ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی

 ۳۹ سال تمام شد  و امروز آغاز چهل سالگی!

 

 





























می خوام برگردم به روزهای کودکی

به آن زمان که پدر تنها قهرمان بود

عشق ، تنها به مادر خلاصه می شد

بالاترین نقطه زمین ،

شانه های پدر بود

بدترین دشمنانم ، خواهر و برادرهایم بودند

تنها دردم ، زانوهای

زخمی ام بودند

تنها چیزی که می شکست

اسباب بازی هایم بود

و معنای خداحافظ ، تا فردا بود... 

                                                     زنده یاد حسین پناهی

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۲۸ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
 باسلام

کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای به تلاش و نویسندگی جناب آقای محمدتقی معینیان در شرف ویرایش نهایی و انتقال به مرحله چاپ است . ایشان متن اولیه را برای دریافت نظرات دوستان (با عنایت به اینکه مطالب در حال ویرایش و اصلاح است) دراخیتار بنده قراردادند تا از طریق همین وبلاگ از نظرات سازنده و انتقادی شما عزیزان در ویراش نهایی کتاب استفاده شود.

                                                              با تشکر- وطن خواه

.......................................................................
تذکر: دراین مجموعه سعی شده تا حد امکان کلمات و واژه های منسوخ شده زبان میمه ای نیز ریشه یابی و جمع آوری گردد به همین علت ممکن است بعضی از واژه ها و لغات ، در حال حاضر در شهر میمه کاربردی نداشته یا تعداد گویشوران اندکی داشته باشد، اما در میمه ای بودن آنها شکی نیست. بعضی از واژه های و لغات هم ممکن است تکراری باشند که بر آنها نیز اشکالی وارد نیست چون در مرحله ویرایش نهایی قبل از چاپ، توسط نرم افزار شناسایی و حذف می گردند.

-  آلو (alu) میوه ای آبدار با پوست سیاه یا زرد

- آلو زرد(alu zard ) میوه آلو با رنگ پوست زرد

 -آماد (amad ) انبار، محل ذخیره خوارو بار

- آنی (ani) فوری، سریع، در کمترین زمان ممکن کاری را انجام دادن

- آمال(amal) آرزوها

- آواره (avare) سرگشته، بی خانمان ، در بدر

- آه (ah) کلمه افسوس ، نفس بلندی که از روی درد یا به خاطر شادی از سینه برآید.

- آهک (ahak) اکسید کلسیم ، ماده سفید رنگی که از پختن سنگ آهک بدست می آید و در ساختمان سازی کارائی دارد.

- آتله (atelah) چیزی ارزش و بی مقدار

- آرزو قلا(arvez qela) پایین و بالا پریدن بچه ها ، مانند کلاغ بالا و پایین پریدن

- آرشه (arseh) ور رفتن ، حرکات بطی و کند

- آرفسسته (arfesestah) پاره پاره شده

- آرچين ( arcein ) بچين ، ببر ، پاره كن

-آرشور(arsor) شستن بذر غلات و جدا کرد ن آنها از سنگ ریزه ها با مقراض

- آروز (arvez) بپر ، از بالا به پایین پریدن

-آقم (aqam) دور ، اطراف، محیط

-آفم کمه (afam kameh) دور غربال ، حلقه چوب دور غربال

- آرپله(arpele) آسیاب خورد کردن گندم کم ، نام آسیابی در میمه که در آن گندم هایی که بوسیله کیسه های پوستی به آنجا حمل می شد، به آرد تبدیل می کردند.

- آورده (avorda) شخم زدن عمیق زمین

- آردرنه (arderneh) پاره کن، بیشتر در مورد پاره کردن پارچه بکار می رود

-آغسته (aqesta) پرشده، ظروف کیسه ای را پرکن

- آغن (aqan) بفشار، فشرده کن

-آغنده(aqande) حرکت بده، حرکات توام با غلتیدن

- آلمون(alemon) آرزو

- آلون(aloun) محل چرای گوسفندان ، محلی که دارای علوفه های کافی برای چرا باشد

- آرکته (arkete) : از بین رفته ، بی حاصل شده ، دور افتاده، تخریب شده

- آتشدون (atesdon) آتش دان ، جای ریختن آتش ، اجاق ، منقل

- آتیش روشن کن (con  atis rusan) ماجرا جو ،فتنه گر، آتش افروز

-آتش پاره (ates parah) توانمند ، زیرک ، فعال و پرکار

-آتیش بست (atis bast) خودداری از جنگ و دعوا

- آتیه (atiye) (م- ف ) آینده

- آثام (asam) (م – ف ) گناهان

- آج (aj) (م – ف ) دندانه

- آجدار (ajdar) (م- ف ) دندانه دار

- آجل (agel) (م- ف ) مدت دار، آینده ، ضد عاجل

-آجدان (ajdan) آجودان، محافظ و نگهبان

- آچار (acar) (م-ف ) ابزار فلزی که با آن پیچها را باز و بسته کنند.

-آحاد (ahad) (م-ف ) جمع احد به معنی یکی ، یک

- آزرده (azorde) پریشان ، ناراحت، نگران

- آزمند(azmand) نیازمند، حریص و دنیا طلب

- آس(as) بی چیز، دست خالی

- آسته بالا کرمه (aste bala carma) آستین بالا زدن، کنایه از زن یا شوهر دادن

- آمه (ama) عمه

- آمو (amu) عمو

- آماس ( amas ) تورم عضوی از بدن

-آشفده ( asofdeh ) پريشان حال

- آرتلنگ نیه (arteleng neye) نوجوان تیزوک و خودنما، نوجوان شسته و رفته

- آگوز  (argoz) واژه ای برای تحقیر و تمسخر افراد مغرور و خودنما

-آرسنج (arsenge) وزن کن

- آرنوا (درو آرنوا ) (arnewa) نگو، دروغ نگو

-آرپوی (arperi) نوعی نفرین به معنی بمیری ، از بین بروی

- آرغوز (argouz) فرد تیزوک و خودنما، فرد پهلوان بادی ، فرد بی هویت

- آرملو (armalu) شبیه گربه ، فرد زیرک و مخفی کار

- آغل (agel) جایی  در کوه یا خانه برای خوابیدن گوسفندان 

واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا(قسمت 4)    

 واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا(قسمت 3)

واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا (2)


نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت اول )

 نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت دوم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت پنجم )

» واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا(قسمت اول)

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت ششم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت هفتم - آخر )

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۲۸ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

امرالله احمدجو با اشاره به فراغتی که بعد از ساخت چند سریال تلویزیونی برایش حاصل شده، از تمرکز روی امرالله احمدجو، نویسنده و کارگردان مجموعه‌های تلویزیونی مانند «روزی روزگاری» و «تفنگ سرپر» نگارش دومین رمان بلند خود را با عنوان «خالو ولد» آغاز کرد.

خبرگزاری فارس: براي پيدا كردن خانه تاريخي بكر در اصفهان به درد سر افتاديم

وی  گفت: شروع به نوشتن رمانی به نام «خالو ولد» کرده‌ام که فضای آن به شدت فانتزی و اتفاقات آن تقریباً مربوط به دوره معاصر است.احمدجو در پاسخ به این سوال که «داستان این رمان در کجای ایران اتفاق می‌افتد؟» افزود: جای مشخصی نیست ولی علی‌العموم حوادث آن در روستایی رخ می‌دهد که به شهر هم متصل است و شخصیت‌های آن افراد تحصیلکرده‌ای هستند که در شهر درس خوانده‌اند. همانطور که گفتم داستان در دوره معاصر اتفاق می‌افتد.

این نویسنده و هنرمند پیشکسوت اضافه کرد: به  این کار هم مطابق اغلب کارهای من یک راوی دارد که قصه خودش و دایی‌اش را تعریف می‌کند. ضمن روایت اصلی این رمان، قصه‌های فراوانی باز می‌شود و سبک روایی آن تقریباً با حکایت‌های کلیله و دمنه و مثنوی در بیان قصه‌های تو در تو، شبیه است.

احمدجو گفت: تا حالا یک سوم از این کار را نوشته‌ام و دو، سوم آن باقیمانده ولی با شور زیادی در حال نوشتن آن هستم و سعی می‌کنم کار دیگری انجام ندهم و فکر می‌کنم «خالو ولد» قبل از «استادنامه» آماده چاپ شود.

کارگردان «روزی روزگاری» همچنین درباره اثر اخیر خود «استادنامه» که داستان یک استاد شاعر با تعدادی دانشجو و یا شاگرد اوست، هم گفت: قصد بازنویسی نهایی این کتاب سه جلدی را داشتم ولی فعلاً روی کتاب «خالو ولد» تمرکز کرده‌ام.

این پژوهشگر ادبیات عامه و فولکلور پیش‌تر گفته بود که سه مجموعه تلویزیونی قبلی او یعنی «شاخه‌های بید»، «تفنگ سرپُر» و «روزی روزگاری» از طرح اولیه او درباره این رمان (استادنامه) استخراج شده‌اند.


http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1390/12/13/67769_951.jpg



http://upvision.ir/images/7jj60dzb6favgcjf94f.jpg

وی همچنین از شروع کار بازنویسی یکی از کتاب‌هایش با عنوان «قصه‌های دهکده» خبر داد و افزود: این کتاب حاوی حدود 50 تا 60 قصه است که در حال حاضر حدود 4 قصه آن را بازنویسی کرده‌ام.

به گفته امرالله احمدجو داستان‌های مجموعه «قصه‌های دهکده» دارای شحصیت‌های ثابتی است و رویدادهای آن در فضایی روستایی و در عین حال دنیایی فانتزی که زمان و مکان مشخصی ندارد، اتفاق می‌افتند.

درباره احمدجو بيشتر بدانيد

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۲۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

اول- وضعيت فوق العاده
 شماره تلفن وضعيت فوق العاده در كشورهاي جهان 112 است. در ايران نيز اگر شما حتي در يک مکان خارج از محدوده شبکه موبايل خود قرار داشته باشيد، شماره 112 را بگيريد، موبايل در هر شبکه موجود جستجو مي کند تا يک تماس وضعيت فوق العاده براي شما برقرار کند. (پليس، اورژانس، آتش نشاني يا...) و جالب اينکه اين شماره حتي زمانيکه صفحه کليد قفل است نيز کار مي کند. امتحان کنيد. حتي با گوشي بدون سيم کارت نيز ميتوانيد به شماره 112 زنگ بزنيد. 

دوم- آيا تا بحال کليدهاي خود را در ماشين جاگذاشته ايد؟ 
آيا ماشين شما يک دستگاه کنترل از راه دور بدون کليد دارد؟ اين وسيله مي تواند روزي مفيد باشد. يک دليل خوب براي داشتن يک موبايل: اگر شما کليدهاي خود را در ماشين جاگذاشته باشيد، به موبايل يک نفر در منزل از طريق موبايل خودتان تماس بگيريد. تلفن خود را در حدود فاصله 1 متر از ماشين قرار دهيد و از فرد مقابل در منزل بخواهيد که کليد کنترل درب بازکن ماشين را فشار دهد، و آنرا نزديک موبايل خود قرار دهد. قفل ماشين شما باز خواهد شد. با اين کار نياز نيست کسي کليدها را شخصاً بياورد. فاصله هيچ تاثيري ندارد. شما مي توانيد کيلومترها فاصله داشته باشيد، اگر شما بتوانيد با کسي که ريموت کنترل ماشين شما را دارد ارتباط برقرار کنيد، شما مي توانيد قفل ماشين خود را باز کنيد.  يادداشت نويسنده: اين مورد کار مي کند.. ما آنرا امتحان کرده ايم و قفل ماشين را از طريق يک تلفن موبايل باز کرده ايم.

 سوم -چگونه يک موبايل دزديده شده را غيرفعال کنيم؟
 براي چک کردن شماره سريال موبايل خود، کليد هاي زير را به ترتيب فشار دهيد: *#06# يک کد ديجيتالي روي صفحه نمايش ظاهر مي شود. اين شماره مختص دستگاه شما است. اين شماره را يادداشت کنيد و در جايي امن نگه داريد. هنگاميکه موبايل شما دزديده مي شود، شما مي توانيد به پشتيبان شبکه خود تماس بگيريد و اين کد را به آنها بدهيد. سپس آنها قادر خواهند بود دستگاه شما را مسدود کنند، حتي اگر دزدها SIM کارت را عوض کرده باشند. تلفن شما کاملاً غيرقابل استفاده خواهد شد. شما ممکن است نتوانيد موبايل خود را بازپس گيريد، اما حداقل مي دانيد کسيکه آنرا دزديده است ديگر نمي تواند از آن استفاده کند يا آنرا بفروشد. اگر هر کسي اين کار را بکند، ديگر دزديدن موبايل هيچ فايده اي نخواهد داشت. 

چهارم-  قدرت باطري مخفي شده 
در نظر بگيريد باطري موبايل شما خيلي کم است. براي فعال کردن کليدهاي #3370* را فشار دهيد. موبايل شما با اين اندوخته راه اندازي مجدد خواهد شد و موبايل افزايش 50 % در باطري را نشان مي دهد. اين فضاي اندوخته هنگاميکه موبايل خود را شارژ مي کنيد، خودبه خود شارژ خواهد شد

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۲۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
  باسلام

کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای به تلاش و نویسندگی جناب آقای محمدتقی معینیان در شرف ویرایش نهایی و انتقال به مرحله چاپ است . ایشان متن اولیه را برای دریافت نظرات دوستان (با عنایت به اینکه مطالب در حال ویرایش و اصلاح است) دراخیتار بنده قراردادند تا از طریق همین وبلاگ از نظرات سازنده و انتقادی شما عزیزان در ویراش نهایی کتاب استفاده شود.

                                                               با تشکر- وطن خواه

.......................................................................
تذکر: دراین مجموعه سعی شده تا حد امکان کلمات و واژه های منسوخ شده زبان میمه ای نیز ریشه یابی و جمع آوری گردد به همین علت ممکن است بعضی از واژه ها و لغات ، در حال حاضر در شهر میمه کاربردی نداشته یا تعداد گویشوران اندکی داشته باشد، اما در میمه ای بودن آنها شکی نیست. بعضی از واژه های و لغات هم ممکن است تکراری باشند که بر آنها نیز اشکالی وارد نیست چون در مرحله ویرایش نهایی قبل از چاپ، توسط نرم افزار شناسایی و حذف می گردند.


- آرد و هو ( ard – o - how ) نوعي اُماچ كه با آب و سبزي براي سرماخوردگي درست مي شود

- آس ( as ) بي چيز و فقير

- آغر (agar ) نوعي قارچ كه در سالهاي پر باران در دشتها مي رويد

- آزموده ( azemude ) دانه گیاه فلوس  با طعم تند و تلخ كه در قديم براي رفع درد شكم مصرف مي شود

- آش ( as ) نوعي غذاي آبكي كه با آرد و سبزي و حبوبات درست مي شود

- آش ولاش ( as - o - lash  ) له شده ، خورد شده

- آغار ( agar ) نوعي وسيله پينه دوزي

- آجز ( ajez ) فلج ، معذب ، عاجز شده و تنگ آمده

- آنتريك ( anterik ) تحريك شده ، وسوسه شده

- آرشگی  ( aresgi ) برش دار، بگیرش ، بردار

- آرشدا ( aresda ) بندش کن ، بالا ببر

- آرش گته (ares geta  ) بلند کرده ، برداشته ، برده

- آرشگه (areshga  ) برداشت

- آخر پیری (axar piri  ) زمان پایان عمر، زمان کهولت سن و ناتوانی جسمی

- آرش خوس (ares xos  ) بیانداز، معمولاً برای انداختن چیزی یا شئی از روی چهارپایان بکار می رود

- آهان (ahan ) بله، از اصواتی که برای تایید کاری بکار می رود.

-  آه (ah  ) از اصواتی که هنگام افسوس گفته می شود.

- آله ( ala ) هر چیز بخصوص میوه جات

- آلشي ( alesi ) عوضي ، جابجا ، تا به تا پوشيدن كفش

- آخر عاقبت (axar agabat ) سرانجام کار، آخر کار که نتیجه کارو تلاش مشخص می شود.

- آلاخون والاخون ( alaxon-valaxon ) سرگردان و حيران

- اَرکشیدن (ar- kesidan ) بالا کشیدن ، مثال (افتو آرش کشه) آفتاب طلوع کرده است (چولمد آرکش: دماغت را بالا بکش)

-  آخ جون (axjun) اصطلاحی است که برای نهایت لذت و رضایتمندی بیان می شود ، چقدرعالی و مورد پسند - آخر زمون (axarezamon ) زمان قیام حضرت مهدی (عج ) ، زمان برپایی قیامت

- آخر سر (axar sar ) فرد آخری در گروه یا پایان زمان کار

- آخی (axey) اصطلاحی که در پایان احساس لذت و رضایت گفته می شود ، علامت آرامش و رضایت توام با لذت روحی

- آدم (adam ) انسان، نوکر ، جیره خوار

- آدم نمنا (  namona  adam ) رفتار و کردار آدمیت نداشت ، این اصطلاح در مورد کسی گفته می شود که رفتار و کردار ناپسند داشته باشد.

- آروم به (arom be ) آرام بگیر، ساکت شو

- آسدری (asderi) پارچه چهار گوش بزرگ ، پارچه آستر لباس

- آستکی ( asteki ) یواشکی ، به آرامی و با سکوت و سکون

- آش پچ پایی(as pacpayi ) آش پشت پای مسافری، آش نذری که بعد از سفر افراد خانواده برای سلامتی آنها پخته می شود.

- آش پزخونه (aspaz xonah ) آشپزخانه ، محل پخت غذا، مطبخ ، (مدبق)

-  آش ترش(as toros ) آش سرکه، آشی که با رشته ، سبزی و سرکه پخته شود.

- آش چوندر(as condar ) آش چغندر ، آش رشته ای که در آن قطعاتی از چغندر می ریزند.

- آش دندون (as dandon ) آشی که بعد از در آمدن اولین دندان کودک می پزند و نذر می کنند تا دندانهای کودک بدون درد در آیند.

-آش ی (a s ye ) آشی جو ، آشی که با جو ترش یا جو وصاله پخته شود.

- از آفتو تا آفتو(az oftov ta aftov) از صبح طلوع آفتاب تا عصر غروب آفتاب

- آفتو برمه (oftov barma) آفتاب طلوع کرد.

- آفتو در شو (oftov dar so) آفتاب غروب  کرد.

- آفتو گیر(ofto gir ) آفتاب گیر.

- آسته کنه (aste  kana ) آستین کهنه ، کنایه از گرفتار شدن افراد ضعیف

- آسمون (asemun ) آسمان ، فضای لایتناهی که بالای سرما دیده می شود.

-  آسمون جل (asmun jol ) فقیر ، کسی که تنها ثروتش سقف آسمان است

-  آشفته (asofte) خشمگین ، پریشان حال ، شوریده حال

- آشنا(asena ) یا رو دوست ، مقابل بیگانه

- آق (ag) سیاه بخت

- آلبوم (albom) دفتری که عکسها یا تمبرهای گوناگون روی اوراق آن بچسبانند.

- آتشش تند(ateses tonda) پرشور است، ادعایش زیاد است

- آلت (alat ) هر چیزی که بوسیله آن کاری را انجام دهند.

- آلت دست (alat dast) فریب خورده

- آلفته (alofte) آشفته

ادامه دارد......

 واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا(قسمت 3)

واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا (2)


نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت اول )

 نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت دوم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت پنجم )

» واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا(قسمت اول)

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت ششم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت هفتم - آخر )

   

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۲۴ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
 اسلام

کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای به تلاش و نویسندگی جناب آقای محمدتقی معینیان در شرف ویرایش نهایی و انتقال به مرحله چاپ است . ایشان متن اولیه را برای دریافت نظرات دوستان (با عنایت به اینکه مطالب در حال ویرایش و اصلاح است) دراخیتار بنده قراردادند تا از طریق همین وبلاگ از نظرات سازنده و انتقادی شما عزیزان در ویراش نهایی کتاب استفاده شود.

                                                               با تشکر- وطن خواه

.......................................................................

تذکر: دراین مجموعه سعی شده تا حد امکان کلمات و واژه های منسوخ شده زبان میمه ای نیز ریشه یابی و جمع آوری گردد به همین علت ممکن است بعضی از واژه ها و لغات ، در حال حاضر در شهر میمه کاربردی نداشته یا تعداد گویشوران اندکی داشته باشد، اما در میمه ای بودن آنها شکی نیست. بعضی از واژه های و لغات هم ممکن است تکراری باشند که بر آنها نیز اشکالی وارد نیست چون در مرحله ویرایش نهایی قبل از چاپ، توسط نرم افزار شناسایی و حذف می گردند.

  آرشگه ( aresga ) برداشت

- آبسه (absa) جمع شدن آب زیر دندان -

- آرون (arroun) آسیابان

- آس و پاس (asopas) فقیر و بی چیز

- آش ولاش (asolas) بی حال و ناتوان

- آلشی (alesi) عوضی ، اشتباهی

- آرحمرييه ( arhemeriya ) ور شكست شده

- آرودون ( arvedowne ) خمير را پهن كند

- آروُن ( arvon ) سفره را پهن كن ، پهن كن ، بگستران

-آلت ( alat ) زردچوبه ، اَدويه

- آلول ( alowl ) آذوقه زمستاني داراي خار كه براي مصرف دام ذخيره مي شود

- آدم دولت ( adamdovlat ) كارمند دولت ، مستخدمين دولت ، نوكر

- آرد وامُش ( ardovames ) جاروي دستي كه با آن آرداطراف دسداس را جمع مي كنند

- آتا شخال ( atas xal ) اجناس بی مصرف و بی مقدار ، اجناس و اشیای دور ریختنی و مازاد

- آهه ( ahe ) نشسته

- آهيمَه ( ahi ma ) نشسته ايم

-آستكي ( astaki ) يواشكي

- آشفده ( asofdeh ) پريشان

- آلمون ( alemon ) آرزو ، هوس

- آبا اجدادي ( aba-ajdadi ) نسل به نسل ، ميراث فاميلي

- آجغون ( ajegoun ) بر عكس ، وارو، لباس وارانه

- آپیزی (apizi) آدم بی عرضه و بی عار، انسان بی هویت و ولگرد

- آجی واجی aji vaji)) درهم و برهم ، تارو تاریک دیدن چشم

- آزاري ( azari ) جن زده

- آزوردَ ( azorda ) دلگير ، ناراحت ، غمگين، پریشان

- آزگار ( azegar ) روزگار ، سرنوشت ، پياپي، شمرده (شش ماه آزگار : شش ماه زمان و وقت )

- آسته يا يواش ( asta ) آهسته ، آرام ، نرم نرم راه رفتن ، يا نرم و آهسته سخن گفتن، بی سرو صدا، بی شتاب و کند

- آستري ( asteri ) روبالشي ، بوقچه بزرگ

-  آسك ( asak ) سنگ آسياب دستی

- آسين يا هرچون ( asin ) يا ( harcoun ) وسيله اي چنگال مانند چوبي با دسته اي بلند كه خرمن غلات را با آن باد مي دهند

- آشپاله يا كشپلنه ( as-pale ) يا ( kaspelna ) چلو كش ، چلو صاف كن

- آشدی ( asdi ) دوستی و رفاقت ، ضد دشمني، آشتی

- آشنا ( asna ) خودي ، خونخواه ، رفيق ، شناس

- آشوب ( asub ) اضطراب ، دل نگراني ؛ مثال ( دلم آشوب است : بسيار اضطراب و نگراني دارم )،  غوغا ، (آشوبگر: فتنه گر )

- آيشه ( aisa ) عايشه ، نامي براي زنان اراذل وتند خو ، زنان آشوبگر

- آغا ( aga ) آقا ، سيد ، بزرگ

- آوازه ( avazah ) شهرت ، شايعه، صیت ، (آوازش زیاده : شهرت زیادی دارد و مشهور است )

- آغائي ( agayi ) فرزند بزرگ سادات ، نامي براي فرزندان ذكور سادات

- آغسته  ( agesta ) پر ، باري را با فشار درون گوني يا جوال جا دادن

- آغس (agos ) چوب درخت گز ، تركه گز كه با آن شانه هرچون مي سازند

- آغشته (agesta) آلوده ، مخلوط

- آغلي ( ageli ) چفت چوبي درب ، كلون چوبي

- آق ( ag ) عاق والدين ، نفرين پدر و مادر به فرزند، عاق ، نفرین

- آكبند ( akband ) اشياء استفاده نشده و در بسته

-  آلو پيچي ( alu - pici ) آلو پختن

- آمخته (amoxtah ) عادت كرده ، معتاد ، خو گرفته، سازش یافته ، دست آموز و رام

- آهِن ( ahen ) آهن ، فلز آهن

- آهِني ( aheni ) منسوب به آهن

- آي يا هاي ( ay ) حرف ندا برای صدا زدن دیگران

- آويته ( avita ) آويزان

- آشخال ( asxal ) آشغال ، فضله و پهن

- آجان ( ajan ) پاسبان ( آژان ) 

ادامه دارد......

واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا (2)


نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت اول )

 نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت دوم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت پنجم )

» واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا(قسمت اول)

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت ششم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت هفتم - آخر )

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۲۰ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
"آقا رشید" سکته کرد بازیگری که با نام آقا رشید مطرح شد, سکته کرده و در قسمت ICU بیمارستان بستری شده است.

به گزارش مهر، قدرت الله ایزدی همان آقارشید خودمان است که سالیان سال غم و غصه خود را خورد تا در آشفته بازار غم پروری، لختی مردم را بخنداند اکنون در بستر بیماری قرار دارد و در بخش ICU بیمارستان اصفهان بستری شده است.

قدرت‌الله ایزدی معروف به آقا رشید از بازیگران کمدی ایرانی است. وی در سال ۱۳۳۵ در شهرستان برخوار و میمه استان اصفهان به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۸ به عنوان آموزگار در وزارت آموزش و پرورش استخدام گردید.

وی در سال ۱۳۶۴ از طریق صدا و سیما وارد دنیای بازیگری شد و در سال ۱۳۷۵ اولین تئاتر خود را به روی صحنه برد. ایزدی در کنار فعالیت هنری به شغل معلمی نیز ادامه داده‌است. از جمله فیلم‌های او می‌توان به کارآگاه رشید و رشید فراری و الم شنگه اشاره کرد.
+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۱۶ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

باسلام

کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای به تلاش و نویسندگی جناب آقای محمدتقی معینیان در شرف ویرایش نهایی و انتقال به مرحله چاپ است . ایشان متن اولیه را برای دریافت نظرات دوستان (با عنایت به اینکه مطالب در حال ویرایش و اصلاح است) دراخیتار بنده قراردادند تا از طریق همین وبلاگ از نظرات سازنده و انتقادی شما عزیزان در ویراش نهایی کتاب استفاده شود.

                                                               با تشکر- وطن خواه

.......................................................................

تذکر: دراین مجموعه سعی شده تا حد امکان کلمات و واژه های منسوخ شده زبان میمه ای نیز ریشه یابی و جمع آوری گردد به همین علت ممکن است بعضی از واژه ها و لغات ، در حال حاضر در شهر میمه کاربردی نداشته یا تعداد گویشوران اندکی داشته باشد، اما در میمه ای بودن آنها شکی نیست. بعضی از واژه های و لغات هم ممکن است تکراری باشند که بر آنها نیز اشکالی وارد نیست چون در مرحله ویرایش نهایی قبل از چاپ، توسط نرم افزار شناسایی و حذف می گردند.

آروم (arom) آرام ، ساكت و ساكن ، التيام زخم و دردآروم

– آروم (arom - arom) آرام –  آرام ، آهسته - آهسته

- آروم بگي (arom - begi) آرام باش ، ساكت شو

آرو (a - ru ) امروز

- آلش ( alesH ) عوض كردن ، جا بجا كردن، عوض و بدل ، تعویض

- (آلش بکه: عوض کن ) -

 - آلش كردَه ( alesh kerda ) عقيده خرافي در مورد بچه به معني عوض شده توسط اجنه در موقع تولد

-   آدم نق نقو ( adam - negnegu ) آدم بهانه گير

-  آلا ( ala ) دورنگ ، گازاري

- آليون ( alun ) كاه و كاكل بوته گندم كه نرم شده باشد

- آسون ( asun ) آسان ، راحت، ضد مشگل ، امری سهل و آسان که دشوار نباشد.

-  آبرو ( abrow ) آبرو ، حرمت ، حيثيت و شخصيت فردي

-  آبرو رِتن ( abrow retan ) آبروي كسي را بردن

-  آبرومند (abrow mand) با عزت ، با آبرو

- آرپيچ ( arpic ) به پيچ ، پيچيدن نخ يا پود به دور چيزي

- آردَردَن ( ardardan ) بلند كردن

- آبروریجی(abrow- riji) رسوائی ، بی آبرويی

- آرچين ( arcin ) بچين ، بباف ، بافتن لباس با نخ

- آروز ( arvez ) بپر، پرش كن

- آروشت ( arvasht ) پريد ، از بلندي به پايين پريدن

- آركلاش ( arkelash ) بتراش

-  آرگي ( argi ) بردار

ادامه دارد........

» واژه ها و لغات میمه ای بر اساس حروف الفبا(قسمت اول)


 نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت اول )

 نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت دوم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت پنجم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت ششم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت هفتم - آخر )

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۱۶ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۱۳ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

باسلام

کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای به تلاش و نویسندگی جناب آقای محمدتقی معینیان در شرف ویرایش نهایی و انتقال به مرحله چاپ است . ایشان متن اولیه را برای دریافت نظرات دوستان (با عنایت به اینکه مطالب در حال ویرایش و اصلاح است) دراخیتار بنده قراردادند تا از طریق همین وبلاگ از نظرات سازنده و انتقادی شما عزیزان در ویراش نهایی کتاب استفاده شود.

                                                               با تشکر- وطن خواه


.................................................

تذکر: دراین مجموعه سعی شده تا حد امکان کلمات و واژه های منسوخ شده زبان میمه ای نیز ریشه یابی و جمع آوری گردد به همین علت ممکن است بعضی از واژه ها و لغات ، در حال حاضر در شهر میمه کاربردی نداشته یا تعداد گویشوران اندکی داشته باشد، اما در میمه ای بودن آنها شکی نیست. بعضی از واژه های و لغات هم ممکن است تکراری باشند که بر آنها نیز اشکالی وارد نیست چون در مرحله ویرایش نهایی قبل از چاپ، توسط نرم افزار شناسایی و حذف می گردند.

حرف (آ- A )

 اولین حرف از حروف الفبای فارسی که (آ - کلاه دار ) یا (الف – ممدود ) گفته می شود.


 

(آ،a)

 

- آ )  a) جا ، تكيه كلام و حرف تعجب (آتقی: آقا تقی)

 - آب باريك (ab-barik ( نام مزرعه اي در ضلع غربي روستاي موته

 - آبُودي ( abodi ) روستا، ده ، ضد بيابان ( آباداني و رونق )

 - آبون ماه ( abonmah ) آبان ماه

 - آبا و اجداد ( aba- agdad )  پدر واجداد

 -  آتش واد ( ates - vad ) باد گرم ، باد گرم و خشك مرداد ماه

 - آتش ذيل ( ates - zil ) آتش روشن

 - آتشي ( ateshi ) كنايه از عصباني شدن و خشمگين شدن است

 -  آتشي مزاج ( ateshi mezaj ) به اشخاص كم حوصله و تند خو گفته مي شود

 - آتي ( a - tay ) آينده ، آن يكي

 - آخور ( axor ) محل ريختن غذا براي چهار پايان، طاقچه کنار دیوار که در آن علف و خوراک دام می ریزند

 - آخوره ( axora ) گودي وسط خاك دپو شده ، معمولاً براي كاه گل زدن پشت بام خاك و كاه را با هم مخلوط و وسط آنرا براي آب گود مي كنند ، گودي وسط پشته يا خاك دپو شده که برای ریختن آب و گل و ساختن درست شده ، دور خرمن گندم كه با چون و الاغ خرد شود .

 - آخه ( axe ) در ابتدا جمله هائي مي آيد كه براي مواًخذه ديگران يا توضيح مطلبي بكار مي روند . مثال: آخه تو براي چي چي بشوئي ( آخر تو براي چه رفتي )

 - آدمي زاد (zad adami - ) انسان ، بشر ، آدمي، زاده آدم ، فرزندان حضرت آدم(ع)

 -  آدورماه (mah ador ) آذر ماه ، مثال ؛ همون آدورنگينايه ( هنوز آذر ماه نشده است )

 - آده يا هاده ( hade ) بده ، درخواست گرفتن چيزي از كسي

 - آر ( ar ) تكبر ، نخوت ، غرور بي جا ( آسياب ) عار و غرور

 - آرگيز (argiz ) گاز بگير

ادامه دارد

 نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت اول )

 نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت دوم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت پنجم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت ششم )

نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای ( قسمت هفتم - آخر )


+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۱۲ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۰۴ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

+ سُوك(suc): گوشه – گنج – راس زاويه دو ديوار، از واژه اوستائي (saoz)و پهلوي (suitch).

+ سَندل(sandal): گياه بد بو اسپند ، در پهلوي (sndal)برابر با واژه انگليسي (sandal)در لاتين (sandalium).

+ وير(vir): به ياد داشتن ، ازريشه اوستائي ((vera  آگاهي كه در پهلوي از ريشه اوستائي (virak)و در انگليسي          (weir vira آگاه بودن) كه از ريشه كلمه اوستائي (waru) است.

+ اُوگردون(ow ، gardon) : چمچمه اي بزرگ كه با آن آب و جز آن بردارند ، از واژه پهلوي (ab ، galdan).

+ چار(care): چزخ چوبي كه براي نخ ريسي و پشم ريسي استفاده مي شود ، از واژه اوستائي (carak)و در سانسكريت(cara)به معني چرخ – رونده ،  فراركردن.

+ چَپَر(capar): ديواري از چوب و سرشاخ درختان كه به شكل هشت گوش يا شش گوش بسازند و در آن چارپايان را نگه دارند ، از واژه اوستائي (capar)دخمه – شيار – غار .

كووه(kuuveh): سگ، كه با واژه espok یاsepako ِ اسپكوياسپاكو از زبان مادها گرفته شده است .

+ كييه(kiyeh): اتاق ، از واژه پهلوي (katak)ريشه گرفته است .

+ هفتا(haphta): عدد هفت ، كه از زبان سكائي گرفته شده است.

+ كِت خودا(katxuda):دهدار، همريشه با (katakxvat)در زبان پهلوي .

رابطه نیم زبان ميمه اي با زبان فارسي رايج كشور

 

  در مورد اختلاف زبانهاي ميمه اي و جوشقاني با زبان فارسي رايج كشور می توان گفت:

براي تبديل زبان ميمه اي به فارسي ،اكثر حروف(یا صامتها)حذف يا به حروف(صامتهای) ديگري تبديل مي شوند براي نمونه:

1- تبدیل حرف(پ) به( ف) براي مثال : (پسته به فسته)، درزبان مردم روستاي ازون (فلفل، فردوسي، فروش،‌فيروزه و فندق) به (پلپل، پردوس، پُروش،پيروزه و پندق) گفته مي شود.

2- تبديل حرف (گ) به (واو) مثال : (گرگ به ورگ)

3- حذف حرف (خ) در صورتي كه مقابل يك حرف صدادار باشد مثال : (سوخته به سوته)، (ساخته به ساته).

4- تبديل حروف(با) به( واو) مثال : (باران به وارون)، (بادام به وادوم)، (شب به شو) ، (باد به واد)، (بد به ود)،(بره به وره)، (برگ به ولگ).

5- تبديل حروف(ان) به (ون) در آخر بعضي كلمات مثل (بارون به وارون)، (كاشان به كاشون)،(تهران به تهرون)(نان به نون)(قندان به قندون).

6- حذف حرف(هاي) ملفوظ در آخر كلمات اگر بعد از حرف (الف) قرار بگيرد مثال : (كاه به كا)، (شاه به شا)(راه به را)، (سياه به سيا).

7- تبديل حروف(اِم) به( اَم) مثال: در كلمات( اِمشب به امشو)،( اِمسال به امسال)

8- جابجايي كلمه (اي)به جاي كلمه (ديگر) بعنوان مثال: (سال ديگر به سالبي)، (روز ديگر به روي بي) (شب ديگر به شوبي).

9- تبديل حرف (ب) در آخر بعضي از كلمات به (واو) مثال (سيب به سو)، (شب به شو).

10- تبديل حرف (ز) به (ج) مثال : (زن به جن)، (مي سازم به اَسجون)، (مي سوزم به اَسوجون).

11- تبديل حروف (مي) در مضارع اخباري به (الف) مثال : (مي شنوم به اشنون)،(مي فهمم به افهمون)، (مي پرم به اَپرون)، (مي برم به اَبرون).

12-  تبديل حرف (ر)به (ل) مثال : (انجير به انجيل)، (خيار به خيال)، (زنجير به زنجيل) . (شلوار به شلوال)

13- تبديل حروف (آب) به (او) مثال : (آب پاشي به اُوپاشي)، (آب انبار به او اُمبار)، (آب پز به اُوپز) .

14- تبديل حرف (ع)به (آ) مثال : (عمو به آمو)، (عمه به آمه)، (عروس به آروس).

15-جابجايي حرف (و) به( ب) در بعضي از كلمات مثال : (آفتاب به افدو)،(سيب به سو)، (خواب به خو)، (گلاب به گلو)

16-تبديل حرف (د) به (ت) مثال : (كارد به كارت).(آرد به آرت)

17-تبديل حرف (ژ) به (ج) مثال : (ژاكت به جاكت) .(ژیان  به جیان) (آژانس به آجانس)

18-تبديل حرف (ل) به (ن) مثال : (لعنت به نلت) .

19-تبديل حرف (ن) به (م) مثال : (شنبه به شمبه)(گنبد به گمبذ)،(پنبه به پمبه) (منبربه ممبر)

20-تبدیل حرف (ب) به (ف) مثال : (کبوتر به کوفتر) (طناب به طناف)

21-تبدیل حرف (خ) به (هـ) مثال : (خشگ به هشگ ) (خوشه به هوشه) (خمیر به همیر)

22- تبدیل حرف (ف) به (و) مثال: (کفش به کوش) (درفش به دروش ) (افسار به اوسار)

23-تبدیل حرف (ج) به (ی) مثال: (جو به یه ) (جا به یا)

24-تبدیل حرف (پ) به (و) مثال: (چهارپادار به چاروادار)

25- قلب حروف در بعضی کلمات مثال ( قفل به قلف )، ( کتف به کفت )

26- برای مبالغه گاهی اوقات حرف (واو) به آخر کلمات اضافه می شود مثال چلمو، شاشو،اخمو

27- تبدیل حرف(ق) به (خ) مثال ( وقتی به وختی)، (تقاس به تخاس)، ( نقشه به نخشه ) ، (وقت به وخت)

28- حذف (و) عطف در برخی از اسمهای مرکب مثال ( تیر وکمان به تیرکمان)، ( شال و دستمان به شال دسمال)

29- علامت جمع (الف) به دنبال اسم مفرد که مخفف (ها) علامت جمع فارسی است مثال جنا، مردا، کلا، رزا، خرا، اسبا

30- تبدیل پنج عدد (صفت شمارشی) به تنهائی ( پی) می گیرد ولی با آمدن معدود ( موصوف ) پس از آن (پش) می گیرد مثالی: ( پش تومن، پش تا گردو) یا ( پی نفر، پی زار پول)

 

آوا نویسی برای نیم زبان میمه ای

از طرفی بکار بردن نشانه های (فتحه، کسره، ضمه) برای آوا نویسی گویشهای ایرانی تنها پاسخگوی نیاز کسانی است که به اینگونه گویشها آشنایی دارند لذا برای شناساندن گویش میمه ای به پژوهشگران دیگری که با گویش میمه ای آشنایی ندارند در این کتاب از حروف (زبان فونتیک و آوانگار بین المللی IPA) به روشی ساده و نو استفاده شده است، آوانگاری کلمات بین دو پرانتز() و بلافاصله بعد از کلمه میمه ای با حروف لاتین آورده شده است . آوانگاری بصورت تلفظ کلمات است نه بصورت نوشتاری آنها، بر این اساس برای حروفی که صدای آنها یکسان است مانند (س، ص، ث) از یک نشانه آوای (S) استفاده شده است و سعی گردیده کمتر از کلمات میمه ای که تلفظ فارسی و میمه ای یا میمه ای و عربی یکسان دارند استفاده شود. اما در مواردی که به اجبار از این کلمات و اصطلاحات استفاده شده برای نشان دادن آنها از حروف اختصاری (م- ف برای میمه ای و فارسی ) ، (م- ع برای میمه ای و عربی ) ، (م، ل برای میمه ای و انگلیسی) و (م ،؟ برای کلمه میمه ای با منشاء مجهول ) استفاده شده است که بلافاصله بعد از کلمه میمه ای حروف مختصر در داخل پرانتز قرارگرفته اند.

ازآنجا که گویش زبان میمه ای، گفتاری است نه نوشتاری ، با ویژگیهای آوایی خط معمول فارسی و بی آوا به خوبی نمی توان آنرا نوشت و چنانچه به نوشته در آید چون شکل کلمات آن بچشم آشنا نیست . خواندن آنها تنها از راه اعراب گذاری یا معادل لاتین (فونتیک ) و سانسکریت امکان پذیر خواهد بود.

 

ردیف

حروف میمه ای

نشانه های آوایی (فونتیک)

مثال

ردیف

حروف میمه ای

نشانه های آوایی (فونتیک)

مثال

1

آ

a

آررو- آرمال

20

ف

f

فرشته- فسته- فرز

2

ا

a

ارده- ارده

21

ق

q

قپون قلپ

3

ا

e

اور- اوره

22

ک

k

کشگی کاچی

4

أ

a

آوز- (بچه پسر)

23

گ

g

گاله گندوج

5

ء

a

آئین آئینه

24

ل

l

لبو- لپه

6

ب

b

بهنگا بمال

25

م

m

مرگ ماچ

7

پ

p

پالون پاخه

26

ن

n

نون نخراز

8

ت

t

تنبون- تشده

27

و

v

واز ولگ

9

ج

j

جوال جله

28

او

u

اویار- اوجن

10

چ

c

چنگه چندر

29

ا

o

اشنیجه- اوردولوک

11

ح

h

حتمی-  حاشا

30

او

ow

اوجرکا اوپاش

12

خ

x

خاگینه- خالی

31

او

u

اور ازمه

13

د

d

دندون- دندون

32

ه

h

هاله هرنگ

14

ر

r

رگ رگ

33

ای

i

ایران ایژیر

15

ز

z

زرنگ- زردک

34

ای

ei

ایوان ای داد

16

ژ

z

ژاله ژنده دل

35

ای

ai

ای ندگی- ای ناکس

17

س

s

سول-سروسامون

36

ی

y

یهو - یانه

18

ش

s

شوقول شنگول

37

 

 

 

19

غ

q

غافل - غمبره

38

 

 

 

 

 

 

آهنگ و دستور زبان میمه ای :

 

میمه ایها در تلفظ کلمات مشخصات خاص صدا، و یا به اصطلاح کمی لهجه دارند و این نکات را می توان در بیان و تلفظ آنان تشخیص داد.

1-   کلمات بیشتر از قسمت قدامی دهان گفته می شود و دهان چندان باز نمی شود. برای فهم مطلب و تقلید آهنگ صدای آنان، بایستی عضلات گونه و گوشه لبها ر ا در موقع تلفظ به طرفین صورت کشید.

2-   بعضی افراد ضمایر مفعولی متصل به فعل را، قبل از فعل می آورند و برای آنکه بتوان ضمایر جمع مفعولی را به راحتی به فعل متصل کرد اولاً به آخر این ضمایر کسره اضافه می کنند، ثانیاً آنها را به (او) تبدیل می کنند.

3-   در کلماتی که به حروف بی صدا ختم می شود، حرف آخر ساقط و یا خیلی ضعیف بگوش می رسد.

4-   کلمات میمه ای بسیار تند و بدون مکث گفته می شوند.

5-   بیشتر کلمات بدون حرکت زبان و فقط با باز و بسته شدن دهان تلفظ می شود.

 

 »نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای(قسمت ششم )

» نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای(قسمت پنجم )
» نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای(قسمت چهارم)
» نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای(قسمت سوم)
» نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای(قسمت دوم)
» نگاهی به کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای(قسمت اول)

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۰۱ساعت   توسط علی وطن خواه   |