محرم آمد و حسین و عباس و حر و آزادگی اش...
محرم آمدو طفلان و اسیران وزینب و تنهایی اش...
محرم آمد و شهدای ایران و گمنام و غواص و مردانگی اش...
محرم آمد و ایمان و اعتقاد وشرافت و دلدادگی اش...
وقتی محرم ازراه می رسد یاد تمام شهیدان ایران همچون کربلای حسینی، برایمان تداعی می شود. آنانی که جوانی و سرمایه ی زندگانی و فرزند و خانواده ی خود را برکف اخلاص نهادند و در جبهه های جنگ تقدیم اسلام و آرمانهای وطن و هموطنانشان نمودند...
چه زیبا می شود همیشه به یادشان باشیم و اینکه کرب وبلای ایران هم قاسم ها و علی اکبرها و علی اصغرها را در کارنامه ی خود ثبت نموده است...
ماه محرم است. صبح روز جمعه ساعت 6 به درب بهشت زهرا. س. می رسیم. قصد داریم علاوه بر زیارت مزار عزیزان به قطعه ۲۶ برویم. می خواهیم مزارش را ازنزدیک ببینیم. شهیدی که مردم در موردش خیلی حرفهای دلنشینی می زنند. شهیدی که مانند همرزمانش و شهدای دیگر در این قطعه زیر خاک ها آرمیده اند اما زنده بودنشان کاملاً احساس می شود...هوا هنوز کامل روشن نشده است.
مزارها مانند منازل ما آدرس و پلاک دارند. قطعه ۲۶.ردیف٣٢. شماره٢٢. با شماره ٢٢ هنوز فاصله داریم. عطری خوش در فضای قطعه پیچیده است. استشمام آن رایحه مرا به یاد دامادی حضرت قاسم می اندازد. به اطراف نگاه می کنم همه ی شهداجوان هستندو همگی آرزوی دامادی را باخود به همراه برده اند. به هیچ چیز دراین دنیا فکر نکردند.عمر وجوانی را تقدیمِ خاک و ناموس خود و هموطنانشان نمودند... جلوتر میروم بازهم رایحه بیشتر و بیشتر می شود. شماره ها را چک می کنم. به ٢٢ میرسم . مبهوت و مات به عکسش سلام می دهم. به سنگش نگاه می کنم و از خود می پرسم این بوی خوش از کجا می آید. سنگش خشک است. هیچ رطوبتِ گلاب یا مواد خوشبو کننده ندارد. کنارش ظرف گلاب یا عود وعنبری نمی بینم. واقعا عجیب است. صبح زود سکوت زیادی حکمفرماست. هیچکس در این محل نیست. اگر با چشم خودم نمی دیدم شاید باورش خیلی سخت می شد. اشک مجالم نمی دهد. چه انسانهای پاکی در اینجا خوابیده اند... نامش را می خوانم سید احمد پلارک... همان آر پی جی زن گردان عمار لشکر ٢٧ محمد رسول الله. ص....
در موردش پرسیده بودم. گفتند وقتی آن منطقه مورد تهاجم دشمن قرار گرفت جنازه اش از زیر آوارها بیرون آوردند همان موقع بوی عطر می داد!! ... همان موقع که با خاک و خون یکی بود.ملائکه او را غسل داده بودند وبه غسیل الملائکه معروف شد. نکته ی مهم همین است. خونش معطر به عطری خوش بود چون همیشه نماز شبش ترک نمی شد ودائم الوضو بود.
سر مزارش حال خوبی نداریم. چند نفر از راه می رسند آنهایی که ازش حاجت گرفته وبرای ادای نذرشان آمده بودند. می گویند همه با زیارتش حاجت روا شده اند...
او بسیار پاک و معصوم بود همچون همه ی شهیدان جنگ تحمیلی و همچون شهدای کربلای حسینی.آنها همیشه زنده اند و یادشان ونامشان بر لوحِ قلبهای ما حک شده است...
محرم آمد و حرم و کرب وبلا و علقمه اش...
محرم آمد و یادشهدای هویزه و دارخوین وشلمچه اش...
در این ایام التماس دعای خیر دارم. حاجت روا باشید.
تا درودی دیگر.....🏴🏴🏴
🍀🌹
مطالب وبلاگ را همچنین می توانید در کانال میمه ای ها در تلگرام روزانه پیگیری کنید
╭┅─────┅╮
@meymeheeha کانال میمه ای ها
╰┅─────┅╯