ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی

                        بانام خداوند جان وخرد 

پیشگفتار: بحث اتحاد منطقه ای، توسعه و پیشرفت میمه  بارها با تعدیل مطلب و اضافات گوناگون، درهمین وبلاگ منتشر شده است. متن ذیل نگرشی نو به موضوع است.    باتشکر: وطن خواه

حکایت اول: اتحاد میمه با وزوان!؟

درگذشته دور، شهر ميمه منطقه اي حاصلخيز و دركنار روستاي جوشقان و مناطق تابعه آن به عنوان يك بلوك حكومتي واحد شناخته مي شد. بعد از گذشت چندین سال ، ميمه از نظركثرت جمعيت و وسعت زمين به شرایطی رسید که حرفي براي گفتن داشت. درنتیجه ، در دوران پهلوي ها پروژه مستقل شدن کلید خورد و سرانجام  درزمان پهلوی دوم، جمعي از بزرگان و خوانین میمه با بیان اینکه میمه استانداردهای لازمه رابرای شهر شدن دارد، میمه را از جوشقان و نهایتا از سيطره حكومتي كاشان جدا کردند. (اين قضيه داستاني دارد كه ازحوصله بحث ماخارج است)

انصافا شهر ميمه در سال های بعد از استقلال به سرعت از نظر اداري و تشكيلاتي پیشرفت کرد و باتلاش و همت بزرگان و پشتوانه مردم به بخش تبدیل شد. اما با پيروزي انقلاب، افول شهر میمه به يكباره شروع شد. آغاز جنگ تحميلي ، سيل مهاجرين جنگی را به يك شهرك به نام شاهين شهر درجوار اصفهان سرازير كرد . اين باعث افزایش جمعیت و صدالبته گستردگی وسعت و امکانات شهرک شاهین شهر شد. از طرفی، خان سالاري در ميمه هم براي انقلابيون بوروكرات مستقر در استانداري خوشايند نبود و شايد از اين جهت هم میمه مورد بي مهري قرار گرفت.
خلاصه ، شاهين شهركه ميزبان مهاجرين جنگي شده بود، با دريافت كمك هاي دولتي براي رفاه اين افراد كه (واجب هم بود) و نيز عنايت مسئولان اصفهاني هر روزعليرغم ناهمگوني بسيار زياد در زبان و قوميت ها ي ساكن ، فربه تر شد و از يك شهرك به شهر تبديل شد. جالب آنکه  درآن سوي شاهين شهر، بزرگان ميمه ، وزوان ، ازان ، ونداده درگير مسائل بدوي قومي خود بودند. جوشقانی ها هم که زیر سلطه کاشانی ها و قمصری ها بودند ، خود باکامویی ها کشمکش داشتند. این روند سالها ادامه داشته است .
حتما دیده اید که بارها افرادی از دوشهر میمه و وزوان بر سر موضوع اینکه میمه بزرگ تر است یا وزوان و اینکه قنات میمه قدیمی تر است یا قنات وزوان قلم فرسایی کرده اند و به دیدگاه افراد مطلع و دلسوز نیز توجهی نمی کنند و بیشتر دوست دارند به ضرب زور تحلیل کنند. حتی هیچ مفسر و کارشناسی از کارسترگ بزرگ مردانی که هردوقنات راازدل کرکس بیرون اورده اند تجلیل نمی کند و فقط گفتارآنها همیشه حول حاشیه ها چرخیده است. همین حاشیه ها،  کم کم مسیردوبانده اتحاد میان دوشهر رابه یک مسیر پراز سنگلاخ تبدیل کرد. همچنین پارازیت های افراد یکسویه نگر موجب شد تکصداهایی هم که برای اتحاد  میمه و وزوان شنیده می شد، دیگر شنیده نشود.
هر روز در گوش بچه ها کلماتی همچون  وزواني كاچي خور و... زمزمه می کردند و وزواني ها هم مي گفتند : ميمه اي لواز . جوانان ميمه اي عشقشان بستن راه براي زيادآبادي ها و ازاني ها وكتك كاري با آنها بود و روستازادگان نيز منتظر گذرپوست به دباغ خانه بودند.
به ياد دارم براي فوتبال به زياد آباد رفته بوديم . بازي را برديم اما در محل خندق كنوني سنگسار شديم . در ورزشگاه ميمه هم فوتباليست هاي ميمه اي وقتي كم مي آوردند دارودسته به راه مي انداختند. درسال اول دبيرستان به هنرستان وزوان رفتم و عشق و علاقه شديدي به معماري داشتم و دوست داشتم رشته راه و ساختمان بخوانم اما دانش آموزان وزواني دراولين روز حضور من آنقدر متلك پراني كردند كه منصرف شدم وكلاس را ترك و به ميمه برگشتم.از اينگونه مثال ها زياد است و دوستان من در وزوان و ساير نقاط حتما شمه اي از آنها رابه ياد دارند.

مي خواهم به اين نتيجه برسم كه هر روز شاهين شهر فربه تر شد و افراد بانفوذش با برخواري ها دائم نماينده اي از خود براي مجلس ساپورت كردند و ميمه اي ها و وزواني ها وديگران نيز درگير مسائل بيهوده بودند. دوستان عزیز اتحاد میمه و وزوان حکایت ها دارد واين مهم تاكنون اتفاق نيافتاده است.

حکایت دوم: اتحاد میمه با جوشقان

 آذر ماه ۱۳۸۵ در نوشتاری تحت عنوان اتحاد منطقه میمه از لزوم اتحاد شهرهای میمه و جوشقان و یا وزوان نوشتم ، آرزویی که باعث می شود قدرت سیاسی شهرمان زیاد و مردم به حقوق حقه خود برسند. درسال های بعد   نیز راهکارهای برون رفت منطقه از مشکلات مطرح و به بحث توسعه یافتگی منطقه میمه پرداخته شد.  جناب آقای محمدتقی معینیان در چند مقاله به این مهم پرداخت.همچنین جناب آقای شیبانی هم هنگامی که مسئولیت بخشداری میمه رابرعهده داشت (وهم بعد ازآن) بارها در مراوداتی که باایشان داشتم، براتحاد منطقه به ویژه همبستگی میمه باجوشقان که درحقیقت برای ما حکم «مام میهن» دارد ، تاکید کرد. از گوشه و کنار هم  شنیده می شد که بزرگان محترم همسایه جنوبی با این موضوع مخالفند. جالب اینکه اتحاد با میمه را هم برنمی تابند . براساس آمار، نزدیک به ۵۰درصد پرسنل اداری شهر میمه را شهروندان وزوانی تشکیل می دهند  حال چرا مخالفند ؟ تاکنون نفهمیده ایم.

تحلیل مساله:

يكسان سازي ميمه ، وزوان ، ازان و زياد آباد، خسروآباد ، ونداده وبه شکلی جوشقان و کامو، اداره کردن آن ها به صورت ناحيه اي مي تواند قدرت سياسي اين منطقه را زياد كند تابهتر بتواند براي مطالبات خود مانور دهند. البته به این مقال ، شهرهای تازه تاسیس جوشقان و کامو (که زیرسیطره کاشان است!!) و نیز لای بید نوپا راهم باید افزود. در صورت عملي شدن اين طرح ، اين مناطق بااتكابه منابع مالي دولتي و بومي خود به شهري قدرتمند تر از حتي كاشان و شاهین شهر تبديل مي شوند واين به نفع مردم منطقه است و به كينه توزي ها ، حرف ها و ادعاهاي قديمي و پوچ و توخالي كه در عصر اتم هيچ معنايي ندارد ، نيز خاتمه داده مي شود.

به نظر می رسد هم اكنون مساله "انفكاك ميمه از مجموعه شاهين شهر و انضمام شهر جوشقان و کامو و روستاهاي تابعه به آن" و گرفتن فرمانداری که درسالهای قبل درهمین وبلاگ فقط به عنوان یک طرح و ایده مطرح گردید، وارد فاز نهایی و جدی خود شده است و این تلاش مسئولان محلی واقعا ستودنی است و باید به آنها دست مریزاد گفت. اتحاد میمه و جوشقان بدون شک ایده ای کارشناسی شده است که افرادمختلفی درچند سال گذشته به آن پرداخته اند .از مسئولان محلی شورا و بخشداری گرفته تا نخبگان سیاسی و علمی منطقه و البته تریبون فعالی به نام  وبلاگ!!(منظور همه دوستانی است که بدور ازغرض ورزی ها به دنبال اتحاد منطقه و پیشرفت شهرشان بودند)

حال پیشنهاد می کنیم انجمن و یا شورایي فرامنطقه اي از بزرگان و نخبگان ساکن شهرهای میمه و جوشقان و وزوان  باجدیت اصل اتحاد برای شهرستان شدن را پیگیری نمایند. تشکیلاتی  که نمايندگاني از مناطق مختلف درآن صاحب نظر باشند و چگونگي نزديکي اقوام و مناطق درآن بررسي شود که اين بررسي مي تواند به اتحاد مردم منطقه و دريافت حقوق قانوني خود از نماينده مجلس و درسطحي بالاتر از دولت منجر شود.

نگاهی به قابليت هاي منطقه :

1- توانمندي علمي ساكنان منطقه ميمه ( ميمه ، وزوان ، ونداده ، زياد آباد، حسن رباط ، لاي بيد ، لوشاب ،جوشقان ،كامو، ازان ،چوگان ، خسروآبادعلي آباد، موته، سعيدآباد وكلوخ... )

2- حاصلخيزي نسبي خاك و تنوع محصولات سردسيري

3- داشتن منابع آبي مطلوب اگر حتي شاخه كوهرنگ را به حساب نياوريم .

4- وجود منابع كاني و معادن غني در منطقه

5- داشتن خطوط ارتباطي فوق العاده - شوسه، آسفالته، راه آهن درآينده و قرارگرفتن در حدفاصل دو استان پيشرفته كشور( تهران و اصفهان)

6- داشتن محدوده براي پيشرفت جمعيتي و ساخت و سازجديد

7 - درمعرض بلاياي طبيعي قرار نداشتن ( فاقد گسل است)

8- وجود مراكز علمي دانشگاه آزاد اسلامي، غیرانتفاعی  و پيام نور درميمه ،جوشقان و  وزوان

9- داشتن اماكن گردشگري و زیارتی

10 - داشتن علقه هاي ناسيوناليستي براساس گويش و تاحدودي نژاد مشترك

۱۲- و نیروهای آزموده،ِ فعال و متخصص 

و..........

کلام آخر:

 دوستی برایم نوشته بود: فکر می کردم دور از جان شما میمه در حال احتضار است ولی مثل اینکه سالهاست که مرده...

امیدوارم مردم و مسئولین شهرهای میمه -جوشقان وکامو- وزوان و لایبید و روستاهای ... با درایت و تدبیر، از فرصت پیش آمده برای منطقه استفاده کنند و گزینه فرمانداری میمه را مدنظر قرار دهند وبا دیدی منطقی، پیشرفت شهر و روستای خود را فارغ از هر رقابتی منفی،  فقط درسایه اتحاد محقق سازند.

از سال های گذشته درس بگیریم : اتحاد عامل پیشرفت است و اختلاف عامل انحطاط

+  نوشته شده در  ۱۳۹۰/۱۱/۰۹ساعت   توسط علی وطن خواه   |