تطول گویش میمه
به نظر می رسد نیم زبان خالص و اصیل میمه ای را بدون دخل و تصرف و قبل از نفوذ سایر زبانها در حال حاضر بتوان در مناطق خور و بیابانک ، فرخی، بیاضه ، عروسان کوره گز، گرمه ، مصر و چوپانان از توابع شهرستان نائین دید که دارای سه گویش خوری (Xhuri ) ، فارویجی (Farvigi) و گرگو (gargu) است . این گویش که از خالص ترین گویشهای زبان پارسیک یا پهلوی ساسانی است که در مناطق خور و بیابانک از روزگاران دور بر کرانه جنوبی کویر نمک بر جای مانده و به سبب دوری از جابجا شدن زبان وران، کمتر با گویشهای دیگر به هم آمیخته و دستخوش دگرگونی شده است. گویشهای خوری ، فرویکی و مهر گونی با گویشهای بلوچی ، زازی (zazi) ، مازنی (mazani ) ، گیلکی ، سیوندی(sivandi ) ، کردی و بندری و میمه ای خویشاوندی نزدیکی دارد . (به همین علت اکثر واژه ها و اصطلاحات این زبانها در نیم زبان میمه ای دیده می شود.)
تا نیمه سده پیش ، نیم زبان میمه ای گفتار اکثریت مردم روستاهای منطقه بود و بر فارسی رایج برتری داشت ، به نحوی که بسیاری از مردم غیر گویشور در گفت و گو با گویشوران محلی به ناچار بایستی زبان میمه را می آموختند و با آن سخن می گفتند . متاسفانه بی کاری ، فقر حاکم بر منطقه و خشکسالی های پی در پی بعضی از اهالی را وا داشت با گذشتن از سنگلاخ و ریگزارها برای کسب درآمد بدنبال لقمه ای نان به شهرهای همجوار به ویژه اصفهان و تهران بروند و به ناچار زبان فارسی را فرا بگیرند . البته به مرور دانش اندوزی و گذراندن پایه های تحصیلی و کسب مدارج دانشی و اشتغال در ارگانها و دوایر دولتی از انگیزه های نیرومند تر در روانه شدن مردم به شهرهای اصفهان، تهران و در سالهای اخیر شاهین شهر گشته و صحبت کردن این مهاجرین با زبان فارس باعث رویگردانی ، از زبان مادری و از میان رفتن آئین ها ، رسم ها و سنتهای اجدادیشان شده است. و واژه ها و عبارات میمه ای دیگر کاربرد خود را برای این افراد از دست داده و در حال فراموشی است . در حال حاضر یک جوان زیر بیست سال، در میمه به سختی با گویش میمه ای سخن می گوید . اکثر اصطلاحات و واژگان این زبان تغییر کرده یا در حال تغییر است و روز به روز جای خود را به اصطلاحات و واژگان فارسی رایج کشور و واژگان فرنگی می دهند .
دیر زمانی است که (مودبق) جای خود را به آشپزخانه open، (دالوج) جای خود را به هال ، (قالفگا) جای خود را به باغچه ، (تره) جای خود را به قرنیز، ( پله) جای خود را به طاقچه،(کلون ) جای خود را به قفل، (خورشیدی ) جای خود را به پنجره ، (سفت ) جای خود را به لولا، (کلک ) جای خود را به اجاق گاز ، (دزندون ) جای خود را به ماکروفر ، (کر) جای خود را به تنور، (قزقون) جای خود را به دیگ ، (تنجه ) جای خود را به ماهیتابه، (کمشدون ) جای خود را به پلوپز، (دزه ) جای خود را به آرام پز، (دزوله ) جای خود را به زودپز ، (گرتی ) جای خود را به روسری ، (شاخشور) جای خود را به مانتو ، (جلیت ) جای خود را به ژیله و جلیقه ، (قر) جای خود را به دامن ، (تنبون ) جای خود را به شلوار ، (شلیته ) جای خود را به کت ، (نیم دره ) جای خود را به مایو، (گولوه ) جای خود را به جوراب ، (دم ) جای خود را به کمربند، (کیسه) جای خود را به جیب ، (بالاپوش ) جای خود را به پالتو، (چرت ) جای خود را به زلف ، (سو) جای خود را به فلاکس و..... داده است .
متاسفانه در حال حاضر مدافع و حافظ زبان شیرین میمه ای تعدادی سالخورده هستند که از دست آنها کاری بر نمی آید ، پیری و مرگ نیز شمار گویشوران سالخورده را کاهش داده و در حال حاضر با شمار اندکی از گویشوران سالمند روبرو هستیم که امانت دار این زبان اند و با فوت آنها کم کم این زبان نیز خواهد مرد.
زیرنویس ها
(1) گویش صورت تغییر یافته ای از یک زبان است که برای سخنگویان دیگر صورتها قابل فهم نیست مانند گویش طبری، گیلکی ، کردی و پشتو که مشتق از زبانهای ایرانی قدیمند اما لهجه ، صورت تغییر یافته ای از یک زبان است که برای سخنگویان دیگر صورتهای آن زبان قابل فهم است مانند لهجه مشهدی ، یزدی ، اصفهانی که مشتق از زبان فارسی دری اند.
1 – رحمت الله زرگري كتاب تاريخ فرهنگ و هنر جوشقان قالي
2 – زبانهاي مادي اوستائي ، پهلوي دري و سانسكريت هر سه زبان مشترك آريائيها بوده است
3– قبيله بوز كه اول در مازندران بودند به اطراف همدان و عراق عجم ( اراك و گلپايگان ) پراكنده شده اند ، قبيله بوزيكي از اقوام ماد در ايران بود نقل از كتاب اصفهان نوشته مرحوم استاد همائي
4– زبان اوستائي يعني زباني كه خود زردشت با آن صحبت مي كرده و زبان فارسي باستان بوده كه در دوره هخامنشيان رواج داشته و به علت قدمت بعضي از موارد كه در تاريخچه منطقه ميمه ذكر شده ارتباط زبان با دوره هخامنشيان مشخص و معين مي گردد همانطور كه گفته شد مذهب رسمي افراد اين محل قبلاً زردشتي بوده و هنوز هم عقايد و آداب و سنن چندي در فرهنگ اين ناحيه رايج است كه تداوم همان رسومات را مي رساند و اين اثبات كننده اين موضوع است كه زبان مردم این منطقه ريشه در زبان اوستائي و فارسي باستان دارد . زبانهاي اوستائي و فارسي باستان از شاخه هاي زبان هاي هند و ايراني هستند كه خود شاخه اي از زبان آريائي يا هندي و اروپائي است . تا حال حاضر بالغ بر 18 زبان كه يا زماني زبان رسمي و ملي بوده اند يا امروزه هستند يافت شده كه به شاخه هندي و اروپائي ( آريائي ) مربوط است و طبق نظر دانشمندان همه از يك ريشه بر آمده اند .
1- زبان پهلوی منسوب است به پهله نام پنج شهر اصفهان ، ری ، همدان ، نهاوند و آذربایجان شرقی.
2- زبان پارسی به سه بخش تقسیم می شود:
1- پارسی باستان که در زمان هخامنشی رواج داشته .
2- پارسی میانه (پهلوی) که به دوشاخه پهلوانیک (پارتی) و پارسی میانه تقسیم می شود.
3- پارسی نوین که از دو زبان پارسی میانه و پهلوانیک مایه گرفته و پس از اسلام با زبان عربی درهم آمیخته و تشکیل خط و زبانی به نام پارسی دری را داده است «واژه دری به معنی درباری است و آن زبان دولتی و دستگاه ساسانی است این زبان دنباله زبان پهلوی ساسانی است که در آن نشانه هایی از زبانهای پهلوی اشکانی و سغدی نیز دیده می شود.»
معرفی گویش راجی از زبان، تعدادی از زبان شناسان بزرگ جهان
آقای پروفسور ایوانوف روسی در مورد این گویشی نوشته است .((گویش راجی زبانی است که بقایای آن در منطقه تیمره از مناطق مرکزی ایران و در شهرهای دلیجان ، نیمه ور ، نراق ، جوشقان قالی، قهرود و ..... صحبت می شود. ریشه واژه های این زبان از زبان (مادی ) است .پروفسور ژرژدار (Gerye Radar) سویسی در مورد پیشینه گویش راجی می گوید ((این گویش از گویشهای مرکزی ایران از دسته شمال غربی است و در حال حاضر تعداد زیادی از ساکنین شهر دلیجان و روستاهای مجاور آن بدان سخن می گویند. واژه های زبان راجی در میان زبان های ایرانی با گویش های زبان فارسی خویشاوندی آشکار دارند . زبانهای بلوچی ، گیلکی ، نیشابوری و سمنانی از نزدیک ترین زبان ها به گویش راجی هستند))
آقای دکتر ریچارد فرای (Richard frai ) آمریکایی در مورد گویش راجی نوشته است ((به ادعای برخی، گویش راجی همان گویش رازی است که در مناطق همچون ری و همدان رواج داشته ، گویش مردم همدان و زبان کلیمیای همدان زبان (فهلوی) بوده که کلیمیان به این گویش ، زبان راجی می گویند))دکتر ویلهم آیرس (Wilhelm Eilerse ) آلمانی در مورد زبان راجی عقیده دارد. ((گویش دلیجانی (راجی یا رایجی ) بازمانده زبان پهلوی ساسانی است . راجی ، منسوب و معرب به ری است که به عبارتی به ری نسبت داده شده است ، این واژه از دو جزء (راج ) و (ی ) شگل گرفته و در کتب تاریخی گاه به صورت گویشی (رازی ) از آن نامبرده شده است. راج، معر (راگ ) است که در زبان پهلوی نام شهر ری بوده است))
ادامه دارد......................