ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی

 ۳۹ سال تمام شد  و امروز آغاز چهل سالگی!

 

 





























می خوام برگردم به روزهای کودکی

به آن زمان که پدر تنها قهرمان بود

عشق ، تنها به مادر خلاصه می شد

بالاترین نقطه زمین ،

شانه های پدر بود

بدترین دشمنانم ، خواهر و برادرهایم بودند

تنها دردم ، زانوهای

زخمی ام بودند

تنها چیزی که می شکست

اسباب بازی هایم بود

و معنای خداحافظ ، تا فردا بود... 

                                                     زنده یاد حسین پناهی

+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۶/۲۸ساعت   توسط علی وطن خواه   |