هكتار زمين است. مدير عامل مجتمع پتروپالايشگاه شمال كه خواهان احداث پالايشگاه در استان اصفهان است 3 كروكي زمين مورد در خواست را ارائه كرده است. شمال جاده سه ، دستكن و شمال جاده ي حسن رباط . نماينده ي منابع طبيعي با هر سه كروكي مخالفت كرده و اين مي تواند نگران كننده باشد.

 در سالهاي اخير فضاي سرمايه گذاري در ميمه را بعضي ها مخدوش نشان داده اند. منظورم از تماس با مدير كل محترم منابع طبيعي اصلاح اين افق و چشم انداز است. ضمناٌ به اطلاع مخاطبين محترم مي رساند كه  ديروز ساعت 15 نمايندگان مجتمع به بخشداري آمدند و در مورد علاقه مندي مدير عامل و خلاصه اي از اجراي پروژه گفتگو شد از تمايل مقامات محلي و استاني و جلب موافقت آنان اظهار اطمينان شد.در زير متن در خواست مدير عامل مجتمع ياد شده به عنوان استانداري اصفهان تقديم مي گردد.   با احترام ، به استحضارميرساند اين شركت با هدف مجتمع پالايشگاهي و پترو شيميائي با ظرفيت روزانه 150000 بشكه نفت خام فعاليت خود را آغاز نموده است.

معروض مي دارد كه سرمايه گذاري اين طرح بالغ بر 4000 ميليون يورو و 4500000 ميليون ريال و در قالب قرار داد BOT  پيش بيني  شده است. در راستاي تحقق اين هدف تا كنون شركت اقداماتي در زمينه امور داخلي و خارجي انجام داده است.در ابتدا با توجه به كمبود هاي استانهاي شمالي كشور در زمينه سوخت ، قصد براين  بود كه طرح مذكور در شمال و در حاشيه درياي خزر اجرا گردد. ليكن بدليل عدم وجود زمين مناسب با مساحت مورد نياز و ساير مشكلات ديگر ، اين شركت هم اكنون تصميم دارد طرح را در استان اصفهان اجرا نمايد.

با عنايت به اين مهم كه اجراي اين طرح بعنوان  يك طرح ملي مي تواند گامي بلند در راستاي استقلال كشور و كاهش وابستگي و نياز به تامين سوخت از خارج باشد و موجبات اشتغال بيش از 20000 نيروي انساني را بطور مستقيم و غير مستقيم فرآهم آورد ، لذا متمني است بمنظور امكان اجراي سريع و عملي طرح ،نسبت به هماهنگي با استانداري اصفهان جهت برخورداري از حمايت آن استانداري محترم و ساير سازمانها و ارگانهاي ذي ربط در استان اصفهان در خصوص تخصيص ، تحويل و انعقاد قرار داد زمين مورد نياز حداقل بمساحت 2000 هكتار و مسائل مرتبط با طرح ، اقدام مقتضي بعمل آوريد. در خاتمه مراتب سپاس و قدرداني خود را از توجه آن مقام محترم به اجرا و تحقق اين طرح ملي ، ابراز مي دارد.

احداث يک کارخانه صنعتي در منطقه ميمه آرزوي هر جوان ميمه اي جوياي کار است. اميد است اين مجتمع پتروشيمي با رعايت اصول زيست محيطي احداث شود.  براي اجرايي شدن اين طرح عظيم اقتصادي لازم است آگاه سازي صورت گيرد. من به سهم خودم به زودي مطلبي در اين باره خواهم نوشت .

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۲/۱۶ساعت   توسط علی وطن خواه   |