چند سالي است كه بزرگان، تحصيلكردگان و افراد ذي نفوذ شهر ميمه نسبت به مساله هويت شهري توجه جدي از خود نشان داده اند و اين جاي بسي خوشحالي است.
براي آنهايي كه با موضوع آشنا نيستند، اينگونه شروع مي كنم كه درگذشته دور شهر ميمه منطقه اي حاصلخيز و دركنار روستاي جوشقان و مناطق تابعه آن به عنوان يك بلوك حكومتي واحد شناخته مي شد . البته ميمه در آن زمان درجوار اين مناطق ، از نظركثرت جمعيت و وسعت زمين حرفي براي گفتن داشت. در دوران پهلوي دوم جمعي از بزرگان درصدد برآمدند براي احقاق حقوق كامله منطقه از سيطره حكومتي كاشان جدا شوند و خود منطقه اي جدا و شهري نمونه!! ايجادكنند درنتيجه ميمه از جوشقان جدا شد كه اين قضيه خود داستاني دارد كه مجال گفتن نيست. البته انصافا ميمه از نظر اداري و تشكيلاتي و داشتن بخشداري و شهرداري كه سابقه آن به دهه ۲۰ شمسي مي رسد، پيشرفت خيره كننده اي نسبت به همسايه هاي قبلي خود كسب كرد.
اما در بدو پيروزي انقلاب، افول اين منطقه به يكباره شروع شد. آغاز جنگ تحميلي ، سيل مهاجرين جنگ را به يك شهرك تازه ساز به نام شاهين شهر درجوار اصفهان سرازير كرد و اين باعث ناهمگوني جمعيتي درمنطقه شد البته خان سالاري در ميمه هم براي انقلابيون بوروكرات مستقر در استانداري خوشايند نبود و شايد از اين جهت هم میمه مورد بي مهري قرار گرفت.
خلاصه ، شاهين شهركه ميزبان مهاجرين جنگي شده بود، با دريافت كمك هاي دولتي براي رفاه اين افراد كه (واجب هم بود) و نيز عنايت مسئولان اصفهاني هر روزعليرغم ناهمگوني بسيار زياد در زبان و قوميت ها ي ساكن ، فربه تر شد و از يك شهرك به شهر تبديل شد.
اما درآن سوي شاهين شهر، بزرگان ميمه ، وزوان ، ازان ، ونداده و جوشقان درگير مسائل بدوي قومي خود بودند.
به ياد دارم بر سر موضوع آب مزارع به جاي گفتگوهاي هدفمند بزرگان، در درگيري مردم جوشقان و ميمه بنده خدايي هم كشته شد. بزرگان (منظور اینجانب از کلمه بزرگان افرادی است که یکسویه قضایا و مسائل را بدون توجه به نظرات دیگران و به نام میمه و میمه ای ها دیکته می کردند و می کنند. چنین شخصیت هایی در تاریخ میمه وجود داشته اند و اكثرا با ديپلماسي رفتاري آشنايي نداشتند و ندارند و مشخصه اصلی آنها بر باد دادن ثمره و نتیجه تلاش های افراد متخصص و تاثیر گذار بوده است ) هر روز در گوش بچه ها کلماتی همچون وزواني كاچي خور و... زمزمه می کردند و وزواني ها هم مي گفتند : ميمه اي لواز . جوانان ميمه اي عشقشان بستن راه براي زيادآبادي ها و ازاني ها وكتك كاري با آنها بود و روستازادگان نيز منتظر گذرپوست به دباغ خانه بودند.
به ياد دارم براي فوتبال به زياد آباد رفته بوديم . بازي را برديم اما در محل خندق كنوني سنگسار شديم . در ورزشگاه ميمه هم فوتباليست هاي ميمه اي وقتي كم مي آوردند دارودسته به راه مي انداختند. درسال اول دبيرستان به هنرستان وزوان رفتم و عشق و علاقه شديدي به معماري داشتم و دوست داشتم رشته راه و ساختمان بخوانم اما دانش آموزان وزواني دراولين روز حضور من آنقدر متلك پراني كردند كه منصرف شدم وكلاس را ترك و به ميمه برگشتم.
از اينگونه مثال ها زياد است و دوستان من در وزوان و ساير نقاط حتما شمه اي از آنها رابه ياد دارند.
به نظر من پايه و اساس اين مسائل ، آموزه هاي غلط بزرگان بود وبس . مي خواهم به اين نتيجه برسم كه شاهين شهر فربه تر مي شد و افراد بانفوذش با برخواري ها دائم نماينده اي از خود براي مجلس ساپورت مي كردند و ميمه اي ها و وزواني ها وديگران نيز درگير مسائل بيهوده بودند.
در بعد مذهبي و سياسي هم واقعيت ها در ميمه و حومه خنده دار است . در دهه 60 و70شمسي و شايد هم اكنون هم نمازجمعه يك هفته درميان در ميمه و وزوان اقامه مي شود و اين در حالي است كه تنها در ميمه هرسال يك مسجد ساخته مي شود. مي خواهم بگويم كه احداث مصلايي درحد و اندازه دو شهر با امكانات اوليه در حدفاصل دو شهركه پيام آور دوستي و اتحاد دوشهر و حومه آنها باشد ، چقدر هزينه دارد؟؟
مردم زجر كشيده منطقه ميمه حتي از داشتن يك تالار فرهنگي محروم هستند و براي جشنها و مناسبت ها ازجمله عروسي يك زوج جوان بايد چند منزل همسايه را با وسايل تدارك ببينند البته درانتها غذا كم مي آيد، ظروف شكسته و يا مفقود مي شود وآبروريزي آن براي آقاي داماد مي ماند!!
در بعد اجتماعي نيز خود شاهديم كه اكثر فرزندان اين مرز و بوم تحصيلات عاليه دارند و حتما هركدام صاحب ديدگاه ها و ايده هاي خوبي هستند اما آيا انجمني از اين افراد كه بدون شك با افراد عادي ، ميرزاها و مشهدي ها صدردرصد تفاوت ذهني و فكري دارند، تشكيل شده است ؟؟
تاكنون مديريت سنتي در منطقه ميمه پسرفت هاي آنچناني براي شهر به بار آورده است و اين مديريت دركشاورزي و اجتماع هم تاكنون به جرات مي توانم بگويم هيچ نتيجه اي نداشته است . به كرات شاهد اين قضايا هستم كه مردم در بخش هاي بهداشت و درمان ، كشاورزي، حوزه شهرداري و بخشداري انتقادات شديد دارند اما روش بيان آن را نمي دانند.
چه خوب است كه اين انتقادات در انجمن هاي تخصصي از نخبگان علمي منطقه ميمه ابتدا بررسي و اعمال نظر شود و سپس به صورت مدون و درقالب طرح به نهادهاي دولتي مربوطه محول گردد.
اما به لحاظ صنعتي : با وجود زمين ، نيروي کار جوان ، بستر ارتباطاتي مناسب ( شوسه ،آسفالته و درآينده ريلي) منطقه ميمه مي تواند پذيراي يک شرکت بزرگ توليدي باشد که هم مشکل بيکاري افراد را حل مي کند و هم درآباداني منطقه ايفاگر نقشي خواهد بود اما اين مهم تاكنون اتفاق نيافتاده است . صنعت ميمه هم اكنون به چند سنگبري كه محل امني براي سكونت افاغنه مي باشد، تبديل شده است . به طور كلي ، مردم منطقه ميمه هنوز يک شوراي فرامنطقه اي براي بيان خواسته هاي صنعتي ، كشاورزي ، اجتماعي ، فرهنگي و سياسي خود ندارند. شورايي که نمايندگاني از مناطق مختلف درآن صاحب نظر باشند . شورايي که در آن چگونگي نزديکي اقوام و مناطق نيز بررسي شود که اين بررسي مي تواند به اتحاد مردم منطقه و دريافت حقوق قانوني خود از نماينده مجلس و درسطحي بالاتر از دولت منجر شود.
و اما راهكارقضيه :
منطقه ميمه عليرغم كاستي ها، قابليت هايي هم دارد.
1- توانمندي علمي ساكنان منطقه ميمه ( ميمه ، وزوان ، ونداده ، زياد آباد، حسن رباط ، لاي بيد ، لوشاب ،جوشقان ،كامو، ازان ،چوگان ، خسروآبادعلي آباد، موته، سعيدآباد وكلوخ... )
2- حاصلخيزي نسبي خاك و تنوع محصولات سردسيري
3- داشتن منابع آبي مطلوب اگر حتي شاخه كوهرنگ را به حساب نياوريم .
4- وجود منابع كاني و معادن غني در منطقه
5- داشتن خطوط ارتباطي فوق العاده - شوسه، آسفالته، راه آهن درآينده و قرارگرفتن در حدفاصل دو استان پيشرفته كشور( تهران و اصفهان)
6- داشتن محدوده براي پيشرفت جمعيتي و ساخت و سازجديد
7 - درمعرض بلاياي طبيعي قرار نداشتن ( فاقد گسل است )
8- وجود مراكز علمي دانشگاه آزاد اسلامي و پيام نور درميمه و وزوان
9- داشتن اماكن گردشگري درحد خود ( اگر همسايه هاي شمال شرقي ميمه را به حساب نياوريم (جوشقان،كامو، قهرود و درنهايت قمصر)
10 - داشتن علقه هاي ناسيوناليستي براساس گويش و تاحدودي نژاد مشترك
دوستان هرازچندگاهی ازاتحاد پیشنهادی من بد تعبیرمی کنند.حقيقت اينكه چند وقتي است روي مساله اي تحت عنوان" انفكاك ميمه از مجموعه برخوار و شاهين شهر وانضمام به جوشقان و روستاهاي تابعه" كه درنهايت به " استان كاشان " ختم مي شود ، مطالعه مي كنم. البته این ماجرا می تواند در خصوص اتحاد میمه و وزوان هم اتفاق بیافتد . من حيث المجموع اين ايده، كاري سترگ و دشوار اما " شدني " است .
شواهد و قراين نشان مي دهد كاشاني ها ازاين پيشنهاد استقبال چنداني نكرده اند ونمي كنند و معتقدند ميمه براي آنها درآمدزا نيست كه درآينده امتياز و امكانات به آن دهند اما در ميمه گرايشي برخلاف اين درجريان است و قابليت هاي خود را كه به برخي از آنها در بالا اشاره شد ، به رخ كاشاني ها مي كشند. برخي از بزرگان با استناد به توانمندي هاي ميمه دوست دارند اين مهم انجام شود و مردم شهر تازه تاسيس جوشقان و كامو هم موافق اين مساله هستند و مردم ساير مناطق نيز با درنظر گرفتن منافع محلي خود موافقند.
اما اكنون مساله " انفكاك ميمه از مجموعه برخوار و شاهين شهر و انضمام به جوشقان و روستاهاي تابعه" در حد يك " ايده و طرح" است .خلاصه دوستاني كه نظراتي دراين خصوص دارند از طريق ايميل و ياكامنت براي من بفرستند تاكيد مي كنم ما انجمن ، محفل ، ليدر وكارچاق كن نداريم و اتكاي من يكي به نوشتار و كار فرهنگي واتكال به خداوند متعال است .
دوست دارم اين نوشتار بارقه اي براي جوانان آينده ساز شهر ميمه و منطقه ميمه باشد تا شهرستاني نو بسازند نه آنگونه كه فرصت طلبان خواهان آن هستند. آنگونه بسازند كه مردم مي خواهند.
والسلام . علي وطن خواه