قصد نداشتم در باب حرفها و جسارتهايي كه اخيراً توسط تعدادی از همشهریان جوان بدون بررسی و تحقیق علیه بزرگوارانی نظیر مرحومین حاج قیصر وحاج ناصرگرانمایه این دو چهره تاریخی و بی بدیل شهرمان نوشته می شود ، پاسخي بدهم كه اي كاش قلمي كه خدا در حرمت آن در كتاب خود به آن سوگند ميخورد، اينگونه به حرمت شكني و بيحرمتي اهل دين وخادمین مردم آلوده نميشد و آنچه از آن صادر شده و ميشود، تشابهي به توليدات اهل كين نمیداشت.
اما مصلحت را به رغم پرهيز و هشدار برخي مشفقان ناصح به من كه ايشان وقتي به بزرگاني مانند مرحوم حاج قیصرخان كه اهالی بخش میمه برای آزادیش اززندان ( بجرم نجات منطقه ازسیطره اهالی روستای جوشقان) و براي بازگشت سلامتمندانهاش 40 راس گوسفندنذر و قرباني کردند، و اکثر اهالی بقا و حیات خویش و اجداد شان درسال های قحطی رامدیون آنها هستند آنگونه جفا ميكنند و شخصيت او را كه در فضيلت دیانت و تقوی .خلوص وصداقت.بذل وبخششهای حاتم گونه و ویزگیهای اخلاقی وانسانی درقرن اخیردر منطقه میمه بی نظیر است باآسوده بالی از عقوبتهای الهی که بایدبه خدااز اینگونه تند رویهای غیراخلاقی پناه برد (البته در بيابان آرامش و امني كه بعضي راضيان به اينگونه نارواها و ستمها براي آنها فراهم كردهاند)، به پس ميتازند. با نامهای جعلی و مجعول علیه شما هم حرمت شکنی خواهند کرد
اما مصلحت را در اين ديدم تا به اين بهانه به مسائلي كه اين تندرويها، فرعي از آن هستند اشارهاي داشته باشم. از اين جهت اين درد نوشته را پاسخي به كسي و جسارتي نميدانم چه، حرمت قلم و وقت خوانندگان محترم را بسيار شريفتر از آن ميدانم كه به آلودگي پاسخ به چنين راه و رسمي مبتلا شوند.
به گمان اين كمترين اين گونه مواضع و تندرويها و عدم تعادلها كه از بعضي مومنين درباره برخي ديگر صادر ميشود ريشه در مباني نظري و اعتقادي آنها دارد. آداب عرصه نقد، انتقاد، نصيحت، ارشاد، تذكر و در نهايت امر به معروف و نهي از منكر بر اهل آن پوشيده نيست و ادبيات خود را مي طلبد كه هر ناقدي حتماً بايد بدانها توجه داشته باشد. درست مانند يك نفر كه ميخواهد در مسير پر تزاحمي رانندگي كند و نميتواند به قوانين و مقررات آن در حفظ و رعايت حقوق كساني كه در كنار او هستند، بياعتنا باشد.
ما را چه ميشود؟ كي ميخواهيم از خودزني و ديگرتراشيمان دست برداريم؟
چرا به اصول و مباني دين آموخته و رهنمودهاي بزرگان و اولياي دين توجهي نميكنيم؟ چرا و چرا به يكباره در اوج بيظرفيتي اساس و مباني را فراموش ميكنيم و با طرح مسائل و مشكلاتي كه ما آنها را مشكل ميدانيم، اساس را بر ميافكنيم؟
ما بايد به جاي نقد افراد، رويههاي آنها را منصفانه نقد كنيم و الاّ راه به جايي نميبريم. ، با تمسخر به شخصیت افراد نپردازیم كه انصاف بايد داد؛ اينگونه سخن گفتن در شأن يك مسلمان وانسان آزاده نیست متاسفانه يكي از آسيبهاي ما در روشهاي نقدمان آن است كه در مقطعي بر اجرا و تحقق آنچه را حق ميدانيم تا نهايت ممكن پافشاري ميكنيم ولي عرصه كه به ما ميرسد، انگار نه انگار ما نبودهايم كه آنگونه اصرار ميكردهايم. اگر اين رويه درست است، چرا ؟ با تحقير ديگران و با به حساب نياوردن ديگران، در عمل اين همه خودمان را تحقير ميكنيم؟
چرا اينگونه شدهايم و اينقدر تنگ ميانديشيم و تنگ ميبينيم و بر همديگر تنگ ميگيريم...؟
دريغ و صد دريغ از اين ناديده انگاري خدمات گذشتگان. متاسفانه بعضی از مسیولین محلی به گونه ای سخن می گویند كه انگار در این شهر (حتی در بعد ازپیروزی انقلاب) هیچ کسی به فکرعمران و آبادانی نبوده است وکارهای انجام شده درمنطقه هیچ ارتباطي به دورههاي پيش ازآنها نداشته است.
انصافاً كجاي سياستهاي آنها به هم ميخورد اگر از خدمات مسیولین قبلي ذكري بکنند و از خدمات ديگران نامي ببردند؟ اين نام بردنها توسط مسیولین چه از محبوبيت آنها میکاهد ؟ و چه بر محبوبيت آنها ميافزاید؟
مگر دل و ذهن اين مردم بازيچه اين نام نبردنها و بزرگ كردنها و كوچك كردنهاست؟ مگر اين مردم دست پرورده آن امام بيمثال نيستند كه رئيس سازمان صدا و سيما و مديران مسئول سه روزنامه آن زمان يعني كيهان، اطلاعات و جمهوري اسلامي را به حضور خود خواند و با ناراحتي در حالي كه دست راست خود را به كف دست چپش ميزد به آنها با عتاب و گله و شكايت گفت اين چه وضعيتي است كه من هر وقت تلويزيون را باز ميكنم عكس و فيلم و تصوير و خبر من است و روزنامهها هر روز درصفحه اول عكس مرا ميزنند و با ناراحتي ادامه دادند: من كي را بايد ببينم كه به او بگويم من از اين روند و رويه خوشم نميآيد كه در اين تلويزيون و روزنامهها هر روز عكس من و خبر من در صفحه آنها و در صدر خبرهاي آنها باشد.
آيا توقع رعايت اين گونه انصاف و تعادل در روش از كساني مانند مسیولین دولتی كه اين همه بر طبل عدالت و عدالت گستري ميكوبند انتظار زيادي است؟ من در اين مقال قصد تبرئه مسیولین قبلي را در اين گونه مسائل ندارم كه يقيناً آنها هم در اين روند و در ناديده گرفتن زحمات مسیولین قبل از خود كم و بيش دچار افراط و تفريط ميشدهاند. چرا اینگونه از افكار عمومي جامعه و حساسيت مردم بيگانه هستیم؟
چرا اينگونه شدهايم؟ بعضي كه به تكرار اينگونه هتكها روي ميآورند و ديگراني كه در برابر اين روند ساكت، خاشع، خاضع، خرسند و راضياند كه رضايتشان از عدم برخوردشان با خاطيان هويداست، از تكرار اين هتكها و ستمهايي كه پايههاي اخلاقي جامعه اسلامي ما را نشانه گرفته است، چه هدفي دارند و چه بهرهاي ميبرند؟
البته شايد دليل آنها مانند خيلي ها اين است كه اين هتاكيها امري صد درصد باطل است و باطل باترك آن و عدم پرداخت به آن ميميرد و از بين ميرود و فراموش مي شود. كه اين درست. ولي تكليف بر هم زدن افكار عمومي جامعه و آسيبهايي كه در اثر عدم مقابله با اين هتاكيها به آن وارد مي شود با كيست؟ اجازه ندهيم ساحت مقدس اين جمهوري كه آينه گردان حق و حقيقت و صفا و مهر در جهان بشريت ستم زده امروز است عرصه هتاكان و پرده دران و ستمگران چه وابسته به حاكميت و چه غير آن قرار گيرد
اجازه ندهيم در اين منطقه تشکیلات چند نفره هتاكان تشكيل شود و تخم ستم و ظلم را در منطقه بپراكند. دوران جزيرهاي عمل كردن گذشته است، آن جمهوري كه امام به ما امانت داد جمهوري حفظ حرمتها و كرامتها و سخن گفتن و نقدهاي منصفانه و غير مبالغه آميز است، چرا اجازه ميدهيم با اتخاذ اينگونه رويههاي قطعاً غير ديني و غير متشرعانه كه از بعضي متشرعان سر زده و ميزند حريم جمهوري اسلامي وبزرگان و خادمین شهرمان هتك شود؟
در اين جمهوري امام ساخته، نباید كمترين جايي براي هتاكان به حريمها وجود داشته باشد و كمترين كار برداشتن ساحلها و حواشي امن براي هتاكان است. در اين گير و دار، اگر حتي انسانهاي ستمديده و حرمت شكسته از چنين هتاكان بيمقداري حق خود رامطالبه ننمايند كه نمينمايند چرا براي آنان حتي ارزش پاسخي قائل نيستند، هرگز وظيفه و مسئوليت خطير مسئولان قضایی در برخورد با اين رويه تعطيل شدني نيست و نخواهد بود.
، اما چرا در جامعه حساس ما كه شاهد اين هتكهاي مكرر است هيچ اثر و نشانهاي از اين نهيبهاي در محيط پنهان به هتكهايي كه علني شده است ديده نميشود؟
خدايا به حرمت نفسِ اولياي تو كه در ميان ما گمنام هستند و همنفسي آنها، غبطه فرشتگان تو در آسمانها و زمين توست، ما را از شر خودمان حفظ کن و اين جمهوري مبارك را از گزند و آسيب ما در امان بدار.
محمدتقی معینیان