ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی

باسلام

کتاب فرهنگ جامع گویش میمه ای به تلاش و نویسندگی جناب آقای محمدتقی معینیان در شرف ویرایش نهایی و انتقال به مرحله چاپ است. ایشان متن اولیه را برای دریافت نظرات دوستان (با عنایت به اینکه مطالب در حال ویرایش و اصلاح است) دراختيار بنده قراردادند تا از طریق همین وبلاگ از نظرات سازنده و انتقادی شما عزیزان در ویراش نهایی کتاب استفاده شود.

                                                                با تشکر- وطن خواه

روش و دستور لغت نویسی کتاب فرهنگ لغات میمه ای

در معرفی و تعریف نوع کلمات و لغات ، باید کلمات به حالت اسم ، صفت ، ضمیر ، فاعل، فعل، مفعول، حرف ربط و حرف عطف تقسیم شوند. و قید،صفت، اسم اشاره، اسم زمان و اسم مکان نیز باید به صورت صحیح و در جای خود آورده شوند. همچنین باید املای کلمات به صورت صحیح آورده شوند . متاسفانه در بعضی از فرهنگهای جدید املای کلمات با املای قدیمی آنها متفاوتند . مثل عروس که املای قدیمی آن آروس است . در این کتاب سعی شده بیشتر از املای اصلی کلمات (املای قدیمی ) استفاده شود. اصولاً در فرهنگ فارسی متداول ، بیشتر دو صیغه اصلی یعنی اول شخص امر و سوم شخص مفرد ماضی را که دو صیغه اصلی فعلی هستند و صیغه های دیگر از آنها ساخته می شوند آورده می شوند. در این کتاب نیز سعی شده از این اصول استفاده شود مگر زمانی که نگارش و املای صیغه های دیگر با هم متفاوت باشند که صیغه های دیگر هم آورده شده اند.

 ریشه یابی زبان میمه ای

 آنچه از شواهد بر می آید گذشت زمان ، و بروز ، حوادث و هجوم و مهاجرت اقوام دیگر به این منطقه ، باعث دگرگونی شدیدی در گویش نیم زبان میمه شده است و این زبان را از زبان مادری اصلی خود (زبان مادی اوستایی ) مقداری دور کرده است . جغرافیای انسانی و آمد و شدهای اقوام گوناگون به منطقه و همجواری با مناطق فارسی زبان، گویش یکسانی را در این منطقه ممکن نساخته، به نحوی که حتی در گویش اصلی نیز، لهجه یکسانی وجود ندارد. به همین علت (نیم زبان میمه ای ) با زبانهای پهلوی دری، اوستایی ، پارسی باستان، پارسی میانه، بندری، هندی ، عربی و حتی اروپایی نیز آمیخته شده است به شکلی که بسیاری از واژه های این نیم زبان ( در فرهنگهای کهن و معتبر فارسی و متون قدیمه و زبانهای بندری، هندی و عربی نیز ) دیده می شوند.

گویش نیم زبان میمه ای ، یکی از گویشهای کهن این مرز و بوم است که بدون شک به درستی شناخته و معرفی نگردیده است و در اثر گذشت زمان تطول زیادی یافته و در مورد ریشه یابی آن مطالعاتی علمی صورت نگرفته است و محققین بزرگواری که در مورد این نیم زبان مطالبی را به رشته تحریر در آورده اند . هر یک ریشه این نیم زبان را به یک زبان باستانی نسبت داده اند.

 

آقای دکتر شریعت در کتاب معرفی روستای قالهر دلیجان ، ریشه این زبان را زبان مادی معرفی می کند، آقای علی شفیعی نیک آبادی (در کتاب گرگویه ) ریشه این زبان را پهلوی دری ، آقای مرتضی اخوان در کتاب (معرفی آداب و سنن اجتماعی فین کاشان ) این زبان را زبان دوره اشکانی ، آقای نظام عمادی در کتاب (گویش شهر مرو دشت ) آنرا زبانی ادغام از زبان اوستایی و ساسانی و آقای محمد عامری در کتاب معرفی شهرستان دلیجان این زبان را زبانی ادغام شده از زبان دوره اشکانی و ساسانی با گویش (1) (راجی یا رایجی ) معرفی و زنده یاد مرحوم محمد تقی جامع نایینی در کتاب (ویژگیهای زبان محلی نائین ) آن را نیم زبان اوستایی ساسانی می داند که تغییرات زیادی یافته است و آقای دکتر منصور نعیمی اعتقاد دارد که نیم زبان میمه ای ، ترکیبی از زبان فارسی دری ، پهلوی قدیم ، اوستایی، کردی و شبانکاره است که نشان دهنده ریشه مشترک در همه آنها و حکایت از جدا شدنشان ، از یک زبان مادری اصلی است (که همان زبان پهلوی باستان است)  که (به زبان مادی اوستایی معروف شده است) و آقای دکتر حسین مرزبان نیم زبان میمه ای را، زبان پهلوی باستان آمیخته با زبانهای زردتشتی و مادی می داند و سرکار خانم شهلا فتحی که مطالعات گسترده و ارزشمندی در ریشه یابی این زبان داشته اند. این زبان را بر گرفته از : زبان پارسی اشکانی می دانند. و آقای عباس حلوا چی نشلجی زبان راجی را زبان ساکنین سرزمین ماد پایین (سفلا) (ماد راجیانا) به مرکزیت شهر ری می داند که به نامهای راجیش ، رازی و راجیک شهرت داشت. بدین ترتیب نام واژه راجی را می توان منسوب به گویش راجی یا رازی که مرکزیت آن شهر ری و نواحی اطراف رشته کوه کرکس بوده به شمار آورد. در اصل این گویش یکی از شاخه های زبان پهلوی، زبان رایج در ایران پس از تحول زبان مادی باستانی است . بر طبق تحقيقات دكتر ( سپايزار ) طوايف آريائي هر يك داراي يك زبان مخصوص بوده اند . ولي زبان آنها به همديگر نزديك بوده و به زبان همديگر آشنائي داشته و اصول و كلمات آنها تقريباً يكي و نزديك بهم بوده است . در اصل مردم ساكن نواحي مادنشين به زبان مادها كه همان زبان اوستا بوده صحبت مي كرده اند. استرابون جغرافيادان يوناني كه در اوايل قرن اول ميلادي متوفي شده مي گويد در منطقه مادنشين ايران قديم ، پارس و ماد زبان همديگر را بخوبي مي دانستند و معلوم مي شود كه زبان ( پارس و ماد ) خيلي بهم نزديك بوده است و در ايران مركزي بخصوص مناطقي كه آئين زردشتي داشتند رواج داشته است .

در كتاب تاريخ باستان از قول مولر F.W.K.MULLER زبان شناس اروپائي كه ايراني بودن اين زبان را ثابت نموده مي نويسد . ‌« ريشه اصلي زبانهاي متوسط مردمان ايران دو زبان اصلي است . يكي پهلوي ساساني كه در جنوب غربي ايران ( پارس ) متداول و زبان رسمي ساسانيان بشمار مي رفته است . ديگري زباني كه در آغاز ، دانشمندان آنرا لغت كلداني پهلوي مي ناميدند و چندان اسم مناسبي نبود و اين لغت را پهلوي اشكاني كه زبان رسمي در بار پارت بوده ، بايد ناميد . زبان اشكانيان متعلق به لغت ايران مركزي است كه فعلاً لهجه هاي ايالات ساحل بحر خزر و سمناني و لهجه هاي نواحي اطراف كاشان ( جوشقان ) و اطراف اصفهان و لهجه گوراني و غيره از آن حكايت مي كند . لاكن آنچه امروز از اين زبان در نواحي غربي رشته كوه كركس باقي مانده است . زباني است ادغام شده از زبان اشكاني و ساساني كه معلوم مي كند كه تاثير زبان نشانه نفوذ تمدن اشكاني در تمدن ساساني است لغات بسيار ، كه مربوط به مفاهيم ديني و سياسي و اجتماعي است يا اسم اسلحه و وسائل ارتباط و اصطلاحات پزشكي و عبارات عادي حتي بعضي افعال متداول ، كه در زبان ساسانيان و فارسي كنوني هم رواج دارد ، صورت اشكاني خود را حفظ كرده اند . در اصل زبان اهالي اين نواحي استنساخي است ، كه بعد از انقراض ساسانيان كرده اند و غلط و اشتباه بسيار در آن راه دارد . بسياري از حروف الفباي پهلوي را در اين زبان به اقسام چند مي توان خواند در كتاب يكسال در ميان ايرانيان نوشته ادوارد براون انگليسي در مورد زبان مردم اين منطقه آمده است

« زردشتيهاي يزد و كرمان به زباني صحبت مي كنند كه خود آنها آنرا زبان دري مي خوانند و عقيده دارند كه اين زبان بازمانده زبان مادهاست . اين زبان با لهجه هاي محلي قهرود ، كاشان ، سيوندي و لري قرابت نزديك دارد . خود ايرانيان مجموع اين زبانها را بنام  ( فرس قديم ) مي خوانند . براي اينكه از قديم بجاي مانده است » .( 1)

گويش مردم منطقه ميمه يكي از گويشهاي باز مانده از زبانهاي اوستائي ( پارسي باستان ، پهلوي ، سكائي ، پارسيك و سغدي ) است كه امروزه با تغييراتي در لهجه و ورود لغات غريبه فارسي ، عربي و بعضاً فرنگي آميخته شده و بيشتر در مناطق مسكوني اطراف رشته كوه كركس و ارتفاعات مركزي ايران از محدوده شهر قم تا يزد در شهرها و بخشهائي چون جرقويه ، كوهپايه ، رودشيتن ، نائين ، اردستان ، بخشهائي از شهرستان كاشان ( جوشقان ، برزك ، ويدوج ، ويدوجا و روستاهای غربي رشته كوه كركس ) ، جوشقان قالي ، كامو ، شهرستانهاي دليجان ، خوانسار ، برخوار ، ميمه و ( روستاهاي تابعه ) روستاهاي شهرستان نطنز ، بخشي از شهرستان خميني شهر ، زرتشتيان يزد و كرمان بدان سخن مي گويند و از آن بنامهاي گويش « مياني ايران ، پهلوي – دري ، ساساني – مادي ) نام مي برند اگر چه آهنگ و روش گفتاري اين گويشها در هر بخشي يا شهرستاني با يكديگر ناهماهنگي هائي دارد ولي ريشه تمامي آنها يكي است و همگي آنها در شمار گويشهائي است كه برخي آنرا پهلويات و برخي ديگر آنرا گويشهاي ساساني – مادي گويند. به نوشته استاد جلال الدين همائي پايگاه نام آوري زبان پهلوي كه در زمان ساسانيان روائي داشته است عراق عجم ( شهر اراك و بخشهایی از استان اصفهان و نواحی حاشیه کویر مرکزی بوده و به نام زبان (ولایتی) نامیده می شود که سرمنشأء آن زبان اوستایی و زرتشتی است که اولین بار قوم ماد آن را اختراع و با آن تکلم می کردند.)

دکتر محمد قائمی «گویش میمه ای و بخشهایی از استانهای اصفهان و یزد و سمنان را از یادگار های زبان پهلوی (پارتی) می داند و می نویسد زبان پهلوی زبان رسمی دربار پارت یعنی پادشاهان اشکانی است و در پارت و شمال باختری و مرکز ایران به این زبان سخن می گویند.

در کتاب تمدن ساسانی آمده است « به گفته حمزه اصفهانی ، ایرانیان را پنج زبان بوده است: (پهلوی[1] ، دری ، خوزی و سریانی)

دکتر سیروس شفقی استاد جغرافیای دانشگاه اصفهان درباره زبان مردم منطقه میمه و نواحی اطراف رشته کوه کرکس چنین نگاشته اند: این زبان بازمانده اصل و یا دگرگون و ساییده شده گویشهای باستانی مانند (اوستایی پارسی باستان و سکایی زبان پارسی میانه مانند پهلوی ، پارسیک و سغدی می باشد)[2]

برخي از ديوانهاي سرايندگان گذشته مانند  ( باباطاهر ، مهان كشفي ، فايز دشتستاني ، درويش عباس گزي ، يحيي ذكا، ، بند اررازي ، روزبهان شيرازي ، عبدالعلي كارنگ ) به اين زبان اشعار سروده شده است ، از تازه ترين كارها در اين زمينه مي توان به كتب گرگويه ، واژنامه راجي نوشته حسين صفري دليجاني ، واژه نامه یهودیان يزد نوشته دكتر كتايون مزادپور .اشاره كرد.

 

پس از روايي زبان پارسي دري در شهر اصفهان در زمان سلجوقيان ، مردم منطقه ميمه كه بيشتر آنان همچنان به دين و آئين زرتشتي پاي بند بوده اند و همچنين يكدست ماندن مردم اين سامان و دلبستگي آنان به فرهنگ باستاني ، انگيزه اي گرديد تا زبان پهلوي همچنان روائي پيشين خود را از دست ندهد و اين روند تا روزگار صفويان كه آيين همگاني مردم ايران گرديد همچنان پايدار بوده است. در زمان شاه عباس صفوي بار ديگر اصفهان به پايتختي ايران برگزيده شد و استان اصفهان در پرتو آن رو به آباداني وپیشرفت  نهاد و در پي آن منطقه ميمه نيز كه شاخه اي از يكي از مهمترين راههاي دسترسي به مركز ايران و حاشيه كوير بخصوص خراسان رضوي از آن مي گذشت از اين رويداد بي بهره نماند و آباداني خود را باز يافت ساخت چندين كاروانسرا و قلعه در شهر ميمه و روستاهاي ونداده ، علي آباد ، رباط ، چغاده و مراوند و احداث راههاي مناسب كاروان رو اثرات مهمي در روائي امور بازرگاني ، كشاورزي و دامداري در اين سرزمين داشت و اين عوامل انگيزه اي شده تا كو چندگاني نظير آيت الله ملا محمد باقر دارائي ، زين العابدين جبل عاملي و شاگردان آنها به منطقه ميمه روي آورده ودر روستاهاي آن ماندگار شوند ، روي آوردن اين بزرگان كه زبان آنان پارسي دري بوده ، انگيزه اي شد تا اين زبان در برخي از روستاي منطقه رواج و زبان پارسی  با زبان عربي در هم آميخته و به زبان پهلوی ساسانی نزدیک شود. زبان  که در آن نشانه هائي از زبانهاي پهلوي اشكاني و سغدي نيز ديده مي شود .

دركتاب خاطرات خانم لامتن انگليسي در مورد زبان مردم ميمه آمده است .

« زبان مردم اوليه اين منطقه ( ميمه ) زبان ماد آميخته به زبان پهلوي دري بوده و كمتر كلمات عربي داخل آن شده است . اين زبان تاكنون شكل افعال خود را تا حدودي حفظ كرده ، و اختلاف آن با زبان فارسي نيز به اين دليل است  زبان فارسي رابطه خود را با اصل فارسي قديم تيره ساخته و كاملاً از فارسي قديم جدا شده است » .

( متروپست ) متخصص زبان پهلوي مي گويد « غير از اوستا بقيه نوشتجاتي كه به زبان پهلوي است از دوره ساساني است و زبان فارسي كنوني هم پس از پيشرفت سلطه و نفوذ ( ساسانيان ) كم كم تغيير شكل يافته و در ايران عموميت پيدا كرده است مگر نقاط دور افتاده و يا عده قليلي از نژاد پرستان و طرفداران شعاير ملي كه زبانهاي محلي خود را از دست نداده اند . »

Hofstral

دکتر حبیب برجیان استاد گروه ادبیات و زبانهای تطبیقی دانشگاه ها هافستر در نیویورک ، درباره ریشه یابی زبان میمه از قول (والنتین ژوکفسکی ) زبان شناس بزرگ روسی می نویسد (( در اطراف شهر اصفهان روستاها و شهرهایی هستند که زبان آنها در زمره (گویشهای مرکزی) ایران است، گویشهایی که در منطقه میان همدان – ری و اصفهان( سرزمین ماد باستان ) رایج است و خود فرعی از گروه زبانهای ایرانی شمال غرب است . و از این نظر با فارسی که در گروه جنوب غربی جای می گیرد تفاوتهایی میراثی دارند. گویشهای مرکزی پیرامون اصفهان در شش ناحیه شنیده می شود . اول در منطقه میمه و توابع آن مانند شهرهای وزوان، جوشقان قالی ، کامو و تعدادی از روستاهای این منطقه در شمال شهر اصفهان، دوم در منطقه گز و خورزوق و کمشچه در بلوک برخوار در شمال شرقی شهر اصفهان ، سوم در ورنوسفادران سده در غرب اصفهان و چهارم در بلوک رود شتین در پایین دست رودخانه زاینده رود، پنجم در بلوک جرقویه در جنوب رودشتین و ششم در بلوک کوهپایه در شمال رود شتین ، به آنچه برشمرده شد باید گویش کلیمیان شهر اصفهان را نیز افزود.

هر گاه همه این نقاط را بر نقشه جغرافیا ترسیم کنیم . بدین نتیجه منطقی خواهیم رسید که گویشهای مرکزی روزگاری سراسر منطقه اصفهان (منطقه ماد نشین ) را در بر گرفته ، ولی فارسی رفته رفته در شهر نطفه بسته و از آنجا به پیرامون سرایت کرده و کماکان رو به پیشرفت و چیده شدن بر گویشهای سرزمین (ماد ) است))

نتيجه گيري :

در اصل زبان ميمه اي از زبان مادي اوستايي (2) و پهلوي دري است كه در هم آميخته شده و آنرا مي توان از زبانهاي قديم ايران دانست . وقتي در مقام مقايسه اين زبان با زبان كردي و اوستائي بر مي آئيم متوجه مي شويم كه شباهت زيادي بين اين زبانهاست و شايد زبان ميمه اي مانند زبان اوستائي و كردي 3 هزار سال پيش از ميلاد بوسيله آريائيها مكالمه مي شده و بعدها منشعب و مختلف شده و تغييراتي يافته باشد . يا شايد از اواخر دوره هخامنشي در دوره پارت مورد استعمال بوده و رواج يافته است . از دلايلي كه قدمت زبان مردم و شهر ميمه را به دوره هخامنشي و ساساني مي رساند مي توان اشتراك زبان ميمه اي و زبان مردم جهرم را كه بر اساس اسناد تاريخي در زمان هخامنشي احداث گرديده است دانست يا نام پسران و دختران اهالي را كه به اسامي مادي گذاشته مي شود نام برد . (3) اسامي هوشنگ ، جمشيد ، فريدن ، بهمن ، اردشير ، آذر ، فرنگيس ، ناهيد و امثال آن ) مطالعات تاريخي زبان نشان مي دهد كه زبان مردم ميمه يا اشتراكي كه با زبانهاي ديگر نقاط ايران دارد از فارسي باستان و زبان اوستائي(4) ريشه گرفته و بعد با زبان پهلوي دري در هم آميخته و سپس به دوره ميانه رسيده و تحت تاثير زبانهاي دوره ميانه قرار گرفته و سپس در دوره فارسي نو همراه با آن توسعه يافته و به زبان حال رسيده است .

امروزه بيش از سي درصد از مردم منطقه بويژه جوانان و نوجوانان ، به زبان فارسي روي آورده و گمان مي رود تا سي سال آينده ديگر گويش ميمه اي كه يادگار زبانهاي ( پارسي باستان ، اوستائي و پهلوي ) است از اكثر خانه ها رخت بر بندد . از اين رو جا دارد دست اندركاران و كارگزاران فرهنگي شهر ميمه و همچنين جوانان تحصيل كرده ميمه اي براي حفظ ، پربار ساختن و زدودن اين گويش از واژه هاي بيگانه تلاش كنند تا حداقل نشاني از اين زبان كه ريشه در تاريخ و فرهنگ چند هزار ساله ديارمان دارد براي آيندگان بيادگار بماند .

ادامه دارد.....

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۵/۰۴ساعت   توسط علی وطن خواه   |