ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی

از این تاریخ به بعد مطالبی درباره سیدفرهاد-تعزیه میمه -قالی میمه وسیمای تاریخی میمه در وبلاگهای وطن خواه (همین وبلاگ) - نتیجه صدرالاسلام       و   سیمای میمه   منتشر می شود.

گفتنی است وبلاگ جدید سیمای میمه به جای اخبار میمه منتشر می شود ودارای  امکانات ویژه از جمله صوت و تصویر و کیفیت بالای گرافیک  و طراحی زیبا ست. به این ویژگی ها سرعت بالای دانلود مطالب راهم اضافه کنید. 

باتشکر از دوست فرزانه و محقق جناب اقای محمدتقی معینیان  که مطالب مربوطه برای اینجاب فرستادند.

ضمنا دوستان عزیزی که  می خواهند از این مطالب استفاده کنند به یادداشته باشند نام نویسنده (اقای معینیان ) و نام وبلاگ را حتما ذکر کنند.

باتشکر : وطن خواه

 

مبارزات سید فرهاد سهی ( علیه حکومت پهلوی 1301 تا 1308 )

سید فرهاد نوابی یکی از اهالی قریه سه از توابع شهرستان برخوار و میمه از شجره سادات صفوی بود که از جد ششم به شاه سلطان حسین صفوی می رسید . مرحوم سید فرهاد بنا بر اصرار پدرش در سن 23 سالگی در نیروی ژاندارمری به عنوان قره سوار استخدام می شود در بدو استخدام به مدت 4 سال در گروهان ژاندارمری قم با درجه گروهبانی انجام وظیفه می کند . در این مدت در ماموریتی به اتفاق فرمانده گروهان ژاندارمری قم ( سلطان غلامعلی خان گمرکچی قمی ) برای دستگیری علی تجره ای یکی از یاغیان محلی به منطقه خوانسار و گلپایان می روند . در طی این ماموریت ، سلطان غلامعلی به بهانه های گوناگون از بعضی کسبه و تجار اخاذی می کند و رشوه می گیرد .

سید فرهاد که فردی متدین ، با ایمان ، مردم دوست و خدا پرست بود . از اعمال و کردار سلطان غلامعلی ناراحت می شود و در حضور سربازان به وی معترض می شود . سلطان غلامعلی از این حرکت سید فرهاد ناراحت شده و مدتی سید فرهاد را به پاسگاه ژاندارمری ابرقو تبعید می کند . سید پس از تبعید به ابرقو برای احقاق حق خود و جلوگیری از کلاشی های سلطان غلامعلی ، جریان اخاذیهای وی را به فرماندهی ژاندارمری کل کشور گزارش می کند . به دستور فرماندهی ژاندارمری ، برای دلجوئی سید فرهاد ، وی را به پاسگاه ژاندارمری میمه ( دسته 4 امنیه ) منتقل می کنند .

سید فرهاد در زمان خدمت در پاسگاه امنیه میمه به خاطر شجاعت ، اخلاق حسنه و پسندیده ای که داشت بسیار مورد احترام اهالی بود . وی که تبحر بسیار زیادی در فن تیراندازی و اسب سواری داشت . در دشت جله ای میمه به صید آهو می رفت و به خاطر خصلت جوانمردی که داشت گوشت شکار و صید را بین فقرا و دوستان تقسیم می کرد . در زمان حضور سید فرهاد در امنیه میمه ، اکثر اشرار و سارقین از منطقه متواری و آرامش و امنیت کامل در منطقه میمه برقرار می گردد .

در سال 1302 علی تجره ای یاغی و سارق فراری بعد از مدتی شرارت و دزدی در منطقه خوانسار و گلپایگان ، به منطقه دهق و علویجه می رود و با محمد میر آبادی از اشرار و سارقین منطقه ، همدست شده و به شرارت و سرقت در منطقه می پردازند و امنیت را از مال و جان مردم منطقه سلب می کنند . به دستور سرهنگ خواجوی فرمانده هنگ ژاندارمری اصفهان ، سید فرهاد که یکی ا ز بهترین و شجاع ترین نیروهای امنیه منطقه بود ، ماموریت می یابد که دو سارق یاغی در منطقه دهق و علویجه را تعقیب و دستگیر نماید . او پس از عزیمت به منطقه میر آباد در کوتاهترین زمان دو سارق یاد شده را خلع سلاح و دستگیر می کند و به هنگ ژاندارمری اصفهان تحویل می دهد . پس از بازجوئی و تحقیقات لازم دو متهم تحویل سید فرهاد می گردد که به اتفاق یک امنیه از هنگ ژاندارمری اصفهان به نام عباس بیگ بید آبادی متهمان را به قم انتقال و تحویل گروهان ژاندارمری قم نمایند . سید پس از تحویل گرفتن دو متهم به اتفاق عباس بیگ عازم قم می شوند . در مسیر حرکت به ناچار شب در کاروانسرای گز و برخوار بیتوته می کنند . سید دو متهم را پس از صرف شام در یکی از اتاقهای کاروانسرا زندانی می کند و درب اتاق را قفل کرده و تصمیم می گیرد که به اتفاق عباس بیگ تا صبح از متهمین حفاظت و صبحگاهان عازم قم شوند .

متهمین به وسیله چاقو اندک اندک خشتهای دیوار اتاق را در آورده و در دیوار سوراخی برای گریز ایجاد می کنند و از راه سوارخ دیوار ، متواری می گردند . صبحگاهان سید فرهاد از ماجرا مطلع و جریان متواری شدن متهمین را طی نامه ای به فرماندهی گروهان ژاندارمری قم گزارش می کند . فرماندهی ژاندارمری قم به فرمانده دسته امنیه میمه دستور می دهد که سریعاً سید فرهاد را دستگیر و به گروهان ژاندارمری قم تحویل دهند . سید پس از اطلاع از دستور سلطان غلامعلی ، قبل از دستگیری ، خودش را به قم می رساند . به محض مراجعه سید به گروهان ژاندارمری قم به دستور سلطان غلامعلی سید به اتهام فراری دادن سارقین در قبال اخذ رشوه دستگیر و روانه بازداشتگاه می گردد .

ماجرای متواری شدن متهمین توسط فرماندهی گروهان قم به فرماندهی ژاندارمری کل کشور سپهبد امیر احمدی گزارش می گردد . به دستور امیر احمدی پرونده سید با درخواست حکم اعدام برای پیگرد مراحل قضائی تحویل دادگاه انتظامی می شود . سید پس از اطلاع از توطئه فرماندهی گروهان قم و سپهبد امیر احمدی ، در فرصت مناسب یکی از مامورین حفاظتی بازداشتگاه را خلع سلاح می کند و از بازداشتگاه متواری شده به حرم حضرت معصومه ( ع ) پناه می برد و در حرم معتکف می شود . پس از چهار شبانه روز اعتکاف در داخل حرم با فردی به نام رضا قلی نطنزی که به خاطر قتل در داخل حرم معتکف شده بود ، آشنا می شود .  رضا قلی با یکی از دوستانش که برای نجاتش به قم آمده بود تماس می گیرد و از او می خواهد که برایشان چادر شب و اسب آماده کند ، شبانه سید و رضا قلی از حرم حضرت معصومه ( ع ) خارج می شوند و به سمت میمه به راه می افتند . پس از یک روز به روستای هسته جان می رسند . روز را در مزارع به استراحت می پردازند و شبانه به داخل پاسگاه ژاندارمری هسته جان نفوذ کرده ، نگهبان پاسگاه را خلع سلاح می کنند . سایر امنیه های مستقر در پاسگاه از جریان مطلع و زد و خورد شدیدی بین سید فرهاد و امنیه ها در پاسگاه و ارتفاعات مجاور پاسگاه رخ می دهد . در این درگیری فرمانده پاسگاه هسته جان کشته و سایر امنیه ها بوسیله سید فرهاد خلع سلاح می شوند . شب بعد سید فرهاد و ابراهیم نطنزی شبانه به میمه می آیند و چندین شبانه روز در میمه در منزل آقا اسد گرانمایه مخفی می شوند .

سلطان غلامعلی فرماندهی گروهان ژاندارمری قم پس از اطلاع از جریان خلع سلاح پاسگاه هسته جان تعدادی امنیه به فرماندهی شیخ حسین نمره یک برای تعقیب و دستگیری سید به منطقه میمه می فرستد . سید پس از اطلاع از حرکت دسته امنیه قم به منطقه میمه به ناچار به کوهستانهای اطراف میمه می رود و در ارتفاعات منطقه سنگر می گیرد . شیخ حسین نمره یک پس از عزیمت به میمه و مدتی جستجو در منطقه میمه موفق نمی شود سید را دستگیر کند . به ناچار سلطان غلامعلی با گروهانی امنیه برای دستگیری سید به منطقه میمه می آید وی مدتی در منطقه به جستجو سید می پردازد پس از مدتی جستجو از یافتن محل اختفاء سید مایوس شده و به قم بر می گردد . ماجرای متواری شدن سید و خلع سلاح کردن پاسگاه هسته جان از طرف فرماندهی گروهان ژاندارمری قم به سپهبد امیر احمدی گزارش می گردد . به دستور امیر احمدی سر تیپ جهانبانی و تعدادی ژاندارم برای دستگیری سید فرهاد به منطقه میمه می آیند . این گروه نیز پس از مدتی جستجو در روستاهای اطراف میمه ، از دستگیری سید فرهاد نا امید شده و به تهران بر می گردند . مجدداً به دستور امیر احمدی سرهنگ ملک زاده که فردی شجاع و متهور در امور نظامی بود با قشونی امنیه برای دستگیری سید فرهاد به منطقه میمه روانه می شوند . سرهنگ ملک زاده مدت چند ماه با قشون سواره و پیاده خود ، روستاها و بیابانهای منطقه را جستجو می کند ولی موفق نمی شود که سید را یافته و دستگیر نماید تا اینکه شبی سید در یکی از کوچه های میمه سرهنگ ملک زاده را تعقیب و ناگهان بوی حمله ور شده و او را خلع سلاح و خلع لباس می کند . سرهنگ ملک زاده از ترس اینکه فرماندهی ژاندارمری یا رضا شاه از این ماجرا باخبر شوند . تعدادی از خوانین و افرادی را که با سید در تماس بودند و برایش غذا و مایحتاج فراهم می کردند . واسطه قرار می دهد و برای سید پیام می فرستد که اگر لباسها و اسلحه مرا برگردانی من از تعقیب تو منصرف و برای اینکه نیروهای دیگر برای تعقیب تو به منطقه نیاید به سپهبد امیر احمدی گزارش می کنم که سید به کشورهای عربی گریخته است .

سید به خاطر روحیه جوانمردی که داشت لباس و اسلحه سرهنگ ملک زاده را به وی باز می گرداند . سرهنگ ملک زاده چند ماهی نیروهایش را در منطقه بدون هدف به روستاها و بیابانها می فرستد تا اینکه سپهبد امیر احمدی در مسیر حرکت به خوزستان به منطقه میمه می آید . سرهنگ ملک زاده به وی اطلاع می دهد که سید فرهاد از این منطقه متواری شده و به اهواز رفته است . بدستور امیر احمدی ملک زاده به تهران بر می گردد . پس از مدتی جاسوسان و خائنین به فرماندهی گروهان قم خبر می دهند که سید به اتفاق  رضا قلی و غلامحسین لایبیدی در کوه چهل دختران کلوخ مخفی شده اند . خبر فوق از طرف فرماندهی گروهان قم به فرماندهی ژاندارمری کل کشور گزارش می گردد . به دستور امیر احمدی مجدداً سرهنگ ملک زاده با قشونی امنیه به میمه برای دستگیری سید فرهاد روانه می شوند . مرحوم حاج ناصر گرانمایه یکی از دوستان سید فرهاد و یکی از شاهدین درگیری بین سید فرهاد و سرهنگ ملک زاده می گفت سرهنگ ملک زاده به محض ورود به میمه با نیروهایش به روستای کلوخ رفت ، ولی موفق به یافتن محل اختفا سید نگردید . بناچار به میمه برگشت و حدود یک ماه خودش با اتومبیل و امنیه هایش سوار بر اسب در روستاها و صحاری میمه و جوشقان به جستجو سید می پرداختند .

تا اینکه روزی به سرهنگ خبر می دهند سید به قلعه چهل دختران کلوخ برگشته است . سرهنگ به همراه نیروهای تحت امرش به منطقه کلوخ می رود . در بین مامورین سرهنگ ، فردی به نام صالح ترک از دوستان سید فرهاد بوده که قبلاً با سید در پاسگاه ابرقو با هم بودند . به دستور سرهنگ ملک زاده اطراف کوه چهل دختران توسط امنیه ها محاصره می شود و صالح ترک مامور می شود که پیش سید برود و او را راضی کند تا تسلیم شود . در غیر اینصورت سید را غافلگیر کرده و به قتل برساند . صالح ترک از کوه بالا رفته و به سنگر سید می رسد . صالح از سید می خواهد که تسلیم شود . ولی سید راضی نمی شود هر چند که می دانست توسط امنیه ها محاصره شده و راه نجاتی ندارد اما تن به تسلیم شدن نمی دهد صالح بیگ از سید آب درخواست می کند . به محض اینکه سید برای آوردن آب از صالح بیگ روی بر می گرداند . این ناجوانمرد قصد جانش را می کند که ناگهان سید متوجه می شود و با مهارتی که در تیراندازی داشت جمجمه این نامرد را متلاشی می کند . پس از زد و خورد شدیدی بین سید ، رضا قلی نطنزی و غلامحسین لایبیدی با نیروهای امنیه. در این درگیری غلامحسین لایبیدی و چند ژاندارم کشته می شوند و مابقی از ترس متواری می شوند . بناچار سرهنگ ملک زاده عقب نشینی کرده و به میمه بر می گردد .

سید فرهاد و رضا قلی نطنزی نیز پس از دفن جنازه غلامحسین لایبیدی از تاریکی شب استفاده کرده و به سمت روستای برزگ کاشان می روند و در ارتفاعات کوه قلعه ترشه کاشان مخفی می شوند . سید مدتی در این منطقه مخفی بود تا اینکه مخبرین و جاسوسان سرهنگ ملک زاده را از محل اختفاء وی آگاه می کنند . سرهنگ با نیروهای تحت امرش به محل اختفاء سید هجوم می برند . بین سید و نیروهای ژاندارمری درگیری سختی رخ می دهد و در این درگیری کوله کش سید فرهاد ( رضا قلی نطنزی ) مجروح و پس از چند روز فوت می کند . تعدادی امنیه نیز در این درگیری کشته می شوند اما امنیه ها موفق به تصرف دژ  سید ( قلعه ترشه ) قلعه سنگی که در ارتفاعات کوه لاسیاه برزگ ساخته شده نمی شوند . در این درگیری سرهنگ ملک زاده نیز از ناحیه پا مجروح می شود و بناچار با باقی مانده قشون خود به تهران بر می گردد .

سید نیز بخاطر لو رفتن محل اختفایش مخفیانه خود را به ساوه می رساند . جاسوسان خبر عزیمت سید به ساوه را به اطلاع سلطان غلامعلی فرمانده هنگ قم می رسانند . وی برای دستگیری سید با تعدادی ژاندارم به ساوه می رود . سید در حمام بوده که خبر ورود امنیه ها را به وی می دهند . سریع لباس پوشیده و در پشت بام حمام سنگر می گیرد . نیروهای امنیه وی را محاصره می کنند و بین سید و امنیه ها زد و خورد شدیدی رخ می دهد و در این درگیری باز چند امنیه زخمی و کشته می شوند و مابقی از ترس جانشان متواری می شوند . سید خود را از محاصره نجات داده و شبانه به کاشان می رود و در ارتفاعات حاشیه روستای بالا عباس آباد از توابع کاشان مخفی می شود . ماجرای درگیری وی در ساوه از طرف سلطان غلامعلی به امیر احمدی گزارش و توسط امیر احمدی به اطلاع رضا شاه می رسد . رضا شاه که از شجاعت ، شهامت و مقاومت دلیرانه سید مطلع بود به سپهبد امیر احمدی معترض می شود که چرا تا بحال سید فرهاد دستگیر نشده است .

پس از تغیر رضا شاه سپهبد امیر احمدی به اتفاق سپهبد احمد خان با قشونی امنیه برای دستگیری سید فرهاد به سمت کاشان حرکت می کنند . با رسیدن به کاشان نزد حسام الاسلام یکی از معتمدین کاشان که با سید فرهاد دوستی و رفاقت نزدیکی داشت می روند و وی را واسطه قرار می دهند که از سید بخواهند خود را تسلیم کند . حسام الاسلام به همراه چند نفر قرآنی را که روی جلد آن برای سید فرهاد نوشته شده بود به منطقه اختفا سید در سیاهکوه آران و بیدگل می برند . سید که تا آنزمان ناجوانمردیهای زیادی از دوستان و دشمنان خائنین دیده بود و با تعداد اندکی نیرو در بیابانها آواره بود بناچار خود را تسلیم می کند . و همراه امیر احمدی فرمانده کل ژاندارمری کشور در حفاظت شدید قشونی از امنیه به تهران می رود . پس از محاکمه بر اساس حکم دادگاه نظامی و بدستور رضا شاه سید بجرم قیام مسلحانه علیه حکومت به اعدام محکوم می شود . اما به درخواست سپهبد امیر احمدی از رضا شاه سید بایک درجه تخفیف به حبس ابد با اعمال شاقه روانه زندان قصر می گردد . پس از مدتی سید با ابراهیم خلیل خان عامری برادر اسدالله عامری نماینده شهر کاشان در مجلس شورای ملی و لورنس انگلیسی که در زندان بودند آشنا می شود و عملیات فرار از زندان را طراحی می کنند . سید فرهاد پیش قدم شده و یک روز جمعه زمانی که درب اصلی زندان جهت ورود کامیونهای حامل مصالح ساختمانی باز می شود به بهانه جارو کردن محوطه نزدیک درب اصلی خود را به یکی از نگهبانان می رساند و ناگهان به نگهبان حمله ور شده و او را خلع سلاح می کند و در پشت آجرهای تخلیه شده در محوطه سنگر می گیرد و بلافاصله دو نگهبان درب ورودی را به قتل می رساند . بعد با همکاری عامری و لورنسن پس از درگیری شدیدی با نگهبانان داخل و خارج زندان اکثر نگهبانان را خلع سلاح و تمام زندانیان را فراری می دهند . ماجرا سریعاً به اطلاع امیر احمدی می رسد و وی رضا شاه را در جریان قرار می دهد . به دستور رضا شاه لشگر پیاده گارد برای دستگیری و تعقیب زندانیان فراری به منطقه اعزام و ارتفاعات حاشیه زندان را محاصره می کنند . تعدادی از زندانیان فراری دستگیر و به زندان برگردانده می شوند سید فرهاد به همراه عامری و لورنس به کوههای اطراف ورامین می روند و در ارتفاعات این منطقه مخفی می شوند . ( قابل ذکر است که سید برای فریب نیروهای امنیه پس از فرار از زندان در دامنه ارتفاعات حاشیه زندان مدتی با امنیه ها به زد و خورد می پردازد سپس لباس و کلاه خود را به چوبی آویزان و از تاریکی استفاده کرده به همراه عامری و لورنس از معرکه خود را نجات می دهد

ادامه دارد......................

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۲۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

 همواره بهار را به یاد بیاور

خردمند چینی پیری در دشتی پوشیده از برف قدم می­زد که به زن گریانی رسید.
از او پرسید: چرا گریه می­کنی؟
زن پاسخ داد: وقتی به زندگی­ام می­اندیشم، به جوانی­ام، به زیبایی­ام که در آینه می­دیدم و به مردی که دوست داشتم، احساس می­کنم که خداوند بی­رحم است که قدرت حافظه را به انسان بخشیده، زیرا او می­دانست که من بهار عمرم را به یاد می­آورم و می­گریم.
مرد خردمند در میان دشت پر از برف ایستاد و به نقطه­ای خیره شد و سپس به فکر فرو رفت.
زن از گریستن دست کشید و پرسید: در آن جا چه می­بینی؟
خردمند پاسخ داد: دشتی از گل سرخ!
خداوند، آن گاه که قدرت حافظه را به من بخشید، بسیار سخاوتمند بود، زیرا او می­دانست در زمستان می­توانم همواره بهار را به یاد آورم و لبخند بزنم

 

فقط کمی برای خودم 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۲۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
با سلام

امشب مطالب تازه و جديدي از سيماي تاريخي شهر  ميمه شامل موضوعات مختلفي از جمله داستان جذاب سيد فرهاد را براي شما منتشر مي كنم .  مطالب را آقاي محمد تقي معينيان براي اينجانب ارسال كرده اند . اميد است مورد استقبال شما قرار گيرد.

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۲۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
نکته نکته

استفاده از چند سرويس بلاگ اين مزيت را دارد كه اگر يكي از آنها دچار مشكل شد می توانی كار خود را از سرويس ديگري ادامه دهي .

در راستاي اين سياست از این پس مطالب  وبلاگ  اخبار میمه به جاي اینکه در سرويس بلاگفا منتشر شود آن را می توانید در  سرویس vox ببینید.

البته ضرورتي هم نداشت دو وبلاگم در يك سرويس منتشر شود. (اخبار ميمه / وطن خواه )

نام و آدرس بلاگ جديد در سرویس خارجی vox: 

http://vatan.vox.com/

 نظر به  امکانات جانبی بسیار زیاد و متنوع vox قطعا برای جلب رضایت شما این وبلاگ را فعال حفظ مي كنم. البته به زودی نام این وبلاگ  را تغییر می دهم تا هردو وبلاگ با یک نام نباشد.

باتشکر: وطن خواه

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۲۷ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
چند روزي است سرم حسابي شلوغ است.مقاله اي براي يكي از روزنامه هاي معتبر مي نويسم كه  بعد از تاييد نهايي مقامات مربوطه چاپ مي شود. البته در همين صفحه قسمتي از ان را منتشر مي كنم و بقيه  باشد براي بعد. همچنين طرحي تلويزيوني راهم در دست اجرا دارم كه در مراحل مياني كار است و قراره در سيزده قسمت از یکی از شبکه ها (توافق نهایی نشده ) پخش شود . خلاصه حسابي  اوضاع بهم ريخته و وقت ازادی درکار نیست. البته به فکر سایت میمه هم هستم و جمع اوری مطالب روبه  اتمام است .

قسمتي از اين مقاله

 درحال حاضر آمريکاي لاتين که زماني حيات خلوت آمريكا بود ، در تلاش گسترده براي بازيابي هويت خويش است و با پيروزي هوگو چاوز و ايوو مورالس رهبران مردمگراي ونزوئلا و بوليوي ، اين مساله شكل واقيعت به خود گرفته است.

كوبا ، ونزوئلا و بوليوي مثلث قدتمند سوسياليزم و اكوادور ، نيكاراگوئه ، برزيل و شيلي در حدي ميانه روتر به دنبال آرمان هاي پوپوليستي هستند كه با پشتيباني افكار عمومي خود به شدت در مسير عدالتخواهي و فقر ستيزي درحركتند و در مسير زياده خواهي هاي استكباري كاخ سفيد ، مانع تراشي مي كنند.

در دهه شصت افرادي مانند چه گوارا در کنار فيدل كاسترو بودند و هم اکنون کساني مانند چاوز، مورالس و اورتگا با انگيزه اي مثال زدني درصدد حذف کامل سلطه واشنگتن بر آمريکاي لاتين هستند.

به‌ گفته ناظران سياسي ‌‌، آمريکا ديگر نمي‌تواند مانع تقويت ‌چپگرا ها در آمريکاي‌ لاتين ‌شود و با پيروزي‌ و به ‌قدرت‌ رسيدن ‌چپ‌ها در اكوادور ،جناح ‌چپ‌ به ‌اوج ‌خود در اين‌قاره‌ مي‌رسد‌.

رافائل‌کوررا ، نامزد چپگراي ‌‌انتخابات‌ رياست‌جمهوري‌ اکوادور كه ‌15‌اکتبر (‌مهرماه‌) برگزار ‌شد توانست به اتفاق يك سرمايه دار وابسته به آمريكا به دور دوم انتخابات راه يابد و پنجم آذرماه شاهد مبارزه انتخاباتي اين دو در كيتو خواهيم بود.

به عقيده بسياري از کارشناسان ، پيروزي دوباره چپ ها در انتخابات نشان مي دهدکه مردم اين منطقه انسجام و همبستگي راکه شعار اصلي چاوز و ساير رهبران چپگرا در منطقه است ، خواستار هستند.

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۲۶ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

شهدا كه درود و رحمت عالي خداوند برآنان باد، اكثرا از خانواده هاي زحمتكش و به عبارتي تكيه گاه پدران و مادران خود بودند. اين شهدا از نسلي غيرتمند و ديندار بودند كه دنيا و اميال دنيوي براي انها اصلا ارزشي نداشت و در نهايت به ان پشت كردند. 

من اكثر  شهیدان  میمه را به ياد دارم . البته سن و سال من درحدي نبود كه با آنها دوست باشم اما داشتن دو برادر در رده سني انها و بعضا رفاقت برادرانم با اين عزيزان باعث شد خيلي از شهدا را از نزديك بشناسم.  از طرفي برخي از شهيدان نيز همسايه ما بودند و به طور كلي در يك اجتماع كوچك كم پيش مي آيد كه از حال يكديگر خبر نداشته باشند.

گفته بودم كه از شهيد زماني (پسرعمه ام)  برايتان مي نويسم.

شهيد زماني از انسانهاي خودساخته‌اي بود كه با فراهم بودن زمينه‌هاي مساعد، به مظاهر مادي دنيا و لذايذ آن پشت پا زد. همه دوستش داشتند و هميشه خندان بود و بشاش. انساني بود هميشه آماده به خدمت و پرتوان.  محمد رضا خيلي ساده و در اين حال زيرك بود. در بين فاميل به خوش قولي معروف بود البته از نوع خودش .كسي به محمد رضا نمي توانست نارو بزند و خيلي ميمه اي بود !!  در آغاز انقلاب به صف انقلابيون پيوست و با آغاز جنگ به صف رزمندگان .

به ياد دارم يك روز به منزلمان امده بود و پدرم خيلي به وي اصرار كرد به جبهه نرو اما او فقط ساكت بود و دراخر كه از اين حرفهاي تكراري حوصله اش به سر امده بود به پدرم گفت : دين و ناموسمون در خطره و من اينجا بشينم .

 درود بر اين رادمردان خدا . درود بر اين شهامت وصف نشدني .

الان به اين فكر مي كردم آيا در حال حاضر كسي ظرفيت اينگونه سخن گفتن را دارد يا نه . امروز در زمره خانواده شهدا قرار گرفتن جزو افتخارات است و اين نوع زندگي از با فضيلت‌ترين زندگي‌هاست. يادشان گرامي باد .

سه نکته :

چهره معصومانه محمد رضا را كه به هنگام آزادي خرمشهر به شهادت رسيد / مي توانيد در آلبوم تصاوير شهدا و پوسترهاي بنياد شهيد نظاره كنيد(چهره شهادت وي )

تصاویر شهدای میمه را نتوانستم در سایت بنیاد شهید پیدا کنم .اصلا زندگی نامه شهدا هم در دسترس نبود.

((( تصاوير محمد رضا را با وجود اينكه پسر عمه ام است به صورت اسكن شده ندارم اما اين وعده را مي دهم كه در اينده نزديك تصاوير همه شهدا و.. را منتشر كنم )))

 

 ادرس تصویر : http://tinypic.com/2iqfvp3.jpg 

فقط حرف آخرم اينه كه   شهداي عزيز: شرمنده ایم


 

                
                     

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۲۳ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

چند وقتی است می خواهم درباره شهدا، جانبازان و آزادگان  شهرمان میمه و در صورت امکان شهدای منطقه  بنویسم تا حداقل از این طریق توانسته باشم دین خود را به این عزیزان ادا کرده باشم. البته منابع اطلاعاتی اینجانب محدود و در حد آگاهی شخصی است و دراین زمینه مي توان گفت فقراطلاعاتی دارم .(ساکن بودن اینجانب در تهران  را از دلایل اصلی این امر بدانید و به پای کوتاهی و اهمال بنده نگذارید)

بگذريم ...

دوران جنگ را به خوبی به یاد می آورم . در همه تشییع جنازه های شهدا شرکت می کردم  .حتی با چند تن از دوستان در تابوت عزیزان دراز می کشیدیم چون می گفتند ثواب اخروی دارد.  به خاطر دارم در تشییع جنازه پسرعمه ام  شهید محمدرضا زمانی بسیار گریه کردم. اين کار در مراسم تشييع جنازه  شهيد بعدي طايفه یعنی  پسر عمه ام دیگرم  رامين شهيدي تکرار شد. البته برای اولین بار هم تشییع جنازه شهید مهدی اسماعیلی را از نزدیک (صحنه به خاکسپاری ) دیدم . شهیدان عزیزی چون واحد ، اصغر ایراندوست ، محمود ایراندوست ، معینیان ، رضا خوبان ،ظهرابی . رضا ایراندوست ، محمدرضا اسماعيلي ، اکبرابرام ... را به خاطر دوستی آن عزيزان با برادرانم به خوبی به یاد دارم. خلاصه در دوران جنگ هميشه بازي تفنگي ما به راه بود. واقعا عجب دوراني بود.

خاطره ای از شهید بيژن ظهرابي : بيژن هميشه در مسيرش به دبيرستان از روبروي  منزل  ما رد مي شد. البته با برادرانم دوست بود. يک روز در حال بازی تفنگی بودم که ان شهید گرامی  نزديک شد و با شنيدن صداي رگبار که از دهان من خارج مي شد خودش را به زمين  زد بعد ناگهان پا شد و به من شلیک کرد. و من هاج و واج می بایست نقش مرده را بازی می کردم چون کیش مات شده بودم .

بیژن گفت : کلاه که نداري تیراندازی هم بلد نيستي چه طوري مي خواهي بجنگي .بعد از ظهر همان روز يک کلاه سربازي برايم اورد.

به یاد شهید محمدرضازماني : پسرعمه عزيزم که در عمليات ازادسازي خرمشهر به شهادت رسيد. از او خاطره زياد دارم  که به موقع ان را بازگو خواهم کرد. رامین هم همین طور (بعداز جنگ در گروه تفحص بود و  تله انفجاری  به جاي مانده از جنگ شهادت وي را موجب شد.)

خاطره اي ديگر هم از دوران جنگ به يادم امد که خالي از لطف نيست .

کلاس  دوم راهنمايي بودم .بچه هاي کلاس را  به اموزش نظامي و ميدان تير که در کنار کوه کهرو بود بردند. هركدام تفنگ کلاشي داشتيم كه هم اندازه  خودمون  بود اما واقعا تيراندازي با ان لذت بخش بود. بعد از تيراندازي  شروع به جمع آوري پوکه ها  کرديم .بچه ها سعي در مخفي كردن ان در جوراب و پيراهن خود داشتند. من هم سه تا پوکه در جيب و بقيه را ( 20 عدد  ديگر را ) در کفش هايم  جاسازي کردم .به هنگام سوار شدن به  ميني بوس ، برادري از سپاه شروع به بازرسي کرد. همه لو رفتند . نوبت به من كه رسيد ، گفتم اقا من سه تا پوکه براي يادگاري برداشته ام و اين سه تا راهم اگر بخواهيد،  برمي گردانم  و بلافاصله  دست کردم به جيب و هرسه پوکه را به وي دادم . طرف هم به اقتضاي درسخوان بودن ما و منظم بودن ما همان سه تاپوکه راهم بخشيد و سوار ماشين شدم. تا مدتها به اين زيرکي کودکانه خودم  مي باليدم ....

خلاصه کلام اينکه جنگ تمام شد و ازاده ها نيز امدند. در مراسم همه انها بودم .به همه اینها رفت وامدها به بیمارستان ها برای عیادت دسته جمعی دانش اموزان ازجانبازان و به خصوص ایاب و ذهاب خانواده  خودم به رشت / یزد و اصفهان برای تيمار برادرم که در منطقه سومار جانباز ۴۵درصد شده بود را نيز بايد  اضافه کرد.

به هر ترتیب می خواهم درباره این عزیزان بنویسم .امیدوارم شماعزیزان در اسرع وقت مطالب / تصاوير / خاطرات  خود را  به ایمیل بنده بفرستيد.

alivatan2003@yahoo.com

اسامي شهداي ميمه : شهيدان اصغرنيکونام ، محمودنيکونام ، مصطفي شبان (شهادت بدست ساواک) ، هوشنگ شبان ، اصغر ،  محمود ، رضا ، حميد ،عليرضا ايراندوست ، بيکي حسن، بيکيان ، محمدرضازماني ، خادم ،اصغریان ،شهيدي ، جعفري ، خوبان ، حسين اسماعيلي ، بيژن ظهرابي ، محمدرضااسماعيلي ، حسن پهلوان ، اکبر مسافري ، متقي(درحين ماموريت) / رمضاني فر ، توکل (درحين ماموريت) ، اسد (جانباز شيميايي) ، ابرام ، شهيدان هاشمي و هاشميان ، سراجي (دراسارت )  و ....... 

البته گفتنی است هنوز چند تن از رزمندگان رشید اسلام که از میمه به جبهه رفته بودند از جمله جاوید الاثرها بیگلری - زاهدی و..  به وطن و سرزمین مادری خود بازنگشته اند که روحشان قرین رحمت الهی باد.

متاسفانه بقيه عزيزان شهید و جاویدالاثر را به ياد ندارم و يا در ذکر نام و نام خانوادگي شک دارم ولي قطعا به اين ليست اضافه خواهند شد و قصور بنده را بپذيريد.

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۱۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

 

حقوق مادی و معنوی این مطالب متعلق به آقای محمد تقی معینیان می باشد ودرصورتی که  نام موالف اثر و منبع (این وبلاگ)  ذکر شود /  انتشار ان بلامانع است .
 

  

1- امامزاده سید صالحه خاتون )ع(

 

مردم ایران پس از گرایش به اسلام با توجه به فرهنگی که داشتند نسبت به ائمه اطهار علاقه وافری نشان می دادند. در خلال
جنگ های  مسلمین با ایرانیان شماری از صحابه و منسوبین به ائمه اطهار ( ع ) درایران شهید شدند و بعدها قبور این شهداء مامن و محل راز و نیاز مردم شد. پس از آن نیز با حضور علی ابن موسی الرضا ( ع ) که همراه خانواده خود از عربستان به ایران کوچ کردند کم کم طایفه بنی  هاشم به لحاظ وضعیت خفقان آمیز خلفای عباسی و گرایش ایرانیان به تشیع به طرف ایران مهاجرت کردند. با شهادت امام رضا ( ع )
بنی عباس به دستور خلفای وقت برای از بین بردن کانونهای مبارزه دست به کشتار امامزاده ها و نوادگان منسوب به امامان زدند و به این ترتیب، جوانان بنی هاشم برای فرار از کشتار دسته جمعی و مبارزه علیه حکام ظلم و جور به اقصی نقاط ایران کوچ کردند ولی بعدها به کمک خائنان و
بردگان زر و زور دستگیر و به شهادت رسیدند ( امروز به یقین کمتر امامزاده ای وجود دارد که به مرگ طبیعی فوت شده باشد اکثراً بر اثر جنگ و گریز به درجه شهادت نائل شده اند ) امامزاده سید صالحه خاتون یکی از این بزرگواران است که به این خطه حیات و به مردمش نور ایمان و امید به زندگی عطاء نموده است. شاهزاده جهان رخ ملقب به
( سید صالحه خاتون ) فرزند بلافصل
امام موسی بن جعفر ( ع ) و خواهر ناتنی
امام رضا ( ع ) و حضرت معصومه ( ع ) است كه از نسب مادری به یکی از نوادگان
 امام حسن ( ع ) می رسد. این امامزاده عظیم الشأن در 22 رجب سال 207 هـ .ق در روستای اذان فوت نمودند و در مسجدی که اکنون امامزاده و مرقد این بزرگوار است به خاک سپرده شدند.
 
 

این امامزاده تنها زیارتگاه و امامزاده موجود درمنطقه میمه است که مورد احترام اهالی و مأمن و مأوای دردمندان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت است. بیشتر اهالی این منطقه را، رسم بر این است که نذرشان را در جوار خاک سید صالحه خاتون ادا نمایند و این اعتقاد رایج است در قلبهای مردم این خطه، این اعتقاد خود گواهی است بر اوج شناخت مردم پاک نهاد این ناحیه از آن بزرگوار و دلیلی است بر نفوذ این بزرگوار در دلها.

 مردم این منطقه شبهای جمعه و ایام سوگواری سر از پا نشناخته به آستانش
 می شتابند. با عشق به زیارتش می روند تا سر بر مزارش نهند و با گلاب اشک، سنگ مزارش را شستشو کنند. علاقه این مردم به این امامزاده بسیار عجیب است، خاک گورش توتیای چشمان شده. مردم عزیزانشان را پیرامون آن بزرگوار دفن می‌کنند و تصور کنید آن
دوره های ستم شاهی را که بس سخت بود حمایت از زیارتگاهها و چه بسا همین حمایت ها دلیلی بود بر ضد رژیم بودن و در اين حال و هوا، مردم بی اعتنا به رژیم یاد این بزرگوار را پاس می‌داشتند چون او نیز تبعیدی و گریخته از ستم ظالمان به این خاک تفتیده و طوفان زده بود. تا که در غربت غریبانه زجر بکشد و زجرکُش بشود ولی این مهربانان مردم منطقه میمه به خصوص اهالی روستای اذان، آن به ظاهر غریب را قریب جمع خود داشتند او را فرستاده بهشتی می دانند که از برای اهل اذان نازل شده است او در شب غبار آلوده تاریخ، شمع بدست شاهد همیشه زنده تاریخ گردید و اندر این وادی به ظاهر ناآشنا در آن عرصه تاخت و تاز ظلم و ستم، خیمه جاودانگی برافراشت و با وقار و سنگینی در هاله ای از نور و عزمت پرواز را آغازیدن گرفت. مرقدش زیارتگاه ماست همانطور که مردمان این منطقه صحه گذاشتن بر این مدعا ودر این ادعا را با مزار شهیدانشان بهشت و حرمتش را مصلای نماز کردند.

          این دورافتاده مکانی که همه می پندارند مدفن و مزار سید صالحه خاتون است در اصل آرامگاه ابدی او نیست که اینجا مرز و نقطه ای است که او از آن گذشته و جهان ابدیت را با فتح و پیروزی به زیر بال و پر عشق و شهادت کشیده وکدام دلی است که او را خفته در خاک بداند و کدامین چشم تنگ و دنیا بین است که این عزمت را در زیر سنگ لوحه مزارش ببیند که در قلب ماست.

          مزار این بزرگوار پذیرای دردمندان شهر و دیارمان است و انس مردم با او همچنان جاری است و ابعاد گسترده حضورش در این منطقه در هر دلي بهشتی آفریده و هر دیده بینایی به اندازه میدان دیدش او را محبوب و امامزاده‌ای والا مقام می بیند و می پندارد ما او را مظهر و الگوی آرزو و آمال بیدار و خفته انسانها می دانیم و ما رهروان اويم، اویی که زندگی و مرگش پلی بود به استحکام فلک، از بیابان نینوا تا این دیار دل سوخته حاشیه کویر.

 

موقعیت جغرافیایی امامزاده سیده صالحه
خاتون ( ع )

          بقعه امامزاده سیده صالحه خاتون در یک منطقه جلگه ای در بیابانهای لم یزرع در جنوب غربی روستای اذان در 1975 متر ارتفاع از سطح دریا در طول و عرض جغرافیایی(  َ24  ،  ْ33 )و ( َ 09 ،  ْ51 ) از توابع بخش میمه، در کنار جاده ( قدیمی ) شهرستانهای فریدن، علویجه و دهق با گلپایگان و کاشان قرار گرفته است.

          به لحاظ اهمیت، منطقه، درازمنه قدیم زمانی تابع شهر قم، زمانی تابع شهر اراك و زمانی نیز تابع شهرکاشان یا شهر اصفهان بوده است. راه دسترسی به امامزاده از اتوبان تهران -  اصفهان از داخل شهر میمه  و شهر وزوان می‌گذرد. فاصله امامزاده از اتوبان تهران -  اصفهان گرچه بیش از دو کیلومتر نیست ولی خرابی راه و دشواریهای ناشی از آن این مسافت را برای زائران بیش ازچند فرسنگ می نماید.

 

آشنایی با سرگذشت امامزاده سیده صالحه
خاتون ( ع )

          در کتاب قراء خمسه کاشان شرحی از شجره نامه علیا جناب سیدالصالحه خاتون که اصل آن در نجف اشرف است آورده شده که مختصری از فصل چهارم این کتاب به محضر خوانندگان تقدیم می گردد.

          « در شجره نامچه، جناب اسلاله الغالب کل غالب علی بی ابیطالب ذکر فرموده اند که بعد از وفات حضرت معصومه سلام الله علیها، سید صالحه خاتون ( ع ) فرزند امام موسی بن جعفر ( ع ) با تعدادی از یاران وبستگان از قم به جهت اذیت دشمنان عزیمت کرده به سمت « نراق » که فیمابین ملک عربستان جوشقان و کاشان و نطنز می باشد آمدند و معاندین از عقب به ایشان هجوم آورده محمل زرنگاری آن بزرگواران را با اسباب و چهارپایانشان برده و حضرات را زخمدار نموده آنان را تا تخت سرخ موته تعقیب می کنند. این بزرگواران پس از رهایی از معاندین شب را در کوه سرخ « تخت سرخ میمه » که برابر موته اعراب است بسر می برند و روز دیگر را هم تا غروب شمس مانده بی آب و نان بسر می برند. تا اینکه شاهزادگان اسماعیل و زین العابدین و محمد به سمت قریه « لوشاب » رفته و علیاجناب جهان رخ با شاهزاده محمد، شاهزاده ابراهیم و شاهزاده زبیده خاتون ( معصومه ) و شاهزادگان یوسف، جعفر و جمعی از اقارب با تنی زخمدار و بدن مجروح از کوه سرخ از راه و بیراه و پنهان آمده تا به حوالی قریه « اذان » در جبل کوه « کهرو » ساکن
می شوند تا اینکه خیر الجاج حاجی میرزا شفیع ابن حاجی میرزا علی با برادر خود محمد سعيد بکوه کهرو بشکار رفته به ایشان برخورد
می کنند و ایشان را شناخته. چونکه شب رسید ایشان را برداشته پنهان از مردم به منزل خود آوردند و آن بزرگواران از بس زخم و جراحت داشتند در منزل حاج سعید منزل نمودند تا مدت 3 ماه که معاندین هر یک به منزل خود رفتند و در 23 رجب سال 207 هـ . ق علیا جناب سیده الصالحه خاتون به دلیل بیماری ناشی از جراحات بدن وفات نمودند.  مرحوم حاج سعید و برادرش جنازه این بزرگوار را شبانه و بصورت مخفیانه برای غسل و دفن به مسجد خرابه ای که در کنار جاده فریدن به کاشان بود می برند. همان شب از برکات و معجزات آن بزرگوار آب قنات ( قنات نزدیک مسجد ) كه سالها بود خشگ شده بود دوباره جاری شد و او را غسل دادند و در خرابه  مسجدی که کنار جاده بود دفن نمودند »

گردون ز برای تو دلی نرم نداشت              رخـسار تـو را حـرمـت و آزرم نـداشت

من در عجبم از ملک الموت که او                 از همچو تویی جان بستد و شرم نداشت

          حک شدن این دو بیت شعر بر سنگ قدیمی مرقدشریف علیا جناب نشانه اوج مظلومیت و غریبی آن بزرگوار است.

          پس از گذشت روزگاران و گزند حوادث و بلایای طبیعی بنای معمور این امامزاده رو به تخریب نهاد و به غربت گرایید تا دگر باره با همت آقا سید حسن ولد آسید مهدی اذانی و پدر مرحوم آسید محتشم حسینیان در سال 1280هـ . ق اين مكان، بازسازی و مرمت گردید که استشهادیه مربوط به این بازسازی با خطوط زیبای علما و بزرگان آن زمان ممهور و موجود است.

اهميت و ویژگیهای مذهبی امامزداه سیده صالحه خاتون

این امامزاده به لحاظ داشتن فضاهای روحانی -  معنوی همیشه مامن مومنان در طول ایام اعیاد، رحلت ها و شهادت ائمه معصومین ( ع ) به شمار می آید. و در طول تاریخ، همواره نقشی ورای جریان روزمره زندگی داشته و عموماً نمایشگر بخشی از فرهنگ و هویت مردم منطقه و مکانی برای انتقال هویت های فرهنگی از دوره‌ای به دوره دیگر و وسعت بخشیدن و بسط دادن به اعتقادات مردم مسلمان این منطقه بوده است این زیارتگاه در طول تاریخ تکیه گاه و نشان دهنده فرهنگ مردمی بوده که اندیشه، هنر و اعتقادشان بر تفکر و هنر زائیده از ایمانشان تداوم بخشیده است.

          اهمیت و ارزش این زیارتگاه به عنوان محل عبادت بسیار بیش از آن است که تنها نیازهای دوره ای محدود را در مقطعی خاص برآورده سازد. بلکه این بنا محلی برای تجلی فرهنگ، سنت و اندیشه هایی پایدار و ماندگار نسلهای گذشته بوده است.

در فرهنگ اسلامی اهالی این منطقه، این زیارتگاه جایگاه ویژه ای دارد. این مکان به محل سجده و نیایش، پناهگاه نیازمندان -  خاستگاه سنت و فرهنگ نماد ایمان به ماورالطبیه بوده است. این مکان مقدس در طول تاریخ مامن و ماوا و ملجاء  دردمندان این خطه بوده است. مردم این منطقه از دوران طفولیت به لحاظ رفت‌وآمد خانواده به این مکان به آنجا وابسته شده‌اند. علاوه بر آن آستان امامزاده به عنوان مرکز سیاحتی -  زیارتی این شهرستان محسوب می شود. بنابراین مردمی که نیاز به گذراندن اوقات فراغت در محیط های سالم دارند با تمسک جستن به خاندان اهل بیت از فضای پاک و معنوی آن بهره می برند.

در تاریخ چند صدساله این امامزاده چه اشکها که بر ضریح پاک امامزاده نریخته و چه رازها و نیازها که در بند بند وجود این خلوتکده عشق و معنا نپیچیده است توسل در آخرین لحظات بیم و اندوه، سنگینی بار قلب را
می کاهد و بغض ها را به سرکشی بدل می کند که گویی واپسین نقطه های حزن و اندوه را
می شوید و بر خاک می ریزد. این امامزاده همواره آخرین منزل توسل داغدارانی بوده که گویی به پایان راه خود رسیده اند و حاشا که دل هیچ دردمندی تهی شده از بار اندوهی گزاف و سترگ از این امامزاده بیرون نرفته است.

دهها هزار نفر اهالی این خطه  و نقاط همجوار در واپسین لحظات بیم و امید یا در اوقات فراغت خود به این زیارتگاه می روند و به امید گره‌گشایی از مشکلات خود یا بستگان خود ضریح این مکان را بوسه باران می‌کنند. چه بسيار دردمندان که در فردای توسل حاجت خود را از امامزاده گرفته اند یا شفای عاجل یافته اند. 

          در شرایط کنونی در قرن بیست ویکم که در عصر مادیت و خود فراموشی است بهترین الگو برای اهالی این منطقه هدایت به سوی این کانون وحدت، زیر گنبدی است که خمیدگی و شکستگی دارد. این شکستگی خود، معنا و مفهومی خاص دارد باید خود را در مقابل خدا بشکنی و تواضع خود را با رکوع و سجده ابراز کنی. کسی که خود را در مقابل خدا
می شکند خود و هوای نفس خود را شناخته است. این مکان می‌تواند به عنوان بهترین محور و جایگاه زندگی مردم این منطقه از نظر مسائل اجتماعـی- فرهنگی- مذهبی و آموزشی باشد.

          این زیارتگاه در زمانهاي قدیم دارای چنان جاذبه هائی بود که از روستاهای دور با پای پیاده یا سوار بر قاطر و الاغ حدود نصف روز تا یک روز پیمودن مسیر به این زیارتگاه می آمدند و بعضی از زائران اکثر شبها و روز های خود را در امامزاده سر می کردند ولی اکنون تا حدودی از زوار آن کاسته شده و نیاز به یک دگرگونی جدی و حمایت همه جانبه دارد تا کارائی اصلی و واقعی خود را بدست آورد و جاذبه های آن بر دافعه هایش بچربد.

          این مکان اعتقادی و مذهبی با تغییر در فضاهای مطلوب و بازسازی اماکن آن می تواند در عین داشتن تأثیرات مطلوب معنوی نتایج قابل توجهی را به دنبال داشته باشد از قبیل:

          1ـ به دلیل انتساب نزدیک امامزاده به اهل بیت((فرزند امام موسی بن جعفر(ع) این مرکز همیشه مورد توجه و علاقه مردم این منطقه بوده و قداست و احترام آن همیشه رعایت شده است لذا علاقه قلبی مردم به زیارت امامزاده و مشاهده کرامات آن سبب شده است علاقمندان این فیوضات معنوی و الهی گاه برای راز و نیاز فواصل طولانی را با تحمل مصائب و مشقات صرفاًبرای ارتباط روحی با واسطه به خدا طی کنند و با دخیل بستن در صحن و فضای متبرکه آن به دعا و زیارت بپردازند و روح پر آلام خود را تلطیف بخشند.

وارد شدن به این فضای روحانی و معنوی و آگاه شدن از فضائل برجسته اخلاقی آن
می تواند دست مایه خوبی برای پیگیری سیره اخلاقی و عملی برای مردم منطقه باشد.

          2ـ این امامزاده به لحاظ داشتن فضاهای روحانی و معنوی در طول ایام رحلتها و شهادتهای ائمه معصومین(ع) مامن مؤمنان به شمار می آید دسته های دینی و عزاداری با تمسک جستن به قدرت و منزلت این امامزاده قصد دارند به گونه ای از بارگاه ایزد منان شفاعت جویند. لذا با فراهم ساختن امکانات رفاهی این مکان می تواند بهترین پناهگاه برای دردمندان و دوستداران اهلبیت باشد.

          3ـ این بقعه متبرکه که از زمانهای قدیم با داشتن معماری و فضای سنتی مورد توجه علاقه مندان مواریث فرهنگی بوده و هرازگاهی آنان را به سوی خود جلب می کرد. به کمک هنرمندان و دل سوختگان هنرهای اسلامی محلی با نقاشی ـ گچ بری و خطاطی های بی بدیل که ریشه در معنویت و روح مذهبی دارد می‌تواند علاوه بر تقدیس مذهبی این مکان، بار میراث فرهنگی را نیز به دوش کشد.

          درواقع داشتن زیارتگاه به قدمت دوازده قرن در این خطه خود افتخار بزرگی است که نصیب تمدن اسلامی مردم این خطه گردیده و خود نمایانگر ریشه داربودن فرهنگ و تمدن مذهبی در این نقطه از کشور اسلامی ایران است. بایستی با همیاری مردم و نظارت سازمان اوقاف و امور خیریه پس از بررسی و ارزیابی کارشناسی اقداماتی جهت احیاء و بازسازی صحن و حرم و فضای تابعه آن به عمل آورد.

 

 

ويژگيهاي تاريخي و قدمت امامزاده

از آنجائی که قلم تقدیر بر جاودانگی نور امامت و پرتو افشانی خاندان رسالت، رقم خورده است بر آن مرقد شریف مسجدی بنا گذارده شده است و صدها سال است که چون خورشیدی در دل کویر می درخشد بر اساس مدارک موجود[1] .... قبلاً این مکان عبارت بود از یک زمینی محصور که چند ستون در آن استوار و سقفی بر آن نهاده شده و گنبدی زیبا بر آن سوار بود. منبر ساده ای نیز برای خطابه و وعظ در گوشه ای از این زیارتگاه نهاده شده بود، با همه این سادگی ها و بی پیرایگی ها، روحانيت و عظمت و شكوه معنوي اين مكان باعث گرديده بود كه همان محل ساده و بي‌آلايش جايگاه نماز و محل مواعظ و مومنين پرشور و مسلمانان عاشق ائمه باشد. بر اثر وضعيت آب و هوايي، ساختمان‌هاي اوليه دچار نقصان ريزش و انهدام مي‌شوند تا اينكه در زمان سلجوقيان ( قرن هفتم ) اين بقعه بازسازي و به صورت يك صحن مربع شكل با چهار رواق و چهار ايوان در اطراف صحن گنبدي هرمي و 20 ضلعي بازسازي مي‌گردد. ايوانها دوبدو قرينه هم بودند و صحن هر يك از رواقها بشكل مربع و در انتها نيم دايره‌وار به ايوانها باز مي‌شد. دو راهرو در طرفين ايوانهاي شمالي و شرقي قرار داشت. تزئينات طاقهاي هلالي شكل از آجر و گچ نظير تزئينات دوره تيموريان بود و در بالاي هلالها پشت بغل‌هايي از تزئينات آجري وجود داشت پشت بغل هر مدخل داراي دو قسمت برجسته مدور در چپ و راست بود كه نام خدا و پيغمبر و ائمه بر آنها منقوش بود. محراب در ضلع غربي رواق غربي واقع شده بود و در بالاي آن كتيبه‌اي نصب شده بود كه اسامي پنج تن آل عبا بر آن منقوس بود. ايوان غربي بوسيله يك پنجره مشبك بزرگ آجري به سمت غرب باز مي‌شد بر جبهه داخل ايوان شمالي و شرقي تزئيناتي از گچ بري مشاهده مي‌شد كه در يك شكل مربع بخط بنايي صلوات بر چهارده ( معصوم عليهم السلام ) گچ‌بري شده و در چهار شكل مربع كوچكتر در چهار گوشه بخط بنايي جملات زير گچ‌بري شده بود. ( الله اكبر ) ( محمد ) ( علي ) ( الحكم الله ) ايوان و رواق و حرم وگنبد قديمي امامزاده تماماً از نظر معماري منسوب به دوره سلطان احمد گوركاني از سلسله تيموريان بود.

          در نتيجه تجديد ساختمان و تعميرات مكرر ساختمان در زمان صفويه در اسپرهاي اطراف ايوانها بخط كوفي مشكي بر زمينه سفيد بر روي كاشي معرق نوشته شده بود ( لا اله الا الله وحده ) و ( لا شريك له محمد رسول الله ). كتيبه اطراف محراب نيز بخط بنايي آجري برجسته برزمينه فيرو‌زه‌اي مشتمل بر آيه 17 و قسمتي از آيه 18 از سوره آل عمران  تزيين شده بود. پس از گذشت روزگاران و گزند حوادث و بلاياي طبيعي بناي معمور اين امامزاده رو به تخريب نهاده و به غربت گراييد تا دگر باره با همت آقاي سيد حسن ولد آسيد مهدي ازاني و پدر آسيد محتشم حسينيان در سال 1280 هـ ق بازسازي و مرمت گرديد.

          ( از بناي دوره سلاجقه تنها صحن و گنبد بالاي صحن باقي مانده است رواقها و ايوانها تخريب و كتيبه‌ها مفقود و آثاري از آنها ديگر بچشم نمي‌خورد ).

          بي‌توجهي به اين مكان مقدس در زمان رژيم گذشته توسط مسئولين استان باعث تخريب شديد اين امامزاده  شده بود. تا اينكه به يمن بركت انقلاب اسلامي و تلاش و كوشش هيئت امناي بومي ( از اهالي روستاي اذان ) كه از سال 71 تاكنون مسئوليت نظارت و بازسازي اين مكان مقدس را به عهده دارند فعاليتهاي عمراني مهمي بشرح ذيل براي بازسازي اين مكان مقدس انجام گرفته و اين مكان از خطر تخريب و انهدام نجات يافته است.

          1 -  مهار گنبد با ميلگرد و آهن‌الات جهت حفظ و حراست و جلوگيري از تخريب و از هم‌پاشيدگي گنبد، همچنين تعمير و كاشي كاري گنبد به مبلغ پنج ميليون ريال

          2 -  تعمير و آسفالت پشت بام حرم و صحن به مساحت 1200 متر مربع در سه مرحله با هزينه‌اي بالغ بر دوازده ميليون ريال

           3-  احداث ساختمان با مساحت 100 متر مربع با كليه وسائل و امكانات رفاهي جهت سكونت متولي حرم با هزينه شش ميليون ريال

          4 -  سنگ فرش نمودن ايوانها و نمابندي قسمت خارجي حرم با هزينه بيست ميليون ريال

          5 -  احداث سر درب ورودي امامزاده با دو گلدسته بسيار زيبا و هنرمندانه به استادي استاد عباس عبدلي با هزينه‌اي بالغ بر دوازده ميليون ريال

           6-  اجراي اولين طرح لوله‌كشي آب و تكميل شبكه برق‌رساني حرم و محوطه، خريد و نصب چندين پنكه جهت خنك كردن محوطه سالنها و صحن حرم به مبلغ دو ميليون ريال

7-  خريد و نصب دو دستگاه آب سردكن و سرويس دهي، بهداشتي و خدماتي به زائرين با هزينه نمودن يك ميليون ريال

 

 

مشكلات و نارساييها

          گرچه اين مكان مقدس ساليان دور خيل مريدان را بسوي خويش مي‌خوانده است اما آثار مظلوميت و غريبي فرزندان امام موسي بن جعفر ( ع ) از همه جاي اين بارگاه مقدس ملكوتي پديدار است مظلوميتي آميخته با معنويتي مقدس، مظلوميتي كه گويي همزاد شيعيان است و تا عمق دل و جان انسان را مي‌سوزاند و يادآور روزهاي سختي است كه روزگار با دست حاكمان زور و تزوير ستمهاي جانكاهي را بر اولاد علي ( ع ) روا داشته است.

          در فرهنگ اسلامي زيارتگاهها جايگاه ويژه‌اي دارند اين اماكن محل سجده و نيايش پناهگاه نيازمندان -  خاستگاه سنت و فرهنگ، نماد ايمان به ماوراالطبيعه هستند بناي شكل ظاهري آنها، چگونگي معماري -  شيوه‌هاي خاص تزئينات ساختماني آنها بايد اين خصايص را به همراه داشته باشد.

          اما با توجه به آنچه گفته شد متاسفانه در بقعه امامزاده سيد صالحه خاتون رواقهايي كه در سي‌سال گذشته به اين زيارتگاه اضافه شده از اين خصوصيات چندان بهره‌مند نيست. بنابراين امامزاده بايد در معماري نقش ارزنده و مهمي را ايفا و از نمونه‌هاي جالب و چشمگير در بافت معماري به حساب آيد.

          در كشوري كه عنوان اسلامي با نام آن همراه است زيارتگاهها بايستي بازتاب هنر و فرهنگ غني اسلام نيز باشند اما شيوه‌هاي طراحي و معماري در اين امامزاده مقدس و پر ارزش با معيارهاي شناخته و دقيق معماري اسلامي فاصله دارد.

          واقعيت آن است كه اين امامزاده به عنوان كانون مردمي تبليغات اسلامي از حيث نمابندي و تسهيلات رفاهي داراي نارسايي‌هاي جدي است و همين نقيصه بعنوان يك فاكتور فرعي در جذب قشر جوان و ساير گروههاي اجتماعي به اين مكان وقفه ايجاد مي‌كند و اين در حالي است كه پيروان ساير اديان و آيين‌هاي مذهبي اماكن ديني خود را به بهترين وجه ممكنه مي‌آرايند تا از طريق زيبايي‌هاي صوري اين بناها، در پيروان خود كشش و علاقه ايجاد كنند.

          لازم است اين محل از حالت نمازخانه بودن صرف درآيد و علاوه بر ايجاد فضاي كافي براي اداي فرايض ديني، به امكانات وسيعي از قبيل كتابخانه -  سالن سخنراني و محل نمايش فيلمهاي آموزشي و مذهبي،‌ موزه قرآن و كتب خطي، موزه وسائل عزاداري و سينه‌زني و آثار مذهبي تاريخي و جز آن مجهز شود.

          در اين جمع‌بندي گوشه‌هايي از نقايص و اشكالات موجود در اين مكان را به منظور بهينه‌سازي نماي فيزيكي و كاربري مطلوب‌تر به شرح ذيل بر مي‌شماريم.

          نبودن امكانات رفاهي لازم براي مراجعان ( تاسيسات حرارتي، بهداشتي و رفاهي ) ناهمگون بودن بافت ساختمانها‌ي اين بنا با گنبد تاريخي بنا، نبودن ديد كافي براي نمود بيروني بنا و پنهان بودن آن در منطقه‌اي بياباني و دور افتاده، متروكه شدن بنا، نداشتن جاده آسفالته و تعريض، نداشتن مهمان سرا، مشكل برنامه‌ريزي لازم براي بهره‌برداري اقتصادي از آن و جلب زوار، محفوظ نبودن بنا در برابر عوامل جوي و محيطي و تقويت نكردن سازه بنا، تخريب بنا  به دست برخي از مردم و از جمله حك يادگاري، فقدان برنامه‌ريزي منسجم تبليغي، نداشتن كتابخانه، نداشتن امكانات تفريحي، بي‌توجهي مسئولين استان و شهرستان به امكانات و قابليت‌ها و كاربرد‌هاي پر دامنه اين مكان مذهبي.

          واقعيت اين است كه اين مكان مقدس مي‌تواند با كاربريهاي هزارگانه خود بخش مهمي از اوقات فراغت مردم  و بويژه جوانان را پر كند اما شرط اصلي تحقق اين هدف يكي گسترش فعاليتهاي متنوع هنري و فرهنگي و تجارتي در اين محل است. اگر بپذيريم كه شكل و محتوا مكمل يكديگرند، آنگاه به اين نتيجه خواهيم رسيد كه در بررسي‌هاي به عمل آمده، مجموعه مسائل محتوايي و فرهنگي مورد توجه قرا گرفته‌اند. اما متاسفانه جاي تمام اينها بخصوص شكل و فرم و ساختار در دايره اين مباحث در اين مكان خالي مانده است. واقعيت امر اين است كه غني‌ترين و جذاب‌ترين مضامين چنانچه در لفافه‌هاي نازيبا عرضه شوند مورد توجه قرار نمي‌گيرند و يكسره قرباني مي‌شوند.

          از مشكلات ديگر ابن بقعه زيربناي محدود و  محوطه‌سازي غيبراصولي، بي‌توجهي به هنر اصيل معماري، دور نما بندي‌ها و جلوه‌هاي تصويري اين محل است. در اين محل بايستي بيشترين فضا به محوطه سازي و حياط اختصاص يابد . محوطه‌ بايستي پر درخت با حوض و آب نماي وسيع همراه با فواره‌هاي زيبا و گلكاري چشم‌نواز ساخته شود تا جاذبه‌هايي ايجاد گردد براي بسياري از مردم خسته دل و سوخته،‌متاسفانه دراين مكان عليرغم تلاش چشمگير هيئت امنا، بدليل كمبود اعتبار و بي توجهي مسئولين استان و شهرستان به اين مكان مقدس و ارزشمند سنت ارزشمند محوطه‌ سازي، كاشي‌كاري، آئينه كاري و غيره به دست فراموشي سپرده شده و اين خود بر دافعه‌هاي اين مكان افزوده است.

           بايستي با كمك و همياري مردم منطقه و مسئولان در بهسازي اين مكان مقدس همت گماشت در يك كلام ما بايد به فرم و محتواي چنين اماكني مقدس، بگونه‌اي اهميت قائل  شويم تا از اصول صحيح علمي براي نيل به ارزشهاي غني موجود در معماري و فرهنگ حاكم بر چنين مراكزي بهره‌مند شده تا اين محل مامن و مهد تفكر و تعقل و پرورش احكام الهي باشد.

          در شرايط فعلي كار احياي زيارتگاه با بودجه محدود نذورات و موقوفات و كمكهاي مردمي قابل اجراء نيست و نياز به طرحهاي عمراني و امكانات ساختماني اساسي دارد و در صورتي كه از طرف مسئولين دولتي در استان اقداماتي صورت نگيرد. ابنيه زيارتگاه بزودي شروع به ريزش كرده و منهدم خواهد شد و آثار فرهنگي و مذهبي قابل توجهي در اين  خطه از كشور اسلامي بر اثر كمبود بودجه با مشكلات جدي مواجه خواهد شد. بايد مفاخر ملي مذهبي خود را حفظ كنيم. بي‌توجهي به اين مسئله و عدم احياي آن، بازخواست نسل‌هاي آينده را از ما در پي خواهد داشت. يكي از مشكلات دامنگير اين بقاع متبركه، سرقت اشياء قيمتي آن توسط خدا ناشناس‌ترين سارقان است. قبلاً تقدس واعتبار اين بقعه بين مردم و اهالي مانع از سرقت اشياء آن مي‌شد ولي در برخي موارد بي‌توجهي مسئولين استان و شهرستان و همچنين بي‌توجهي اهالي و اعضاي هيئت امناهاي سابق اين بقعه منجر به سرقت اشياء معنوي و بعضاً قيمتي اين مكان شده كه در بيشتر موارد جهت پيگيري و عودت آن هيچ اقدام عملي صورت نگرفته است. علاوه برآن نبود يك شناسنامه دقيق از شجره و شرح حال امامزاده براي پژوهشگران و مردم عادي زمينه را براي بازسازي و تحكيم اين مكان كمرنگ ساخته است.

          هنوز براي راه‌اندازي امكانات رفاهي و تاسيساتي در اين مكان مذهبي براي زوار و رفع نيازهاي خدماتي و اداري و برنامه‌ريزي بر نظارت دقيق اين مكان راه درازي وجود دارد كه بايد سازمان اوقاف و امور خيريه به همراهي هيات امناي زيارتگاه و با همكاري مردم محل اين راه را طي كند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 



1 -  دست نوشته‌‌هاي مرحوم صدرالسلام، سفرنامه ميسوگدار، سفرنامه ماكسيم‌سيرو، تاريخ هزار ساله كاشان

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۱۹ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

آشنایی با اماکن مذهبی در منطقه میمه

 

(((حقوق مادی و معنوی این مطالب متعلق به آقای محمد تقی معینیان می باشد ودرصورتی که  نام منبع (این وبلاگ) و مولف اثر/   ذکر شود  انتشار ان بلامانع است .)))

 

 

 

2 - مسجد جامع شهر ميمه

مسجد جامع از زبان مورخين

            ملا حسين « فيض كاشاني‌» صاحب كتاب وافي، داماد ملا صدراي شيرازي از مسجد جامع ميمه بازديدي داشته كه خلاصه مطالب وي در مورد مسجد ميمه به شرح ذيل است. سالي از سالهاي عمر در طي سفري گذرم بر مسجدي در قريه ميمه از توابع كاشان افتاد اين مسجد زيبا به نظر مي‌رسد يادگار دوران آل بويه باشد و تاريخ تجديد بناي آن چنانكه از كتيبه بالاي محراب آن بر مي‌آيد 413 هجري قمري است و از حلقه‌هاي ارتباطي مهم بين معماري قبل از اسلام و بعد از اسلام است. در اطراف اين مسجد زيبا، گورستان روستا با سنگهاي منقوش و هنرمندانه خود همراه با بناي قديمي مسجد كه آخرين تلاشهاي خود را براي ايستادن بر پاي خود بكار بسته و بي‌توجهي و غفلت نسل حاضر و حادثه جويان را كه بارها كف و زيرپي‌‌ها و ديوارهايش را جستجو كرده‌اند و اكنون حتي به پدران خويش نيز رحم نمي‌كنند و گورهايشان را مورد اهانت قرار مي‌‌دهند، مشاهده مي‌شود.

            هنوز منبر شكسته و سوخته مسجد در گوشه‌اي ديده مي‌شود. سنگ قبرهاي باقيمانده در اطراف مسجد عموماً تاريخي حدود 200 سال پيش را دارند. خوشنويسي‌هاي هنرمندانه به خطوط ثلث و نسخ، تزئينات گوناگون و بعضاً اسليمي‌هاي اطراف نوشته‌هاي آيات و روايات مذهبي و نيز اشعاري به زبان كوفي و فارسي سنگ قبرها را مزين كرده ولي چشمگير‌ترين عنصر هنري و تصويري آنها اشكال گوناگوني از قبيل گلاب‌پاش، تسبيح، سجاده، شانه، شمشير،‌مهر نماز، سپر و اسب سوار است. گويي سنگ قبر پرده منقوشي است كه بر درآرامگاه ابدي پدران و مادران خود آويخته‌اند تا حايل دو جهان باشد. علاوه بر اينها آثار باقي مانده از آتشكده اين روستا و نيز ويژگيهاي معماري و جامعه شناسي روستا نيز قابل تعمق است.

            ابن بطوطه جهانگرد عرب در سال 727 از مسجد جامع شهر ميمه ديدن كرده است. اين جهانگرد معروف قرن هشتم هجري ضمن مسافرتهاي تاريخي خود به ايران نيز آمده و در سال 727 هجري قمري از اصفهان و توابع آن ديدن نموده، وي بازديد خود از مسجد جامع ميمه را اينگونه توصيف مي‌كند  مسافرت ما در زمين پهناوري آغاز شد كه از مضافات اصفهان بشمار مي‌رود. در اين طريق نخست به ميمه رسيديم، روستايي نيك و داراي باغهاي انگور و قنوات متعدد و مسجدي زيبا يافتيم كه نهر آبي از وسط آن جاري بود.

            در سال 789 هجري در ابتداي يورش سه ساله امير تيمور به موجب وصيت شاه شجاع در سپردن اولاد خود به او، مراسله‌اي به سلطان زين العابدين پسر شاه شجاع در اصفهان نوشت و او را به خدمت خواست.. سلطان زين العابدين به اين دعوت اعتنايي نكرد و به فرستاده تيمور هم اجازه بازگشت نداد. امير تيمور از اين حركت در غضب رفت و به قصد تنبيه سلطان زين العابدين از راه همدان،‌گلپايگان و ميمه خود را به اصفهان رسانيد تا او  را تنبيه كند. امير تيمور در خاطرات خود مي‌نويسد مردم منطقه ميمه از ورود من و لشگريانم به منطقه، به استقبال من آمدند و در منطقه‌اي بنام قرقچي گوسفندان و گاوهاي زيادي قرباني و پيش كش نمودند. اهالي اين روستا تا مسجد جامع قشون را همراهي كردند. قشون نماز را در مسجد جامع ميمه كه داراي بناي زيبا وديدني با درختاني سرسبز و نهر آبي روان بود، ادا كردند.

            امير تيمور به محض رسيدن به اصفهان گروهي از امراي خود را براي گرفتن ماليات بداخل شهر فرستاد اين جماعت در تحصيل ماليات به مردم اصفهان تعدي و ظلمهاي فراوان كردند تا اينكه مردم سر به شورش برداشتند و محصلان و گماشتگان تيموري را كشتند. تيمور براي انتقام به اصفهان حمله برد و جمعيت زيادي از اهالي شهر را گردن زد. امير تيمور بعد از قتل عام مردم اصفهان در راه بازگشت، مردم تمام قراء مسير را قتل عام و تمام اماكن را تخريب نمود. تنها محلي كه از حمله تيمور در امان ماند قريه ميمه بود كه بخاطر خوش خدمتي و استقبال از امير تيمور از دستبرد نيروهاي او سالم ماند.

            نقل قول مي‌گردد كه در زمان متواري شدن اشرف افغان بخاطر حمله نادر افشار وشكست وي از نادر در منطقه مورچه خورت[1]  گروهي از سربازان اشرف در مسير فرار خود وارد قريه ميمه شده و تمام اماكن و قنوات را تخريب و اموال اهالي را غارت مي‌كنند اين غارتگران حتي افرادي را كه در مسجد معتكف شده بودند رحم نكردند و مسجد را بر سر آنها خراب كردند. در كند و كاوي كه در سال 1354 در مسجد قديمي ( ضلع غربي گنبد ) انجام شد استخوانهاي فراواني كه بصورت دسته جمعي در زير خاك دفن شده بودند پيدا شد كه گوياي اين حقيقت بود كه احتمالاً بر اثر حمله دشمنان در روزگاران گذشته مسجد بر سر اهالي خراب شده است.

 

سبك معماري مسجد چهار ايواني

            ايوانهاي شمالي، جنوب و ساير ايوانهاي واقع در اضلاع شرق و غرب، مسجد را به شكل مسجدي چهار ايواني در آورده بود.[2] صحن مسجد كه وسعت زيادي نيز نداشت چهار ضلعي بود و در چهار جانب ايوانهايي داشت با صفه‌هايي در زواياي بالا كه مشرف به صحن بود و دو تا از اين صفه‌ها كه در زواياي جنوب شرقي و شمال شرقي قرار داشتند پنجره‌هايي داشتند كه به كوچه‌كناري مسجد باز مي‌شد از اين صفه‌ها علاوه بر استفاده‌هاي جنبي نظير مكتب‌خانه و نشيمن بعنوان ديده‌باني و اتاقهاي نگهباني نيز استفاده مي‌گرديد.

            نماي داخلي مسجد بيشتر  كارهاي آجري ساده بود كه در قسمتهاي تعميري آن گچ‌بري ساده و در بعضي قسمتها گچ‌بري تزئيني كه اكثراً آيات قرآن بود منتقوش گرديده بود. كف ايوانها از كف صحن اندكي مرتفعتر بود. داخل ديوار ايوانها گچ‌ كاري ساده و نماي خارجي آنها آجرهاي برجسته بود.

            ايوان شمالي: ايوان شمالي با همان سبك سلجوقي با اندك تغييراتي كه در گچ‌بريهاي آن در قرن نهم و دهم و يازدهم هجري بخصوص در زمان حكمراني حسن بهادر خان معروف به ازون حسن و پادشاهان صفويه داده شده بود، باقي بود.[3]

            در ايوان شمالي صفه‌اي بود با ويژگيهاي يك مكتب‌خانه كه نشان مي‌داد در اين صفه قبلاً ملاها بتدريس مي‌پرداختند ( از اين صفه خوانين نيز در مراسم تعزيه خواني براي تماشاي مراسم تعزيه استفاده مي‌كردند ).

            در گوشه‌ ايوان شمالي منبري منبت كاري وجود داشت كه مداحان و ملاها بر روي آن مي‌نشستند و به روضه‌خواني مي‌پرداختند.

ايوان جنوبي: ايوان جنوبي احتمالاً در اثر سيل و عوامل نامساعد جوي تخريب و بجاي آن ايواني ساخته شده بود كه سطح داخلي آن با تخته‌هاي چوبي تزئين گرديده بود.

( تخته‌هاي بكار رفته در اين ايوان با آيات قرآن و نقاشيهاي زيبايي تزئين و آراسته شده بود ).

ايوان شرقي: در ايوان شرقي تحولات ساختماني و تغيير و تبديل‌هايي به عمل آمده بود كه سبك معماري آن بدرستي قابل تشخيص نبود.

            درب اصلي مسجد جامع در زاويه جنوب شرقي اين ايوان واقع گرديده بود ( سر در اين قسمت مسجد داراي دو منار كوچك در بالا و تزئينات گچ‌بري بسيار زيبا در متن و دري منبت كاري شده بود ).

            گلدسته خشتي آجري مسجد نيز در زاويه شمال شرقي اين ايوان به ارتفاع 14 متر، بنا گرديده بود. در كل، اين ايوان و دو سر درب زيبا و خوش حالت مسجد كه مزين به كتيبه‌هاي خط كوفي از كاشي فيروزه‌اي و گچ‌بري زائد الوصفي بود به انضمام بناهاي جنبي از نظر ساختماني وضع مخصوص داشت كه دل هر بيننده‌اي را تسخير مي‌نمود.

                ايوان غربي: اين ايوان بصورت سايه‌باني در جلو درب ورودي به صحن زير گنبد ساخته شده بود. سبك معماري اين ايوان نيز بخاطر تغييراتي كه در ادوار مختلف داده شده بود چندان مشخص و گويا نبود ولي زيربناي اصلي آن به زمان سلجوقيان مي‌رسيد.

            قبلاً ساختمان صحن و بناهاي اطراف صحن طوري ساخته شده بود كه درب ورودي تمام حجره‌ها بطرف درب اصلي باز مي‌شد در داخل حجره‌ها واطاقها علاوه بر آثاري كه از زمانهاي پيش براي سوگواري ماه محرم جمع‌آ وري شده بود. سكوهايي براي نشستن در چهار طرف ديوارها ساخته بودند كه مردم محل در اين حجره‌ها قرآن و سواد مي‌آموختند. گويا در زمان‌هاي صفويه و قاجاريه از اين مسجد علاوه بر ادا نماز جماعت و اجراي مراسم سوگواري و روضه‌خواني بعنوان مكتب خانه نيز استفاده مي‌شده است. ملاها يكي از ديگري در آن به تدريس قرآن مجيد و همچنين كتب قديمي مي‌پرداختند ( از جمله كتبي كه در قديم جهت سواد‌آموزي توسط ملاها به دانش‌آموزان آموخته مي‌شد مي‌توان از كتب نصاب حيله المتقين -  مفاتيح الجنان -  پنجلهم و سياق ) را نام برد كه هر بار يكي از آنها به اتمام مي‌رسيد شاگرد مي‌توانست آن كتاب را كاملاً بخواند و حتي به همدرسان يا شاگردان ديگر بياموزد. احترام و اراداتي كه اهالي ميمه و دهات مجاور نسبت به اين مسجد دارند اهميت خاصي به آن بخشيده است. بطوريكه آنرا نه تنها يك مكان مقدس و خانه خدا كه مكان نماز است مي‌دانند بلكه از طرفي عقيده دارند كه اين مسجد امامزاده و شفا خانه است و حاجات دردمندان و گرفتاران را برآورده مي‌كند و از اقصا نقاط اين منطقه براي تبرك و عرض ارادات به اينجا مي‌آيند و هدايايي بعنوان تقريب به مسجد اهداء مي‌كنند.

 

محراب مسجد جامع

در طرف قبله مسجد جامع محرابي وجود دارد كه قبلاً سنگي زيبا و حجاري شده بصورت كتيبه‌اي منقور از خطوط برجسته كوفي آنرا تزئين كرده بود.[4]

            محراب و اطراف محراب مسجد قبلاً بسيار زيبا و با نقاشي،‌گچ‌بري و كاشيهاي نفيس و داراي تزئينات پيچيده و منحصر بفردي بود كه درتاريخ 551 هـ ق توسط ابوطاهر حسين بن غالي از اهالي كاشان بنا گرديده بود. در بازسازي مسجد اطراف محراب تخريب و سنگ محراب آن به موزه ايران باستان منتقل گرديد و اطراف محراب دوباره توسط
 مرحوم صدرالسلام با گچ‌بريهاي زيبا و زائد الوصفي گچ‌بري گرديد.

            مرحوم صدرالسلام آيات  قرآن را بصورت گل و بته با مهارت خاصي در اطراف محراب گچ‌بري نموده است.[5] تزئينات مزبور تمامي اطراف محراب و هلال طاقنماهاي اطراف و پشت بغلهاي هلالها و ستونهاي گرد طرفين زير گنبد وايوانها و سر در ورودي را فرا گرفته است. و از نظر گچ‌بري از كارهاي بسيار ممتاز و برجسته مساجد ايراني است. 

سر درب مسجد

مسجد جامع در قديم داراي سردر زيبا و خوش حالت و خوش طرحي مزين به كتيبه‌هاي خط كوفي از كاشي فيروزه‌اي با دو گلدسته كوچك بود كه قسمت پايين يكي از منارها ( گلدسته‌ها ) و قسمتي از سر در آن تا سال 1338 باقي بود. در سال 1338 براي ايجاد و احداث خيابان فرهنگ گلدسته و منارها وسردر مسجد تخريب و در نوسازي جديد ديگر گلدسته ساخته نشد. اصولاً سر در مسجد و ايوان شمالي و اطراف محراب بهترين قسمت تزئين شده مسجد بودند كه قسمتهايي از آنها توسط استاد ابوطاهر حسين ابن غالي طراحي و بنا گرديده بود.  

            تزئينات اين قسمتها همه گچ‌بريهاي نفيس بصورت گل و بته و خطوط ساده كوفي بود. اين تزئينات انتهاي ديوارها، زير سقف‌ها، پشت و بغلهاي هلالها و ستونهاي گرداگرد و اطراف گنبد و ايوانها را نيز فرا گرفته بود.

 

آجرهاي قديمي مسجد

            آجر واژه‌اي است بابلي و خشت نوشته‌هايي هستند كه روي آنها فرمان، منشور قانون و احكام نوشته مي‌شده است. سومريها و بابليها با گلي خميري كه پس از فرو نشستن سيل از كنار رودخانه بدست مي‌آيد آجر درست مي‌كردند.

            نخستين آجر همزمان با پيدايش آتش اختراع شد. اقوام بين النهرين با مشاهده فرو ريختن گل ديواره كوره‌هاي آتش، پي به خاصيت آجر بردند. ايرانيان نيز خيلي زود به پختن آجر و مصرف آن بويژه از دوره ساسانيان پي‌بردند. در منطقه ميمه نمونه آجرهاي دوره ساساني به ابعاد 7 ×44×44 در مسجد جامع و محل باغات شمالي شهر ميمه يافت شده كه به شكل نرده مفروش شده‌اند.

            اين آجرها همان آجرهاي آتشكده ساساني هستند كه در روي پي‌هاي بناي مسجد جامع بكار رفته‌اند. معمولاً در بين مصالح ساختماني بعد از خشت، عنصري كه از همان ابتداي آغاز تمدن و آباداني در اين منطقه تهيه و مورد استفاده قرار گرفته، آجر بوده است. بطوريكه در بناي خيلي قديمي مسجد جامع آجرهايي به ابعاد مختلف از دورانهاي مختلف كشف شده است.[6]

 

درخت كهنسال مسجد جامع

            در زمان امامت و لايتعهدي  علي ابن موسي الرضا ( ع ) در داخل مسجد جامع ميمه در كنار مادي قنات رويه و در مقابل درهاي ورودي غربي وجنوبي مسجد نهال زبان گنجشكي كاشته شد.[7]

            اين نهال طي ساليان طولاني عمر خود بر اثر رشد و نمو درختي تنومند و زيبا گرديد كه سطح وسيعي از محوطه مسجد را زير سايه خود داشت.

            اين درخت كهنسال‌ترين درخت در منطقه ميمه و يكي از درختان كهنسال استان اصفهان بود كه با زيبايي زائدالوصف خود عامل تزئين و زيبايي مسجد و مورد تقديس و احترام اهالي شهر ميمه و روستاهاي اطراف گرديده بود. اعتقاد و احترام مردم منطقه و كاروانان به اين درخت به حدي بود كه در قديم وقتي كسي بيمار مي‌شد مقداري از پوست درخت را مي‌كندند و آنرا در دستمال مي‌پيچيدند و بر بازوي بيمار مي‌بستند تا شفاء يابد كه اكثراً مفيد واقع مي‌گرديد.

            بعد از پيروزي انقلاب اسلامي د رسال 1359 تعدادي از جوانان ناآگاه از تمدن و مليت ايراني و اسلامي به خاطر خود باختگي و روشنفكرنمايي جاهلانه خود، كار را به آنجا رساندند كه به آثار طبيعي ملي و آثار تاريخي مردم اين منطقه تجاوز نموده و ايمان و اعتقاد مردم را نسبت به اين درخت به تمسخر گرفته و آنرا بريدند و براي هميشه ريشه كن كردند به اين ترتيب ديگر فقط در تاريخ اين شهر بايد خواند داستان درخت سايه بخش و مقدس مسجد جامع را، آنهم درختي كه خود يك شاهنامه و يك تاريخ زنده بود و سند يك ملت عريق چند هزار ساله و گوياي زنده حوادث عبرت بار تاريخ طولاني نياكان ساكن اين منطقه، به قول سعدي:

 

برومند باد آن همايون درخت                  كه در سايه آن توان برد رخت

 

اشاره به اين درخت تنها براي اهميت تاريخي و سابقه فرهنگي يا به خاطر ارزشهاي اكولوژيكي آن، در منطقه‌اي كه 7 يا 8 ماه باران ندارد و نمي‌توان سرنوشت درخت را در اختيار پيچ و مهره بي جسم و جان گذاشت،  نيست، بلكه مقصود اين است كه اين درخت مورد تقديس اهالي و يادي از حضرت علي ابن موسي الرضا ( ع ) و ياران و خاندان بزرگوار او بود. اين درخت در ايمان و اعتقادات مذهبي مردم محل جاي ويژه‌ و ارزشمندي داشت كه با محو آن هيچ چيز ديگري نمي‌تواند جاي خالي آنرا بگيرد.

 

درب چوبي مسجد

            درب چوبي اصلي مسجد كه به دالان حوضخانه مسجد و راهرو مسجد آخوندها و صحن مسجد منتهي مي‌شد از جنس چوب گردو بود كه بر روي دو لنگه در مي‌چرخيد. روي در قسمتهايي برجسته با خطوط فارسي كوفي و عربي با آيات قرآن و اشعار فارسي حكاكي شده بود. در گوشه‌هاي در و متن در نيز املاك و قفي مسجد از جمله زمينها و باغات وقفي مسجد در روستاي زيادآباد حكاكي گرديده بود. تاريخ ساخت در به سال سوم هجري مي‌رسيد. ( سالي كه سنگ محراب حجاري و در محراب نصب گرديد. )

            در بالاي اين در دو تكه زنجير بزرگ آويزان بود كه مردم براي گرفتن حاجات خود، خود را به زنجير آويزان يا زنجير را در بغل مي‌گرفتند و حاجات خود را از خداوند طلب مي‌كردند. اين درب چوبي حال در انبار مسجد بوسيله خادم پير و مهربان مسجد شيخ بلال خادم نگهداري مي‌شود.

            اين درب از آثار باستاني نفيس در اين منطقه است كه تاكنون از انهدام و دستبرد سودجويان در امان مانده است. جا دارد در داخل مسجد جامع، غرفه‌اي ايجاد و از اين در نگهداري شود.

 

گنبد مسجد جامع

            معروف است كه درعهد باستان، اين مسجد آتشكده‌اي بوده كه بعد از ظهور اسلام در زمان صفويه طرح تبديل آن به مسجد جامع با پيروي مقدماتي از مسجد جامع زواره و اردستان در دستور كار قرار گرفت.[8]

همانطور كه قبلاً توضيح داده شد مسجد اوليه بعد از معبد به پيروزي از مساجد كوشك مانند زواره و اردستان بصورت كوشك مانند ساخته شد. مساجد كوشك  

مانند داراي چهار رواق ( صفه ) هستند كه گنبدي بلند روي چهار صفه سوار مي‌گردد. مسجد جامع ميمه نيز در ابتداي ساخت به صورت كوشكي ساخته مي‌شود تا اينكه بعد از حمله اشراف افغان به اين منطقه قسمتهاي وسيعي از ساختمان مسجد تخريب مي‌گردد و فقط از چهار صفه دو صفه شرقي باقي مي‌ماند كه در زمان صفويه مجدداً مسجد به سبك چهار ايواني بازسازي مي‌گردد. در عهد صفويه مرحوم استاد غلامحسين سهي و پسرش با كمك مرحوم استاد باقر ميمه‌اي گنبدي به سبك گنبدهاي صفويه بر روي چهار ستون باقي مانده از آتشكده قديمي و دو صفه مسجد كوشكي قبلي بنا مي‌كنند.[9]

در زمان قاجاريه با پيگيري و نظارت مرحوم ميرزا با صفا گنبد جديد پيازي ( اناري ) شكل فعلي بر روي گنبد قديمي ساخته مي‌شود. در سال 1337 با نظارت و پيگيري مرحوم حاج ناصر گرانمايه و همكاري اهالي بخصوص مرحوم حمزه محمد صادق زارع و مرحوم حاج محمد صادق معينيان گنبد بزرگ بيروني براي اولين بار كاشي مي‌گردد. كاشي كاري اوليه گنبد با آجرهاي لعابدار آبي روكش دار با اشكال سليمي دهن اژدري متقارن و گلي و بته‌هاي ظريف كه در ميمه توسط استاد حسن كاشي پز  و در اصفهان توسط استاد حسين اصفهانيان پخته مي‌شد كاشي كاري گرديد.[10] داخل گنبد در سال 1276 هجري قمري گچ‌بري و نقاشي گرديد. گچ‌بري فعلي زير گنبد و اطراف محراب را مرحوم صدرالسلام شهيدي با آيات قرآن كه با مهارت زائد الوصفي بصورت گُل و بوته و اشكال هندسي در آمده است گچ‌بري كرده است.

            نقاشي‌هاي زير گنبد نيز در سال 1361 هـ ق توسط مرحوم استاد حاج عباسعلي اسگري-   مرحوم استاد حاج نجف قلي اشتري و مرحوم استاد حسن توكل با طراحي و راهنمايي مرحوم حبيب باصري ترسيم گرديد.

            در حال حاضر گنبد جامع گنبدي دوپوش است پوش داخلي غالباً مدور و پوش خارجي مدور مخروطي است. فلسفه دوپوش بودن گنبد به اين دليل است كه احتمالاً براي جلوگيري از نفوذ رطوبت برف و باران به قشر داخلي بنا، پوش ديگري با فاصله مناسب در بالاي پوش اول ايجاد كرده‌اند. علاوه بر اين منظورهاي تزئيني و زيبايي خواهي نيز در ايجاد پوش دوم مؤثر بوده است. زيرا ايجاد پوش دوم عظمت بيشتري به بنا داده و عظمت خود، از عوامل مهم زيبايي است. زيرا ايجاد پوش دوم باعث گرديده كه خطوط منحني گنبد نرم و مطبوع گرديده و از يك طرف مانند عمودي، نظر را به بالا مي‌كشد و از طرف ديگر مانند خطوط افقي آرامش مي‌بخشد. گنبدهاي دوپوش خطوط را تقويت مي‌كند و به بيننده لذت بيشتري مي‌بخشد. ضمناً پوش خارجي گنبد مسجد جامع سطح مناسبي براي هنرنمايي استادان آجركار، كاشي‌كار و خطوط بنايي ايجاد كرده كه عناصر تزئيني چوم مشبك و اسليمي‌ها و گل و بته‌ها را بهتر القاء مي‌كند و بهترين زمينه را براي تزئين نقوش وخطوط و ساير هزينه‌هاي تزئيني فراهم و جلوه‌گر مي‌نمايد و در معرض ديد بينندگان مي‌گذارد.

 

سوابق تاريخي مسجد جامع

  براساس آثار بدست آمده از حفاريهاي اطراف مسجد جامع و سوابق تاريخي شهر ميمه و آثاري كه از قبرستان زردشتيان بجاي مانده چنين استنباط مي‌گردد كه مسجد جامع قبلاً عبادتگاه و معبد زردشتيان بوده، به همين دليل بعضي عقيده دارند كه مسجد جامع يكي از هزار عبادتگاهي است كه در زمان حضرت ابراهيم ( ع ) ساخته شده است.

            چهار ستون زير گنبد مسجد جامع از خشتها و آجرهاي ضخيمي است كه بوسيله ملاط رس و قطعات ني ‌بيكديگر متصل شده‌اند. خشتهاي چهارستون از لحاظ اندازه بسيار قابل توجه است و در كمتر آثار باستاني خشت خام بدين بزرگي ديده مي‌شود.[11]

            اعم از اينكه ما تاريخ اصل اين معبد را از دوره هخامنشي بدانيم يا دوره ساساني يا بازسازي آنرا از دوره ساساني بپنداريم اطلاعات ما را درباره اين معبد حداقل تا  15 قرن قبل از اين پيش مي‌برد و نشان مي‌دهد كه اين بنا در روزگاران قديم بناي مخصوص و جالبي بوده كه مراسم مذهبي در آن برگزار مي‌شده است.[12]

            شهر ميمه بنابر قولي مانند شهرهاي اردستان و زواره در زمان انوشيروان[13] آباد بوده است در شهر ميمه مانند شهرهاي زواره و اردستان در زمان ياقوت خرابه‌هايي از بناهاي عهد ساساني موجود بوده كه تماماً محو گرديده است. در عهد سلجوقيان نيز منطقه ميمه مانند دو منطقه اردستان و زواره منطقه‌اي ثروتمند گرديده و ابنيه مهمي از آن دوره در اين محل بنا شده است. در حال حاضر شهرهاي اردستان و زاوره داراي قديمي‌ترين مساجد كوشك مانند مي‌باشند كه در زمان سلجوقيان تبديل به مساجد چهار ايواني گرديده است. شهر ميمه نيز مسجدي دقيقاً مشابه مساجد جامع اين دو شهر دارد. شباهات و توازون عجيبي كه در مقدرات اين سه شهر مشاهده مي‌شود ( منحصر و محدود به تاريخ عمومي سه شهر مذكور است ).

            مساجد شهرهاي زواره و اردستان در سالهاي 553 تا 555 هجري از حالت كوشك به چهارايواني تغيير بنا داده شده‌اند ( اين مبناهاي تاريخي مي‌تواند مبناي تاريخي بر تغيير ساختمان مسجد جامع شهر ميمه از كوشك به چهار ايواني باشد ).

            به همين دليل احتمال داده مي‌شود مسجد جامع شهر ميمه نيز همزمان با مساجد جامع شهرهاي زواره و اردستان از حالت كوشك مانند به سبك معماري سلجوقيان ( مساجد چهار ايواني ) تغيير بنا داده باشد.

            احتمالاً مسجد چهار ايواني ميمه مشتمل بر شبستان چهارگوش خوش طرحي بوده كه گنبد شيواي آجري بر فراز آن استوار و درجلوي شبستان ايوان بزرگي بنا شده بود و در دو جانب، شبستان بزرگ شبستانهاي كوچكتر با رواقهاي كوچكتر قرار داشته. از آثار و قرائن چنين بر مي‌آيد كه در قرن سوم هجري بناي اوليه آتشكده تبديل به مسجد مي‌گردد. اين بنا ابتدا بصورت مساجد كوشك مانند ساخته مي‌شود تا اينكه در قرن 6 هجري براي احداث ايوانها و شبستانها و قسمتهاي متصل به آن، وضع مسجد اوليه را دگرگون ساخته و آنچه را از آن مانع احداث و تجديد بناي معظم مورد نظر بوده از ميان برداشتند و سپس مسجد چهار ايواني را بنا نهاده‌اند.

            در اثر گذشت زمان بر اثر عوامل جوي و عدم رسيدگي و تعميراتي نامناسب در بعضي از قسمتهاي مسجد باعث برهم زدگي توازون معماري سنتي آن مي‌شده است. براي مثال ايوانهاي جنوبي و شرقي كه در دوره دوم عهد سلجوقيان احداث شده بود تخريب و بجاي آنها ايوانهاي جديد با چوب و تخته احداث مي‌گردد. تنها ايوان شمالي با همان سبك سلجوقي با همان حالت گچ‌بري باقي مي‌ماند كه در زمانهاي صفويه و قاجاريه مرمت و تعمير دوباره مي‌شود.

            در عمليات حفاري كه در سال 1336 زير نظر دكتر مهيار در غرب مسجد انجام گرديد در عمق يك متري، ابتدا آجرهاي سنگ فرش و كاشيهاي مقرنس صفويه كشف گرديد در ادامه حفاري در اعماق 2 تا 5/2 متري يك محراب بسيار زيبا با گچ‌بري زيبا مربوط به زمان سلجوقيان كشف و در اعماق 3 تا 5/3 متري خشتهاي بسيار بزرگ گبري پيدا شد اين آثار نشان مي‌دهد كه اين مكان در ابتداء آتشكده و معبد زردشتيان بوده كه بعد از مسلمان شدن اهالي تبديل به مسجد شده و در زمان سلجوقيان با سبك معماري آن دوره بازسازي گرديده و در زمان صفويه تعميراتي جهت مرمت آن انجام گرفته است. 

عقايد ديني و مذهبي اهالي در مورد مسجد جامع

همانطوريكه در شرح حال سيد صالحه خاتون ( ع ) آورده شد. سه تن از شاهزادگان همراه سيد صالحه خاتون ( ع ) پس از فوت وي مخفيانه به قريه ميمه مي‌آيند. بعضي از ريش سفيدان و بزرگان شهرميمه عقيده دارند كه اين سه بزرگوار از طايفه بني‌هاشم بوده كه بعد از فوت سيد صالحه خاتون ( ع ) از روستاي اذان به ميمه آمده و مدتي بصورت ناشناس در اين منطقه زندگي تا اينكه توسط منافقين شناسايي و به سربازان مامون كه در پي دستگير ياران
امام رضا ( ع ) بودند اطلاع داده مي‌شود اين بزرگواران پس از شناسايي توسط مامورين، بناچار به مسجد جامع رفته و در اين محل معتكف مي‌شوند.

            بعضي از پيران و سالخوردگان نيز عقيده دارند كه، زماني كه امام رضا ( ع ) امام هشتم شيعيان جهان به ولايتعهدي مامون برگزيده شدند تعدادي از خاندان بني‌هاشم  و امامزادگان از جمله شاهزاده جهانرخ و تعدادي از كودكان و زنان از مدينه به طوس شتافتند تا به خدمت علي ابن موسي الرضا ( ع ) رسيده و تبريك و تهنيت عرض كنند.

            در مسير حركت اين كاروان تعداد زيادي از دوستداران اهلبيت نيز به خيل آنها پيوستند به نحوي كه بصورت لشگري 12هزار نفري در آمدند. موقعيكه كاروان به شيراز رسيدند بين آنها و سربازان مامون جنگي درگرفت كه به پيروزي ياران امام انجاميد. لذا طرفداران مامون با خدعه و نيرنگ اعلام نمودند كه حضرت رضا ( ع ) فوت نموده است.

            بني هاشميان و همراهان با شنيدن اين خبر متفرق شدند تعدادي از آنها به منطقه قم و روستاهاي تابعه آن ( نراق، وركان و جوشقان ) آمدند. ماموران مامون در تعقيب آنها به منطقه آمدند و به آنها يورش بردند. اين بزرگواران بناچار آواره بيابانها و دهات شدند، تعدادي از زنان و كودكان اين كاروان به سمت كاشان وروستاهاي مجاور آن از جمله ( سه تن به منطقه ميمه ) آمدند.[14]

            با وارد شدن اين عزيزان به قريه ميمه، مردم اين بزرگواران را عزيز داشتند و از آنها پذيرايي كردند، تا اينكه سربازان مامون در تعقيب آنها به قريه ميمه مي‌رسند. با وارد شدن سربازان مامون به قريه ميمه سه بزرگوار به مسجد جامع كه مكان مقدسي بود پناه برده و در آن معتكف مي‌شوند.

            مسجد توسط معاندين محاصره و سربازان خدانشناس مامون حريم مقدس مسجد را شكسته و براي دستگيري اين عزيزان وارد مسجد مي‌شوند. به امر خداوند هر سه تن از ديد معاندين غايب مي‌گردند.[15]

            مرحوم صدرالسلام شهيدي در حاشيه كتاب اسر از الشهاده نوشته است. زماني كه سربازان مامون براي دستگيري اين عزيزان وارد مسجد مي‌شوند يكي از اين بزرگواران كه از دو تن ديگر بزرگتر بود بنام محمد در نزديكي محراب مشغول عبادت بود و دو تن ديگر بنامهاي ابراهيم و زبيد خاتون در صحن مسجد 46 قدم به درب قلعه قديمي، 3 قدم به مظهر قنات رويه و 12 قدم به محراب مانده مشغول عبادت بودند كه به امر خداوند از ديد دشمنان مخفي و غايب مي‌گردند.

            بعدها براي يادبود اين بزرگواران در محل اختفاء آنها درخت زبان گنجشكي بعنوان سمبلي كه در پناهگاه آن دو تن از بزرگواران بني‌هاشم غايب شده‌اند فرو نشانده شد تا معصوميت آنها را به نسلهاي آينده كشانده و از اين طريق محل دفن يا اختفاء آنها كم نشود و از روي سال درخت بتوان پي به زمان تقريب و غايب شدن اين عزيزان برد. عده‌اي از اهالي بر اين باورند كه اين مكان محل اختفاء اين سه بزرگوار بني‌‌هاشم است به همين دليل اين مكان را امامزاده مي‌دانند.[16]

            شايد به همين دليل بعضي از اهالي عقيده دارند كه اين مسجد يكي از هزار عبادتگاهي است كه بدستور حضرت ابراهيم ( ع ) ساخته شده است. شايد هم به اين علت باشد كه اكثر اهالي هنگام سوگند خوردن با اشاره به مسجد مي‌گويند به اين حضرت ابراهيم سوگند.

            به نظر مي‌رسد كه نام ابراهيم از نوادگان بني‌هاشم با نام حضرت ابراهيم پيامبر ( ع ) يكسان گرفته شده است. زيرا
از نقطه نظر تاريخي و مذهبي گستره
نفوذ مذهبي و سياسي حضرت ابراهيم ( ع ) هيچگاه به نقاط مركزي ايران ( اصولاً
ايران فعلي ) كشانده نشد و تنها مذهبي كه توانست گستره خود را به ايران بكشاند.
مذهب اسلام بود. علاوه بر آن
دين حنيف ابراهيم ( ع ) آنچنان فراگير نبوده است و بعد از وي ( اخلاف وي ) دين
حنيف را به صور گوناگون منتشر
 و گسترش داده‌اند. البته زير ساخت قديمي مسجد فعلي مشابه ساختمانهاي قديمي
آتشكده زردشتيان است  اين تشابه را سواي از گنبد مي‌‌توان هم اكنون نيز در
 مقايسه با آتشكده‌هاي موجود در يزد،
 تبريز و آتشكده‌هاي متروكه در
دامنه‌هاي جنوبي كوههاي البرز ( شمال تهران ) بدست آورد. ضمناً  مصالح بكار رفته
 در قسمتي از مسجد معروف به ( مسجد جرّه ) يا مسجد زير زميني قديمي كه در
جنوب مسجد فعلي بود را مي‌توان هم اكنون با كاويدن در قسمت غربي مسجد فعلي
 با مصالح بكار رفته در آتشكده‌هاي
 مذكور مقايسه نمود. پس در صورتي كه دين زردشت را همان دين حنيف حضرت ابراهيم ( ع ) بدانيم كه بخاطر نسوزاندن
آتش آن حضرت را، آتش مورد تقدس
 قرار گرفته و در طي زمان تغيير و تحولاتي
 يافته تا اينكه با ظهور پيامبر زردشتيان
دوباره رونق مجدد يافته و از نو پويا
گرديده، مي‌توان تا حدودي اين ادعا را كه
 اين مسجد يكي از عبادتگاههايي بوده
كه در زمان حضرت ابراهيم ( ع ) ساخته
شده پذيرفت. ولي بيشتر به نظر مي‌رسد
 كه ابراهيم نامي است از يكي از بزرگان
 طايفه بني‌هاشم كه در زمان ولايتعهدي
علي ابن موسي‌الرضا ( ع ) يا در
 زمان حكومتهاي غاصب خلفاي بني‌عباس
 از غرب به شرق مهاجرت نموده است و در
اين مكان دفن يا در اين مكان از ديد
معاندين غايب گرديده است و به همين دليل
 اين مكان را حضرت ابراهيم خطاب مي‌كنند.

در دوران حكومت ستم شاهي پهلوي
مسجد جامع نيز مانند مردم اين شهر در
انزواء كامل قرار داشت  و روز به روز بر
 ويراني اين مكان مقدس افزوده مي‌شد
 بطوري كه مردم مومن و دوستداران
اماكن مقدسه به اين موضوع توجه كرده
 و در صدد علاج برآمدند و در سال
 1348 تعدادي از اهالي نامه‌اي در
 مورد رسيدگي به وضع مسجد جامع در
روزنامه اطلاعات ( روز سه شنبه 31 تيرماه
 1348 شماره 3054 ) چاپ نموده‌اند كه
 بعنوان يك سند ذكر مي‌گردد.

« عده‌اي از اهالي شهر ميمه
 بدفتر نمايندگي روزنامه اطلاعات
مراجعه كردند و اظهار داشتند مسجد جامع
 كه يكي از آثار باستاني مقدس اين
شهر مي‌باشد رو به خرابي مي‌رود و
 تاكنون اقدامي براي مرمت آن به عمل نيامده است.»

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به
 يمن بركت انقلاب اسلامي اگر چه
درخت زيبا و تنها آثار و افتخار تاريخي اين شهر بريده شد ولي ساختمان مسجد بازسازي
 و مرمت شده و از ويراني و تخريب
حفظ گرديده است. با توجه به قدمت و
اهميت اين مكان جا دارد كه مسئولين فرهنگي ذيربط بيش از پيش در حفظ و ترميم
آن بكوشند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



1 -  بعضي عقيده دارند كه لشگر افغانها در عقب‌نشيني از دامغان وارد اين منطقه شده‌اند.

2 مسجد جامع چهار ايواني ميمه در رديف مساجد قديمي استان بود كه سبك ساختمان آن از نظر معماران و باستانشناسان بسيار جالب و با ارزش توصيف گرديده است. با شروع قرن ششم هجري بطوريكه در مساجد سلجوقي اصفهان مشهود است مساجد نمونه ايراني بصورت مساجد چهار ايواني بوده است. يكي از مساجد چهار ايواني كه در حال حاضر پابرجاست مسجد نائين است كه در زمان سلجوقبان احداث گرديده و سبك معماري آن بسيار شبيه مسجد چهار ايواني قديمي شهر ميمه است.

1 -  گچ‌بريهاي اين ايوان شامل آيات قرآن، اشعار شعراي مسلمان بخصوص محتشم كاشاني و اشكال بته و گلي و اسليمي و ساير اشكال مرسوم در زمانهاي ياد شده در بالا بود.

1 -  عده‌اي از اهالي سنگ محراب را به زماني نسبت مي‌دهند كه حضرت ابراهيم خليل ( ع ) آنرا جهت ساخت مسجد و هدايت مردم دستور حجاري و نصب داده است. در تحقيق از موزه ايران باستان تاريخ حجاري سنگ را سال سوم هجري اعلام نموده‌اند.

 

1 -  اطراف محراب مسجد جامع در سال 1276 هجري يعني حدود 149 سال پيش گچ‌بري ونقاشي گرديده است.

 

1 -  در دوره‌هاي پيشين آجر بيشتر بصورت چهارگوش با ابعاد مختلف و اصولاً بدون استاندارد بصورت خام تهيه و مصرف مي‌شد ولي از دوره كلدانيان پختن آجر به روشي كه اكنون مرسوم است رايج گرديد.

2 -  بعضي از اهالي عقيده دارند كه درخت زبان گنجشك در زمان حفاري و احداث قنات رويه كه قبلاً از داخل مسجد مي‌گذشت براي زيبايي و سايباني كاشته شده بود. تا اينكه در زمان وليعهدي امام رضا (ع)  وقتي بني‌هاشم از مدينه به ايران آمدند و مورد حمله سربازان مامون قرار گرفتند. تعدادي از بني‌هاشم آواره بيابانها شدند سه تن از اين بزرگواران كه نوجواناني كم سن و سال بودند به ميمه آمده و در مسجد پناه مي‌گيرند. دشمنان در تعقيب آنها وارد مسجد مي‌شوند كه آنها را دستگير كنند كه با قدرت الهي اين بزرگواران از ديد دشمنان غايب مي‌گردند عده‌اي از اهالي عقيده دارند كه آنزمان درخت زبان گنجشك مسجد وجود داشته و اين بزرگواران در درخت غايب مي‌شوند. عده‌اي از اهالي نيز عقيده دارند كه اين درخت بعدها به عنوان يادبود اين بزرگواران در محلي كه آنها غايب شده بودند كاشته شده است به هر صورت عمر درخت به زمان امامت حضرت علي ابن موسي الرضا ( ع ) مي‌رسيد.

1 -  بيشتر محققيني كه به ديدن مسجد جامع اين شهر توفيق يافته‌اند تاريخ ساختمان اين بنا را قبل از اسلام مي‌دانند و عقيده دارند اين بنا قبلاً آتشكده بوده است. ايرانيان پس از آنكه به آيين اسلام گرويدند شروع به ساختن مساجد كردند چون طرز ساختمان معابد عربي خيلي ساده بود و اين امر با ذوق و سليقه ايرانيان سازش نداشت بناچار مسجد اسلامي اوليه به سبك بئاهاي دوره ساساني برپا شد و از همان روشي كه در ساختن ستونها و بناي طاق در آتشكده معمول بود در بناي مساجد اسلامي پيروي كردند و مساجد اوليه را در جايگاه معبد زردشتيان بنا نهادند.

1-  بعضي از اهالي عقيده دارند كه استاد غلامحسين سهي يكي از سازندگان گنبد حرم حضرت علي ( ع ) در نجف اشرف بوده لذا بعد از مراجعت از نجف گنبد مسجد جامع ميمه را به سبك گنبد نجف اشرف مي‌سازد.

2 -  استاد حسن كاشي‌پز علم تهيه و پختن كاشي را از قم آموخته بود و اكثر كاشي‌هاي وي دست ساخت با نقشه‌هاي ساده بود كه در رديفهاي پايين گنبد نصب گرديد رديفهاي بالاي گنبد كه گل و بته و اسليمي و آيات قرآني بود تماماً توسط استاد حسن اصفهانيان ساخته و نقاشي گرديد.

1-  در عمليات حفاري كه در سال 1336 در غرب مسجد جامع انجام گرفت در عمق 3 تا 5/3 متري خشتهاي بسيار بزرگ ( معروف به خشتهاي گبري ) به ابعاد، طول و عرض 40 سانتيمتر  و قطر 12 سانتيمتر پيدا شد. ( از اين نمونه خشتها در تپه‌هاي سيلك كاشان ديده مي‌شود ).

2 -  همانطوريكه قبلاً ذكر شد پيش از آنكه مسجد بصورت يك ساختمان اسلامي درآيد مكان مقدسي بوده كه زردشتيان آنرا بعنوان آتشكده بكار مي‌بردند ودركنار آن مردگان خود را مي‌گذاشتند مكان نگهداري مردگان سردابه‌هايي محصور شده بدون سقف بود. مردها را در اين سردابه‌ها مي‌گذاشتند و خود از دور مشغول نماز و دعا مي‌شدند تا اينكه جسدها فاسد شوند و توسط لاشخورها و كلاغها و ساير پرندگان گوشت خوار خورده شوند. در حفاريهايي كه در سال 1354 در غرب مسجد جامع انجام شد حفره‌هايي نمايان گرديد كه پر بود از استخوانهاي انسانهايي كه قبلاً در اين محل ريخته شده بودند اين شواهد بهترين دليل بر وجود سردابه‌هاي محل نگهداري مردگان در زمانهاي قديم است.

در شهر يزد هنوز نيز محلهايي وجود دارد كه از همه طرف محصور ولي بدون سقف ساخته شده‌اند كه مردها را در اين محلها گذاشته و از دور براي آمرزش آنها دست به دعا بر مي‌دارند تا كلاغها جمع شده و آنها را بخورند. اگر يكي از كلاغها اول چشم راست را درآورد علامت آنست كه آنشخص از صلحا بوده و آمرزيده شد لذا اجماع مشغول عيش و شادي مي‌شوند. اما اگر كلاغ بطرف چشم چپ ميت برود علامت گناهكاري او است كه همه محزون و غميگن  شده و خيرات و نذرها مي‌دهند كه مرده آمرزيده شود و گناهانش بخشيده شود. ( نقل قول از كتاب مسافرت به ايران يا خاطرات سفر به ايران تاليف محزونيه )

1 -  انوشيروان بنيانگذار سلسله ساساني در يكي از دو شهر اردستان يا زواره بدنيا آمده است.

1-  اسامي اين سه تن را اهالي ابراهيم، محمد، معصومه يا زبيده خاتون مي‌دانند.

2 -  بعضي از اهالي عقيده دارند كه اين سه بزرگوار توسط سربازان مامون در اين مكان شهيد مي‌شوند و جنازه‌هاي آنها توسط اهالي در اين مكان دفن مي‌گردند.

3 -  عده‌اي از اهالي عقيده دارند كه كودكي كه به نام ابراهيم ما بين اين سه تن بوده از نوادگان امام موسي كاظم ( ع ) بوده و نسبت خويشاوندي با امام رضا ( ع ) داشته است.

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۱۳ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

این مطالب از دوست عزیز امیراقاست.البته صحت تمامی مطالب موردتایید بنده نیست .بلاخره هرکس از دید و منظر خود می نویسد و کمتر به اصل تعهد مقید است . این مطالب از وبلاگ حسن رباطی هاست صدالبته کار امیراقا قابل تحسین است و ما مشوق ایشان درادامه این راه هستیم .

 

چند شعر حسن رباطی

 شعر قشنگی است و من را یاد خامه گلنار قالی وقیچی کردن رج قالی می اندازد.

غروبی بود که رفتم ده مون

بدیدم شهربانو زیر خیمه

بگفتم شهربانو گفت و جونم

بگفتم بوسه میخوام گفت لبونم

بگفتم جای بوسه درکجایه

بگفتا ........... بلورم.

اگه نظر دادین که دادین اگر ندادین هم ندادین

*******

شعری دیگر

الا باقر بسا خواری کشیدی

به قد و قامت پیری رسیدی

ندادند قوم و خویشا زن به باقر

الهی دست من بشکسته میشد

ز دستمال باقر بسته میشد

که مردم بوده ونبوده میگن

که کاشکی این حکایت راست و می شد.

این شعر را خانم افسر یاوری در دوران جوانی سروده و قضیه از انجا اب میخورد

که افسر عاشق باقرنفتی بوده وچون باقر کچل بوده قوم وخویشای باقر دختر بهش نمیدادند و مردم میگفتند که باقرمیخواهد به خواستگاری افسر برود وافسر هم دوست داشته این اتفاق بیفتد.

 

 چندتا دوبیتی حسن رباطی 

1)به کوچیکی پسندت کردم ای یار

کوتاه بودی بلندت کردم ای یار

تُرُش بودی مثال سرکه هفت سال

به شیرینیِ قندت کردم ای یار

 

2)الف بودم به عشقت دال گشتم

شکر بودم چو زهر مار گشتم

گلی بودم میان تازه گلها

به دست یار فِتادم خار گشتم

 

3)نگارینم نشسته بر لب جو

گلی که اب میاره میکنه بو

گلی که اب میاره بو نداره

خودم گل می شم و یارم کنه بو

داستان اين شعر مربوط به پسری به نام حسينا است که عاشق دختری بوده و برادرهای دختر با ازدواج انها مخالف بوده و يک روز وقتی حسينا را با خواهرشان می بينند خواهرشان را کتک ميزنند و حسابی صورتش را کبود می کنند و اين هم ادامه کار به صورت شعراست که حسينا ميپرسه دست کثيف چه کسی روی گونه و صورت تو نشسته و اين طور سياهش کرده

مگس بر هَنگِ مين دُر نشسته

لب ودندون ماهت کی شکسته

دختر جواب ميدهد:

به خواب بودم خواب اشفته ديدم

به بيداری حسينا رو نديدم

دو دست برهم زدم از خواب پريدم

لب بالا و پائين را گزيدم

حسينا ميپرسه قبول دارم لب پائين را گاز گرفتی ولی بالايی را چی ميگی:

لب پائين به گفتارت قبولم

لب بالا بِگَز تا من ببينم

دختر ديگه جوابی نداشته و ميزند زير گريه و ميگه:

حسينا کن جدائی ،کن جدائی

که من شاهزاده و تو بچه گدايی

حسينا در جواب ميگه:

من ازبچه گدايی خود قبولم

ندانستم تو تحفه مال کجايی

بعد حسينا تصميم ميگيرد برود سر ييلاق و با برادرهای دختر صحبت کند که زن داداش های دختر به حسينا ميگويند:

حسينا گله بر دُم است و بگريز

پنير و ماست فراوان است و بگريز

دوتا شمشير به خون الوده کردند

برای کشتن تو هست و بُگريز

اما دوتا برادر دختر اين چنين ميگويند:

حسينا گله بر دم است و بنشين

پنير و ماست فراوان است و بنشين

دو تا قوچ سياه سالار گله

برای کشتن تو هست بنشين

وحسينا تصميم ميگيرد با دختر فرار کند و بعداز اين که فرار ميکنند

دو تا برادردختر انها را پيدا کرده ودوتای انها را می کشند و از خون انها درخت کاج و سرو می رويد و دو تا برادر دختر نيز تبديل به تيغِ تِنگِس می شوند

 

مراسم عروسی در حسن رباط :

ما از اونجایی شروع میکنیم که یه پسر عاشق یه دختر شده باشه. سیکل کار به این صورتِ که در قدم اول باید به گوش خانواده ی طرف بروسونه که خاطرخواه دختر جونشون شده وبعد از هماهنگی های لازم به خانواده گل پسر اجازه ی خواستگاری داده میشه،اونا هم خیلی محترمانه با گل وشیرینی میرن دست بوس عروس خانوم وخانواده ی محترم. بعد از چانه زنی های شب خواستگاری دوحالت پیش میاد،یا نه ویا بله.
نه که خب تکلیفش مشخصه واما بله. بعد از گرفتن بله اقای داماد به همراه ایل وطایفه به طور رسمی میرن برای بله برون وشیرینی خورون. خسته شدید،این تازه اولشه،اشکش مونده. یه شب هم خانواده ها جمع میشن برای مشخص کردن میزان مهریه.که خوشبختانه مهریه زیاد سنگین نیست و شیر بها واز این مِزه ها نداریم.الهی شکر.

وقتی که قضیه ی مهربرون حل شد قرار عقد گذاشته یشه.مراسم عقد کنون به این صورته که چند تن از زنهای فامیل داماد اهالی روستا را برای مراسم خُندِه(دعوت)میکنندوعاقد نیز(که عموماًحاج اکبری است)برای شب عقد ok میشود.با اغاز میهمانی از حضار پذیرایی به عمل می ایدوسپس عاقد شروع میکند به خواندن خطبه ی عقد ووقتی که برای سومین بار خطبه را خواند همزمان با بله گفتن عروس خانوم کِل زدن زنان شروع میشود و پس از کمی رقص وخوشحالی اهدای هدایا اغاز میشود.دایی عروس،خاله ی داماد،عموو....تک تک هدایای خود را همراه با عرض تبریک به شاخه شمشاد و عروس خانوم تقدیم میکنند. پس از پایان شب عقد رفت وامدهای دو خانواده شروع میشود.در فاصلهی زمانی بین عقد وعروسی (که بین 6ماه تا یک سال است)اسبا ب واثاثیه ی ومنزل و... برای زوج جوان فراهم میشود تا زندگی مشترک خود را به دور از دغدغه اغاز کنند.بنا به رسم بیشتر جَهاز را خانواده ی عروس تهیه میکنند. بعد از اماده شدن شرایط کارت عروسی چاپ شده وبدست اهالی روستا رسانده میشودو مجلس عروسی تزیین و چراغانی میشود.شب قبل از عروسی حنا بندان نام دارد کهحنا از قبل ااده شده است.در این شب مردان به همراه داماد و در حالی که ساز وااهنگ میزنند وشعر می خوانند به سمت حمام عمومی میروند وبه دست و سر و پای خود حنا میگذارندو سپس به خانه ی پدر داماد میروند و به خوردن ماس وقیماق محلی مشغول میشوند.

این مراسم برای زنان در خانه انجام میشود.وبالاخره روز موعود فرا میرسد،روزی به یاد ماندنی برای مردم روستا وعروس وداماد. جشن از حدود ساعت 4و5با رفتن عروس به حمام اغاز میشود وهنگامی که از حمام بیرون می اید از او با گذاشتن پول روی سرش و روبوسی(البته افراد مجاز)استقبال میشود واز انجا ه ارایشگاه میرودولی اای داماد اول به ارایشگاه میرود و سپس به حمام.

بعد ازپایان استحمام داماد از او نیز استقبال شبهی به عمل می اید ودر این زمان ارکِس الات موسیقی خود را بر پا کرده و شروع به کوفتن(نواختن)اهنگ های شاد میکند .در طول مسیر حمام تا مجلس عروسی چند جابه دلیل بستن تخت(که به منظور پذیرایی ورقص در نظر گرفته شده توقف میشود وبه رقاصان شاباش داده شده و در کنار عروس وداماد فیلم وعکس یادگاری میگیرند). هنگامی که به مجلس رسیدند رقص ادامه پیدا میکند تا هنگام صرف شام.در حین شام خوردن نیز از میهمانان عکس و فیلم تهیه میشود.

بعد از شام نیز جوانان خستگی نا پذیر حسن ربا ط به رقصیدن ادامه میدهند تا زامانی که داماد به همراه نزدیکان برای اوردن عروس  به ارایشگاه میروند و بعد از گرفتن عکس وفیلم خصوصی و بوق بوق کردن وچرخیدن در روستا به خانه باز میگردند.سپس عروس وداماد

به خانه ی پدر شوهر رفته که با قربانی کردن گوسفند از انهااستقبال شده وبا خداحافظی زوج جوان را بدرقه میکنندودر پایان داماد با ابراز تشکر وروبوسی میهمانان را به خدا می سپارد.قبل از ورود عروس و داماد به خانه شان انها را از زیر قران رد کرده و چند عدد تخم مرغ جلوی پای

انها قرار میدهند که با ورود انها به خانه تخم مرغ ها میشکنند(تخم مرغ بدلیل چشم نخوردن عروس و داماداست).بعد از عروسی چند میهمانی  قوم وخویشی نیز برگزار میشود.

کوه حنايی:اين کوه خيلی زيبا درست مقابل مستکوه قرار دارد يعنی مستکوه ان طرف حسن رباط وکوه حنائی طرف ديگر قرار دارد اين کوه به علت اينکه افتاب گير نيست در بيشتر مواقع سال دارای برف است در اين رشته کوه دره مازاده ودره کلاغی وجود دارد که دره کلاغی منبع اصلی تره کوهی است ودو مکان ديگر در اين کوه چاه تره و چاه عمائی است که چاه تره ماله اربابی ها(نام طائفه ای در حسن رباط) است وهر دوی اين مکانها بسيار سرسبز وزيبا هستند مخصوصا در زمان غروب افتاب که به علت سياه بودن اين کوه وتقابل ان با نور خورشيد منظره بسيار زيبايی بوجود می ايد اب سرچشمه حسن رباط از اين کوه تامين ميگردد.چوپانها در تابستان گله خود را برای گرمه چری به اين کوه می اورند ومن در مقابل اين همه خاطره خوب که از رفتن به اين کوه دارم يه خاطره تلخ هم دارم وان روزی بود که بز من در دامنه اين کوه زردی گرفته بود وتا برم دارو بيارم عمرش رو داد به شما انشاءالله هر چی خاک اونه عمر شما باشه.

مستکوه:يکی از قشنگترين وزيباترين کوههای استان اصفهان وسنبل استقامت،سخت کوشی وايستادگی حسن رباطی ها ميباشد اين کوه دارای ارتفاعی حدود۳۰۰۰متر ميباشد ودارای ساق بندهای صعب العبور و ترسناک ميباشد جنس سنگ ان جزءبهترين نوع گرانيت ميباشد مستکوه انقدر زيبا است که ارزش چندين بار ديدن وکوه پيمايی را داشته باشد اين کوه دارای درههای عميق مانند دره نووز،دره بازيلي،دره روباهی وچشمه های خروشان وپر اب مانند دوچشمه و...ميباشد در دامنه اين کوه بزرگ مکان ديگری بنام سنگ سوراخی وجود دارد که مردم روستا اعتقاد دارند محل گذر امام علی(ع)بوه است ودر روز سيزده به در اين محل پذيرای خيل عظيمی از جمعيت است مستکوه جزءمناطق حفاظت شده ايران است ودارای گونه های جانوری مانند اهو،قوچ وحشي،بز کوهی ،پلنگ وگياهان دارويی ومعطر مانند اويشن،ريواس،تره کوهی وپونه ميباشد مرتفع ترين قسمت مستکوه سه قله است. بايد عرض کنم که اين همه زيبايی فقط مال يک طرف مستکوه است وپشت مستکوه خود حکايتی ديگر دارد

بازی که میخواهم براتون بنویسم اسمش هست:

 

( لاچ بازی)

 

لاچ بازی بسیار بازی حرفه ای وجذابی میباشد که برای بازی کردن شما علاوه برتخصص

نیاز به یک چوب و چند تا لاچ دارین چوب ان گرز مانند و حدود یک متر طول دارد و لاچ ان حدود بیست سانت

برای شروع بازی بعد از یار کشی چند نفر میروند لیقه وچند نفر پا گاره میمانند .

گاره محلی است که دوتا اجر یا دوتا سنگ رابه فاصله لاچ به طور موازی کنار هم قرار میدهند

و لاچ را روی انها قرار داده و با چوب ان را بلند کرده و با چوب زیر لاچ میزنید افرادی که در لیقه هستند

بایدلاچ را با دست،حلبی یا هر چیز که تو دستشون هست در هوا بگیرند و یا اینکه هر جا لاچ فرود امد

بعد از برداشتن سه قدم ان را به سمت گاره پرتاب کنند اگر به سنگها و یا چوب

خورد که فردی که پا گاره است سوخته و باید هم تیمی او بزند ولی اگر نخورد شما امتیاز

تندی را به دست اورده ودوباره میزنید تا امتیاز بگیرید بعد از تندی میشه یک زنده و بعد

از ان میشود یکی و تندی و دوتا و دوتا وتندی و برو بالا.البته بستگی دارد که اول بازی

با هم عدد زو را چه عددی انتخاب کرده اید چون اگر به عدد زو رسیدید باید افرادی که لیقه هستند را

زو بدهید و خودتان لیقه بروید .بعد از اینکه امتیاز یک زنده وبالاترازان را بدست اوردید میتوانید

به هم گروههای خود تندی قرض بدهید وبه اصطلاح انها رو زنده کنید.اگر شما گروه قوی داشته

باشید میتوانید حریف را مدت طولانی لیقه نگه دارید و اگر از لیقه فرار کردند کافی است که

اب دهان خود را روی انگشت اشاره خود بریزید وان را برعکس کنید تا کش بخورد و شما

هم با صدای بلند فریاد بزنید دیزولی ،دیزولی

 

بعد از این کار انها به لیقه برخواهند گشت و شاید تقاضای زو کنند که اگر موافقت کردید

انها را زو میدهید که قسمت زو دادن شامل قیلی قیلی نصف قیلی

و أچار،مچار ومیچری است

که باید به صورت عملی یاد گرفت و با نوشتن نمیتوان اموزش داد برای یادگیری این بازی بسیار

زیبا و پر هیجان اگر دوست یا اشنای حسن رباطی داریدبه او رجوع کنید یا اینکه بیائید حسن رباط

هم یه حال و هوای اساسی عوض کنید وهم بازی را یاد بگیرید این بازی انقدر لذت بخش است که برای

ان تا حسن رباط هم بیایید البته من تو شهری که زندگی میکنم به بچه های کوچه بازی را یاد دادم وگاهیاوقات بازی میکنیم.

http://hasanrobatiha.persianblog.com/

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۱۲ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

معرفی حسن ربا ط

حسن رباط یکی ازروستاهای استان اصفهان است که درشمال غربی

 

استان،بخش برخوارومیمه وحدود چهل کیلومتری شهرمیمه واقع شده

 

است.نزدیک به ده سال است که دهستان شده وبا نام دهستـان زرکـان

 

روستاهای لوشاب،لایبید وموته رانیزدربرمی گیرد. 

 

آب وهـوای حسـن رباط به دلیل آنکه اطراف آنرا کـوه فـرا گرفته در

 

زمستان خیلی سرد و تابستانی معتدل دارد.

 

بیشتــرمردم ساکن درحسن رباط به دامـداری مشغـولند که درکنارآن

 

به کشاورزی نیزفعالیت دارند.

 

جمعیت حسن رباط درچند سال اخیربه شدت کاهش یافته است ودلیل

 

آن نیزمهاجرت به شهرها جهت کار،تحصیل و......می باشد.اکثریت

 

حسن رباطی ها به شهرهای شاهین شهر،اصفهان وتهران مها جرت

 

نموده اند.ساکنین حسن رباط درحال حاظرتقریبا"همه سالمنـد هستنـد

 

که به همنشینی،همــدلی ودستگیـری نیازمنـدند وعدم وجودجوانترها

 

وفرزندان درکنارآنها اندوهی بزرگ است.

 

حسن رباط حدود سی طایفـه قومی دارد که با توجه به ازدواجهـای

 

بین طوایف عموما"همه اهـالی(اعـم ازساکن ومهاجـر) به نوعی با

 

یکدیگرفامیل می شوند.

یکی ازمناطق تفریحی وتفرجگاهی حسن رباط کوه مَستـکوه می باشد.

این کوه درشرق روستای حسن رباط واقع شده ودر نقشه جغرافیایی بنام کوه دره کُله نوشته شده است.کوه مستکوه دربردارندۀ مکانهای تفریحی متعددی است که من در اینجا به اختصار شرح می دهم:

دربعضی ازنقاط مستکوه معدن سنگ یافته اند که معدن سنگ دولومیت حسـن رباط (معدن حاج باطنی ) دراین منطقه فعـال وسنگ استخـــــراج

می کند.

مکانهای معروف وتفریحگاهی این کوه عبارتنداز :

مزرعۀونووکُله- سه قُله – گردنۀپلنگ گذارون – پشت مستکوه(بیل دسته)

دوچشمه- پشت مُرسیا-دره نوروز-دره بزدون-دره(چشمه)زیره ای-دره بازیلی-دره(چشمه)لُری-چاله مگوز-دُماغه کال-سی سنگ-کّله آدم –عبد

و سنگ سوراخی(سنگی است بزرگ که در وسط آن سوراخی به اندازۀ     

عبور یک انسان ازآن وجود داردوبعضی ها اعتقاداتی نسبت به آن دارندوبیشتر مردم  سیزده بدر را دراطر اف آن می گذرانند.)

دراین کوه انواع گیاهان صحرایی که مورداستفادۀانسان قرارمیگیرد ازقبیل:چای صحرایی(چای کوهی)- آویشن(هوشوم)-ریواس(لیواس)-ومقدارکمی هم تَره کوهی می رویدودرقدیم کَنگرنیز می رویید.

همچنین درمستکوه حیوانات وحشی زیادی ازجمله: آهـــــو - خرگوش- روبـاه-گـرگ- یوزپلنگ-کبک-لاک پشت-مــوش-مـارومارمولک و........وجود دارد.

چندین مکان ییلاق وقشلاق نیزدرمستکوه واقع شده است.

ازدیگرمناطق تفریحی حسن رباط کوه حنــــایی واطراف آن است. این کوه درجنوب غربی حسن رباط قراردارد.دراین منطقه نیزمکانهای متعددی وجود داردکه ازجمله نقاط معروف وباصفای آن میتوان مزرعۀ چاتره- مزرعۀعودی- مزرعۀچاعَمُیی-مزرعۀدره کَنده-پَ توو-تَخلستون-بُک لو-حاج جعفر-دره گُل-قُوچی و.......رانام برد.

کوه حنایی محل ومعدن تره کوهی است ونقاط ییلاق وقشلاق هم درآن وجود دارد.

درحسن رباط جاهای تفریحی وگردشی دیگری نیز هست مانند:مزرعۀجوکاری-مزرعۀچاه میل(چامیل)که گردوی آن معروف است-چشمه خشکه و...

حسن رباط بالا (حسن رباط علیــا)

 

 

      حسن رباط بالا محلی است که درحدود 2 کیلو متری      

 

    جنوب حسن رباط پائین واقــع شده ودرآن فقــــــــــــــط        

 

    باغهای انگـور و درختان میـوه وجود دارد .آب آن ازطریق       

 

    قنــات حسن رباط بالا تاءمیـن می شود وبرای آبیـــاری        

 

    بـاغــات استفـاده می گردد.همچنین هــر خـــــانــوادهء        

 

    حسن رباط پائینی حــــــداقل دریکی از بـاغهـــای آنجـا        

 

    سهـم دارد.این مکان درفصـل بهــــــار و تابستـان دارای       

 

    هوایی بسیـار خنک ودل انگیـز میبــاشــد

 

 

عـمـدۀکشاورزی حسن رباط دراین مکانها ست :دشت حسن رباط – حسن رباط بالا – چاههای کشاورزی حسن رباط

محصولات کشاورزی بیشترانگوراست وبعدبادام-گردو_توت _سیب – زردآلو –گلابی و......

دردشت حسن رباط وچاههای آن گندم وجو ویونجه نیزکشت می شود.

آبیاری دشت حسن رباط ازطریق قنات وجدیدا"یک چاه آب صورت می گیردوآبیاری حسن رباط بالاازطریق قنات حسن رباط بالا(علیا)انجام می شود.آب چاههای کشاورزی نیزازطریق حفاری درزیرزمین ورسیدن به آب وانتقال آن به سطح زمین تأمین می شود.

درمجموع سه قنات در حسن رباط وجودداردوازآب آنهابرای کشاورزی استفاده می گردد:

1-قنات حسن رباط پایین (سفلی) 2-قنات حسن رباط بالا(علیا)3-قنات جوکاری

محصولات کشاورزی حسن رباط عموما"درداخل مصرف می شونده غیرازانگـــورکه مازاد برمصرف داخل است.انگـورمازادخودرایادرخارج ازحسن رباط می فروشند ویاازآن شیرۀانگور تهیه می کنند.دراینجامختصری درمورد طرزتهیۀشیـــرۀانگــــورمی نویسم:

حدودا"ازاوایل مهرماه انگـورچینی شروع می شودکه مقداری ازآن رابنـدٍ انگوردرست می کنندتاتبدیل به کشمش شودوبقیه رایا می فروشند یااگرنفروختند می چینندومی ریزندداخل یک جای مخصوص بنام کـِـــــرُوش وآنهارامی مالند(کــروش می مالند)تاآب انگورهارابگیرند.بعدازگرفتن آب انگورها ،آنراداخل دیگ ریخته ومی جوشانندتامرحله ای که نزدیک به آخرجوشاندن است و دراین مرحله مقداری خاک مخصوص (گِل شیره)به آن می زنندتاشیرۀبدست آمده زلال وتمیز باشدورسوبات واضافات آن ته نشین شودوبدین سان شیرۀبدست آمده رامی توانیدبه تنهایی ویابه شکل روغن وشیره ،قیماق وشیره وغیره نوش جان فرماییدوبدانیدکه تیـره تیـرینـه  صــاح بُ پَسینـــــه........

 

منبع :http://hasanrobatma.persianblog.com/

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۱۲ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
تصاوير ديگر با ابعاد کوچکتر

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۰۸ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

نظر به اينکه تصاوير سايت پراکنده منتشر شده و بعضا دانلود هم نمي شود / سعي کردم مشکلات نرم افزاري را حل و دوباره تصاوير را در وبلاگ قرار دهم .اميدوارم ديگر مشکلي پيش نيايد.

گزارش تصويري

مسجدجامع ميمه

مرحوم حاج سيدمحمدموسوي زاده

 

شهردار سابق و مرحوم موسوي زاده وکارکنان

 شوراي شهر و شهرداري

جمعي از اهالي ميمه

ميدان ورودي شهر در زمستان

خيابان انقلاب اسلامي

شريعتي

تصوير فوق وتصاوير بعدي ازامامزاده سيدصالحه خاتون ازان

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۰۸ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
 قبلتر جام فوتبال  بین وزوان و میمه بود و کمتر جاهای دیگر. بازی رفت به میمه می رفتیم اگر می باختیم که خدا حافظ و اگر می بردیم کتک و زنجیر و دعوا. در بازی برگشت این اتفاق بر عکس تکرار می شد. اگر از یک میمه ای نظرش را درمورد وزوان می پرسیدی کلا نظر خوبی نداشت و بالعکس. ظاهرا ماهیت جاهایی که در کنار هم است اینگونه می شود. یعنی دیگری چشم دیدن آن یکی را ندارد. اگر به این موضوع جزیی تر نگاه کنیم پیداست که چقدر وزوانی که دوست میمه ای دارد و بالعکس. بچه های لشگر امام حسین زمان جنگ معلمها و دبیران و... و همینطور چقدر از آنها که با هم فامیل شده اند. اگر یک بار به مسجد جامع میمه یا وزوان بروید در یک مراسم ختم می بینید گاها نصف مسجد میمه ای است یا وزوانی.  درست است که مشتقات جزیی آنها با هم برابر نیست ولی صفر هم نمی شود.

وزوان و میمه هر یک قابلیتهایی دارند و صد البته هر یک به همین شکل می توانند از تاریخ بیایند و به تاریخ بروند ولی با هم اگر بودند شاید به جای شهرستان برخوار و میمه شهرستان وزوان و میمه بود. یا میمه و وزوان. پس چرا نباشیم.

 زمانی انزجار زیاد بود این را می شد از تابلوهای کنار جاده و زنجیر هایی که کنار زمین بازی آماده می شد فهمید. ولی الان آن وضعیت متفاوت شده و حتی عده ای به فکر کنار هم بودنند.

به نظر من بهترین راه حل برای این موضوع ایجاد و تعمیق اشتراکات است. که باز به عهده اهل فن است.

و باید همت کرد و تلاش. چه برای توسعه فرهنگی و چه برای لحاظ شدن در تصمیم سازی ها. لطفا مطلب " از کجا باید شروع کرد" مرا هم بخوانید.

دوستتان دارم. و آرزو می کنم با همت همه میمه ای ها و وزوانیها وزوان و میمه ای آباد و پر شور داشته باشیم و از اینکه آنجایی هستیم مغرور باشیم.

ازنی ویدره

یا

 ازنی ودره

یا

اینجوری بهتره

به امید اتحاد.. ع .توانا

 **********************************************

امید است این تفکرات نوین در بین جوانان روزبه روز افزایش یابد ..( وطن خواه )

خوانندگان گرامی لطفا تلنگر آقای محمدج. س را هم بخوانید که درجواب پیام من در وبلاگ اقای توانا نوشته اند:( من به نوبه خود از پیام ج.س دلگیر شخصی  نبودم اما اکنون به تز فکری ایشان  که به معضلات اجتماعی منطقه علاقه مند شده اند / ارج می نهم  )

جوابیه دوست از راه رسیده  محمد ج. س :

من هم از دعوای میمه وزوان خسته و متنفرم.(حتی در یک نظر کاملا جنجالی معتقدم تنها راه پیشرفت این دو شهر یکی شدن آنهاست.یعنی اتحاد کاچی خور-لوواز را عملی کنیم.(just kidding)). آقایان فقط از گل و بلبل و گذشته گفتن کافی نیست.یه کمی هم باید به معضلات اجتماعی و فرهنگی منطقه باستانیمون هم بپردازیم.
می خواستم این مطالب رو به شکل کامل تری بفرستم. حالا یه کمی شو میگم.
چرا ماها با تاریخ و زبان چند هزار ساله، ادبیات غنی نداریم که بهش ببالیم؟کدوم یک از ما یه شعر محلی خوب بلده جز "یه لویی بو ..." چرا به تاریخ پر افتخارمون! نمیتونیم ببالیم؟ چرا ...
آیا جز اینکه هممون(جز من!) می خواهیم هویت غیر وزوونی داشته باشیم؟(میمه رو نمی دونم)
جز اینکه هوش و درک فرهنگی نداریم؟ (به کسی بر نخوره ولی وزونی ها در جوابش میگن" بشه! این چیا خو نون و او نگرده"
میمه ای ها هم احتمالا میگن" هاما افهمیمٍَََََ ولی این وجوونیا خو چیی حالیشون نهه"
یعنی جو روزمرگی و کاهلی وزوونی ها و غرور کور میمه ای ها ما رو از یک درک نسبت به اون چیزی که باید به عنوان انسان های اصیل! برای گفتن داشته باشیم محروم کرده)
به هر حال هر جا هستیم یادمون نره کجایی هستیم ولی فقط به گذشته نبالیم و سعی کنیم آینده رو برای فرهنگ محلیمون بسازیم.
برای شروع و به عنوان پروژه، هر کدوم از ما، یه دیوان شعر با سی هزار بیت بگیم و منتشر کنیم تا جهانیان با استعدادهای خفته ما آشنا بشند!.(آقا به چه زبونی بگم این آخرش شوخی بود.)
چاک بیده.

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۰۸ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
 

                                                                               

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۰۶ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
خوانندگان عزیز و گرامی سلام
در ابتدا درگذشت حاج اقا موسوي زاده را به خانواده ايشان و مردم ميمه تسليت عرض مي كنم و اميدوارم جانشین  شايسته ان عزيز بتواند در امور عام المنفعه و مذهبي شهرمان كوشا و پرتلاش باشد.
 
 
 نكته دوم اينكه درگذشت جانگداز دو جوان ناكام كه براثر سانحه تصادف روي داد بسیار تاسف بار بود و این فاجعه دردناک را  به خانواده های   محترم حیدری و سلطونی  تسليت می گویم .
 
و اما
 
در سفر چند روزه و پربارخود به ميمه  درديدار و گفتگو با دوستان فرزانه آقایان معينيان و فخريان درخصوص پاره اي از  موارد سايت اختصاصي ميمه به توافقاتي رسیدم .  البته بايد عرض كنم كه قرار بود  افتتاح ( رسمي) سایت / عيد فطر عملي گردد اما به دلايلي  اين امر به  ماه محرم موكول شد.
شايد تا آن  زمان/  مهلت و فرصت بيشتري براي جمع اوري اطلاعات داشته باشيم . منتهي مراتب تا ان زمان مطالب به صورت سريالي در سايت منتشر مي شود به عبارتي به صورت غير رسمي کار را  آغاز مي كنيم و سپس در ماه محرم رسمی شدن ان را نهايي خواهيم كرد. همچنين روي چند اصل توافق اصولي شد:
 1- پرباربودن گزارش هاي تصويري 
 2-  تكيه بر عام گرايي در مطالب
  3- توجه عالي به سرگذشت درگذشتگان به خصوص شهدا و بزرگان ميمه
  4- توجه اساسي به ميراث فراموش شده 
5- دوري از سياستگرايي 
 و چند اصل محرمانه كه از ذكر ان معذورم .
 اميدوارم كه با شروع اين كار جمعي بتوانيم رسالت معنوي خود را كه همان اعتلاي  فرهنگ مردم منطقه است / جامه عمل بپوشانيم .  فقط به زبان خودماني بگويم كه اين سايت پرجاذبه / مطلب عکس فیلم معنادار / شكيل و آبرومند خواهد بود.
صدالبته نیازمند یاری شما عزیزان هستیم .
 
،،،،****،،،،****،،،،****،،،،****،،،،****،،،،****،،،،*****،،،،،*****،،،،،*****،،،،،****
 
نکته دیگر اینکه چند روزی است سایت بلاگفا که وب نوشت
 ((وطن خواه ))  و (( اخبار میمه )) را ساپورت می کند / با مشکلات عدیده ای  روبرو شده است به گونه ای که نتوانستم مطلب در ان قرار دهم.
مطالبی از میمه که پیشتر در این وبلاگ و وبلاگ وطن خواه منتشر شده اند /  بار دیگردر صدد هستم   به طور جامع تر  منتشر کنم . جناب آقای معینیان نیز نهایت همکاری را با بنده داشتند و تصاویر و مطالب ذیل را در اختیارم نهادند.امید است که مورد استقبال شما قرار گیرد.
 
(((حقوق مادی و معنوی این مطالب متعلق به آقای محمد تقی معینیان می باشد و با ذکر منبع و مولف انتشار ان بلامانع است .)))
 

آشنایی با اماکن مذهبی در منطقه میمه

 

امامزاده سید صالحه خاتون ( ع )

 مردم ایران پس از گرایش به اسلام با توجه به فرهنگی که داشتند نسبت به ائمه اطهار علاقه وافری نشان می دادند. در خلال
جنگ های  مسلمین با ایرانیان شماری از صحابه و منسوبین به ائمه اطهار ( ع ) درایران شهید شدند و بعدها قبور این شهداء مامن و محل راز و نیاز مردم شد. پس از آن نیز با حضور علی ابن موسی الرضا ( ع ) که همراه خانواده خود از عربستان به ایران کوچ کردند کم کم طایفه بنی  هاشم به لحاظ وضعیت خفقان آمیز خلفای عباسی و گرایش ایرانیان به تشیع به طرف ایران مهاجرت کردند. با شهادت امام رضا ( ع )
بنی عباس به دستور خلفای وقت برای از بین بردن کانونهای مبارزه دست به کشتار امامزاده ها و نوادگان منسوب به امامان زدند و به این ترتیب، جوانان بنی هاشم برای فرار از کشتار دسته جمعی و مبارزه علیه حکام ظلم و جور به اقصی نقاط ایران کوچ کردند ولی بعدها به کمک خائنان و
بردگان زر و زور دستگیر و به شهادت رسیدند ( امروز به یقین کمتر امامزاده ای وجود دارد که به مرگ طبیعی فوت شده باشد اکثراً بر اثر جنگ و گریز به درجه شهادت نائل شده اند ) امامزاده سید صالحه خاتون یکی از این بزرگواران است که به این خطه حیات و به مردمش نور ایمان و امید به زندگی عطاء نموده است. شاهزاده جهان رخ ملقب به
( سید صالحه خاتون ) فرزند بلافصل
امام موسی بن جعفر ( ع ) و خواهر ناتنی
امام رضا ( ع ) و حضرت معصومه ( ع ) است كه از نسب مادری به یکی از نوادگان
 امام حسن ( ع ) می رسد. این امامزاده عظیم الشأن در 22 رجب سال 207 هـ .ق در روستای اذان فوت نمودند و در مسجدی که اکنون امامزاده و مرقد این بزرگوار است به خاک سپرده شدند.
این امامزاده تنها زیارتگاه و امامزاده موجود درمنطقه میمه است که مورد احترام اهالی و مأمن و مأوای دردمندان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت است. بیشتر اهالی این منطقه را، رسم بر این است که نذرشان را در جوار خاک سید صالحه خاتون ادا نمایند و این اعتقاد رایج است در قلبهای مردم این خطه، این اعتقاد خود گواهی است بر اوج شناخت مردم پاک نهاد این ناحیه از آن بزرگوار و دلیلی است بر نفوذ این بزرگوار در دلها.

مردم این منطقه شبهای جمعه و ایام سوگواری سر از پا نشناخته به آستانش
 می شتابند. با عشق به زیارتش می روند تا سر بر مزارش نهند و با گلاب اشک، سنگ مزارش را شستشو کنند. علاقه این مردم به این امامزاده بسیار عجیب است، خاک گورش توتیای چشمان شده. مردم عزیزانشان را پیرامون آن بزرگوار دفن می‌کنند و تصور کنید آن
دوره های ستم شاهی را که بس سخت بود حمایت از زیارتگاهها و چه بسا همین حمایت ها دلیلی بود بر ضد رژیم بودن و در اين حال و هوا، مردم بی اعتنا به رژیم یاد این بزرگوار را پاس می‌داشتند چون او نیز تبعیدی و گریخته از ستم ظالمان به این خاک تفتیده و طوفان زده بود. تا که در غربت غریبانه زجر بکشد و زجرکُش بشود ولی این مهربانان مردم منطقه میمه به خصوص اهالی روستای اذان، آن به ظاهر غریب را قریب جمع خود داشتند او را فرستاده بهشتی می دانند که از برای اهل اذان نازل شده است او در شب غبار آلوده تاریخ، شمع بدست شاهد همیشه زنده تاریخ گردید و اندر این وادی به ظاهر ناآشنا در آن عرصه تاخت و تاز ظلم و ستم، خیمه جاودانگی برافراشت و با وقار و سنگینی در هاله ای از نور و عزمت پرواز را آغازیدن گرفت. مرقدش زیارتگاه ماست همانطور که مردمان این منطقه صحه گذاشتن بر این مدعا ودر این ادعا را با مزار شهیدانشان بهشت و حرمتش را مصلای نماز کردند.

 این دورافتاده مکانی که همه می پندارند مدفن و مزار سید صالحه خاتون است در اصل آرامگاه ابدی او نیست که اینجا مرز و نقطه ای است که او از آن گذشته و جهان ابدیت را با فتح و پیروزی به زیر بال و پر عشق و شهادت کشیده وکدام دلی است که او را خفته در خاک بداند و کدامین چشم تنگ و دنیا بین است که این عزمت را در زیر سنگ لوحه مزارش ببیند که در قلب ماست.

            مزار این بزرگوار پذیرای دردمندان شهر و دیارمان است و انس مردم با او همچنان جاری است و ابعاد گسترده حضورش در این منطقه در هر دلي بهشتی آفریده و هر دیده بینایی به اندازه میدان دیدش او را محبوب و امامزاده‌ای والا مقام می بیند و می پندارد ما او را مظهر و الگوی آرزو و آمال بیدار و خفته انسانها می دانیم و ما رهروان اويم، اویی که زندگی و مرگش پلی بود به استحکام فلک، از بیابان نینوا تا این دیار دل سوخته حاشیه کویر.

 

موقعیت جغرافیایی امامزاده سیده صالحه
خاتون ( ع )

            بقعه امامزاده سیده صالحه خاتون در یک منطقه جلگه ای در بیابانهای لم یزرع در جنوب غربی روستای اذان در 1975 متر ارتفاع از سطح دریا در طول و عرض جغرافیایی(  َ24  ،  ْ33 )و ( َ 09 ،  ْ51 ) از توابع بخش میمه، در کنار جاده ( قدیمی ) شهرستانهای فریدن، علویجه و دهق با گلپایگان و کاشان قرار گرفته است.

            به لحاظ اهمیت، منطقه، درازمنه قدیم زمانی تابع شهر قم، زمانی تابع شهر اراك و زمانی نیز تابع شهرکاشان یا شهر اصفهان بوده است. راه دسترسی به امامزاده از اتوبان تهران -  اصفهان از داخل شهر میمه  و شهر وزوان می‌گذرد. فاصله امامزاده از اتوبان تهران -  اصفهان گرچه بیش از دو کیلومتر نیست ولی خرابی راه و دشواریهای ناشی از آن این مسافت را برای زائران بیش ازچند فرسنگ می نماید.

 

آشنایی با سرگذشت امامزاده سیده صالحه
خاتون ( ع )

            در کتاب قراء خمسه کاشان شرحی از شجره نامه علیا جناب سیدالصالحه خاتون که اصل آن در نجف اشرف است آورده شده که مختصری از فصل چهارم این کتاب به محضر خوانندگان تقدیم می گردد.

            « در شجره نامچه، جناب اسلاله الغالب کل غالب علی بی ابیطالب ذکر فرموده اند که بعد از وفات حضرت معصومه سلام الله علیها، سید صالحه خاتون ( ع ) فرزند امام موسی بن جعفر ( ع ) با تعدادی از یاران وبستگان از قم به جهت اذیت دشمنان عزیمت کرده به سمت « نراق » که فیمابین ملک عربستان جوشقان و کاشان و نطنز می باشد آمدند و معاندین از عقب به ایشان هجوم آورده محمل زرنگاری آن بزرگواران را با اسباب و چهارپایانشان برده و حضرات را زخمدار نموده آنان را تا تخت سرخ موته تعقیب می کنند. این بزرگواران پس از رهایی از معاندین شب را در کوه سرخ « تخت سرخ میمه » که برابر موته اعراب است بسر می برند و روز دیگر را هم تا غروب شمس مانده بی آب و نان بسر می برند. تا اینکه شاهزادگان اسماعیل و زین العابدین و محمد به سمت قریه « لوشاب » رفته و علیاجناب جهان رخ با شاهزاده محمد، شاهزاده ابراهیم و شاهزاده زبیده خاتون ( معصومه ) و شاهزادگان یوسف، جعفر و جمعی از اقارب با تنی زخمدار و بدن مجروح از کوه سرخ از راه و بیراه و پنهان آمده تا به حوالی قریه « اذان » در جبل کوه « کهرو » ساکن
می شوند تا اینکه خیر الجاج حاجی میرزا شفیع ابن حاجی میرزا علی با برادر خود محمد سعيد بکوه کهرو بشکار رفته به ایشان برخورد
می کنند و ایشان را شناخته. چونکه شب رسید ایشان را برداشته پنهان از مردم به منزل خود آوردند و آن بزرگواران از بس زخم و جراحت داشتند در منزل حاج سعید منزل نمودند تا مدت 3 ماه که معاندین هر یک به منزل خود رفتند و در 23 رجب سال 207 هـ . ق علیا جناب سیده الصالحه خاتون به دلیل بیماری ناشی از جراحات بدن وفات نمودند.  مرحوم حاج سعید و برادرش جنازه این بزرگوار را شبانه و بصورت مخفیانه برای غسل و دفن به مسجد خرابه ای که در کنار جاده فریدن به کاشان بود می برند. همان شب از برکات و معجزات آن بزرگوار آب قنات ( قنات نزدیک مسجد ) كه سالها بود خشگ شده بود دوباره جاری شد و او را غسل دادند و در خرابه  مسجدی که کنار جاده بود دفن نمودند »

گردون ز برای تو دلی نرم نداشت رخـسار تـو را حـرمـت و آزرم نـداشت من در عجبم از ملک الموت که اواز همچو تویی جان بستد و شرم نداشت حک شدن این دو بیت شعر بر سنگ قدیمی مرقدشریف علیا جناب نشانه اوج مظلومیت و غریبی آن بزرگوار است.

            پس از گذشت روزگاران و گزند حوادث و بلایای طبیعی بنای معمور این امامزاده رو به تخریب نهاد و به غربت گرایید تا دگر باره با همت آقا سید حسن ولد آسید مهدی اذانی و پدر مرحوم آسید محتشم حسینیان در سال 1280هـ . ق اين مكان، بازسازی و مرمت گردید که استشهادیه مربوط به این بازسازی با خطوط زیبای علما و بزرگان آن زمان ممهور و موجود است.

اهميت و ویژگیهای مذهبی امامزداه سیده صالحه خاتون

این امامزاده به لحاظ داشتن فضاهای روحانی -  معنوی همیشه مامن مومنان در طول ایام اعیاد، رحلت ها و شهادت ائمه معصومین ( ع ) به شمار می آید. و در طول تاریخ، همواره نقشی ورای جریان روزمره زندگی داشته و عموماً نمایشگر بخشی از فرهنگ و هویت مردم منطقه و مکانی برای انتقال هویت های فرهنگی از دوره‌ای به دوره دیگر و وسعت بخشیدن و بسط دادن به اعتقادات مردم مسلمان این منطقه بوده است این زیارتگاه در طول تاریخ تکیه گاه و نشان دهنده فرهنگ مردمی بوده که اندیشه، هنر و اعتقادشان بر تفکر و هنر زائیده از ایمانشان تداوم بخشیده است.

            اهمیت و ارزش این زیارتگاه به عنوان محل عبادت بسیار بیش از آن است که تنها نیازهای دوره ای محدود را در مقطعی خاص برآورده سازد. بلکه این بنا محلی برای تجلی فرهنگ، سنت و اندیشه هایی پایدار و ماندگار نسلهای گذشته بوده است.

در فرهنگ اسلامی اهالی این منطقه، این زیارتگاه جایگاه ویژه ای دارد. این مکان به محل سجده و نیایش، پناهگاه نیازمندان -  خاستگاه سنت و فرهنگ نماد ایمان به ماورالطبیه بوده است. این مکان مقدس در طول تاریخ مامن و ماوا و ملجاء  دردمندان این خطه بوده است. مردم این منطقه از دوران طفولیت به لحاظ رفت‌وآمد خانواده به این مکان به آنجا وابسته شده‌اند. علاوه بر آن آستان امامزاده به عنوان مرکز سیاحتی -  زیارتی این شهرستان محسوب می شود. بنابراین مردمی که نیاز به گذراندن اوقات فراغت در محیط های سالم دارند با تمسک جستن به خاندان اهل بیت از فضای پاک و معنوی آن بهره می برند.

در تاریخ چند صدساله این امامزاده چه اشکها که بر ضریح پاک امامزاده نریخته و چه رازها و نیازها که در بند بند وجود این خلوتکده عشق و معنا نپیچیده است توسل در آخرین لحظات بیم و اندوه سنگینی بار قلب را
می کاهد و بغض ها را به سرکشی بدل می کند که گویی واپسین نقطه های حزن و اندوه را
می شوید و بر خاک می ریزد. این امامزاده همواره آخرین منزل توسل داغدارانی بوده که گویی به پایان راه خود رسیده اند و حاشا که دل هیچ دردمندی تهی شده از بار اندوهی گزاف و سترگ از این امامزاده بیرون نرفته است.

دهها هزار نفر اهالی این خطه  و نقاط همجوار در واپسین لحظات بیم و امید یا در اوقات فراغت خود به این زیارتگاه می روند و به امید گره‌گشایی از مشکلات خود یا بستگان خود ضریح این مکان را بوسه باران می‌کنند. چه بسيار دردمندان که در فردای توسل حاجت خود را از امامزاده گرفته اند یا شفای عاجل یافته اند. 

            در شرایط کنونی در قرن بیست ویکم که در عصر مادیت و خود فراموشی است بهترین الگو برای اهالی این منطقه هدایت به سوی این کانون وحدت، زیر گنبدی است که خمیدگی و شکستگی دارد. این شکستگی خود، معنا و مفهومی خاص دارد باید خود را در مقابل خدا بشکنی و تواضع خود را با رکوع و سجده ابراز کنی. کسی که خود را در مقابل خدا
می شکند خود و هوای نفس خود را شناخته است. این مکان می‌تواند به عنوان بهترین محور و جایگاه زندگی مردم این منطقه از نظر مسائل اجتماعـی- فرهنگی- مذهبی و آموزشی باشد.

            این زیارتگاه در زمانهاي قدیم دارای چنان جاذبه هائی بود که از روستاهای دور با پای پیاده یا سوار بر قاطر و الاغ حدود نصف روز تا یک روز پیمودن مسیر به این زیارتگاه می آمدند و بعضی از زائران اکثر شبها و روز های خود را در امامزاده سر می کردند ولی اکنون تا حدودی از زوار آن کاسته شده و نیاز به یک دگرگونی جدی و حمایت همه جانبه دارد تا کارائی اصلی و واقعی خود را بدست آورد و جاذبه های آن بر دافعه هایش بچربد.

            این مکان اعتقادی و مذهبی با تغییر در فضاهای مطلوب و بازسازی اماکن آن می تواند در عین داشتن تأثیرات مطلوب معنوی نتایج قابل توجهی را به دنبال داشته باشد از قبیل:

            1ـ به دلیل انتساب نزدیک امامزاده به اهل بیت((فرزند امام موسی بن جعفر(ع) این مرکز همیشه مورد توجه و علاقه مردم این منطقه بوده و قداست و احترام آن همیشه رعایت شده است لذا علاقه قلبی مردم به زیارت امامزاده و مشاهده کرامات آن سبب شده است علاقمندان این فیوضات معنوی و الهی گاه برای راز و نیاز فواصل طولانی را با تحمل مصائب و مشقات صرفاًبرای ارتباط روحی با واسطه به خدا طی کنند و با دخیل بستن در صحن و فضای متبرکه آن به دعا و زیارت بپردازند و روح پر آلام خود را تلطیف بخشند.

وارد شدن به این فضای روحانی و معنوی و آگاه شدن از فضائل برجسته اخلاقی آن
می تواند دست مایه خوبی برای پیگیری سیره اخلاقی و عملی برای مردم منطقه باشد.

            2ـ این امامزاده به لحاظ داشتن فضاهای روحانی و معنوی در طول ایام رحلتها و شهادتهای ائمه معصومین(ع) مامن مؤمنان به شمار می آید دسته های دینی و عزاداری با تمسک جستن به قدرت و منزلت این امامزاده قصد دارند به گونه ای از بارگاه ایزد منان شفاعت جویند. لذا با فراهم ساختن امکانات رفاهی این مکان می تواند بهترین پناهگاه برای دردمندان و دوستداران اهلبیت باشد.

            3ـ این بقعه متبرکه که از زمانهای قدیم با داشتن معماری و فضای سنتی مورد توجه علاقه مندان مواریث فرهنگی بوده و هرازگاهی آنان را به سوی خود جلب می کرد. به کمک هنرمندان و دل سوختگان هنرهای اسلامی محلی با نقاشی ـ گچ بری و خطاطی های بی بدیل که ریشه در معنویت و روح مذهبی دارد می‌تواند علاوه بر تقدیس مذهبی این مکان، بار میراث فرهنگی را نیز به دوش کشد.

            درواقع داشتن زیارتگاه به قدمت دوازده قرن در این خطه خود افتخار بزرگی است که نصیب تمدن اسلامی مردم این خطه گردیده و خود نمایانگر ریشه داربودن فرهنگ و تمدن مذهبی در این نقطه از کشور اسلامی ایران است. بایستی با همیاری مردم و نظارت سازمان اوقاف و امور خیریه پس از بررسی و ارزیابی کارشناسی اقداماتی جهت احیاء و بازسازی صحن و حرم و فضای تابعه آن به عمل آورد.

 

ويژگيهاي تاريخي و قدمت امامزاده

از آنجائی که قلم تقدیر بر جاودانگی نور امامت و پرتو افشانی خاندان رسالت، رقم خورده است بر آن مرقد شریف مسجدی بنا گذارده شده است و صدها سال است که چون خورشیدی در دل کویر می درخشد بر اساس مدارک موجود[1] .... قبلاً این مکان عبارت بود از یک زمینی محصور که چند ستون در آن استوار و سقفی بر آن نهاده شده و گنبدی زیبا بر آن سوار بود. منبر ساده ای نیز برای خطابه و وعظ در گوشه ای از این زیارتگاه نهاده شده بود، با همه این سادگی ها و بی پیرایگی ها، روحانيت و عظمت و شكوه معنوي اين مكان باعث گرديده بود كه همان محل ساده و بي‌آلايش جايگاه نماز و محل مواعظ و مومنين پرشور و مسلمانان عاشق ائمه باشد. بر اثر وضعيت آب و هوايي، ساختمان‌هاي اوليه دچار نقصان ريزش و انهدام مي‌شوند تا اينكه در زمان سلجوقيان ( قرن هفتم ) اين بقعه بازسازي و به صورت يك صحن مربع شكل با چهار رواق و چهار ايوان در اطراف صحن گنبدي هرمي و 20 ضلعي بازسازي مي‌گردد. ايوانها دوبدو قرينه هم بودند و صحن هر يك از رواقها بشكل مربع و در انتها نيم دايره‌وار به ايوانها باز مي‌شد. دو راهرو در طرفين ايوانهاي شمالي و شرقي قرار داشت. تزئينات طاقهاي هلالي شكل از آجر و گچ نظير تزئينات دوره تيموريان بود و در بالاي هلالها پشت بغل‌هايي از تزئينات آجري وجود داشت پشت بغل هر مدخل داراي دو قسمت برجسته مدور در چپ و راست بود كه نام خدا و پيغمبر و ائمه بر آنها منقوش بود. محراب در ضلع غربي رواق غربي واقع شده بود و در بالاي آن كتيبه‌اي نصب شده بود كه اسامي پنج تن آل عبا بر آن منقوس بود. ايوان غربي بوسيله يك پنجره مشبك بزرگ آجري به سمت غرب باز مي‌شد بر جبهه داخل ايوان شمالي و شرقي تزئيناتي از گچ بري مشاهده مي‌شد كه در يك شكل مربع بخط بنايي صلوات بر چهارده ( معصوم عليهم السلام ) گچ‌بري شده و در چهار شكل مربع كوچكتر در چهار گوشه بخط بنايي جملات زير گچ‌بري شده بود. ( الله اكبر ) ( محمد ) ( علي ) ( الحكم الله ) ايوان و رواق و حرم وگنبد قديمي امامزاده تماماً از نظر معماري منسوب به دوره سلطان احمد گوركاني از سلسله تيموريان بود.

            در نتيجه تجديد ساختمان و تعميرات مكرر ساختمان در زمان صفويه در اسپرهاي اطراف ايوانها بخط كوفي مشكي بر زمينه سفيد بر روي كاشي معرق نوشته شده بود ( لا اله الا الله وحده ) و ( لا شريك له محمد رسول الله ). كتيبه اطراف محراب نيز بخط بنايي آجري برجسته برزمينه فيرو‌زه‌اي مشتمل بر آيه 17 و قسمتي از آيه 18 از سوره آل عمران  تزيين شده بود. پس از گذشت روزگاران و گزند حوادث و بلاياي طبيعي بناي معمور اين امامزاده رو به تخريب نهاده و به غربت گراييد تا دگر باره با همت آقاي سيد حسن ولد آسيد مهدي ازاني و پدر آسيد محتشم حسينيان در سال 1280 هـ ق بازسازي و مرمت گرديد.

 ( از بناي دوره سلاجقه تنها صحن و گنبد بالاي صحن باقي مانده است رواقها و ايوانها تخريب و كتيبه‌ها مفقود و آثاري از آنها ديگر بچشم نمي‌خورد ).

 بي‌توجهي به اين مكان مقدس در زمان رژيم گذشته توسط مسئولين استان باعث تخريب شديد اين امامزاده  شده بود. تا اينكه به يمن بركت انقلاب اسلامي و تلاش و كوشش هيئت امناي بومي ( از اهالي روستاي اذان ) كه از سال 71 تاكنون مسئوليت نظارت و بازسازي اين مكان مقدس را به عهده دارند فعاليتهاي عمراني مهمي بشرح ذيل براي بازسازي اين مكان مقدس انجام گرفته و اين مكان از خطر تخريب و انهدام نجات يافته است.

            1 -  مهار گنبد با ميلگرد و آهن‌الات جهت حفظ و حراست و جلوگيري از تخريب و از هم‌پاشيدگي گنبد، همچنين تعمير و كاشي كاري گنبد به مبلغ پنج ميليون ريال

            2 -  تعمير و آسفالت پشت بام حرم و صحن به مساحت 1200 متر مربع در سه مرحله با هزينه‌اي بالغ بر دوازده ميليون ريال

             3-  احداث ساختمان با مساحت 100 متر مربع با كليه وسائل و امكانات رفاهي جهت سكونت متولي حرم با هزينه شش ميليون ريال

            4 -  سنگ فرش نمودن ايوانها و نمابندي قسمت خارجي حرم با هزينه بيست ميليون ريال

            5 -  احداث سر درب ورودي امامزاده با دو گلدسته بسيار زيبا و هنرمندانه به استادي استاد عباس عبدلي با هزينه‌اي بالغ بر دوازده ميليون ريال

             6-  اجراي اولين طرح لوله‌كشي آب و تكميل شبكه برق‌رساني حرم و محوطه، خريد و نصب چندين پنكه جهت خنك كردن محوطه سالنها و صحن حرم به مبلغ دو ميليون ريال

7-  خريد و نصب دو دستگاه آب سردكن و سرويس دهي، بهداشتي و خدماتي به زائرين با هزينه نمودن يك ميليون ريال

 

مشكلات و نارساييها

            گرچه اين مكان مقدس ساليان دور خيل مريدان را بسوي خويش مي‌خوانده است اما آثار مظلوميت و غريبي فرزندان امام موسي بن جعفر ( ع ) از همه جاي اين بارگاه مقدس ملكوتي پديدار است مظلوميتي آميخته با معنويتي مقدس، مظلوميتي كه گويي همزاد شيعيان است و تا عمق دل و جان انسان را مي‌سوزاند و يادآور روزهاي سختي است كه روزگار با دست حاكمان زور و تزوير ستمهاي جانكاهي را بر اولاد علي ( ع ) روا داشته است.

            در فرهنگ اسلامي زيارتگاهها جايگاه ويژه‌اي دارند اين اماكن محل سجده و نيايش پناهگاه نيازمندان -  خاستگاه سنت و فرهنگ، نماد ايمان به ماوراالطبيعه هستند بناي شكل ظاهري آنها، چگونگي معماري -  شيوه‌هاي خاص تزئينات ساختماني آنها بايد اين خصايص را به همراه داشته باشد.

            اما با توجه به آنچه گفته شد متاسفانه در بقعه امامزاده سيد صالحه خاتون رواقهايي كه در سي‌سال گذشته به اين زيارتگاه اضافه شده از اين خصوصيات چندان بهره‌مند نيست. بنابراين امامزاده بايد در معماري نقش ارزنده و مهمي را ايفا و از نمونه‌هاي جالب و چشمگير در بافت معماري به حساب آيد.

            در كشوري كه عنوان اسلامي با نام آن همراه است زيارتگاهها بايستي بازتاب هنر و فرهنگ غني اسلام نيز باشند اما شيوه‌هاي طراحي و معماري در اين امامزاده مقدس و پر ارزش با معيارهاي شناخته و دقيق معماري اسلامي فاصله دارد.

            واقعيت آن است كه اين امامزاده به عنوان كانون مردمي تبليغات اسلامي از حيث نمابندي و تسهيلات رفاهي داراي نارسايي‌هاي جدي است و همين نقيصه بعنوان يك فاكتور فرعي در جذب قشر جوان و ساير گروههاي اجتماعي به اين مكان وقفه ايجاد مي‌كند و اين در حالي است كه پيروان ساير اديان و آيين‌هاي مذهبي اماكن ديني خود را به بهترين وجه ممكنه مي‌آرايند تا از طريق زيبايي‌هاي صوري اين بناها، در پيروان خود كشش و علاقه ايجاد كنند.

            لازم است اين محل از حالت نمازخانه بودن صرف درآيد و علاوه بر ايجاد فضاي كافي براي اداي فرايض ديني، به امكانات وسيعي از قبيل كتابخانه -  سالن سخنراني و محل نمايش فيلمهاي آموزشي و مذهبي،‌ موزه قرآن و كتب خطي، موزه وسائل عزاداري و سينه‌زني و آثار مذهبي تاريخي و جز آن مجهز شود.

            در اين جمع‌بندي گوشه‌هايي از نقايص و اشكالات موجود در اين مكان را به منظور بهينه‌سازي نماي فيزيكي و كاربري مطلوب‌تر به شرح ذيل بر مي‌شماريم.

            نبودن امكانات رفاهي لازم براي مراجعان ( تاسيسات حرارتي، بهداشتي و رفاهي ) ناهمگون بودن بافت ساختمانها‌ي اين بنا با گنبد تاريخي بنا، نبودن ديد كافي براي نمود بيروني بنا و پنهان بودن آن در منطقه‌اي بياباني و دور افتاده، متروكه شدن بنا، نداشتن جاده آسفالته و تعريض، نداشتن مهمان سرا، مشكل برنامه‌ريزي لازم براي بهره‌برداري اقتصادي از آن و جلب زوار، محفوظ نبودن بنا در برابر عوامل جوي و محيطي و تقويت نكردن سازه بنا، تخريب بنا  به دست برخي از مردم و از جمله حك يادگاري، فقدان برنامه‌ريزي منسجم تبليغي، نداشتن كتابخانه، نداشتن امكانات تفريحي، بي‌توجهي مسئولين استان و شهرستان به امكانات و قابليت‌ها و كاربرد‌هاي پر دامنه اين مكان مذهبي.

            واقعيت اين است كه اين مكان مقدس مي‌تواند با كاربريهاي هزارگانه خود بخش مهمي از اوقات فراغت مردم  و بويژه جوانان را پر كند اما شرط اصلي تحقق اين هدف يكي گسترش فعاليتهاي متنوع هنري و فرهنگي و تجارتي در اين محل است. اگر بپذيريم كه شكل و محتوا مكمل يكديگرند، آنگاه به اين نتيجه خواهيم رسيد كه در بررسي‌هاي به عمل آمده، مجموعه مسائل محتوايي و فرهنگي مورد توجه قرا گرفته‌اند. اما متاسفانه جاي تمام اينها بخصوص شكل و فرم و ساختار در دايره اين مباحث در اين مكان خالي مانده است. واقعيت امر اين است كه غني‌ترين و جذاب‌ترين مضامين چنانچه در لفافه‌هاي نازيبا عرضه شوند مورد توجه قرار نمي‌گيرند و يكسره قرباني مي‌شوند.

            از مشكلات ديگر ابن بقعه زيربناي محدود و  محوطه‌سازي غيبراصولي، بي‌توجهي به هنر اصيل معماري، دور نما بندي‌ها و جلوه‌هاي تصويري اين محل است. در اين محل بايستي بيشترين فضا به محوطه سازي و حياط اختصاص يابد . محوطه‌ بايستي پر درخت با حوض و آب نماي وسيع همراه با فواره‌هاي زيبا و گلكاري چشم‌نواز ساخته شود تا جاذبه‌هايي ايجاد گردد براي بسياري از مردم خسته دل و سوخته،‌متاسفانه دراين مكان عليرغم تلاش چشمگير هيئت امنا، بدليل كمبود اعتبار و بي توجهي مسئولين استان و شهرستان به اين مكان مقدس و ارزشمند سنت ارزشمند محوطه‌ سازي، كاشي‌كاري، آئينه كاري و غيره به دست فراموشي سپرده شده و اين خود بر دافعه‌هاي اين مكان افزوده است.

             بايستي با كمك و همياري مردم منطقه و مسئولان در بهسازي اين مكان مقدس همت گماشت در يك كلام ما بايد به فرم و محتواي چنين اماكني مقدس، بگونه‌اي اهميت قائل  شويم تا از اصول صحيح علمي براي نيل به ارزشهاي غني موجود در معماري و فرهنگ حاكم بر چنين مراكزي بهره‌مند شده تا اين محل مامن و مهد تفكر و تعقل و پرورش احكام الهي باشد.

            در شرايط فعلي كار احياي زيارتگاه با بودجه محدود نذورات و موقوفات و كمكهاي مردمي قابل اجراء نيست و نياز به طرحهاي عمراني و امكانات ساختماني اساسي دارد و در صورتي كه از طرف مسئولين دولتي در استان اقداماتي صورت نگيرد. ابنيه زيارتگاه بزودي شروع به ريزش كرده و منهدم خواهد شد و آثار فرهنگي و مذهبي قابل توجهي در اين  خطه از كشور اسلامي بر اثر كمبود بودجه با مشكلات جدي مواجه خواهد شد. بايد مفاخر ملي مذهبي خود را حفظ كنيم. بي‌توجهي به اين مسئله و عدم احياي آن، بازخواست نسل‌هاي آينده را از ما در پي خواهد داشت. يكي از مشكلات دامنگير اين بقاع متبركه، سرقت اشياء قيمتي آن توسط خدا ناشناس‌ترين سارقان است. قبلاً تقدس واعتبار اين بقعه بين مردم و اهالي مانع از سرقت اشياء آن مي‌شد ولي در برخي موارد بي‌توجهي مسئولين استان و شهرستان و همچنين بي‌توجهي اهالي و اعضاي هيئت امناهاي سابق اين بقعه منجر به سرقت اشياء معنوي و بعضاً قيمتي اين مكان شده كه در بيشتر موارد جهت پيگيري و عودت آن هيچ اقدام عملي صورت نگرفته است. علاوه برآن نبود يك شناسنامه دقيق از شجره و شرح حال امامزاده براي پژوهشگران و مردم عادي زمينه را براي بازسازي و تحكيم اين مكان كمرنگ ساخته است.

            هنوز براي راه‌اندازي امكانات رفاهي و تاسيساتي در اين مكان مذهبي براي زوار و رفع نيازهاي خدماتي و اداري و برنامه‌ريزي بر نظارت دقيق اين مكان راه درازي وجود دارد كه بايد سازمان اوقاف و امور خيريه به همراهي هيات امناي زيارتگاه و با همكاري مردم محل اين راه را طي كند.

 



1 -  دست نوشته‌‌هاي مرحوم صدرالسلام، سفرنامه ميسوگدار، سفرنامه ماكسيم‌سيرو، تاريخ هزار ساله كاشان

 

 

پایان قسمت اول (گزارش تصویری داردکه به زودی منتشر می شود)
 
 
 

 

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۰۶ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

 

فطر چیدن میوه هایی است که از فطرت می جوشد!

 فطر سپاس نعمتی است که در رمضان نازل شده است.

عید فطر پاداش افطارهای خالصانه و بجاست.مهر قبولی انفاقهای به   قصدقربت است .

پایان نامه دوره ی ایثار و گذشت است .

 درود بر فطر فطرت, سلام بر فطر ذکر و نیایش تا ... رمضانی دیگر ... و شب قدر و روزهای روزه ای دیگر, که زنده باشد و رخت به عالمی دیگر کشیده باشد، خدا بهتر میداند.

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۸/۰۱ساعت   توسط علی وطن خواه   |