ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی

در 4 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... کثيف نکردن شلوار 

در 6 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... پيدا کردن راه خانه (از مدرسه)

در 12 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... داشتنِ دوست (يافتن)

در 18 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... گرفتن گواهى نامه رانندگى

در 20 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... برقرارى رابطه

در 35 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... پول داشتن

در 45 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... پول داشتن

در 55 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... پول داشتن

در 60 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... برقرارى رابطه

در 65 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... تمديد گواهى نامه رانندگى

در 70 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... داشتنِ دوست (تنهايي)

در 75 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... پيدا کردن راه خانه (از هر کجا)

در 80 سالگى ... موفقيت عبارت است از ... کثيف نکردن شلوار

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۳۰ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
اندرزی ازمرحوم  میرزا حسن صدرالاسلام شهیدی رحمه الله علیه (الفاتحه)

 مِهر رَز  و دشت و  ِکیَه  َمستِتْ  اَکِِرِه                    حُبْ زَرُ و  سیم بُت پرستت اَکِرِه

اینها  هَمَه  مال   عِزَتِ   دُنیایَه                               در روز حساب  خوار و   پستت اَ ِکرِه

مرگ اَ ِیِِِ   و کارها همه لََق  اکره                          دلها  اَتُوِپه وسینه ُو سینه َ تَقْ تَقْ اَکره

چَمْ  طاقِنِهْ بِوینْ  که مال  دنیا  لاشَه                      طالب  اُو ِزه چه  کوه وَقْ وَقْ   اَکِره

عمُر تو بِشوُ  نَه وَقت هاچِِشْتَنَته                           ویدار بُورَه  کِه   وقت   تُم  کاشتَنَته

  پنجاه بِشوُ سال تو وُشصت بِمَه                         وقت شُویَنَتْ ب ِبُو واهشتنته

 دنیا دو سه رُوَ َوه میزل (منزل) ایست نَهَه            پای  گُذَرَه و قابل  زیست  نَهَه

 عاقل  دَم ِ  پُل  نَکِرِه   هرگز  میزل                 این عمر که  ویشتر از  صد وبیست  نَهَه

 مرحوم صدر الاسلام رضي الله عنه (جد من )فرزند ميرزاعبدالوهاب فرزند ملاآقاجان فرزند ملامحمدطاهر از نواده هاي شهيد ثاني لبنان است . ميرزا حسن شهيدي متخلص به (طوبي) از علماء و ملاهاي قرن هيجدهم در منطقه ميمه بود که در چهارم ماه صفر سال 1284  در شهر ميمه در خانواده اي روحاني ديده به جهان گشود و در سال 1314 هجری قمری دار فاني را وداع گفت. در زمان قاجاريه وقتي حضرت آيت ا... نجفي اصفهاني در سفري به ميمه مشرف مي شوند در ملاقاتي که با مرحوم شهيدي داشتند به وي لقب و مهر صدرالسلام اعطا مي فرمايند. مرحوم شهيدي هنرمندي توانا و زبردست ، اديبي دانا بود که به علوم مختلف زمان خود مهارت و تسلط کامل داشت ،  وي در کنار کسب علم صنايع ، هنرهاي دستي را در حد والايي آموخته بود و در نقاشي ، قلمدان سازي ، قالي باقي ، ترمه دوزي ، گلدوزي ، گچ بري ، اصول ، فقه ، منطق ، معاني و بيان و شعر داراي آثار ارزشمند بود. از اين دانشمند چندين جلد کتاب به نام هاي مجموعه شعر طوبي ، کيميا ، و شيميا ، اسرار الشهاده و دهها جلد قرآن دست نويس باقي مانده است.مرحوم صدر الاسلام با جهد و تلاش مداوم توانست توفيقاتي را در زمينه هاي علمي و فرهنگي کسب کند. ميرزا در علم شيمي سرآمد شد و معدن طلاي موته را كه جمعي از فرزانگان ميمه اي او را همراهي مي كردند، توانست كشف كند و بانام ميمه سنگ نوشته اي را درمحل نصب كرد تا آيندگان بدانند اين گوهر ازان منطقه ميمه است و بس. ميرزاحسن بر روي سنگ محراب مسجد جامع ميمه كه متعلق به عصر سلجوقي بود و هم اكنون در موزه ايران باستان در بخش اسلامي آن نگهداري مي شود،  باخط خوش خود حجاري كرد و اضافاتي نمود.داخل شبستان مسجد و در زير  گنبد مسجد  هم باخط خوش خود نوشت .ميرزا خالق نوعي خط مخصوص نيز هست. نسخه اي از اين خط منحصر به فرد به نام خط مجنون هم اكنون وجود دارد .به زودي در همين صفحات آن رابراي شما نمايش مي دهم .  اين خط شامل دو برگ خطاطي است. در حالي كه هيچ يك از دو برگ به تنهايي معني خاصي ندارد، بلكه باقرارگرفتن روي يكديگر معني آن هويدا مي شود .

ميرزا حسن چند فرزند داشت به نام هاي آقاشهاب، آقاسحام(اگردرست نوشته باشم)،آقاجلال،آقاجان و عبدالوهاب ، آصفه خانم ، سودابه خانم، گل افروز ، جواهر ، سلطنت و هماسلطان .همگي به رحمت خدارفتند به جز يك نفر . ميرزا حسن فرزندي هنرمندي داشت که هم اکنون  در قیدحیات است. به نام استاد آواز ایران عبدالوهاب شهيدي

 

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۲۶ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
حدود چند ماه قبل سازمان سيا امريکا، شروع به گزينش فرد مناسبي براي انجام کارهاي تروريستي کرد. اين کار بسيار محرمانه و در عين حال مشکل بود؛ به طوريکه تستهاي بيشماري از افراد گرفته شد و سوابق تمام افراد حتي قبل از آنکه تصميم به شرکت کردن در دوره ها بگيرند، چک شد. 
پس از برسي موقعيت خانوادگي و آموزش ها و تستهاي لازم، دو مرد و يک زن ازميان تمام شرکت کنندگان مناسب اين کار تشخيص داده شدند. در روز تست نهايي تنها يک نفر از ميان آنها براي اين پست انتخاب مي گرديد. در روز مقرر، مامور CIA يکي از شرکت کنندگان را به دري بزرگ نزديک کرد و در حاليکه اسلحه اي را به او مي داد گفت:  
- ما بايد بدانيم که تو همه دستورات ما را تحت هرگونه شرايطي اطاعت مي کني، وارد اين اتاق شو و همسرت را که بر روي صندلي نشسته است بکش!" 
مرد نگاهي وحشت زده به او کرد و گفت : 
– حتما شوخي مي کنيد، من هرگز نمي توانم به همسرم شليک کنم." 
مامور CIA نگاهي کرد و گفت : " مسلما شما فرد مناسبي براي اين کار نيستيد." 
بنا براين آنها مرد دوم را مقابل همان در بردند و در حاليکه اسحه اي را به او مي دادند گفتند: 
- ما بايد بدانيم که تو همه دستورات ما را تحت هر شرايطي اطاعت مي کني. همسرت درون اتاق نشسته است اين اسلحه را بگير و او بکش " 

مرد دوم کمي بهت زده به آنها نگاه کرد اما اسلحه را گرفت و داخل اتاق شد. براي مدتي همه جا سکوت برقرار شد و پس از 5 دقيقه او با چشماني اشک آلود از اتاق خارج شد و گفت: 
– من سعي کردم به او شليک کنم، اما نتوانستم ماشه را بکشم و به همسرم شليک کنم. حدس مي زنم که من فرد مناسبي براي اين کار نباشم،" 
کارمند CIA پاسخ داد: 
- نه! همسرت را بردار و به خانه برو." 
حالا تنها خانم شرکت کننده باقي مانده بود. آنها او را به سمت همان در و همان اتاق بردند و همان اسلحه را به او دادند: 
– ما بايد مطمئن باشيم که تو تمام دستورات ما را تحت هر شرايطي اطاعت مي کني. اين تست نهايي است. داخل اتاق همسرت بر روي صندلي نشسته است .. اين اسلحه را بگير و او را بکش." 

او اسلحه را گرفت و وارد اتاق شد. حتي قبل از آنگه در اتاق بسته شود آنها صداي شليک 12 گلوله را يکي پس از ديگري شنيدند. بعد از آن سر و صداي وحشتناکي در اتاق راه افتاد، آنها صداي جيغ، کوبيده شدن به در و ديوار و ... را شنيدند. اين سرو صداها براي چند دقيقه اي ادامه داشت. سپس همه جا ساکت شد و در اتاق خيلي آهسته باز شد و خانم مورد نظر را که کنار در ايستاده بود ديدند. او گفت: 
- شما بايد مي گفتيد که گلوله ها مشقي است... 
من مجبور شدم مرتيکه را آنقدر با صندلي بزنم تا بميرد!!!!
+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۲۳ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

خوشحالی / ناراحتی

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۲۱ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

دکتر محمود سریع‌القلم، مطلبی را که از هشت سال پیش علاقه‌مند به نوشتن آن بوده ‌ به رشته تحریر در‌آورده ‌تا به این پرسش پاسخ دهد که چه کسی را می‌توان سیاستمدار نامید؟ سیاستمدار شدن به چه دانشی نیاز دارد و راه کسب آن کدام است؟ یک سیاستمدار چه کسانی را پیرامون خود جمع می‌کند، چه خلقیاتی دارد و راه تربیت چنین سیاستمداری چیست؟ متن نوشته ایشان به قرار زیر است:

«هشت سال است كه علاقه‌مند بودم در ارتباط با این موضوع، دانسته‌ها و دیده‌های خود را ‌روی كاغذ بیاورم. خرسندم كه امروز، فضای بهتر فكری این فرصت را فراهم كرد. نزدیک دو قرن است كه سیاستمداری، تخصص است. از زمانی كه در غرب اروپا و شمال آمریكا، حزب شكل گرفت و تولید ثروت به ثبات سیاسی و عقلانیت نیاز پیدا كرد، سیاستمدار شدن نیز تخصصی شد. اما چون در ایران هنوز حزب شكل نگرفته و عرصه سیاست عمدتا بر حس و مزاج و تمایلات فردی استوار است، آنچه سیاسی است، بیشتر حالت تصادفی دارد، واقعه و شانس است، به تلفن‌ها و روابط وابسته است و با دوستی‌های قدیمی شكل می‌گیرد. قاعده و قانون و متن و آیین‌نامه یا نیست یا جنبه تزیینی دارد. چون خواسته‌ها و منافع آدمیان ملاك است و به معنای علمی كلمه، سیستمی در كار نیست، فضا پیوسته مبهم و بی‌ثبات است. بنابراین، موضوع بسیار ساده و شفاف است. مادامی‌ كه صحنه‌گردان سیاست نزد احزاب نیست، میدان سیاست پر از آشوب و هرج و مرج بوده و حالت سینوسی خواهد داشت. از این ‌روی، سیاستمداری در درون نظام حزبی ارزش حقیقی پیدا می‌كند. اما سیاستمدار چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ 

 در زیر‌ این ویژگی‌ها از منظر یك دانش‌پژوه علم سیاست، به ترتیب اولویت تبیین می‌شود:

 1. دانش: مهمترین ویژگی یك سیاستمدار حرفه‌ای، دانش او از وضعیت كشورش و همچنین از محیط بین‌المللی است. منظور از دانش، مواد خام نیست. مواد خام باید تجزیه و تحلیل شود و با استنباط حرفه‌ای و عقلی و منطقی همراه باشد. این استنباط به آسانی به دست نمی‌آید و با مطالعه روزنامه‌ها، بولتن‌ها و شبكه‌های خبری دست‌یافتنی نیست.

 یكی از دلایلی كه در كشور ما، اشتباه و سعی و خطا فراوان است، به موجب درس خواندن تكه‌تكه و بدون دقت و تمركز افراد، پس از سال‌ها كار اجرایی است. شمار كسانی كه اول درست درس خوانده و سپس كار اجرایی را پذیرفته‌اند، بسیار محدود است. فهم چندبعدی و عمیق مسائل یك كشور و محیط بین‌المللی كار آسانی نیست. بهترین رشته‌ها برای تحقق چنین هدفی، رشته‌های علوم انسانی هستند به ویژه اقتصاد، حقوق و مدیریت. طی دو دهه اخیر، 250 دانشكده اقتصاد و مدیریت در چین تأسیس شده تا نیروی انسانی لازم برای دستگاه هیأت حاكمه چین با همكاری دانشگاه‌های برتر جهان تربیت كند. كسانی كه این رشته‌ها را می‌خوانند و استاد می‌بینند و متون می‌خوانند، رقم و آمار می‌فهمند و به‌ طور طبیعی از تخیل، خرافات و وارونه نشان دادن واقعیت‌ها فاصله می‌گیرند. كسی كه اقتصاددان است، تفاوت كهكشانی میان نیم درصد رشد اقتصادی با هشت درصد را می‌فهمد. كسی كه حقوق خوانده، از واژه‌ها و مفاهیم و عبارات و حتی حروف اضافه با دقت استفاده می‌كند و «مسئولیت» سخن خود را بیشتر می‌پذیرد.

با اطمینان می‌توان گفت كه در كشورهای قابل اعتنای جهان، 80 درصد سیاست‌مداران یا اقتصاد خوانده‌اند یا حقوق. این دو تخصص باعث می‌شود تا فرد در شناخت محیط داخلی و بین‌المللی كشورش، با واقعیت‌ها،‌ مسائل را ارزیابی كند و از خیال‌بافی، جزمیت و حتی خودخواهی فاصله گیرد. در تحقیق‌ در دانشگاه كمبریج، 92درصد بنیادگرایان در خاورمیانه یا مهندسی و علوم پایه خوانده‌اند یا پزشكی. دلیل تناسب میان این رشته‌ها و جزمیت، ذهن دوتایی (Binary) و یا سیاه و سفید است. انسان‌های عمیق كه با مطالعه دست‌کم پنج هزار‌ كتاب به مرحله استنباط می‌رسند، دارای مدارهای خاكستری در ذهن و تجزیه و تحلیل هستند. سخن گفتن دقیق عمدتا هنر و توانایی حقوق‌دانان است و بی‌دلیل نیست كه در تاریخ آمریكا نزدیك به 90 درصد سیاستمداران، حقوق‌دان هستند. فهمیدن متن در مورد مسائل داخلی یك كشور و تحولات بیرونی خود یك تخصص است و نمی‌توان در این عرصه خودآموزی كرد.

 2.‌ ابزار تصمیم‌گیری: تصمیم بر اساس واقعیت ضمن در نظر گرفتن افق‌ها و آرمان‌ها مهمترین مهارت یك سیاستمدار است. او برای ‌تصمیم‌های عقلایی هم خود باید ظرفیت‌های تحلیلی و منطقی از واقعیت و امكانات داشته باشد و هم گروهی كه دایره نخبگان فكری و نخبگان ابزاری او را تشكیل می‌دهند، از چنین قوه‌هایی برخوردار باشند.

در كشورهای قابل اعتنای جهان، كسانی كه اطراف یك سیاستمدار كلیدی قرار می‌گیرند به مراتب از خود او تواناترند، كما اینكه كیسینجر از نیكسون، چوئن لای از مائو، جك استرا از تونی‌بلر، تیمور تاش از رضا شاه، گنشر از هلموت كل و داوداوغلو از اردوغان به مراتب تواناتر بودند و هستند. یكی از روش‌های شناخت یك سیاستمدار و سنجش ظرفیت‌های او، دقت در اطرافیان اوست. هیلاری كلینتون، احترام در داخل آمریكا و تقدیر جهانیان را به عنوان وزیرخارجه كسب نمود. حضرت امیر در فرمان مالك اشتر توصیه می‌كنند: كسانی را به كار بگمار كه آنها در نزد مردم به بهترین‌ها شناخته می‌شوند. سیاستمدار كسی است كه می‌خواهد مسائل را حل كند و مشكلات را تخفیف بخشد و نگرانی‌ها را بكاهد، نه آنكه با جهل و بی‌دانشی و حُبّ نفس خود،‌ مشكلات را ‌‌تصاعدی گسترش دهد. سیاستمدار فردی ایدئولوژیك و یا جزمی نیست كه به ذهنیت‌های بسته، غیرواقعی و غیرقابل دستیابی، محصور بماند؛ سیاستمدار هم قدرت را درك می‌كند و هم محدودیت‌های آن را.

او به پیامد سخنان و تصمیم‌های خود آگاه است؛ برای نمونه،‌ سیاستمدار دانش‌محور كه به یك گروه مشورتی مجرب وابسته است، تلاش می‌كند پرونده هسته‌ای ایران در وین و در آژانس بین‌المللی هسته‌ای باقی بماند تا آنكه به شورای امنیت سازمان ملل در نیویورك برود، زیرا این سیاستمدار سرنوشت پرونده‌های ارجاعی به شورای امنیت را در تاریخ خوانده است و تعهد كاری و وطن‌دوستی مشاوران او مقدم بر جهل و چاپلوسی آنهاست تا افق را ببینند و مانع از تصمیم‌گیری‌های نادرست شوند.

سیاستمدار حرفه‌ای در عصر جهانی شدن به چند زبان تسلط دارد، نه آنكه آشنایی كلی داشته باشد و یا مانند برخی به اصطلاح مدیران در حدّ (Yes) و (No) باشند.

سیاستمدار مدیریت گزینشی ندارد بلكه مشكلات به صورت هرمی در ذهن او و زیرمجموعه او شكل گرفته‌اند و تقدم و تأخر دارند. سیاستمدار اولویت‌بندی داشته و از مسائل یك كشور و حتی نظام بین‌الملل، فهم شبكه‌ای دارد. او تمركز دارد و دچار ذهن پریشانی و رفتار پریشانی نیست. سیاستمدار حرفه‌ای هر روز در رسانه‌ها نیست، چون نیازی به خودنمایی ندارد بلكه به ضرورت ظاهر می‌شود و اثر می‌گذارد. تصمیم‌گیری یك سیاستمدار حرفه‌ای برای رضایت فرد و گروهی نیست بلكه برای كل كشور و سعادت و آینده آن است. عقلانیت سیاستمدار حرفه‌ای آنجا بروز می‌كند كه چهل سال پس از تصمیم‌گیری، پیامدهای مثبت آن نمایان شود. 

3.‌ خلقیات: خوبی نظام حزبی این است كه دو یا سه دهه طول می‌كشد تا عامه مردم و نخبگان، افكار و خلقیات فردی و سیاسی او را بشناسند و بتوانند در مورد او، قضاوت‌های دقیقی انجام دهند. این وضعیت را مقایسه كنید با شرایطی كه ‌23 روز فرصت برای قضاوت كردن هست. بعد هم طیف وسیعی از افراد، پشیمان می‌شوند، چون ایرانی ظاهر مودب دارد، لایه‌های پنهانی او دیرتر شناخته می‌شود. بگذریم از اینكه شناخت ایرانی (در مقام مقایسه با تركیه‌ای یا ژاپنی) اگر نگوییم محال بلكه بسیار دشوار است.

 سیاستمدار حرفه‌ای كسی است كه از غرایز (كینه، عقده، حسد، طمع و امثالهم) عبور كرده است: او كسی است كه غذای خوب خورده، در حد متعارف زندگی كرده است، ‌مهربانی و احترام را تجربه كرده است، سفر رفته و حتی از هوس نیویورك رفتن هم عبور كرده است. ریچارد نیكسون معتقد بود سیاستمدار حرفه‌ای از هر ده دعوت، شاید یك دعوت را قبول كند. 

مهمترین خصلت خُلقی سیاستمدار این است كه با رقیب و مخالف خود، انسانی و در فرهنگ ما با اخلاق اسلامی رفتار كند. در گذشته ایرانی‌ها مؤدب‌ترین ملت‌ها بودند اما در معرض كارگزارانی قرار گرفتند كه سخیف‌ترین رفتارها و واژه‌ها را استفاده كردند. شخصیت سیاستمدار باید هم‌وزن افكار او باشد و هر دو كفه با هم رشد كرده باشند. او باید در حدی خودسازی كرده باشد كه عصبانیت خود را مدیریت كند و واكنش‌های خود را سال‌ها به تأخیر اندازد. همچنین‌ نه ‌‌رسمی و تصنعی بلكه ‌‌واقعی به شخصیت و افكار انسان‌ها احترام بگذارد. متعادل بودن، هم یك بعد آموزشی و فكری دارد و هم یك ركن تربیتی و شخصیتی. این تعادل با سهولت به دست نمی‌آید. اعتدال‌گرایی به مثابه یك چارچوب فلسفی در سایه یك نظام اجتماعی و تربیتی متعادل تحقق پیدا می‌كند. طبیعی است كه نباید اینگونه افق‌ها را سهل انگاریم.

 یكی از روش‌های شناخت یك سیاستمدار حرفه‌ای و معقول، درجه توجه او به جزییات است: آیا این شهامت را دارد كه به خاطر پنج ثانیه تأخیر از عده‌ای عذرخواهی كند؟ آیا رنگ جوراب او با رنگ لباسش سنخیت دارد؟ آیا در كنار فكر، ‌تجزیه و تحلیل، عقلانیت در تصمیم‌گیری و مدیریت، آداب راه رفتن، غذا خوردن و معاشرت را می‌داند؟ این گونه جزییات را می‌توان تا صدها مورد شمرد.

 تربیت رفتاری و فكری در خانواده، مدرسه، دانشگاه و محیط اجتماعی در رشد شخصیت سیاستمدار تعیین‌كننده‌اند. مانع و ترمز اصلی در مقابل سوءاستفاده‌ها، دزدی‌ها، اختلاس‌ها و حرام‌خوری‌ها قبل از آنكه فكر و قانون باشد، شخصیت و اصالت فرد و سیاستمدار است كه پس از سال‌‌ها بلكه دهه‌ها عملكرد در عرصه سیاست قابل شناخت است.

 4. نكته آخر: سیاستمداری و عرصه سیاست گذرگاه عمومی نیست كه هر كسی در آن ورود و خروج داشته باشد. پس از هزاران سال تاریخ ایران و تولید حجم چشمگیری از متون به موازات تجربیات گسترده، اكنون لازم است برای تضمین ظهور سیاستمداران حرفه‌ای از یك طرف، نظام حزبی را جدی بگیریم و از طرف دیگر، ارتباط جامعه با سیاست، از حسی و كوتاه‌مدت به عقلایی و درازمدت تقویت شود. به خاطر داشته باشیم كه تجربه دو قرن اخیر بشر نشان می‌دهد كه همیشه مسائل و مشكلات در ساختارها حل می‌شوند.»

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

مارا به دعا کاش نسازند فراموش

رندان سحرخیز که صاحب نفسانند . . .

فرا رسیدن ماه مبارک رمضان بر شما مبارک

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۸ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
کشاورزي فقير از اهالي اسکاتلند فلمينگ نام داشت. يک روز، در حالي که به دنبال امرار معاش خانواده‌اش بود، از باتلاقي در آن نزديکي صداي درخواست کمک را شنيد، وسايلش را بر روي زمين انداخت و به سمت باتلاق دويد...
پسري وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فرياد مي‌زد و تلاش مي‌کرد تا خودش را آزاد کند. فارمر فلمينگ او را از مرگي تدريجي و وحشتناک نجات داد...
روز بعد، کالسکه‌اي مجلل به منزل محقر فارمر فلمينگ رسيد. مرد اشراف‌زاده خود را به عنوان پدر پسري معرفي کرد که فارمر فلمينگ نجاتش داده بود.اشراف زاده گفت: مي‌خواهم جبران کنم شما زندگي پسرم را نجات دادي. کشاورز اسکاتلندي جواب داد: من نمي‌توانم براي کاري که انجام داده‌ام پولي بگيرم. در همين لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد.اشراف‌زاده پرسيد: پسر شماست؟
کشاورز با افتخار جواب داد: بله
با هم معامله مي‌کنيم. اجازه بدهيد او را همراه خودم ببرم تا تحصيل کند. اگر شبيه پدرش باشد، به مردي تبديل خواهد شد که تو به او افتخار خواهي کرد...
پسر فارمر فلمينگ از دانشکده پزشکي سنت ماري در لندن فارغ التحصيل شد و همين طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سِر الکساندر فلمينگ کاشف پنسيلين مشهور شد...
سال‌ها بعد، پسر همان اشراف‌زاده به ذات الريه مبتلا شد. 
چه چيزي نجاتش داد؟ پنيسيلين
+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۷ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

براي شبکه جهاني صداي آشنا به خاطر نوعي رفاقت گذشته و نوعي علاقه ويژه من  به  راديو برنامه مي نويسم. ويژه برنامه انتخاباتي امسال اين شبکه مانند سال 1388 برعهده من بود. اگرچه دراين شبکه فعاليت رسمي ندارم اما همکاري باآنها هميشه براي من خاطره انگيز بوده است. 
در مراسم تقدیر از برگزیدگان ویژه برنامه های انتخابات و نوروزی شبکه های رادیویی؛
تقدیر از دو تن از عوامل ویژه برنامه های نوروزی و انتخاباتی رادیو صدای آشنا

در مراسم تقدیر از برگزیدگان ویژه برنامه های انتخابات و نوروزی شبکه های رادیویی، از دو تن از عوامل برنامه های شبکه جهانی صدای آشنا تقدیر شد.

به گزارش روابط عمومی و امورمخاطبان شبکه جهانی صدای آشنا، این مراسم روز دوشنبه هفدهم تیر، با حضور محمدحسین صوفی معاون صدا، حسن تقدس نژاد معاون اداری مالی سازمان صدا و سیما و حجت الاسلام والمسلمین موسوی مقدم قائم مقام سازمان، و سایر مدیران بخش های مختلف رادیو برگزار شد و از  ویژه برنامه انتخابات و نوروزی منتخب شبکه های مختلف رادیو که مورد داوری قرار گرفته بود، تقدیر به عمل آمد.

صوفی در این مراسم گفت: منطق ما در اسلام، امید بخشی است و دوستان رسانه ای که تکلیفی ایثارگرانه دارند، به واسطه ساخت برنامه های متنوع، همواره نشاط و شادی را به مخاطبان تقدیم می کنند.

ما با تحمل سختی ها و دشواری ها، توانستیم از طریق امیدبخشی به یک رسانه کارامد و مرجع تبدیل شویم و مورد تقدیر مقام معظم رهبری نیز قرار گرفتیم.

این جلسه با همکاری اداره کل طرح و برنامه، مدیران شبکه ها، واحد آموزش، روابط عمومی، داوران، و ... برگزار شد تا برنامه سازن منتخب ویژه برنامه های نوروز و انتخابات، تقدیر شوند.

*

از عوامل شبکه جهانی صدای آشنا ،  آقاي "کامران عرفانی" کارشناس ویژه برنامه نوروزی "نوروز ایرانی" و آقاي " علی وطن خواه" نویسنده ویژه برنامه انتخاباتی "در مسیر حماسه"، بودند که در این مراسم مورد تقدیر و تشکر قرار گرفتند.

*

شبکه جهانی صدای آشنا این موفقیت را به تمامی همکاران شبکه تبریک می گوید.

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۷ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

رفته رفته کار به جایی رسید که مردم سریالها را با آهنگهای تیتراژشان یاد می کردند. همین باعث شد مدیران تلویزیون در برخی از ایام نظیر ماه رمضان، خط قرمزهای معمول را کنار بزنند و فضا را باز تر بگذارند تا جایی که خوانندگانی که مجوز انتشار آلبوم از وزارت ارشاد هم ندارند در مواردی تیتراژ بخوانند و اتفاقا در برخی مواقع کارشان هم ار بقیه بیشتر بگیرد.


به گزارش نكات پرس به نقل از موسیقی ما  از سال هشتاد و همزمان با اواخر دوره طلایی موسیقی پاپ کم کم قطعات با کلام پاپ راه خود را به تیتراژهای سریالهای تلویزیون باز کردند. در سال 80 سریال «گمگشته» به کارگردانی «رامبد جوان» بنیانگذار مسیری به نام سریالهای مناسبتی بود و تیتراژ این سریال با صدای«مجید اخشابی» جوان و جویای نام نگاه به موسیقی تیتراژ را در میان موزیسین ها و اهالی تلویزیون عوض کرد. پس از گمگشته، دیگر تیتراژهای با کلام مختص سریالهای ماه رمضان یا محرم نبود و این روزها اگر سریالی تیتراژ با کلام آن هم از نوع پاپ نداشته باشد باعث تعجب مخاطبان می شود! در سالهای آغازین این تحول مخاطبان بیشتر پیگیر موضوع و تیم سازنده سریالهای مناسبتی بودند اما رفته رفته کار به جایی رسید که مردم سریالها را با آهنگهای تیتراژشان یاد می کردند. همین باعث شد مدیران تلویزیون در برخی از ایام نظیر ماه رمضان، خط قرمزهای معمول را کنار بزنند و فضا را باز تر بگذارند تا جایی که خوانندگانی که مجوز انتشار آلبوم از وزارت ارشاد هم ندارند در مواردی تیتراژ بخوانند و اتفاقا در برخی مواقع کارشان هم ار بقیه بیشتر بگیرد. ماه رمضان 92 هم آماج گمانه زنی های دوستداران موسیقی قرار گرفت و هر روز نام های گوناگونی به عنوان خواننده های تیتراژها مطرح شد. اطلاعات قطعی تیتراژهای سریالها و ویژه برنامه های ماه رمضان سال 92 را در این گزارش اختصاصی  می خوانید:

*پنج خواننده و هفت قطعه
موسیقی مسئولین سیما امسال به منظور ایجاد فضای رقابتی بیشتر تصمیم گرفته اند که فقط دو برنامه ویژه افطار از تلویزیون پخش شود. «شهر باران» عنوان ویژه برنامه افطار شبکه اول سیما
می باشد. این برنامه آیتم های گوناگون دارد و باید شنونده هفت قطعه با صدای پنج خواننده متفاوت در این ویژه برنامه باشیم. «شهاب رمضان» با ترانه ای از «سید محمد کاظمی» و تنظیم«سیاوش صدری» و ملودی خودش تیتراژ آغازین این برنامه را اجرا کرده است. «میثم ابراهیمی» با دو قطعه در شهر باران حضور دارد. یکی به نام«دست های خالی» با ترانه و ملودی«علیرضا طلیسچی» و تنظیم«امیر بهادر دهقان» و دیگری برای ارادت به ساحت مقدس امام رضا(ع) که شعر و ملودی آن اثری از «افشین امینی» می باشد و «رضا تاجبخش» در آن به نوازندگی پیانو پرداخته است. «محمد بیدهندی» مدیر برنامه های«حامد زمانی» در رابطه با دو قطعه این خواننده برای برنامه شهرباران گفت:« ساخت ملودی یکی از این کارها توسط حامد زمانی صورت گرفته است و ترانه سرای آن زمانی و «حامد عسگری» هستند و تنظیم نیز توسط «امید رهبران» انجام شده است. اما قطعه دیگر برنامه شهرباران چندان فضای موسیقایی ندارد و در مورد حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) می باشد که حامد این کار را با «عبدالرضا هلالی» خوانده است و به همراه «پیمان طالبی» شعر کار را سروده است. تنظیم این قطعه بر عهده «نیما نورمحمدی» بود و ویدئوی آن در حرم امام رضا(ع) ضبط خواهد شد.» اما شاید بخش جالب این مجموعه قطعات، شنیدن صدای خواننده آلبوم«غزلک» باشد که برای اولین بار وارد عرصه تیتراژخوانی شده است. «سعید شهروز» قرار است تیتراژ پایانی را با ترانه ای از«احمد امیرخلیلی» و آهنگ و تنظیم«بهروز صفاریان» اجرا کند که «بهنام کریمی» نیز در بخش ساخت آهنگ همکاری داشته است. «مهدی احمدوند» خواننده دیگری است که یک قطعه را با صدای او در این برنامه خواهیم شنید.

*یک مثلث موفق برای «دودکش»
سریال«دودکش» به کارگردانی«محمدحسین لطیفی» با بازی«هومن برق نورد» ، «بهنام تشکر» ، «جواد عزتی» و «سیما تیرانداز» گزینه اصلی شبکه یک برای ماه رمضان خواهد بود. «آریا عظیمی نژاد» آهنگساز این سریال درباره تیتراژ دودکش گفت:«خواننده تیتراژ سریال«دودکش» «رضا صادقی» خواهد بود. ترانه سرای این کار«روزبه بمانی» می باشد و ساخت آهنگ و تنظیم آن توسط من انجام شده است. در حال برنامه ریزی هستیم که در صورت امکان یک قطعه با کلام هم به عنوان موسیقی متن سریال برای قسمت های بعدی تولید کنیم و در صورت محیا شدن شرایط خواننده آن کار هم قطعا «رضا صادقی» خواهد بود». اکنون باید دید این مثلث موفق که هر سه آنها تجربیات خاطره انگیز زیادی در تلویزیون دارند در رقابت سخت ماه رمضان امسال چه نوستالژی از خود به جا می گذارند.

*«خروس» و «ماه ترین ماه»
از شبکه دو سیما خبر می رسد که «محمد علیزاده» تیتراژ سریال طنز«خروس» به کارگردانی«سعید آقاخانی» را می خواند. این قطعه با ترانه ای از «سید محمد کاظمی» و ملودی و تنظیم «میلاد ترابی» ساخته شده است. پیش از این نام «فرزاد حسنی» به عنوان ترانه سرای این کار مطرح شده بود. سریال خروس قبلا قرار بود در ایام نوروز پخش شود که ناگهان 12 قسمت به آن اضافه و تبدیل به سریال ماه رمضان این شبکه شد! اما ویژه برنامه سحرگاهی شبکه دو «ماه ترین ماه» نام دارد. بنا به گفته «حامد جواد زاده» تهیه کننده این برنامه تا کنون حضور«رسول پویان» به عنوان خواننده قطعی شده است و در صورت توافق با «حامد زمانی» تیتراژ این برنامه دو صدائه ضبط می شود. ترانه سرای تیتراژ ماه ترین ماه«عبدالله روا» است و احتمالا او مجری این برنامه نیز خواهد بود. «ضیافت الهی» برنامه دیگر شبکه دو است که بعد از افطار پخش می شود و قرار است هر شب میزبان یک خواننده و یک بازیگر باشد. به تازگی برخی سایتها اعلام کرده اند که «محسن چاوشی» مهمان این برنامه خواهد بود! همچنین یک سریال شش قسمتی با مضمون«دفاع مقدس» به نام«بوی باران» برای پخش در شبهای قدر در نظر گرفته شده و طبق اعلام گروه فیلم و سریال شبکه دو هنوز هیچ گزینه ای به عنوان خواننده این سریال معرفی نشده است.

*«کارن همایونفر» و «احسان خواجه امیری» ، برای اولین بار !
از مدتی قبل که نام سریال«مادرانه» با عوامل سازنده ای که دارد به عنوان گزینه اصلی شبکه سه برای ماه رمضان مطرح شد نگاههای زیادی را به خود معطوف کرد. حضور«سعید نعمت الله» به عنوان نویسنده و «لعیا زنگنه» ، «مهدی سلطانی» ، «شقایق فراهانی» و «عباس غزالی» در کنار کارگردانی «جواد افشار» از یک سو و بازگشت «کارن همایونفر» از سوی دیگر می تواند هر مخاطبی را برای دیدن یک درام خوب وسوسه کند! کارن همایونفر در حالی پس از سالها بازگشت پرقدرتی به تلویزیون دارد که پیش از این نام«رضا یزدانی» و «احسان خواجه امیری» برای تیتراژ سریال مادرانه مطرح بود اما همایونفر در گفتگو با سایت«موسیقی ما» اعلام کرد:«ساخت موسیقی سریال مادرانه هنوز ادامه دارد و کار متفاوتی از آب درآمده است. در قالب تیتراژ این سریال شنونده نخستین همکاری من و «احسان خواجه امیری» خواهید بود که کار تنظیم و ساخت آهنگ آن را نیز خودم انجام داده ام». تجربه ثابت کرده است که هر زمان احسان خواجه امیری و کارن همایونفر دست به تحول در کارهای خود زده اند با موفقیت چشمگیری رو به رو شده اند. حال باید نتیجه این تحول را دید...

*هیچ چیز مشخص نیست !
برنامه«ماه عسل» یکی از معدود برنامه های مناسبتی سیما است که هر سال موفق ترین برنامه ماه رمضان تلویزیون لقب می گیرد البته به جز سالهای 89 و 91 که از برنامه های این دو سال فقط نام تیتراژهای «محمد علیزاده» و «بنیامین بهادری» به جای مانده است. از سال 86 هر سال تیتراژهای این برنامه به نوعی خبرساز می شود و به یکی از قطعات هیت سال بدل می گردد. هر سالی هم که «احسان علیخانی» اجرای این برنامه را عهده دار بوده به دلیل رابطه خوبی که با اهالی موسیقی دارد چهره های سرشناسی را دعوت به ساخت قطعه تیتراژ برنامه اش کرده است. در ماه عسل 90 تیتراژ آغازین با صدای«مهدی یغمایی» و تیتراژ پایانی با صدای «مهدی یراحی» که با ترانه های«روزبه بمانی» خوانده شد به قدری خوب بود که انتظارها را از علیخانی و تیم همکارش چند برابر کرد. امسال او با دقت خاصی پیگیر مسائل موسیقایی ماه عسل است اما تا زمان نگارش این مطلب احسان علیخانی در پاسخ به پیگیری های سایت«موسیقی ما» اعلام کرد که هنوز هیچ چیز مشخص نیست. در بین گزینه هایی که احتمال حضورشان وجود دارد نام«فرزاد فرزین» جدی تر به نظر می رسد و «مازیار فلاحی» حضور در تیتراژ ماه عسل92 را تکذیب کرد. اما همه اسامی مطرح شده احتمالی هستند و باید تا زمان اطلاع رسانی دقیق تیم سازنده این برنامه منتظر ماند.

*جشن رمضان
برنامه«جشن رمضان» بیش از یک دهه است که هر سال پای ثابت ماه رمضان های شبکه تهران است. «محمد قنبری» تهیه کننده این برنامه در رابطه با برنامه امسال  گفت:« قرار بود «نیما مسیحا» تیتراژ آغازین این برنامه را بخواند و حتی اتود این کار هم آماده شده بود و من علاقه وافری به صدای ایشان دارم اما متاسفانه شرایط برای این همکاری فراهم نشد. اما «محمد علیزاده» با ترانه ای از «حسین غیاثی» و آهنگسازی«مهرداد نصرتی» و تنظیم«شهاب اکبری» تیتراژ پایانی جشن رمضان 92 را می خواند که یقینا از قطعات موفق تیتراژهای ماه رمضان امسال خواهد بود». در اولین جشن سالانه «موسیقی ما» تیتراژ جشن رمضان 91 با صدای «محمد علیزاده» نامزد دریافت تندیس بهترین تیتراژ تلویزیونی بود. «علی اکبر تحویلیان» تهیه کننده مجموعه«شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» که امسال نیز سریال ماه رمضان شبکه پایتخت است ضمن رد تمامی شایعات گفت:«چند کار را مدنظر داشتیم اما هیچ کدام با فضای سریال همخوانی نداشت و تیتراژ سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» بی کلام خواهد بود.
+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۷ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

يادتان باشد که زمان شما محدود است، پس زمانتان را با زندگي کردن تو زندگي بقيه هدر ندهيد. هيچ وقت توي دام غم و غصه نيافتيد و هيچ وقت نگذاريد که هياهوي بقيه صداي دروني شما را خاموش کند و از همه مهمتر اين که شجاعت اين را داشته باشيد که از احساس قلبي تان و ايمانتان پيروي کنيد. (استيو جابز،  نوامبر 13, 2010)

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۶ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

 استاد کاتوزيان از اساتيد به نام علوم سياسي وحقوق است. خواندن مقاله ذيل تاليف استاد کاتوزيان رابه دوستان پيشنهاد مي کنم.

..................................................................................

آنگاه کاتوزیان توصیف خود از جامعه کلنگی ایران را اینگونه کامل می کند:

از آنجا که‌ تداوم‌ دراز مدتی‌ در میان‌ نبوده‌، این‌ جامعه‌ در فاصلة‌ دو دورة‌ کوتاه‌ تغییراتی‌ اساسی‌ به‌ خود دیده‌ و به‌ این‌ ترتیب‌ تاریخ‌ آن‌ بدل‌ به‌ رشته‌ای‌ از دوره‌های‌ کوتاه‌ مدت‌ به‌ هم‌ پیوسته‌ شده‌ است‌. بنابراین‌ اگر به‌ این‌ معنی‌ بگیریم‌ تغییرات‌ این‌ جامعه‌ فراوان‌ ــ و اغلب‌ نمایان‌ ــ بوده‌ و چنان‌ که‌ گفتیم‌ تحرک‌ اجتماعی‌ در درون‌ طبقات‌ گوناگون‌ بسیار بیشتر از جوامع‌ سنتی‌ اروپایی‌ بوده‌ است‌. اما بنابر آن‌ چه‌ گفتیم‌ در این‌ جامعه‌ تغییرات‌ انباشتی‌ دراز مدت‌، از جمله‌ انباشت‌ دراز مدت‌ مالکیت‌، ثروت‌، سرمایه‌ و نهادهای‌ اجتماعی‌ و خصوصی‌، حتی‌ نهادهای‌ آموزشی‌، بسیار دشوار بوده‌ است‌. بدیهی‌ است‌ که‌ این‌ نهادها در هر دورة‌ کوتاه‌ مدت‌ وجود داشته‌ یا به‌ وجود آمده‌ است‌، اما در دوره‌های‌ کوتاه‌ مدت‌ بعد یا بازسازی‌ شده‌ و یا دستخوش‌ تغییراتی‌ اساسی‌ شده‌ است‌. نشانه‌های‌ ماهیت‌ کوتاه‌ مدت‌ جامعه‌ به‌ معنایی‌ که‌ یاد کردیم‌ در سراسر تاریخ‌ دیرینة‌ ایران‌، خواه‌ دوران‌ پیش‌ از اسلام‌ و خواه‌ دوران‌ اسلامی‌، یافت‌ می‌شود. کاتوزیان در نوشته های متعدد این ایده را مطرح می سازد که «استبدادی بودن، کوتاه مدت بودن و هرج‌ و مرج‌طلب بودن» ویژگی های اصلی جامعه و روان شناسی اجتماعی مردم ایران است.

منظورکاتوزیان از ویژگی های مذکور صرفاً نظام سیاسی ایران یا حتی جامعه امروز ما نیست. او معتقد است جامعه ایران بطور کلی و همواره این خصلت‌ها را از خود بروز می‌دهد و حکومت نیز برخاسته از آن است. به اعتقاد کاتوزیان علت علل این روحیه و فرهنگ ایرانی نیز غلبه احساس ترس و نامنی در جامعه است. می توان ایده جامعه کوتاه مدت کاتوزیان را در زمینه ایران معاصر و با توجه به انقلابات متعددی که در این یک قرن گذشته داشته ایم نیز تعمیم داد.

ما ایرانیان هر از چندگاه با یک انقلاب و دگرگونی بنیادی در نظام سیاسی، تمام دستاوردها و تجربه های سازنده و سرمایه های فرهنگی، تاریخی و اجتماعی که در دوران پیش از آن را داشته ایم، نابود می‌کنیم و همه چیز ناگهان به نقطه صفر و آغازین آن باز می‌گردد. این بدان معنا است که ما هر از چند گاهی عمارتی نو می‌سازیم اما پس از مرور زمان (معمولا 20 یا 30 سال) این ساختمان نو به عنوان عمارتی کلنگی و کهنه، ویران و نابود(صاف) می‌شود.

ما در دوران مشروطه، یعنی انقلابی که رسماً در سال 1285 به پیروزی رسید اما برای  دست یابی به آن نزدیک به نیم قرن تحولات اساسی در حوزه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و به خصوص فرهنگی و فکری را پشت سر گذاشتیم و بر این اساس توانستیم به ایده های نو و متجدد درباره شیوه سازماندهی اجتماعی، نظم فرهنگی و به طور کلی نظام اجتماعی دست پیدا کنیم. اما پس از دو دهه که از این پیروزی می‌گذشت و با روی کار آمدن دولت پهلوی اول بسیاری از دستاوردهای انقلاب مشروطه به فراموشی سپرده شد به ویژه آن دسته از دستاوردهای این انقلاب که به «توسعه سیاسی» مربوط می‌شد، یعنی برپا ساختن نظام سیاسی دموکراتیک، مردم سالار و متناسب با ارزش‌ها و باورهای مدرن.

همچنین ما در دوران مشروطیت با ایده نظم مبتنی بر قانون آشنا و آگاه شدیم. در این زمان تفکیک قوا در نظام سیاسی ایران شکل گرفت؛ مجلس، قوه مجریه و نهاد سلطنتی و قوه قضائیه از هم تفکیک شدند و به نوعی مسأله «تفکیک پذیری نهادی» که از ارکان تجدد و مدرنیته می باشد در این دوره برای جامعه ایران به وجود آمد. این رخداد پیشرفتی اساسی تا آن زمان برای جامعه ما بود. در این دوره مفهوم شاه و نهاد سلطنتی نیز بازخوانی و باز تعریف شد. در این دوره حاکمیت مطلق شاه و حق الهی حاکمیت پادشاه توسط قانون اساسی و مجلس شورای ملی مقید، مشروط یا محدود شد. به تعبیر دیگر با نوشته شدن نخستین قانون اساسی ایران، مبنای مشروعیت قانونی پادشاه به نوعی به قانون اساسی ارجاع یافت. از این نظر تحولی اساسی در جامعه ایران به وجود آمد زیرا پادشاهی دیگر لزوما یک حق الهی یا ناشی از این اسطوره که شاه ظل الله یا سایه خداوند است از تصورها محو شد. مجموعه وسیعی از تحولات گوناگون در شرایط عینی و همچنین در ذهنیت و اندیشه سیاسی ایرانیان در دوره مشروطیت ایجاد شد. اما این تحولات که بخشی از بنای تجدد و مدرنیته در ایران بود با روی کار آمدن رضاشاه فراموش شد یا به طور کلی از بین رفت. البته دولت پهلوی (اعم از پهلوی اول و دوم)  تمامی بنا و عمارت تجدد که در دوران مشروطیت شکل گرفته بود را از بین نبردند. دولت پهلوی بخشی از تجربیات اجتماعی، سیاسی فرهنگی دستاورد مشروطیت را حفظ کردند و این دو شاه به نوعی بخشی از این تجارب را که به نو سازی اجتماعی و فرهنگی بر اساس مدل یا الگوی غربی سازی یا اروپایی شدن را پذیرفتند و آن را استمرار بخشیدند. ما همچنین در جریان ظهور نخستین دولت ملی و دموکراتیک ایران، یعنی شکل گیری دولت دکتر محمد مصدق نیز یک تجربه بزرگ تاریخی بدست آوردیم که این تجربه با کودتایی که علیه آن شد یعنی کودتای 28 مرداد 1332 استمرار نیافت و علیرغم دستاوردهای بزرگ دولت ملی مصدق در زمینه ملی کردن صنعت نفت، رهایی ایران از دست دولت های استعماری، ایجاد شور و هیجان در میان نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران و ... این تجربه نیز نا تمام ماند و بنای با شکوه دولت ملی که او (دکتر مصدق) به وجود آورده بود توسط پهلوی دوم نابود شد. بهر حال انقلاب اسلامی که در سال 1357 رخ داد به نوعی بخشی از تمام تجارب مشروطیت، دولت ملی مصدق و دستاوردهای دولت پهلوی را کنار نهاد و در اینجا نیز ما با این انقلاب اقدام به برساختن یک عمارت نوین کردیم و بخش عمده ای از تجاربی که در صد سال گذشته به دست آورده بودیم به فراموشی سپردیم. اگرچه خود انقلاب اسلامی سرآغاز یک تجربه تاریخی دیگر و تولید سرمایه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی عظیم در دوران اخیر ما بوده‌است. اما این انقلاب نیز همانند تجربه های گذشته، در این سی و سه سال با وضعیتی که کاتوزیان با نام جامعه کلنگی نام می‌برد روبه رو بود. چنانچه هر یک از دولت هایی که بر سر کار آمده اند به نوعی تجارب دولت‌های پیش از خود را یا به فراموشی سپردند یا آن‌ها را با چالش ناکارآمدی و مخرب بودن روبرو کردند. به این مفهوم که دولت‌های پس از این انقلاب چندان بر دوش دولت‌های پیش از خود نایستادند تا بتواند افق و چشم‌انداز دورتری برای جامعه ایران متصور سازند. بنابراین مساله تراکم یا انباشت تجربه تاریخی در ایران به ویژه ایران معاصر از یک دیدگاه چیزی فراتر از ایده جامعه کلنگی همایون کاتوزیان نیست.

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۶ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

          « پوست اندازي دوباره خاورميانه »

 چند روزي است تحولات کشور مصر درصدر اخبار جهان قرار دارد. محمد مرسی تنها یکسال بعداز رییس جمهور شدن، از سوی نظامیان برکنار و عدلی منصور، رئیس دادگاه قانون اساسی مصر بعنوان رئیس جمهور موقت در دوره انتقالی مصر، مامور اداره کشور شد.

 

 نظامیان مصر پس ازاعلام برکناری مرسی، وی و هچنین اعضای ارشد جنبش اخوان و حزب عدالت و آزادی را بازداشت کردند. تحولات مصر سرعت گرفته و قرار است به زودي مرسي در دادگاه محاکمه شود.

«محمد حسنين هيکل»، نويسنده بزرگ مصري در گفتگو با شبکه سي بي سي گفت گروه اخوان المسلمين دير وارد نبرد «بقاء» شد و اين نبرد را باخت.

وي افزود: طرفداران گروه اخوان المسلمين به جاي اينکه اکنون بنشينند و درباره اقدامات خود بازنگري و مشخص کنند که علت شکست شان در اين يک سال چه بود اکنون درباره کودتاي نظامي سخن مي گويند.

دراين حال، «جنيفریساکي»، سخنگوي وزارت خارجه آمريکا در واکنش به تحولات اخير مصر و برکناري محمد مرسي ، با بیان اینکه هنوز براي اظهارنظر زود است ، گفت: ترديدي نيست که ارزيابي هاي لازم براساس واقعيتهاي موجود مصر و تصميم هايي که همه گروه ها و احزاب مي گيرند، صورت خواهد گرفت.

اما نکته جالب اينکه برخي کارشناسان معتقدند خطرسرايت درگيري هاي مصر به  کشوری چون ترکیه نیز وجود دارد. «ويرژيني ارز»، کارشناس مسائل سياسي دراين باره به شبکه تلويزيوني فرانس بيست و چهار گفت خطر سرايت اعتراضات مصر به تونس و ترکيه وجود دارد.

نکته قابل توجه اينکه تظاهرات و اعتراضات ، چندهفته اي  زودتر از مصر در ميدان تقسيم استانبول شروع شده و تظاهرات مردم ترکيه عليه رجب طيب اردوغان نخست وزير اين کشور همچنان ادامه دارد. اين تحولات درحالي صورت گرفته است که در هفته های اخیر شاهد جابه جایی قدرت در کشور کوچک قطر نيز بوده ایم .

پس از کناره‌گیری بی‌سابقه حمد بن خلیفه آل ثانی به نفع ولیعهد ، نخست وزیر قطر  از کار برکنار شد تا فرآیند انتقال قدرت در این کشور کوچک حاشیه خلیج فارس به صورت کامل به اجرا در آید.  قطر درچند سال گذشته در تغذیه گروه های تکفیری و رشد و بسط آن در خاورمیانه و وابسته کردن گروه های وهابی درخط مقدم  ترويج اسلام گرايي افراطي بود. 

آيا آمريکا براي رهايي از مشکلات خودساخته خاورميانه مانند مساله سوريه و خشونت بی حدو حصر تکفیری ها و نيز رهايي از مساله ايران هسته اي ، بازيگران چند سال گذشته خود را رها مي کند؟

 اما انتخابات ايران و روي کارآمدن دولت اعتدال که تاميزان قابل توجهي ايران هراسي دوران احمدي نژاد را کاهش داده  و فرسايشي شدن جنگ در سوريه و عقب نشيني محسوس عربستان از ماجراي سوريه ، از ديگر تحولاتي است که در يکماه اخير در منطقه خاورميانه به وقوع پيوسته است.

نتایج انتخابات ایران بی تردید شوکی تحلیلی بر مجموعه صاحب نظران امریکایی در رابطه با تحولات سیاسی ایران بود. بسیاری از پژوهشگران مراکز تحقیقاتی امریکا از انتخابات ایران با عنوان گزینشSelection به جای انتخابElection یاد می کردند. دکتر سید محمدکاظم سجادپور، استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل بین المللی در مقاله ای مي نويسد: درحقیقت در این شوک تحلیلی شاهد ناکارآمدی مکانیسم های تحلیلی پژوهشگران امریکایی در مورد ایران هستیم. این اولین بار نیست که ایران مجموعه نهادهای تحلیلی امریکا را با عنصر تعجب رو به رو می کند.

همچنین دکتر زبيگنيو برژينسکي ، مشاور امنيت ملي اسبق رييس جمهور امريکا در دوران رياست جمهوري جيمي کارتر و استاد دانشگاه جان هاپکينز اخيرا در جمع پژوهشگران "مرکز مطالعاتي رند" گفت: وقتي درباره ترويج دموکراسي در ايران صحبت مي کنيم بايد به خاطر داشته باشيم که هم اکنون هم نوعي دموکراسي در ايران وجود دارد که ما آن را معمولا ناديده مي گيريم.

 


وی افزود: به عنوان مثال در انتخابات هاي اخير در ايران من واقعا نمي توانستم با قاطعيت پيش بيني کنم چه کسي پيروز انتخابات خواهد بود و فکر نمي کنم هيچ يک از حاضرين در اين جلسه هم مي توانست با قاطعيت نتيجه انتخابات ايران را پيش بيني کند.ولي اگر از من بپرسيد که چه کسي پيروز انتخابات سال 2012 روسيه خواهد بود من با اطمينان جواب آن را به شما خواهم گفت. انتخابات در ايران پيچيده ولي براساس اصول دموکراسي است.

باکمي موشکافي ، مي توان فهميد نظام هاي سياسي متحد آمريکا در منطقه،  درحال پوست اندازي  هستند و واشنگتن تمايل دارد با دشمنان خود درمنطقه نيز مذاکره داشه باشد. به وضوح قابل درک است راهبرد آمريکا که براي اجراي سياستهاي منطقه اي برمحور کشورهاي عربستان- ترکيه و قطر استوار شده بود، درحال تغيير است، اگرچه واشنگتن درخصوص مصر اخواني نيز در يکسال گذشته دچارترديد بود و به همين علت کمکهاي نظامي خود را به مرسي قطع کرده بود.

اما درخصوص ايران پايگاه اينترنتي فاکس نيوزروز جمعه به نقل از آلن اير سخنگوي وزارت امور خارجه آمريکا نوشت: وزارت خارجه آمريکا آمادگي خود را براي انجام گفتگو با ايران بر اساس احترام متقابل اعلام کرده است.

اير تصريح کرده است اين گفتگو مي تواند بصورت دو جانبه باشد و يا از طريق گفتگوهاي گروه پنج بعلاوه يک متشکل از پنج عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل متحد و آلمان باشد.

دراين راستا، برژینسکی اخيرا درمصاحبه با مجله سیاسی مادرجونز تاکيد کرد همان‌طور که آمریکا موفق شد با اتحاد جماهیر شوروی هسته‌ای کنار بیاید و با چین هسته‌ای روابط باثبات خود را حفظ کند، می‌تواند ایران هسته‌ای را هم بپذیرد. مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید همچنين در گفت‌وگو با روزنامه تخصصی سیاست خارجه آمریکا "نشنال اینترِست" گفته است: رژیم دیکتاتوری قطر و عربستان حوادث سوریه را  به وجود آوردند و واشنگتن و روسیه و چین باید به دنبال یافتن راهکاری برای حل بحران باشند. سیاستمدار کهنه کار آمریکایی تصریح کرده است: سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) در دوره ژنرال دیوید پترائوس برای کمک به قطر و عربستان تلاش بسیار گسترده ای صورت داد و با روشهای مختلف میان آنها و ترکها ارتباط برقرار کرد اما نمی توان گفت که موضع آمریکا درقبال سوریه یک موضع استراتژیک و راهبردی باشد و مشخص نیست که چرا آمریکا ناگهان به فکر ایجاد ناامنی و از بین بردن دولت سوریه افتاده است. وی تاکید کرد: مداخله در مسلح کردن مخالفان سوری، اعتبار واشنگتن را زیر سئوال می برد و در پایان به تقویت دشمنانش  کمک می کند.

 

اکنون سئوالی که مطرح است اينکه آيا آمريکا براي رهايي از مشکلات خودساخته خاورميانه مانند مساله سوريه و نيز رهايي از مساله ايران هسته اي ، راهبرد خود را در منطقه تغییر می دهد و بازيگران و متحدان چند سال گذشته خود را رها مي کند؟ آيا عملکرد تکفيري ها و سلفي ها در سوريه و مصر زنگ خطري براي آمريکا ومتحدانش بوده است؟ آیا درآینده شاهد راهبرد جدیدی ازسوی آمریکایی ها خواهیم بود؟

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

دکتر سریع‌القلم از اساتيد سرشناس علوم سياسي درايران است.  مقاله « چالش‌های بزرگ پیشرفت ایران »  تاليف دکتر سريع القلم را براي چندمين بار خواندم . خواهشا اين مقاله که در دوقسمت منتشر مي کنم ، باتامل و حوصله بخوانيد.

..............................................................

تعبیری در علوم انسانی داریم که می‌گوید اصل قضایا در جزئیات است و نه در کلیات. شما زمانی بحثی را خوب می‌فهمید که وارد جزئیات شوید. علوم انسانی در ایران هنوز از کلیات وارد جزئیات نشده است. همه چیز کلی است. می‌گویید عدالت، می‌گویند عدالت و شروع می‌کند حدود یک ساعت 150جمله کلی می‌گوید اما جزئیات است که می‌تواند ما را جلو ببرد. در رابطه با اقتصادی 3 کتاب بیشتر نداریم. در حالی که در رابطه با اقتصادی که جهان اکنون با آن کار می‌کند حداقل 20هزار کتاب وجود دارد. یعنی 4قرن جزئیات روی کاغذ آمده است. کمااینکه اگر بخواهید فردی را خوب بشناسید باید با جزئیات آن فرد سروکار داشته باشید تا عمق و ذات آن شخص را کشف کنید. ما ذهن کلی داریم، ذهنی که بیشتر متوجه مسائل رمانتیک است تا مسائل واقعی به همین دلیل است که نمی‌تواند وارد عمل و واقعیت شود. ما ایرانیان در هنر کارهای بزرگی انجام داده‌ایم، در معماری یکی از کشورهای مهم دنیا هستیم. در ادبیات حتما جزو سه کشور اول دنیا هستیم. ما 5هزار دیوان شعر داریم. ما ایرانیان خصوصیات فردی مثبت بسیاری در میان ملت‌های دنیا داریم. اما در یک جا ناکام مانده‌ایم و آن در سیاست است. ما در سیاست نه توانسته‌ایم جزئی فکر کنیم و نه منطقی و نه واقعی و نه سیاست را با طبع و خلقیات خود سازگار کنیم؛ اینکه وقتی می‌‌خواهیم جهان را مطالعه کنیم یک جهان رمانتیک برای ماست. خیلی وقت‌ها به عنوان یک دانشجوی علم سیاست وقت زیادی برای همین تلویزیونی که در ایران هست، می‌گذارم. چون می‌خواهم سخنرانی‌ها را گوش کنم تا بفهمم در این کشور چه خبر هست. ما فرصت مناظره نداریم و افراد زیادی در تلویزیون درمورد سیاست، اقتصاد، فلسفه و مدیریت نکات کلی می‌گویند درحالی یک کتاب در این رابطه نخوانده‌اند. در حالی که یک بار اروپا را با ماشین نگشته‌اند تا درک کنند که یک فرد هلندی چگونه فکر می‌کند. ما جهان را یک جهان کلی می‌دانیم و یک چیزهایی شنیده‌ایم و بعد هم می‌گوییم این جهان مادی است و خود را خیلی اخلاقی می‌دانیم.

 

به‌عنوان فردی که 112کشور دنیا را دیده‌ام می‌توانم روی کاغذ به صورت علمی کار کنم و بگویم که به‌نظرم ما یکی از مادی‌ترین ملت‌های دنیا هستیم. علاقه‌ای که به زندگی داریم البته بد نیست و نفی نمی‌کنم و بسیار مثبت است و علاقه‌ای که به دنیا و ابزار دنیا داریم و تلاش می‌کنیم بهترین را در این دنیا به دست بیاوریم، کم در دنیا می‌بینم. اما در آلمان این‌گونه نیست و خیلی‌ها هستند که به داشته‌هایشان راضی هستند اما شما ایرانی راضی پیدا نمی‌کنید حتی اگر به بالاترین سطوح ثروت رسیده باشد. این به‌خاطر آن است که ما هنوز با واقعیت خود به صلح نرسیده‌ایم.

نتیجه‌گیری

ریشه بسیاری از مشکلات ما فکری است. آن مردی که فکر می‌کند از طریق نزاع، دعوا و کتک زدن می‌تواند مسائل زندگی‌اش را با همسرش حل کند، مشکل فکری دارد. معلمی که فکر می‌کند با کتک زدن دانش‌آموز می‌تواند مسائل را حل کند، مشکل فکری دارد. سرمایه، صنعت، بازار سرمایه، تکنولوژی، مهارت و دانشگاه‌ها همگی معلول است و بعدا می‌آید. توسعه‌یافتگی اول نیاز به اصلاح فکر دارد که ما از این جهان بسیار می‌توانیم بیاموزیم. شبکه فکری و منظومه فکری که در کشورمان داریم به ما چه می‌گوید؟ این جهان مملو از بهترین‌ها و زیبایی‌هاست و همه جا هم مهارت وجود دارد و اگر بخواهم از نکته اولم نتیجه‌گیری کنم این است: اولین شرط نقشه پیشرفت ایران، تعامل با جهان است. تا زمانی که ما ایرانی‌ها جهانی نشدیم، نمی‌توانیم رشد کنیم. از هتل‌هایمان، رانندگی‌مان، صنعت‌مان، نماینده مجلس‌مان، وزیرمان، صنف خودم را می‌گویم از دانشگاهیان تا زمانی که یک دانشگاهی در کوران تحولات بین‌المللی وارد نشود و قرار نگیرد، رشد نمی‌کند. یک نماینده مجلس در کشور ما همکار خود را نگاه می‌کند و می‌گوید من که از این بهترم! بالاخره یک لیسانسی گرفتم در حالی که او فوق‌دیپلم دارد یا اینکه من دو کلام زبان یاد گرفته‌ام و او هیچ از زبان نمی‌داند. من دانشگاهی تا زمانی که در ایران هستم، از خودم بسیار راضی‌ام مقاله و دو کتاب نوشته‌ام که بد نیست و این کارها را انجام داده‌ام اما وقتی با یک استاد ترکیه‌ای می‌نشینم به ضعف‌های خودم پی می‌برم. بنابراین اندیشه‌هایی که از لوف بسته بیرون نمی‌آید، قابل پیشرفت کردن نیست. نظامیان ارشد هندوستان طبق قوانینی که دارند، در طول هر سال با نظامیان یک کشور مهم دیگر در دنیا یک هفته کامل با هم صحبت می‌کنند.

 

مثلا 200نظامی هندی با 200نظامی استرالیایی در یک محفل باشند در معرض دهها ایده قرار می‌گیرد و آن زمان است که می‌تواند رشد کند. دانشجو و دانشگاهی ما، سیاستمدار، قانونگذار، صنعتگر، مدیران و نظامیان ما اگر جهانی فکر نکنند، خوب رشد نمی‌کنیم. بنابراین پیشرفت ما در گرو جهانی‌شدن و تعامل با جهان است. یادتان باشد زمانی بود شرکت ایران‌ایر حدود 40سال پیش یکی از بهترین شرکت‌های هواپیمایی ایران بود. به خاطر اینکه تیمی داشت که بهترین آموزش‌ها را می‌دید. چرا ایران‌ایر اکنون به این روز افتاده؟ چون ایران‌ایر کمتر خود را با تکنولوژی جهان پیش برده. چرا دانشگاهیان ما اینگونه هستند؟ چون با دنیا ارتباط کافی ندارند. در اروپا کلیسا چرا متحول شد؟ چون کلسیا در معرض با دیگران قرار گرفت. خواهش می‌کنم اگر دفعه بعد ایتالیا رفتید، به واتیکان بروید و بگویید که می‌خواهید با افرادی که آنجا کار می‌کنند، صحبت کنید. در میان آنها اقتصاددان، عالم علم سیاست، فیزیکدان، شیمیدان و پزشک هم پیدا می‌کنید. چون با جهان کار می‌کنند و انسان تا در معرض قرار نگیرد، رشد نمی‌کند. بین افراد کشور ما آنهایی که جهان را بیشتر دیدند، افراد متفاوتی هستند. استنباطشان از مسائل متفاوت است و تلقی‌شان از زندگی متفاوت است. در شرایطی که امروز قرار داریم اگر قرار باشد پیشرفت کنیم اول باید فکرمان را اصلاح کنیم. لزومی ندارد که بروید پاریس، لندن و نیویورک برای اینکه اصول توسعه‌یافتگی را به‌دست بیاورید. می‌توانید به سنگاپور، قطر یا دوبی بروید که در نزدیکی ما هم هستند یا ترکیه که قابل دسترسی است. مساله‌ای که در این ارتباط وجود دارد اینکه ما ظرف‌هایی داریم؛ کدام فکر یا مبانی فکری یا مبانی فلسفی. ما در تاریخمان دو تفکر داشتیم که این دو تفکر با توسعه خیلی سازگار نبوده و دو پارادایم در ایران بوده یا پارادایم چپ بوده که مسلط بوده بر نظام فکری ما، دانشگاهی‌ و متون ما. ببینید متون مارکسیستی در ایران در دهه 20 و 30 ترجمه شده است. چند ماه پیش از آقای دکتر غنی‌نژاد پرسیدم که در دوره مشروطه و به بعد چند اثر مهم در لیبرالیسم اقتصادی و لیبرالیسم سیاسی که به فارسی ترجمه شده‌اند. هرچند با ترجمه کردن مخالفم و معتقدم که همه باید زبان یاد بگیرند و اینها را با زبان اصلی بخوانند. ترجمه در این دنیا دیگر از بین رفته و همه با زبان انگلیسی کار می‌کنند. در صنعت ترجمه جزو کشورهای در اقلیت هستیم. در آلمان برای رساله دکترا مشاور بودم، رساله انگلیسی بود و اساتید همه انگلیسی صحبت می‌کردند پرسیدم چرا اینطور است؟ گفتند که 90درصد متون علوم انسانی در دنیا به زبان انگلیسی است.

 

ما چرا وقتمان را تلف کنیم تا آلمانی صحبت کنیم! همه به طرف زبان انگلیسی رفته‌ایم. اگر بخواهیم به مسیر پیشرفت برویم، باید ببینیم ظرفی که جهان با آن کار می‌کند، چیست؟ آقای دکتر به من گفتند که یک اثر و آن هم کتاب روح‌القوانین که از فرانسه به فارسی ترجمه شده است. متون لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی قابل توجهی در کشور نداریم که پایگاه توسعه است. در جلسه‌ای دوستی به من گفت که از عقلانیت استفاده کن به جای لیبرالیسم، بهتر است چون به لیبرالیسم حساسیت است. به هر حال اگر بخواهیم پیشرفت فکری کنیم باید معنای دقیق لیبرالیسم را بفهمیم و اجازه ندهیم مهندسین و پزشکان به ما بگوید لیبرالیسم یعنی چه؟ فکر می‌کنیم هر کسی می‌تواند وارد این صحنه شده و نظر دهد. واقعا باعث تاسف است که در تلویزیون ما گاهی افرادی حرف می‌زنند که درمورد هر چیزی فقط یک پاراگراف می‌دانند و بعد با اطمینان نظر می‌دهند. این سطح فکر رسانه‌هاست. ما لیبرالیسم را نفهمیدیم. چرا خیلی از چپی‌ها راحت لیبرال می‌شوند؟ چون چپ مارکسیسم و لیبرالیسم در یک منطق کلان فلسفی با همدیگر زندگی می‌کنند اما کسی که مذهبی است خیلی راحت نمی‌تواند لیبرال شود چون اولا احساس گناه می‌کند ثانیا مبانی تفکر دینی با مبانی تفکر لیبرالیسم به نظرم زیر 5درصد هم اشتراک ندارد. می‌خواهم این نکته را منتقل کنم که بالاخره در یک دوره باید رودربایستی را کنار بگذاریم و این آشفتگی فلسفی که داریم، را حل کنیم. جهان چه به معنای حزب کمونیست چین و چه به معنای حزب سوسیالیست فرانسه و چه حزب محافظه‌کار استرالیا و چه شیخ محمد دوبی همه اینها یک سرچشمه فلسفی بیشتر ندارند و آن لیبرالیسم اقتصادی است. اگر وقتمان را با چیزهای دیگر تلف کنیم منابع‌مان را تلف کرده‌ایم و توسعه را به تاخیر انداخته‌ایم. روسیه هم در انتها وارد این قالب شد و برگشت. من نمی‌گویم که این حتما درست است و می‌گویم این تجربه بشری است و خارج از این تجربه بشری ظرف فلسفی دیگری نداریم تا به‌عنوان مظروف در قالب آن ظرف فلسفی قرار بگیریم و رشد کنیم. دلیل عقب‌ماندگی‌مان این است که ظرف‌های فلسفی‌مان با توسعه رایج در جهان ناسازگاری دارد و همین‌طور داریم اینها را بازتولید می‌کنیم. بسیاری از همین دانشگاهیانی که من و شما می‌شناسیم در شاخ و برگ دادن به این ظرف فلسفی نقش فعال دارند که اگر جهان را خوب فهمیده بودند و متوجه بودند که جزئیات این پیشرفت چیست شاید وارد این دور باطل مکاتب فلسفی دیگر که می‌خواهد به ما پیشرفت را ارائه دهد، نمی‌شدند. می‌خواهم بحثم را با یکی، دو نکته دیگر جمع کنم. اول اینکه ما برای دستیابی به فکر مشترک، نگفتم فکر واحد، واژه واحد با مشترک فرق می‌کند. برای دستیابی به فکر مشترک در ایران راه بسیار سختی در پیش داریم چون اکثر جامعه ما برنامه‌ریزی شده کتاب نمی‌خواند و دانشگاهیان ما الان در کلیات متوقف هستند اکثر دانشگاهیان ما و کسانی که تحصیلکرده هستند، امکانات زندگی که دارند آنها را راضی کرده است. بسیاری از دانشگاهیان ما می‌گویند که خانه، ماشین، شغل خوب و درآمد دارم و بعضی وقت‌ها سفر هم می‌روم با تناقضات فلسفی چه‌کار دارم؟ به من چه مربوط است. ما نسلی داریم که اینگونه فکر می‌کند و در دستگاه‌های اجرایی ما هم همین است. به همین دلیل است که شاید ایران جزو کشورهایی است که در آن مناظره‌های فکری مسائل را حل نمی‌کند. ایران یکی از کشورهایی است که در آن خیلی مواقع، وقایع تکلیف مسائل را حل می‌کند تا اینکه مناظره‌های فکری. به همین دلیل است که فکری را مطرح می‌کنیم و یک دوره جلو می‌رویم و شکست می‌خورد و بعد وارد مراحل بعدی می‌شویم. این راه طولانی دستیابی به اجماع نظری، فکری و فلسفی را باید بازبینی کنیم تا زمان پیشرفت را کوتاه‌تر کنیم. به این دلیل که این جامعه منابعی دارد که می‌تواند خیلی سریع مسائل بعدی را حل کند. ما طبق آماری که داریم، تا 300 سال دیگر منابع گاز و 85 سال دیگر نفت داریم. علاوه بر معادن و نیروی انسانی، 6میلیون ایرانی با 700 میلیارد دلار ثروت هم خارج از ایران زندگی می‌کنند؛ یعنی منابعی به‌طور بالقوه وجود دارد که این کشور را جلو می‌برد، زندگی شهروندان را اصلاح می‌کند و ما را در بین 15کشور قدرتمند جهان قرار می‌دهد.

 

مشکل ما در قسمت نرم‌افزار است. در قسمت فکر و اندیشه است و رسیدن به اجماع نظر جمعی.نکته بعدی و آخر اینکه دموکراسی و آزادی سیاسی به‌نظرم محصول افزایش ثروت ملی است. باید تسلسل پدیده‌ها را خوب درک کنیم. چرا می‌گویند یک نفر باید 4ساله لیسانس بگیرد و دو سال فوق لیسانس بخواند و بعد دکترا بخواند، دکترا هم سه مرحله دارد اول باید واحد بگذراند، بعد امتحان جامع دهد، بعد رساله بنویسد؟ چون زندگی با مراتب و ترتیب تکامل می‌یابد. آزادی سیاسی و توسعه سیاسی سخت‌ترین سطح پیشرفت انسان‌هاست و اگر در یک کشوری از طریق تولید ثروت غیردولتی و ثروت خصوصی طبقه متوسط به وجود نیاید و فرصت دادوستد میان جامعه و حاکمیت به وجود نیاید، جامعه نمی‌تواند به طرف آزادی‌های مدنی برود چه برسد به آزادی‌های سیاسی. تا جامعه به لحاظ اقتصادی مستقل از دولت نشود، نمی‌تواند رشد کند. بنابراین دو چالش بزرگ برای پیشرفت ایران داریم؛ یکی اصلاح اندیشه‌هاست که به‌نظرم هرچقدر تعاملی با دنیا برخورد کنیم، تسهیل وتقویت می‌شود و دوم افزایش ثروت جامعه است. هیچ حکومتی به مردم نمی‌گوید که ای مردم من شما را خیلی دوست دارم و از فردا صبح 30درصد از قدرتم را می‌خواهم در اختیار شما بگذارم و انشاءالله سال بعد 20درصد دیگر می‌دهم، امیدوار باشید. هیچ حکومتی این کار را نمی‌کند و در اروپا هم این اتفاق نیفتاد. در اروپا جامعه قوی شد و دادوستد فکری و سیاسی و تشکل با حکومت کرد و به تدریج نقش خود را گرفت. حوزه قدرت بالذات حوزه‌ای است که در آن لذت و تمرکز است. جامعه تا قدرتمند نشود نمی‌تواند این کارها را انجام دهد. الان بخش خصوصی چین به حزب کمونیست چین فشار آورده و می‌گوید که در مدیریت کشور سهم می‌خواهد؛ ما 200شرکت هستیم، حداقل 2میلیارد دلار در سال گردش کار اقتصادی داریم و نمی‌توانیم اجازه دهیم فقط شما سیاست خارجی این کشور را تعیین کنید و نقش داریم. حزب کمونیست چین تشکیلاتی درست کرده به عنوان کمیسیون بخش خصوصی و هر کدام نماینده دارند. قانون گذاشته‌اند هر شرکت چینی که بالای 2میلیارد دلار در سال گردش مالی دارد می‌تواند عضو این کمیته شود. آنجا درباره سیاست‌های اقتصادی، پولی، مالی، بودجه، سیاست خارجی با کشورها و تعامل بین حزب کمونیست چین و بخش خصوصی چین نظر می‌دهند.

 

اگر شما به چین بروید و بپرسید مملکت دست کیست؟ می‌گویند دست حزب کمونیست چین. بپرسید: حزب کمونیست چین چه‌کار می‌کند؟ می‌‌گویند: لیبرالیسم را تقویت می‌کند. لیبرالیسم اقتصادی را تقویت می‌کند. بپرسید: لیبرالیسم سیاسی چی؟ می‌‌گویند: نه هنوز. اما در یک مقطعی همین حزب کمونیست مجبور می‌شود نامش را عوض کند و آرام‌آرام به فازهای بعدی برود چون فکر درست است. چینی‌ها یک‌صد سال طول کشید تا بفهمند تمدن اروپا چیست و ژاپنی‌ها 5سال، کره‌ای‌ها 40سال و ما زودتر از همه آنها شروع کردیم. اما به خاطر آشفتگی فلسفی و رمانتیسم سیاسی نتوانستیم این راه را طی کنیم. و فراموش نکنیم که داشتن آی‌کیو ضرورتا ترجمه نمی‌شود به اینکه یک ملتی بتواند تکلیف فکری خود را مشخص کند و اینجاست که بخش خصوصی بسیار تعیین‌کننده است؛ نه‌تنها برای تولید ثروت بلکه برای ایجاد تشکل‌های مدنی تا اینکه بتواند آگاهی عمومی به‌وجود بیاورد. مسیر ما همان مسیر جهان است و مسیر جهان هم ربطی به غرب ندارد و تفکرات ما درمورد غرب متعلق به 60 سال پیش است و دیگر غربی مطرح نیست و الان آسیا مطرح است. مدل‌های جهانی، مدل‌های آسیایی است اما ما هنوز در تفکرات سیاسی به روز نیستیم و اینها را عوض نکردیم شاید یک دلیلش این است که خیلی کتاب نخوانده‌ایم و برای این کار باید متون جدید دنیا را با جزئیات دنبال کنیم.

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

بندرعباس - خبرگزاری مهر: حامد زمانی خواننده موسیقی پاپ کشورمان گفت: من از مسئولان می‌خواهم که از هنرمندان ارزشی کشور حمایت کنند چون این افراد هم از داخل و هم از خارج مورد هجمه قرار می‌گیرند.



به گزارش خبرنگار مهر، حامد زمانی خواننده موسیقی پاپ کشورمان که ترانه "دیروز امروز فردا" یکی از کارهای مشهور این خواننده محسوب می‌شود، چهارشنبه شب پس از نمایش فیلم مستند "پرواز صبح یکشنبه" در تالار شهید آوینی بندرعباس به عنوان یکی از هنرمندان موسوم به ارزشی کشور مورد تقدیر قرار گرفت.

حامد زمانی در حاشیه این مراسم در خصوص اینکه چرا بیشتر ترانه‌هایی با مضمون ارزشی را اجرا می‌کند، اظهار داشت: در ابتدا که می‌خواستم این نوع کارها را اجرا کنم، همه در گوش من زمزمه می‌کردند که کار ارزشی مترداف با سقوط و ریزش مخاطب و محکوم به شکست است اما من هدف ارزشمندی را برای خودم ترسیم کرده بودم و خوشبختانه در این راه شکست نخوردم.

وی ادامه داد: من از مسئولان می‌خواهم که از هنرمندان ارزشی کشور حمایت کنند چون این افراد هم از داخل و هم از خارج مورد هجمه قرار می‌گیرند و کار کردن در این شرایط بسیار سخت است. این خواننده موسیقی پاپ افزود: اگر هنرمندان این عرصه با هم باشند و مورد حمایت قرار گیرند جریان هنر انقلابی در کشور شکل می‌گیرد. زمانی خاطرنشان کرد: امیدوارم با شکل گیری این حرکت بزرگ، جریان هنری انقلابی جان بگیرد و از سختی کار هنرمندان ارزشی کشور کاسته شود

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۴ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

دکتر سریع‌القلم از اساتيد سرشناس علوم سياسي درايران است.  مقاله « چالش‌های بزرگ پیشرفت ایران »  تاليف دکتر سريع القلم را براي چندمين بار خواندم . خواهشا اين مقاله که در دوقسمت منتشر مي کنم ، باتامل و حوصله بخوانيد.

.......................................................................

دکتر سریع‌القلم: چالش‌های بزرگ پیشرفت ایران

باید گفت اگر ما اصول جهانی پیشرفت را حدود 50 سال پیش پذیرفته بودیم، می‌توانستیم با صنعت نفت و گازمان و با مزیت نسبی که در پتروشیمی داریم، یک الگوی بومی برای پیشرفت کشور طراحی کنیم. واژه پیشرفت و توسعه‌یافتگی واژه‌های ما نیستند. ما یک زندگی سنتی داشتیم و اکثریت مردم در روستاها زندگی می‌کردند، شاهی بود و یک عده خان. مردم هم با کالسکه رفت‌وآمد می‌کردند. سنت‌هایی هم داشتند. از زمانی گرفتار شدیم که مفاهیم از بیرون آمد و وارد کشور ما شد و خیلی هم بدمان نیامد و دیدیم که ما ایرانی‌ها چون خیلی دنیا را دوست داریم این توسعه به ما کالا و ابزار و امکانات زیادی می‌دهد تا زندگی کنیم. اما نتوانستیم میان سنت و مدرنیسم بعد از دو قرن آشتی برقرار کنیم. ژاپنی توانست این کار را بکند اما ما نتوانستیم. واژگان توسعه‌یافتگی واژگانی جهانشمولند و تجربه‌ای بشری است. الان الگوی چینی در دنیا بسیار مطرح است؛ مصرف کم، پس‌انداز بالا و صادرات. پس ما در یک منظومه جهانی زندگی می‌کنیم که در اصول مشترکند. یک نفر می‌تواند در دوحه زندگی کند و یک حساب بانکی در آلمان داشته باشد و در بازار بورس سنگاپور سهم بخرد و سهم بفروشد و تعطیلات هم به اسپانیا برود و رمان برزیلی بخواند. 

بنابراین ما در مبانی فکری و در طراحی اصول برای پیشرفت کشور، ناگزیر هستیم از تجربه جهانی استفاده کنیم. اما می‌توانیم این را در داخل کشور آورده و با شرایط اقلیمی و آب و هوا و فرهنگی که داریم و با مزیت نسبی‌مان در نفت و گاز و پتروشیمی به صورت یک الگوی بومی دربیاوریم و سعی کنیم انباشت سرمایه در کشور و تخصص از طریق این صنایع به وجود بیاید. کره‌جنوبی کشور بسیار کوچکی است و 40سال پیش هم حدود 20میلیون نفر جمعیت داشت اما تخصص‌گرایی را انتخاب کرد و گفت من که نمی‌توانم آلمان یا آمریکا شوم اما در چند صنعت انباشت سرمایه و تخصص به‌وجود می‌آورم. امروز صنعت کشتی‌سازی کره‌جنوبی در دنیا سوم است. صنعت فولاد کره‌جنوبی باعث شد صنعت فولاد آمریکا ورشکسته شود چون تخصصی کار کرد. در دنیا سه کشور بیشتر نداریم که از سوزن تا جنگنده می‌توانند طراحی کنند و بسازند؛ آمریکا، آلمان و ژاپن و بقیه همه به‌صورت بخشی کار می‌کنند. بخشی از کارها را انجام می‌دهم و جلو می‌برم. هواپیمای ایرباس که سوار می‌شوید، 35 کشور با هم همکاری می‌کنند تا یک ایرباس طراحی و ساخته شود. اخیرا چینی‌ها به ایرباس گفته‌اند که ما حاضریم سرمایه‌گذاری کنیم در بال دو نوع هواپیمای ایرباس و سعی کنیم که آنها را برسانیم به اقتصاد مقیاس و هزینه‌های شما را کم کنیم و به تدریج در بعضی از قسمت‌های صنعت ایرباس همکاری کنیم چون از طریق همکاری با شما، هم شما و هم ما (چینی‌ها) بهره می‌بریم چون وارد کارهای جدید تکنولوژیک جهان می‌شویم. اما در ادامه نکاتی که دکتر غنی‌نژاد به آن‌ها اشاره کردند، باید اضافه کنم چندی پیش مسئول سازمان هواوفضا گفت: در سال 90 ایران هواپیماهای پهن‌پیکر خواهد ساخت و سال 91 اینها را صادر خواهد کرد. این حرف قبل از اینکه بخواهیم مثبت نگاه کنیم نشان می‌دهد سطح فکر جامعه ما در حوزه صنعت از یک طرف و برداشتی که این افراد از جهان از طرف دیگر دارند متفاوت است.

 در سال 1719 در انگلستان، 50درصد مردم باسواد بودند؛ یعنی حدود سه قرن پیش. فکر می‌کنم علی‌رغم آی‌کیو ایرانیان -سعی می‌کنم جمله‌بندی را آن‌قدر ملایم کنم که بیشتر فکر کنیم تا اینکه به ما بربخورد- حداقل می‌توانیم بگوییم در حوزه‌های علوم انسانی، رشد فکری جامعه ما خیلی قابل توجه نیست. یعنی هم در دوره‌های گذشته -در جامعه‌ای که شاید 10هزار نفر باسواد نبود- می‌خواستیم کنسوتوسیوم فرانسوی را بیاوریم و هم در جامعه‌ای که 60درصد زنان بی‌سواد بودند -در دوره پهلوی- می‌خواستیم قدرت پنجم جهان شویم. اگر بخواهیم علمی به قضیه نگاه کنیم این امر نشان می‌دهد که فکر ما خیلی جا دارد که بخواهد رشد کند. در واقع آن چیزی نیستیم که می‌خواهیم یا باور داریم؛ چیزی که نامش را رمانتیسم سیاسی می‌گذارم. اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، هم باید ظرفش و هم مظروفش را درست کنیم. اندیشه‌ها باید اصلاح شود، قبل از اینکه اندیشه‌ها اصلاح شود، حرکتی تحقق پیدا نخواهد کرد. به این صورت که اول باید متوجه باشیم پیشرفت چیست و از کجا آمده و ظرفش و ابزارش چیست؟ و آنهایی که این مسیر را رفتند چه کارهایی انجام دادند. مترو پاریس 105سال سابقه دارد. یعنی یک عده 110سال پیش فکر کردند که ما داریم رشد می‌کنیم و نیاز به حمل‌ونقل عمومی داریم و از قسمت مرکزی شهر پاریس شروع کردند و مترو را راه انداختند. عده‌ای فکر کردند الان خیلی گسترده شده و تمام محلات شهر پاریس را هم در بر می‌گیرد. ما در شرایطی که مقدمات یک اقتصاد سالم را برقرار نکردیم، سراغ دموکراسی رفتیم. دموکراسی یک کالای لوکس است. در آمریکا بعضی از سیاه‌پوستان بودند که خانه نداشتند و شب‌ها در پارک می‌خوابیدند اما ماشین کادیلاک داشتند! به گردنش که نگاه می‌کردید یک گردنبند گرانقیمت طلا داشت اما خانه و زندگی نداشت. در محله‌ها باج‌گیری می‌کردند این نشان‌دهنده این است که پیشرفت، منطق و تسلسل می‌خواهد. اولین مرحله توسعه، توسعه اجتماعی است. بعد توسعه اقتصادی، بعد توسعه فرهنگی و بعد توسعه سیاسی است. توسعه سیاسی، پیشرفته‌ترین سطح توسعه است که در غرب سه قرن بعد از اینکه مقدمات بازار آزاد و تبادل جهانی و صنعتی شدن به‌وجود آمد به سراغ توسعه سیاسی و تحزب رفتند تا اینکه به آن برسند. بنابراین اولین کاری که در ایران باید انجام شود این است که باید خودمان، آدم‌های واقعی شویم و اینکه ما کی هستیم و کجا قرار داریم. جایگاه تاریخی ما چیست و چه ظرفیت‌ها و امکاناتی داریم و چه‌کار می‌توانیم بکنیم. اما قبل از اینکه این یک مساله ملی شود من و شما به عنوان یک ایرانی باید این کار را انجام دهیم اول باید من و شما با خودمان واقعی باشیم که کی هستیم؟ من از شما می‌پرسم وارد دایره ذهنی خودتان شوید و از تجربیات خودتان بهره بگیرید شما چند نفر را می‌شناسید که نسبت به آن چیزی که هست، واقعی فکر می‌کند یا اینکه نه اگر شما می‌خواهید ذات یک ایرانی را خوب بفهمید حرف‌هایی که می‌زند باید تقسیم بر 20 کنید. 20برابر خود را بزرگ‌تر نشان می‌دهد. 20برابر خود را می‌خواهد تواناتر نشان دهد و از آن چیزی که هست خود را ثروتمندتر نشان دهد. باید آدم‌ها واقعی باشند. به یاد دارم دوره‌ای که دانشجو بودم، یکبار با دانشجویان طبقه خودمان در خوابگاه که صحبت می‌کردیم، صحبت از راکفلر شد. دانشجوی آمریکایی گفت که راکفلر خیلی زحمت کشیده تا به اینجا رسیده من که هیچ‌وقت راکفلر نمی‌شوم چون دوست ندارم زودتر از 10 صبح بیدار شوم. خیلی ساده است. اما واقعیتی در آن نهفته است که فرد جایگاه خود را می‌فهمد که چیست. اما من 8 سال طول کشید تا در فرودگاه مهرآباد کسی را پیدا کنم که بگویم این پاسپورت به انگلیسی که نوشته‌اید دو تا حرف S دارد و نه یکی! بالای پاسپورت کنترل که در مهم‌ترین فرودگاه کشور غلط نوشته شده بود: «ما ایده‌های خود را در جهان مطرح خواهیم کرد یا آنها را دنبال خواهیم کرد».

 ادامه دارد................


+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۳ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

داستان های آموزنده از افراد موفق 

 1. گای لالیبرت، موسس شرکت سرگرمی Cirque du Soleil: هر کاری دوست داری انجام بده، اما دنبال پول هم باش

 گای لالیبرت پیش از تاسیس شرکت بزرگ سرگرمی خود یک دلقک سیرک بود که تا دبیرستان بیشتر درس نخوانده بود. با وجود کمک های مالی دولت، ضامن های مهربان و سخت کوشی خود لالیبرت، سیرکی که او راه اندازی کرده بود برای سال های بیشتری روی پا ایستاد و توانست پیشرفت های مثبتی داشته باشد. ایده درخشان لالیبرت باعث شد تا این سیرک از وضعیت کسادی به شرکتی پرسود تبدیل شود. تا جایی که امروز این مرد حدود 1.8 میلیارد دلار دارایی دارد و از یک دلقک ساده به یکی از ثروتمندان و افراد موفق دنیا تبدیل شده است.

 2. سوز اورمان، مشاور مالی: کمتر پس انداز کن، بیشتر درآمد داشته باش

 سوز اورمان به مردم پیشنهاد می دهد تا به جای محروم کردن خود، با رفتارهای اقتصادی درآمد خود را افزایش دهند. هنگامی که سوز حدود 35 ساله بود، خیلی خوب زندگی می کرد اما در قرض غرق شده بود. او نمی توانست دست از زندگی لوکس خود بردارد، بنابراین در صدد یافتن راه حل شد.  او هر کاری دوست داشت انجام می داد، به دنبال یافتن فرصت های مالی بود و امروز به جایی رسیده است که برای سفر به دور دنیا با جت شخصی خود به طور سالانه حدود 300 هزار دلار هزینه می کند. بنابراین، بهتر است زمان خود را برای یافتن موقعیت های مالی صرف کنید نه روی قران روی قران گذاشتن.


3. بیل گیتس، موسس مایکروسافت: تقلید کردن بهتر از نوآوری است

بیل گیتس، یکی از موفق ترین شرکت های دنیا با اعتبار 67 میلیارد دلاری را تحت لیسانس سیستم عامل IBM ساخت. حقیقت این است که این نرم افزار با تقلید از کدهای فرد دیگری ساخته شده است. مایکروسافتِ گیتس فاکتور نوآوری را در کارنامه خود کم داشت. به همین دلیل، نرم افزار شرکت دیگری را با قیمت 25 هزار دلار خرید.وقت گیتس نرم افزار دست دوم را به دست آی.بی.ام رساند، این نرم افزار باگ های زیادی داشت و مهندسان IBM آن را دوباره از نو بازنویسی کردند. اما پس از سی و سه سال، دیگر کسی به این مساله اهمیتی نمی داد. ابتکار به اندازه استفاده به موقع و هوشمندانه از ایده های دیگران اهمیت ندارد.

4. وارن بوفت، سرمایه گذار: کاردانی خوب است اما شناخت فرد مناسب بهتر است

وارن بوفت وقتی خیلی جوان بود ایده سرمایه گذاری خود را آغاز کرد اما کارایی لازم را نداشت زیرا به طور شخصی ارزش چندانی برای ایجاد یک حرکت بزرگ در بازار را نداشت. بوفت تا زمانی که نتوانست بر خجالت خود غلبه کند و شرکای سرمایه گذاری خود را تغییر دهد پولدار نشد. هیچ کس نمی تواند به تنهایی ثروتمند شود.

5. آدام مک‌کای، تهیه کننده / کارگردان هالیوود: معاملات دو سر برد شکست واقعی هستند

 آدام مک‌کای، یکی از موفق ترین تهیه کننده / کارگردان های هالیوود است. او در نوشتن فیلنامه فیلم هایی همچون در شب های تالدگا، برداران ناتنی، افراد دیگر و دونده آخر با ویل فرال همکاری داشت و این مساله باعث شهرت او شد. موفقیت او زمانی رخ داد که به جای بازی در برنامه زنده و کمدی شب های یکشنبه، شغل نویسندگی آن را انتخاب کرد و به همین دلیل سه دهه جزو نویسنده های برتر این برنامه شناخته می شود.دلیل موفقیت در این معامله نیز این بود که نخواست هر دو طرف از آن سود ببرند. در عوض، او به فرد بانفوذ این برنامه به نام لورن میشلز گفت برای ماندن در این برنامه باید تیم خودش را داشته باشد و اگر این طور نشود از این برنامه خواهد رفت. میشلز نیز درخواست او را پذیرفت.

 6. ریچارد برنسون، موسس شرکت ورجین: با ایجاد کار، ثروت خود را افزایش دهید

 سر ریچارد برنسون از اختلال شدید در خواندن (ديسلكسى‌) رنج می برد اما او از این نقص خود به عنوان بزرگ ترین توانایی خود بهره گرفت. برنسون موسسه ویرجین را به عنوان صندوق سرمایه گذاری راه اندازی کرد که روی شرکت های کوچک و ایده های ناب سرمایه گذاری می کند.او هرگز کمپانی های دیگری از ویرجین راه اندازی نکرد زیرا توان مدیریت آنها را نداشت. او می گوید: من اگر می توانستم ترازنامه ها را بخوانم هرگز به جایگاه کنونی خود نمی رسیدم.

7. استیو جابز، موسس اپل: هیچ چیز به اندازه شکست موجب موفقیت نمی شود

استیو جابز در دهه 1980 میلادی ایده ای از تصویر سه بعدی در سر داشت که همه صنایع دفاع، نفت و پزشکی را دگرگون کند. اما او در ایده پردازی خود اشتباه کرد و برای این اشتباه میلیون ها دلار از سرمایه شخصی خود را از دست داد و در سال 1991 میلادی، کمپانی 125 هزار دلاری پیکسار را تعطیل کرد. در آن زمان، تنها سود حاصل از پیکسار، تیم کوچکی از انیماتورهایی بود که از نرم افزار پیکسار برای برای ساخت تبلیغات کامپیوتری تلویزیون بهره می گرفتند. همین گروه بعدها کارتون داستان اسباب بازی ها را تولید کردند. هنگامی که جابز در سال 2011 میلادی درگذشت، بیش از 70 درصد از سرمایه 8.3 میلیارد دلاری او حاصل از سهام او در استودیو پیکسار بود، صنعتی که هرگز قصد ورود به آن را نداشت.

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۳ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

دوست دارید اعتماد بیشتری به زندگی‌تان داشته باشید؟ این مراحل ساده را دنبال کنید:

1 - آدمهایی که از اعتمادتان سوءاستفاده کرده‌اند را ببخشید

این اصلاً کار آسانی نیست. منظورمان این نیست که کسانیکه واقعاً به شما صدمه زده‌اند را فراموش کنید. اما آنهایی که قصد آزارتان را نداشته‌اند چه؟ آنهایی که خیلی وقت است به دنبال بخشش شما هستند و هنوز منتظرند که آنها را ببخشید؟ ماندن در ناراحتی‌های گذشته فقط باعث می‌شود نتوانید اعتماد کنید که اوضاع بالاخره در آینده درست می‌شود.

2 - انتظار داشته باشید که دیگران غافلگیرتان کنند

قبل از اینکه از دیگران ناامید شوید به آنها فرصت دهید، ممکن است چیزی برای غافلگیر کردنتان داشته باشند. نگرانی از اتفاقاتی که ممکن است هیچوقت نیفتد، فقط اذیتتان می‌کند. و با این روش روابط صمیمانه‌تری با دیگران خواهید داشت.

3 - گرایشاتتان را اصلاح کنید

اعتماد یعنی به دیدگاهتان تغییری مثبت دهید. نگرش شما است که اهمیت دارد. زندگی پیش می‌رود و شما به آن واکنش می‌دهید. مهمترین چیز این است: این شمایید که واکنشتان را انتخاب می‌کنید.

4 - به استقبال چیزهای تازه بروید

اعتماد یعنی به استقبال اتفاقات جدید در زندگیتان بروید. قبل از اینکه در را باز کنید، هیچوقت نمی‌دانید چه چیزی پشت آن انتظارتان را می‌کشد.

5 - خودتان را با دیگران تقسیم کنید

اعتماد یعنی قسمت بیشتری از خودتان را برای دیگران آشکار کنید تا آنها هم بتوانند قسمت بیشتری از خودشان را به شما نشان دهند. شاید در ابتدا سخت باشد اما ارزش ریسک کردن را دارد. یادتان باشد، وقتی بدی‌های زندگی را از خودتان دور کنید، خوبی‌های آن هم از شما دور خواهند شد.

6 - به خودتان اعتماد کنید

اعتماد می‌گوید، «من به خودم ایمان دارم.» وقتی باور داشته باشید که قدرت کنار آمدن با هر چیزی که بر سر راهتان قرار می‌گیرد را دارید، آنوقت واقعاً این قدرت را خواهید داشت.

7 - باور کنید که درست خواهد شد

اعتماد یعنی قبل از اینکه سند و مدرک اینکه همه چیز درست می‌شود را دیده باشید، آن را باور کنید. گاهی‌اوقات قبل از اینکه پاداش را ببینید باید به بودن آن اعتماد داشته باشید. ممکن است برای این اول مجبور به انجام کارهایی شوید که اصلاً دوست ندارید یا باعث ناراحتی‌تان می‌شود اما اعتماد کنید که در مسیر درست قرار دارید و همه چیز در انتها درست خواهد شد. اعتماد یعنی نترسید و پیش روید. اعتماد بعنی بااینکه نمی‌دانید چه پیش می‌آید اما برای آن جلو بروید. نظرتان چیست که اعتماد بیشتر را وارد زندگی‌تان کنید؟ مطمئن باشید از قدرت و آزادی که برایتان به همراه می‌آورد متعجب خواهید شد. به نظرتان این روش بهتری برای زندگی کردن نیست؟

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۲ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

تعریف شکست از دید ادیسون!

روزي خبرنگار جواني از اديسون پرسيد: آقاي اديسون شنيدم براي اختراع لامپ تلاش هاي زيادي کرده اي، اما موفق نشده اي، چرا؟ پس از ۹۹۹ بار شکست همچنان به فعاليت خود ادامه مي دهي؟ اديسون با خونسردي جواب مي دهد:«ببخشيد آقا من ۹۹۹ بار شکست نخورده ام، بلکه ۹۹۹ روش ياد گرفته ام که لامپ چگونه ساخته نمي شود.»

دخترم دست منو بگیر!

دختر کوچولو و پدرش از روی پلي ميگذشتن. پدره يه جورايي مي ترسيد، واسه همين به دخترش گفت: «عزيزم، لطفا دست منو بگير تا نيوفتي توی رودخونه.»

 دختر کوچيک گفت:«نه بابا، تو دستِ منو بگير..»

 پدر که گيج شده بود با تعجب پرسيد: چه فرقی میکنه؟!

 دخترک جواب داد: «اگه من دستت را بگيرم و اتفاقي واسه م بيوفته، امکانش هست که من دستت را ول کنم. اما اگه تو دست منو بگيري، من، با اطمينان، ميدونم هر اتفاقي هم که بيفوته، هيچ وقت دست منو ول نمي کني.»

 در هر رابطه ی دوستی ای، ماهیت اعتماد به قید و بندهاش نیست، به عهد و پیمان هاش هست. پس دست کسی روُ که دوست داری رُو بگیر، به جای این که توقع داشته باشی اون دست تو رُو بگیره.. 

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۱ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

اولین جشن سالانه "موسیقی ما" ویژه تقدیر از برترین‌های موسیقی ایران در سال ۱۳۹۱، یکشنبه ۹ تیر در تالار وحدت تهران برگزار شد.

 





 
 
+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۰ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
برنامه ریزی
برنامه ریزی عبارتست از فرایندی دارای مراحل مشخص و بهم پیوسته برای تولید یك خروجی منسجم در قالب سیستمی هماهنگ از تصمیمات. برنامه ریزی فكر كردن راجع به آینده یا كنترل آن نیست بلكه فرایندی است كه می‌تواند در انجام این امور مورد استفاده قرار گیرد. برنامه ریزی، تصمیم‌گیری در شكل معمول آن نیست بلكه از طریق فرایند برنامه ریزی،مجموعه‌ای از تصمیمات هماهنگ اتخاذ می‌شود. برنامه ریزی می‌تواند برای زمان حال یا آینده انجام شود. بر طبق این تعریف، تصمیم‌گیری‌های مقطعی و ناپیوسته و اتخاذ سیاستها برای پیشبرد سازمان در زمان حال یا آینده برنامه ریزی نیستند. برنامه ریزی متكی بر انتخاب و مرتبط ساختن حقایق است. حقایق مفاهیم واقعی، قابل آزمون و اندازه‌گیری هستند. دیدگاهها، عقاید، احساسات و ارزشها به عنوان حقایقی تلقی می‌شوند كه فرایند برنامه ریزی بر اساس آنها سازمان داده می‌شود. همانطور كه اشاره شد برنامه ریزی صرفاً یك فرایند تصمیم‌گیری نیست بلكه فرایندی شامل روشن ساختن و تعریف حقایق و تشخیص تفاوت بین آنهاست یا به عبارتی گونه‌ای فرایند ارزیابی است كه در پایان آن، در انتخاب حقایق ارزیابی شده تصمیم‌گیری می‌شود. برنامه بیانی روشن، مستند و مشروح از مقاصد و تصمیمات است. برنامه خروجی فرایند برنامه ریزی است اما برنامه ریزی یك فرایند پیوسته است كه بیش از اتخاذ هر تصمیمی آغاز شده و پس از اجرای آن تصمیم ادامه می‌یابد. برنامه‌ها تهیه شده و اجرا می‌گردند.

ویژگی‌های برنامه ریزی

برنامه ریزی یك فرایند ذهنی آگاهانه با خصوصیات زیر است:
تشخیص یك نیاز یا انعكاس یك انگیزه
جمع‌آوری اطلاعات
مرتبط ساختن اطلاعات و عقاید
تعریف اهداف
تأمین مقدمات
پیش‌بینی شرایط آینده
ساخت زنجیره‌های متفاوتی از اقدامات مبتنی بر تصمیمات متوالی
رتبه‌بندی و انتخاب گزینه‌ها
تعریف سیاستها
تعریف معیارهای ابزار ارزیابی برنامه

انواع برنامه ریزی

برنامه ریزی از جنبه ماهیت به برنامه ریزی فیزیكی، برنامه ریزی سازمانی، برنامه ریزی فرایند، برنامه ریزی مالی، برنامه ریزی وظیفه‌ای و برنامه ریزی عمومی دسته‌بندی می‌شوند كه در اینجا منظور از برنامه ریزی، برنامه ریزی از نوع عمومی است. برنامه ریزی عمومی معمولاً تمام دیگر انواع برنامه ریزی را در خود دارد. برنامه ریزی را از جنبه افق زمانی می‌توان در قالب برنامه ریزی كوتاه‌مدت (برنامه ریزی عملیاتی و تاكتیكی)، برنامه ریزی میان‌مدت و برنامه ریزی بلندمدت دسته‌بندی نمود. برای اطلاعات بیشتر به http://www.baniasad.ir مراجعه نمایید.

برنامه ریزی استراتژیك

بیشتر برنامه ریزیها براساس دیدگاه عقلایی، دارای شكل «آرمانها و اهداف ـ طرحها و اقدامات ـ منابع مورد نیاز» می‌باشند. در این مدلها، ابتدا آرمانها و اهداف سازمان تبیین شده، سپس طرحها و اقدامات لازم تعیین و در نهایت منابع مورد نیاز برای انجام برآورد می‌گردند. تغییر در شرایط محیط، سیاستها، نگرشها، دیدگاهها، ساختارها، نظامها و . . . عواملی هستند كه بر آرمانها و اهداف برنامه ریزی تأثیر گذاشته و در نهایت باعث تغییر برنامه می‌گردند. برنامه ریزی در شكل عقلایی فوق، ظرفیت و توانایی مقابله با چنین تغییراتی را نداشته و منجر به شكست می‌گردد. این شرایط موجب رشد این تفكر شد كه در برنامه ریزی باید بتوان مطابق با تغییرات، جهت حركت سازمان را تغییر داد و جهت و رفتار جدیدی را در پیش گرفت. این نگرش زمینه‌ساز ابداع برنامه ریزی استراتژیک شد. برخلاف برنامه ریزی سنتی كه در آن آرمانها و اهداف تعیین می‌شوند هدف برنامه ریزی استراتژیك، تبیین و تدوین استراتژی است. بسته به نوع، تنوع و ماهیت تغییرات موجود در محیط می‌توان تركیبی از برنامه ریزی سنتی و برنامه ریزی استراتژیک را بكار برد.

تعاریف مختلف و متفاوتی از استراتژی ارائه شده است. در اینجا تعریفی ارائه می‌شود كه بتواند مفهوم آن را در برنامه ریزی استراتژیك مشخص نماید. استراتژی برنامه، موضع، الگوی رفتاری، پرسپكتیو، سیاست یا تصمیمی است كه سمت و سوی دیدگاهها و جهت حركت سازمان را نشان می‌دهد. استراتژی می‌تواند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدوده زمانی متفاوت تعریف شود.

برنامه ریزی استراتژیك گونه‌ای از برنامه ریزی است كه در آن هدف، تعریف و تدوین استراتژیهاست. از آنجایی كه استراتژی می‌تواند دارای عمر كوتاه یا بلند باشد برنامه ریزی استراتژیک می‌تواند برنامه ریزی بلندمدت یا كوتاه‌مدت باشد اما متفاوت از آنهاست.

واژه «استراتژیك» معنی هر آنچه را به استراتژی مربوط باشد در بردارد. واژه «استراتژی» از كلمه یونانی «استراتگوس» گرفته شده است كه به معنای رهبری است. برنامه ریزی استراتژیك كوششی است ساخت‌یافته برای اتخاذ تصمیم‌های اساسی و انجام اعمالی كه ماهیت سازمان، نوع فعالیت‌ها و دلیل انجام آن فعالیتها توسط سازمان را شكل داده و مسیر می‌بخشد. همانطور كه استراتژی نظامی پیروزی در جنگ است، برنامه ریزی استراتژیک نیز طرق انجام مأموریتهای سازمان را دنبال می‌كند.


مزایای برنامه ریزی استراتژیك

برنامه ریزی استراتژیك دارای مزایای زیادی است كه از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
قبل از پیش آمدن مشكلات احتمالی از وقوع آنها خبر می‌دهد.
به علاقمند شدن مدیران به سازمان كمك می‌كند.
تغییرات را مشخص كرده و شرایط عكس‌العمل در برابر تغییرات را فراهم می‌كند.
هر نیازی را كه برای تعریف مجدد سازمان ضروری است تعیین می‌كند.
برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده بستر مناسب ایجاد می‌كند.
به مدیران كمك می‌كند كه درك روشن‌تری از سازمان داشته باشند.
شناخت فرصتهای بازارهای آینده را آسان‌تر می‌سازد.
دیدی هدفمند از مسائل مدیریت ارائه می‌دهد.
قالبی برای بازنگری اجرای برنامه و كنترل فعالیتها ارائه می‌دهد.
به مدیران كمك می‌كند كه تا در راستای اهداف تعیین شده تصمیمات اساسی را اتخاذ كنند.
به نحو مؤثرتری زمان و منابع را به فرصت‌های تعیین شده تخصیص می‌دهد.
هماهنگی در اجرای تاكتیكهایی كه برنامه را به سرانجام می‌رسانند بوجود می‌آورد.
زمان و منابعی را كه باید فدای تصحیح تصمیمات نادرست و بدون دید بلندمدت گردند، به حداقل می‌رساند.
قالبی برای ارتباط داخلی بین كاركنان به وجود می‌آورد.
ترتیب‌دهی اولویتها را در قالب زمانی برنامه فراهم می‌آورد.
مزیتی برای سازمان در مقابل رقیبان به دست می‌دهد.
مبنایی برای تعیین مسئولیت افراد ارائه داده و به موجب آن افزایش انگیزش را باعث می‌شود.
تفكر آینده‌نگر را تشویق می‌كند.
برای داشتن یك روش هماهنگ، یكپارچه همراه با اشتیاق لازم از سوی افراد سازمان در برخورد با مسائل و فرصتها، انگیزش ایجاد می‌كند.

ویژگی‌های برنامه ریزی استراتژیک

فرایند برنامه ریزی استراتژیك اساساً فرایندی هماهنگ‌ كننده بین منابع داخلی سازمان و فرصتهای خارجی آن نمی‌باشد. بنابراین فرایند برنامه ریزی استراتژیک، یك فرایند مدیریتی شامل هماهنگی قابلیتهای سازمان با فرصتهای موجوداست. این فرصتها در طول زمان تعیین شده و برای سرمایه‌گذاری یا عدم سرمایه‌گذاری منابع سازمان روی آنها، مورد بررسی قرار می‌گیرند. حوزه‌ای كه در آن تصمیمات استراتژیك اتخاذ می‌گردند شامل (1) محیط عملیاتی سازمان، (2) مأموریت سازمان و (3) اهداف جامع سازمان می‌باشد. برنامه ریزی استراتژیك فرایندی است كه این عناصر را با یكدیگر در نظر گرفته و گزینش گزینه‌های استراتژیک سازگار با این سه عنصر را آسان می‌سازد و سپس این گزینه‌ها را بكار گرفته و ارزیابی می‌كند.

باید توجه داشت كه هر فرایند برنامه ریزی استراتژیك زمانی باارزش است كه به تصمیم‌گیرندگان اصلی كمك كند كه به صورت استراتژیك فكر كرده و عمل كنند. برنامه ریزی استراتژیک به خودی خود هدف نیست بلكه تنها مجموعه‌ای از مفاهیم است كه برای كمك به مدیران در تصمیم‌گیری استفاده می‌شود. می‌توان گفت كه اگر استراتژیك فكر كردن و عمل كردن در فرایند برنامه ریزی استراتژیك به صورت عادت درآید، آنگاه فرایند می‌تواند كنار گذاشته شود.


برنامه ریزی استراتژیک در بخش دولتی

برنامه ریزی استراتژیك در بخش خصوصی توسعه یافته است. تجارب اخیر مبین آن است كه رویكردهای برنامه ریزی استراتژیك كه در بخش خصوصی تدوین شده‌اند می‌توانند به سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی و هم چنین جوامع و دیگر نهادها كمك نمایند تا با محیط‌های دستخوش تغییر، برخوردی مناسب داشته و به شیوه‌ای كارسازتر عمل كنند. البته این به آن معنا نیست كه همه رویكردهای برنامه ریزی استراتژیک بخش خصوصی در بخش‌های عمومی و غیرانتفاعی به یك اندازه كاربرد داشته باشند.

برایسون مدلهای برنامه ریزی استراتژیك را بررسی كرده و شرایط بكارگیری آنها را در بخش‌های عمومی و غیرانتفاعی مورد تحلیل قرار می‌دهد و در نهایت خود رویكردی ارائه می‌دهد كه در بخش‌های عمومی و غیرانتفاعی قابل كاربرد باشد.


مدل برایسون

نمودار آمده در آخر این بخش مراحل فرایند برنامه ریزی استراتژیك در قالب مدل برایسون را نمایش می‌دهد. همانطور كه اشاره شد این مدل نتیجه بررسی خصوصیات مدلهای قبلی و رفع نقاط ضعف آنها برای كاربرد در سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی می‌باشد. همانطور كه ملاحظه می‌شود این مدل شامل یك فرایند پیوسته (مطابق با تعریف برنامه ریزی) و تكرارپذیر می‌باشد كه پیش از اتخاذ هر تصمیمی آغاز شده و پس از اجرای آن تصمیم ادامه می‌یابد. در این جا این فرایند در قالب ده مرحله شرح داده می‌شود. از خصوصیات این فرایند این است كه نتایج حاصل از هر مرحله می‌تواند در بازنگری یا تكمیل مراحل پیش از آن مورد استفاده قرار گیرند.

مراحل فرایند برنامه ریزی استراتژیک در مدل برایسون به شرح زیر می‌باشد:

(1) توافق اولیه: در این مرحله ضرورت برنامه ریزی استراتژیك برای سازمان مورد برنامه ریزی بررسی شده و آشنایی با این نوع برنامه ریزی حاصل می‌شود. سازمانها، واحدها، گروهها یا افرادی كه باید در برنامه ریزی درگیر شوند مشخص گردیده و توجیه می‌شوند. مراحلی كه در برنامه ریزی باید انجام شوند شرح داده می‌شوند. روش انجام برنامه ریزی، زمانبندی انجام، آیین‌نامه‌های مورد نیاز برای جلسات و نحوة گزارش‌دهی مشخص می‌گردند. منابع و امكانات لازم تعیین می‌گردند.

(2) تعیین وظایف: وظایف رسمی و غیررسمی سازمان «باید هایی» است كه سازمان با آنها روبروست. در این مرحله هدف اینست كه سازمان و افراد آن وظایفی را كه از طرف مراجع ذیصلاح (دولت، مجلس و.‌.‌.) به آنها محول شده است شناسایی نمایند. شاید این هدف به ظاهر خیلی روشن باشد ولی این واقعیت در بیشتر سازمانها وجود دارد كه بیشتر افراد اختیارات و وظایف سازمانی را كه در آن مشغول بكارند نمی‌دانند و اساسنامه آن را حتی برای یكبار مطالعه نكرده‌اند. از طرف دیگر وظایف محول شده به سازمان عموماً كلی بوده و تمام فضایی را كه سازمان می‌تواند در آن فعالیت كند تعریف نمی‌كند. بنابراین ضروری است كه با مطالعه وظایف مكتوب و مصوب سازمان اولاً با آن وظایف آشنا شد (كه از این طریق بعضی از اختیارات و ذینفعان سازمان نیز شناسایی می‌گردند)، ثانیاً مواردی را كه در حیطه اختیارات سازمان قرار می‌گیرند اما تا بحال كشف نشده‌اند، شناخت.

(3) تحلیل ذینفعان: ذینفع فرد، گروه یا سازمانی است كه می‌تواند بر نگرش، منابع یا خروجی‌های سازمان تأثیر گذارد و یا از خروجی‌های سازمان تأثیر پذیرد. تحلیل ذینفعان پیش‌درآمد ارزشمندی برای تنظیم بیانیه مأموریت سازمان است. تحلیل ذینفعان بسیار ضروری است، چرا كه رمز موفقیت در بخش دولتی و غیرانتفاعی ارضای ذینفعان كلیدی سازمان است. اگر سازمان نداند كه ذینفعانش چه كسانی هستند، چه معیارهایی برای قضاوت درباره سازمان به كار می‌برند، و وضعیت عملكردی سازمان در قبال این معیارها چیست، به احتمال زیاد نخواهد توانست فعالیت‌هایی را كه باید برای ارضای ذینفعان كلیدی خود انجام دهد، شناسایی كند.

(4) تنظیم بیانیه مأموریت سازمان: مأموریت سازمان جملات و عباراتی است كه اهداف نهایی سازمان، فلسفه وجودی، ارزشهای حاكم بر سازمان و نحوة پاسخگویی به نیاز ذینفعان را مشخص می‌كند. علاوه بر این موارد، اختلافات درون سازمانی را مرتفع ساخته و بستر بحث‌ها و فعالیتهای سازنده و مؤثر را هموار می‌كند. توافق بر مأموریت سازمان، تمام فعالیتهای آن را همسو می‌سازد و انگیزش و توجه ذینفعان سازمان خصوصاً كاركنان آن را افزایش می‌دهد.

(5) شناخت محیط سازمان: اساس استراتژیك عمل كردن شناخت شرایط است. یك بازیكن موفق فوتبال علاوه بر اینكه از توانایی‌ها و وظایف هر یك از اعضای تیم خود آگاهی دارد، سعی می‌كند شرایط تیم مقابل و نقاط قوت و ضعف هر یك از افراد آن را دریابد و با داشتن این مأموریت در ذهن یعنی پیروز شدن در بازی، در هر لحظه بهترین حركت را انجام دهد. برای اینكه یك سازمان نیز در رسیدن به مأموریت خود موفق گردد باید شرایط حاكم بر خود را به خوبی شناسایی نماید. در این مرحله، محیط خارجی سازمان در قالب شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تكنولوژیكی مورد بررسی قرار گرفته و نقاط قوت و ضعف آنها برای سازمان تعیین می‌گردند. در راستای شناخت محیط سازمان، در این مرحله محیط داخلی نیز در قالب ورودی‌ها، خروجی‌ها، فرایند و عملكرد سازمان مورد مطالعه قرار می‌گیرند.

(6) تعیین موضوعات استراتژیك پیش روی سازمان: این مرحله قلب فرایند برنامه ریزی استراتژیک است. موضوعات استراتژیك تصمیمات سیاسی و اساسی هستند كه بر اختیارات، مأموریت، ارزشها، محصول یا خدمات ارائه شده، مراجعان یا استفاده‌كنندگان، هزینه‌ها، تأمین منابع مالی، سازمان یا مدیریت تأثیر می‌گذارد. هدف این مرحله تعیین انتخاب‌هایی است كه سازمان با آنها مواجه است.

(7) تعیین استراتژیها: به منظور پرداختن به هر یك از موضوعات استراتژیك پیش روی سازمان باید اقداماتی صورت گیرد كه در قالب برنامه‌ها، اهداف، طرحها و . . . بیان می‌شوند. این اقدامات استراتژی نامیده می‌شوند. در واقع استراتژی عبارتست از قالبی از اهداف، سیاستها، برنامه‌ها، فعالیتها، تصمیمات یا تخصیص‌های منابع كه مشخص می‌كنند سازمان چیست، چه كاری انجام می‌دهد و چرا آن را انجام می‌دهد. استراتژی‌ها می‌توانند تحت سطوح سازمانی، وظایف و محدودة زمانی متفاوتی تعریف شوند.

(8) شرح طرحها و اقدامات: این مرحله می‌تواند در قالب مرحله قبل، مرحله تعیین استراتژیها، انجام شود اما از آنجایی كه كار برنامه ریزی استراتژیك با تعیین استراتژیها به پایان می‌رسد و اجرای آن در قالب تعریف طرحها و اقدامات و مدیریت استراتژیک برنامه تهیه شده انجام می‌شود این تفكیك صورت گرفته است. به عبارت دیگر از این مرحله به بعد از مدل برایسون مربوط به اجرای برنامه و مدیریت استراتژیك می‌گردد. در این مرحله به منظور اجرای هر یك از استراتژیهای انتخاب شده تعدادی طرح و اقدام تعریف می‌گردد.

(9) تنظیم دورنمای سازمانی برای آینده: در این مرحله، توصیفی از شرایط آینده سازمان در صورت بكارگیری استراتژی‌های تدوین شده و استفاده از تمام نیرو و منابع سازمان، ارائه می‌شود. این توصیف دورنمای موفقیت سازمان نامیده می‌شود كه در آن شرحی از مأموریت، استراتژی‌های اساسی، معیارهای عملكرد، بعضی از قواعد تصمیم‌گیری مهم و استانداردهای اخلاقی مد نظر همة كارمندان ارائه می‌شود. در صورت تنظیم چنین دورنمایی، افراد سازمان خواهند دانست كه چه انتظاری از آنها می‌رود، پویایی و همسویی انگیزه و نیروی افراد در رسیدن به اهداف سازمان به وجود آمده و نیاز به نظارت مستقیم كاهش می‌یابد.

(10) برنامه عملیاتی یكساله: در این مرحله با استفاده از اطلاعات تدوین شده در مرحله هشتم و بر اساس اولویت‌های تعیین شده توسط تصمیم‌گیران، یك برنامه عملیاتی تهیه شده و بر اساس آن مدیریت و كنترل طرحها و اقدامات انجام می‌شود.



جان ام. برایسون كیست؟

جان ام. برایسون استاد برنامه‌ریزی و امور عمومی در دانشگاه مینه‌سوتا و مدیر «مركز تكنولوژی اطلاعات و پشتیبانی تصمیم گروهی» در این دانشگاه است. برایسون از سال 1983 تا 1989، معاون مركز پژوهشهای مدیریت استراتژیك این دانشگاه نیز بوده است. او در سالهای1986 و87، استاد مهمان مدرسه بازرگانی لندن، در سال تحصیلی 94-1993، استاد مهمان بخش علوم مدیریت دانشگاه استراس‌لید، مدرسه برنامه‌ریزی دانشگاه آكسفورد بروكس، و كالج نوفیلد دانشگاه آكسفورد بوده است. او درجه كارشناسی خود را در رشته اقتصاد در سال 1969 از دانشگاه كورنل و سه درجه دانشگاهی دیگر خود را شامل كارشناسی ارشد در رشته خط‌مشی و اداره امور عمومی در سال 1974، كارشناسی ارشد در رشته برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای در سال 1974، و دكترا در رشته برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای در سال 1978 از دانشگاه ویسكونسین، مادیسون دریافت كرد. جان ام. برایسون تاكنون جوایز زیادی را به خاطر آثارش دریافت كرده است كه از جمله آنها می‌توان به دریافت جایزه جنرال الكتریك در سال 1978 به خاطر پژوهش برجسته در برنامه‌ریزی استراتژیك از آكادمی مدیریت، و جوایزی برای بهترین مقاله‌ها در ژورنال انجمن برنامه‌ریزی امریكا و ژورنال پژوهش و آموزش برنامه‌ریزی اشاره كرد. او علاوه بر تالیف كتاب مشهور برنامه‌ریزی استراتژیك برای سازمانهای عمومی و غیرانتفاعی یكی از مؤلفین كتاب رهبری برای مصالح عمومی بوده كه جایزه تری مك آدام را به عنوان كار برجسته در پیشرفت بخش غیرانتفاعی دریافت كرده و به عنوان بهترین كتاب سال 93-1992 توسط آكادمی مدیریت برگزیده شده است.

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۱۰ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

روزي دوستي از ملانصرالدين پرسيد :

ملا ، آيا تا بحال به فکر ازدواج افتادي ؟

ملا در جوابش گفت : بله ، زماني که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم

دوستش دوباره پرسيد : خب ، چي شد ؟

ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختري آشنا شدم

که بسيار زيبا بود ولي من او را نخواستم ، چون از مغز خالي بود

به شيراز رفتم : دختري ديدم بسيار تيزهوش و دانا ، ولي من او را هم نخواستم ،

چون زيبا نبود...

ولي آخر به بغداد رفتم و با دختري آشنا شدم که هم بسيار زيبا و همينکه ، خيلي

دانا و خردمند و تيزهوش بود . ولي با او هم ازدواج نکردم

دوستش کنجاوانه پرسيد : چرا ؟

ملا گفت : براي اينکه او خودش هم به دنبال چيزي ميگشت ، که من ميگشتم...

اينگونه نگاه کنيد...

هيچ کس کامل نيست...

مرد را به عقلش نه به ثروتش

زن را به وفايش نه به جمالش

دوست را به محبتش نه به کلامش

عاشق را به صبرش نه به ادعايش

خانه را به آرامشش نه به اندازه اش

مال را به برکتش و نه به مقدارش

دانشمند را به علمش نه به مدرکش

مدير را به عمل کردش نه به جايگاهش

نويسنده را به باورهايش و نه به تعداد کتابهايش

سخنان را به عمق معنايش نه به گوينده اش

شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش

جسم را به سلامتش نه به لاغريش

دل را به پاکيش نه به صاحبش، 

ببينيد

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۰۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

* وقتي شخصي حتي به چيزاي الکي زياد ميخنده ،مطمئن باشيد که عميقا غمگينه . 


* وقتي کسي زياد مي خوابه ، مطمئن باشيد که تنهاست . 


* وقتي شخصي کم حرف ميزنه و اگر هم حرف بزنه حرفشو سريع ميگه ، مطمئن باشيد كه رازي رو حفظ ميکنه . 


* وقتي کسي نمي تونه گريه کنه نشون دهنده شکنندگي و ضعف اونه .


* وقتي کسي غير عادي غذا مي خوره بدونيد که اضطراب داره .


* وقتي کسي واسه چيزاي کوچيک گريه مي کنه ، يعني دل بي گناه و نرمي داره .


* اگه کسي به خاطر چيزاي احمقانه و کوچيک از دستت عصباني شد ، يعني که خيلي دوستت داره .

+  نوشته شده در  ۱۳۹۲/۰۴/۰۹ساعت   توسط علی وطن خواه   |