ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی
چرا بايد به ايران افتخار كنيم ؟

آيا ميدانيد : اولين مردماني كه سيستم اگو يا فاضلاب را جهت تخليه آب شهري به بيرون از شهر اختراع كرد ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه اسب را به جهان هديه كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه حيوانات خانگي را تربيت كردند و جهت بهره مندي از آنان استفاده كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه مس را كشف كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه آتش را در جهان كشف كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه ذوب فلزات را آغاز كردند ايرانيان بودند در شهر سيلك در اطراف كاشان .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه كشاورزي را جهت كاشت و برداشت كشف كردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه كشتي يا زورق را ساختند ايرانيان بودند به فرمان يكي از پادشاهان زن ايراني.
آيا ميدانيد : اولين ارتش سواره نظام در دنيا توسط سام ايراني اختراع شد با 115 سرباز .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پيش در جنوب ايران ، ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه به كرويت زمين پي بردند ايرانيان بودند .
آيا ميدانيد : اولين مردماني كه قاره آمريكا را كشف كردند ايراينان بودند و كريستف كلب و واسكودوگاما بر اثر خواندن كتابهاي ايراني كه در كتابخانه واتيكان بوده به فكر قاره پيمايي افتادند .
آيا ميدانيد : كلمه شاهراه از راهي كه كورش کبير بين سارد پايتخت كارون و پاسارگاد احداث كرد گرفته شده است .
آيا ميدانيد : اولين هنرستان فني و حرفه اي در ايران توسط كورش كبير در شوش جهت تعليم فن و هنر ساخته شد .
آيا ميدانيد : ديوار چين با بهره گيري از ديواري كه كورش در شمال ايران در سال 544 قبل از ميلاد براي جلوگيري از تهاجم اقوام شمالي ساخت ، ساخته شد .
آيا ميدانيد : داريوش كبير طرح تعلميات عمومي و سوادآموزي را اجباري و به صورت كاملا رايگان بنيان گذاشت كه به موجب آن همه مردم مي بايست خواندن و نوشتن بدانند كه به همين مناسبت خط آرامي يا فنيقي را جايگزين خط ميخي كرد كه بعدها خط پهلوي نام گرفت . ( داريوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود مي انديشيد . )
آيا ميدانيد : داريوش براي ساخت كاخ پرسپوليس كه نمايشگاه هنر آسيا بوده 25 هزار كارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به كار گماشته بود و به هر استادكار هر 5 روز يكبار يك سكه طلا ( داريك ) مي داده و به هر خانواده از كارگران به غير از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن - كره - عسل و پنير ميداده است و هر 10 روز يكبار استراحت داشتند .
آيا ميدانيد : داريوش براي اولين بار در ايران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاك -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنيان نهاد .
آيا ميدانيد : اولين راه شوسه و زير سازي شده در جهان توسط داريوش ساخته شد ...
ياد آنان گرامي . شايد ما ذره اي ميهن پرستي را از آنان بياموزيم.

  • من به ايراني بودن خودم افتخار مي‌كنم چون ما ايراني‌ها از همه ملل در راه ساختن خودم و كشورم و دنيا بيشتر تلاش مي‌كنيم و هر روز ساعت‌ها كار مفيد مي‌كنيم.
  • من به ايراني بودن خودم افتخار مي‌كنم چون ما ايراني‌ها از همه ملل بيشتر در راه توليد علم و فرهنگ تلاش مي‌كنيم.
  • من به ايراني بودن خودم افتخار مي‌كنم چون ما ايراني‌ها از همه ملل بيشتر اخلاق را در رابطه با خود، هم وطن، هم‌نوع و طبيعت، حيوانات و گياهان اطراف رعايت مي‌كنيم.
  • من به ايراني بودن خودم افتخار مي‌كنم چون ما ايراني‌ها كمترين ميزان فقر، كمترين ميزان بي‌سوادي، بيشترين ميزان توليد، كمترين ميزان جرم و جنايت و كمترين ميزان اعتياد را داريم.
  • و مانند آن.....

شايد ايران زماني تاريخ افتخارآميزي داشته ولي تاريخ چهارصد سال گذشته را بررسي مي‌كنيم متوجه مي‌شويم ايران:

  • يكي از منفعل‌ترين ملل بوده‌است كه در مقابل هر اتفاقي تسليم حوادث و خواست ديگران بوده است.
  • از علم دنيا كه در اين مدت توليد شده است كمترين سهم را داشته ايم. ما يك صدم جمعيت دنيا را داريم اما حتي به اندازه يك درصد خودمان هم علم و فرهنگ و محصول توليد نكرده‌ايم. انتظار مي‌رود از هر هزار دانشمند و فرهيخته عالم حداقل ده تاي آنها (يك درصد) ايراني باشد كه حتي يكي هم ايراني نيست!
  • از نظر ضريب هوشي در قسمت‌هاي پايين جدول قرار داريم (در يك مطالعه در بين صد كشور مورد بررسي از نظر متوسط ضريب هوشي ايران رتبه هفتاد و هشتم را دارد!) البته با‌هوش نبودن گناهي نيست اما وقتي كه باهوش نباشي و به فرض باهوش بودن فعاليت نكني آن گاه خيلي خطرناك است، مثل شاگرد مدرسه‌اي كه هوش معمولي داشته باشد مي‌ماند كه با فرض نابغه بودن درس خواندنش را تعطيل كند!
  •  كمترين توليد ملي محصولات و خدمات را داشته‌ايم.
  • در اكثر اتفاقات سرنوشت‌ساز متضرر شده‌ايم. (اين كه بعضي ايراني‌ها مي‌گويند كه ما ملت باهوشي هستيم من نمي‌دانم اين چگونه ملت باهوشي است كه هميشه سرش كلاه مي‌رود)
  • نخبه‌ها و زحمتشكان خودمان را به راحتي تنها مي‌گذاريم و (به بهانه پاره‌اي اشتباه‌هاي آن‌ها) تلاش‌هايشان را فراموش مي‌كنيم و اجازه مي‌دهيم تا در تنهايي نابود شوند. از اميركبير بگير تا برسي به قائم‌مقام و مدرس و حتي رضاشاه و مصدق و همين اخيراً هم رزمندگان جنگ عليه عراق.
  • كمترين تلاش را در بهبود وضع خود مي‌كنيم و تمام چشممان به شانس، نفت و نخود (!) و منابع طبيعي است.
  • در عدم رعايت اخلاق نسبت به همنوع، هموطن و طبيعت داريم كم‌كم ركورددار مي‌شويم.
  • در اثر بي‌عرضگي، كم‌هوشي و كم‌كاري و تنبلي خودمان هزار جور بلا سرمان مي‌آيد و همه را تقصير تقدير، بلاياي طبيعي، سرنوشت و صدام و اين رژيم و آن رژيم و انگليس و شوروي،‌ آمريكا و اروپا مي‌اندازيم.

اگر ما ايراني‌ها به جاي:

  • حرف‌هاي بي‌اساس و مسخره‌اي مانند ادعاي ثروتمند، باهوش، با فرهنگ، با استعداد بودن
  • افتخار كردن به تاريخ مبهم و بسيار دورمان
  • انداختن همه تقصيرها بر عهده تقدير و طبيعت و كشورهاي ديگر و رژيم‌هاي سياسي مختلف
  • در انتظار شفاعت و تقدير و ... بودن

سعي مي‌كرديم از طريق:

  • كار و تلاش و افزايش توليد
  • افزايش علم و آگاهي
  • همكاري و همياري با همكار، هموطن و همنوع
  • رعايت اخلاق

وضعيت را بهبود ببخشيم، آنگاه احتياجي به نبش قبر تاريخ و ادعاهاي بعضاً خنده‌دار نداشتيم و به جاي اين حرف‌ها مي‌گفتيم:

             ما به مدد تلاش در زمينه‌هايي از بهترين‌ها هستيم و در ساير زمينه‌ها نيز به زودي جزو بهترين خواهيم شد!

قرآن كريم: خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي‌ دهد مگر به توسط خود ايشان

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۲/۲۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
با سلام

قصد دارم به زودی مطالب فوق العاده ارزشمندی درباره میمه در سایت قرار دهم .البته این مطالب را یکی از بزرگان فرزانه میمه برای من ارسال کرده اند که  در اولین فرصت  که به دستم رسید نسبت  به انتشار ان اقدام می کنم .پس منتظر باشید.

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۲/۱۷ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
گردشگراني كه از شمال و غرب كشور به قصداصفهان سفر مي كنند، قريب به اتفاقشان از جاده تهران _ اصفهان عبور مي كنندو هدف آنها هم رسيدن به اصفهان و بازديد از جاذبه هاي گردشگري وتاريخي اين شهر است در حالي كه هيچ زماني فكرش را نمي كنند كه در طول جاده تهران_اصفهان هم مناطقي باجاذبه هاي بالفعل و بالقوه گردشگري وجودداشته باشد كه ديدن آنها حداقل به
اندازه يكي دو ساعت استراحت و توقف كوتاه ارزش دارد.
شهرستان ميمه يكي از آنهاست. اين شهر در مسير ترانزيتي تهران _ اصفهان واقع شده و در واقع آخرين شهر ورودي به اصفهان است.
ميمه با داشتن قابليت هاي تاريخي و طبيعي بالا مي تواند به يكي ازمناطق جذب گردشگر در كشور تبديل شود در حالي كه اين توانمندي تاكنون به دلايل مختلف از جمله بي توجهي وبي اطلاعي مهجور مانده است.
• خط مجنون _ اختراع ميمه اي ها
اين خطی منحصر به فرد است كه ميرزاحسن صدرالاسلام خوشنويس اهل ميمه مخترع آنست . اين خط شامل دو برگ خطاطي است. در حالي كه هيچ يك از دو برگ به تنهايي معني خاصي ندارد، بلكه باقرارگرفتن روي يكديگر معني آن هويدا مي شود.
**
 دومين قنات قديمي كشور و كومه هاي 1000 ساله ميمه داراي جاذبه هاي گردشگري زيادي است. به طور مثال مسجد قديمي و محراب و گنبد دو پوش آن كه مربوط به دوره سلجوقي است،قابليت زيادي براي جذب گردشگر دارد، كتيبه محراب اين مسجد در حال حاضر درموزه ايران باستان نگهداري مي شود. 
 به گفته «جبل عامليان» كارشناس گردشگري سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري فضاي مقابل مسجد، بازمانده از دوره صفوي قابليت تبديل شدن به يك كتابخانه يا چايخانه را دارد، ارگ قديمي ميمه نيز از ديگر مناطق قديمي شهر است كه علي رغم ساخت و سازهاي بي رويه هنوز خندق آن وجود دارد.
همچنين دومين قنات قديمي كشور در اين منطقه واقع شده كه در حال حاضر اطراف آن پاركي در حال احداث است. ميمه به جهت واقع شدن در كنار حيات وحش «موته» از قابليت هاي اكوتوريسمي بالايي همبرخوردار است كه مي توان با حضور در صحراها و بيابان هاي اطراف وحتي خارج از منطقه ممنوعه از جاذبه هاي حيات وحش آنجا ديدن كرد، به غيراز آن كومه هاي يك هزار ساله چوپانان قديمي در صحراهاي اطراف ميمه نيز ازجمله ديگر جاذبه هاي اين منطقه است.

• صحراي نوادا در ميمه

«تخت سرخ» نام منطقه اي در حومه ميمه است كه يكي از زيباترين آثار زمين شناسي دنيا و كشور را در خود جاي داده است گر چه برداشت بي رويه سنگ مرمر از اين منطقه مي تواند به اين جنبه قضيه آسيب وارد سازد. در
منطقه «تخت سرخ» يكي از زيباترين مناظر كويري قابل مشاهده است، منظره اي كه به گفته «جبل عاملي» تنها در صحراي«نوادا» دره «گريت كانيون» نظير آن وجود دارد و نه در هيچ كجاي دنيا.
طاقديس هاي زمين شناسي با زيبايي منحصر به فرد خود هر گردشگر طبيعي را به سوي خود مي كشاند. اولين كاوش هاي منجر به كشف طلا در منطقه ميمه نيزدر همين منطقه انجام شده و در يك غار سطحي نيز كتيبه اي مربوط به يكصد سال قبل وجود دارد كه توسط دانش آموزان مدرسه دارالفنون نصب شده است.

• نوك برج معماري منحصر به فرد ميمه

«نوك برج» ميمه بنايي منحصر به فرد درمعماري ايراني است كه مشابه آن در هيچ كجاي ايران ديده نشده است، كه شامل اتاقك هايي به شكل بالكن است كه از سطح بنا بيرون زده اند، همچنين چندخانه تاريخي دراين منطقه وجود دارد كه گفته مي شود در يكي از آنهاسردار اسعد بختياري، از فاتحان تهران در عصر مشروطه اقامت داشته و در همين خانه هم گفته مي شود كه پيري خطر رضاخان قزاق را به او گوشزد كرده استو همه اينها در حالي است كه در اين شهر حتي يك مكان مناسب اقامتي براي جذب گردشگر (چه خارجي و چه داخلي) وجود ندارد.
+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۲/۱۷ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
  نيكولو ماكياولي( 1527-1469 ) فيلسوف ايتاليايي از متفكران مشهوري است كه ديدگاه حيرت آوري در باب حكومت ، سياست وقدرت دارد . عصر ماكياولي عصر زورگويي ، خودكامگي ، رياكاري ، تزوير ، فريب وانواع فساد بود . به تصور خيلي ها همين امور نيز در شكل دادن ساختار ويژه انديشه ونگاه بدبينانه اش به انسان وزندگي موثر بوده است . او علاوه برانسان از مذهب واخلاق نيزسخت متنفر بود ومعيارهاي اخلاقي را اسباب نزول قدرت تلقي مي كرد . تئوري سياسي ماكياولي في الواقع زيربناي تئوري قدرت را شكل مي دهد واز اقتدار مطلق العنان فرمانروا جانب داري مي كند . در هدايت ها و رهنمود هايي كه به سياستمداران ورهبران حكومت ها در قالب توصيه هايي به شهريار ايتاليا« سزاربورژيا » مي دهد ، تاكيد مي كند كه قدرتمداران سزاوار است براي حفظ حاكميت خويش از هيچ عملي فروگذار نكنند . او مي نويسد كه فرمانروا نبايستي گناه كند اما نه بخاطر قبح گناه و مجازات اخروي بل به جهت اينكه با اين كاراز چشم مردم وعوام الناس مي افتد . سياست از منظر وي ، هنر حكومت وحكومت عين ساختار قدرت است . لذا حاكم وفرمانروا فوق قانون وفراتر از الزامات جامعه است . هيچ كسي حق چون وچرا در برابر خواسته هاي فرمانروا را ندارد اما فرمانروا در اتخاذ تصميم آزاد ورها وفراتر از هر قيد وبندي است . او به فرمانروايان وسران دولتها توصيه مي كند كه تمام تلاش خود را بر جنگ متمركز سازند و بدانند كه زندگي صلح آميز سرابي بيش نيست . فرمانروا بايد بكوشد تا جايي براي ديگران تلاش كند كه منافع خودش اقتضا مي كند . اگر كسي خواسته يا ناخواسته ، محبوب مردم وعوام افتد اورا در نخستين فرصت از سر راه بردارد چون شخص فرمانروا نبايد در برابر خود رقيب داشته باشد چراكه كشوري پيروز و سرافراز خواهد بود كه تنها يك نفر برآن فرمان براند والباقي تابع و بنده اي وي باشند . شاه يا فرمانروا و رهبر بايد تنها هديه قبول كند نه اينكه هديه بدهد . از ديدگاه وي ، صداقت و راستي در كارها باعث زيان وخسران مي شود لذا نبايد به هيچ وجه راست گفت وراست عمل كرد اما درعين حال ، تظاهر به راستي وخوبي امر پسنديده يي است زيرا منافعي درپي دارد . رهبر تا مي تواند طوري وانمود كند كه رهبري امين ، رحيم  ، رئوف ، شريف ، صادق ، خدوم ، ديندار، مردمگراوعادل است ولي درواقع برخلاف اين امور رفتار كند . يكي از مهمترين وظايف حاكم، مداومت بر تحميق مردم وعوام الناس است ويك فرمانرواي عاقل نبايد آني از اين مهم غفلت كند . بدترين نوع سياست ، سياست همراه باشرافت است . از نظر وي قدرت از عدالت موفق تر است و دروغ از حقيقت قوي تر . لذا يك فرمانرواي عاقل هيچ گاه قصد عدالت نمي كند وهرگز راست نمي گويد والا زيان خواهد كرد . به طور كلي ، همه ي مردم از منظر ماكياولي « بد » هستند ولذا حاكم ورهبر نيز بايد « بد» و شرور باشد .

     هسته اصلي انديشه ماكياول در شهريار متشكل از چند اصل است كه بسيار جالب و محل تامل است . اين اصول را در اينجا فهرستوار مي آورم واگر در آينده فرصت شد ، تفسيري حول آنها خواهم نگاشت . شما نيز مي توانيد بنويسيد .  ماكياولي با بيان اين ده اصل ،  به حكام وفرمانرويان چنين توصيه مي كند  :

1 –  هميشه درپي سود ومنافع شخصي خود باشيد .

2 – تا مي توانيد بدي كنيد ولي به گونه اي وانمود كنيد كه كار خوب انجام مي دهيد .

3 – به جز خود تان هيچ كس ديگر را محترم نشماريد .

4 -  بايد حريص باشيد وهرچه را مي توانيد تصاحب نماييد .

5 – صفت خست و فرومايگي داشته باشيد .

6 -  خشن ودرنده خو وددمنش باشيد .

7 – در هر فرصتي كه مي توانيد ، ديگران را فريب دهيد .

8 – تا مي توانيد دشمنان خود وحتا دوستان خود را نابود كنيد .

9 -  در رفتار بامردم ابدا مهرباني نكنيد وبا زور وخشونت عمل كنيد .

10 – بايد تمام سعي وتلاش تان را بر جنگ متمركز نماييد .  

 اما بعد ها برگور ماکياول نوشتند« قهرمان ملی استقلال ايتاليا» . و در ادبيات سياست مدرن ماکياولی پدر سياست مدرن گفته ميشود . حتی پست مدرنها هم ماکياولی را « اولين پست مدرن ماقبل مدرن» می خوانند.

 

من همواره با علاقمندی کتابهای وی  را خوانده ام نظر خودم اين است که در دنيای سياست راستگوتر و درست تر از آنچه ماکياول گفته است، نيست. اگر درست خوانده شود او پرچمدار سياست مدرن و آن طور که ايتاليا ئيان می گويند پرچمدار وحدت ايتالياست.

 

ماکياول ميان اخلاق فردی و اخلاق سياسی تفکيک قائل ميشود . اخلاق سياسی اخلاق قدرت است نه اخلاق محبت/ ماکياول صعود و سقوط دولت را در سياست و کاردانی نخبگان حاکم جستجو می کند و... نقش ويرچو يا بخت را توضيح می دهد و چندين نوآوری ديگر که مبنايی برای سياست مدرن امروزاست . ماکياولی پدر رئاليسم سياسی هم هست.

از اين حرفها که بگذريم .بايد عرض کنم اگر کسی دوکتاب ارزشمند ماکياول و يا شرح هايی که بزرگان ديگر بر آن کتابها نوشته است را بخواند . هرگز به اين نتيجه نمی رسد که وی فردی شيطان صفت بوده است برعکس ماکياولی عاشق وطن اش (ايتاليا) بود که در آن زمان پاره پاره گشته و او دنبال راه چاره ايی برای وحدت دوباره بود . او اين توان را در خاندان« مديچی» می ديد وبا همين اميد کتابی که فن کشورداری مناسب ايتاليای آن زمان باشد را تاليف کرد ولی خود از برکت آن کتاب حظی نبرد و چند سال بعد در بی نوایی مرد.

کتاب « شهريار» يا پرنس هرگز يک کتاب اخلاقی نيست و اشتباه است که از اين منظر خوانده شود. اين کتابی در فن سياست آن زمان ايتالياست و حتی برای مردم و خواننده عادی نوشته نشده است. اما همين کتاب که پرده از چهره سياست برداشته و مبنای سياست مدرن شده است. نه باعث بی اخلاقی جامعه ميشود و نه يک حکومت فاسد را سر پا نگه می دارد .

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۲/۱۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
مهدى يساولى
ايران سرزمينى است كه جاى جاى آن، يادگارى از گذشته دارد. شناسايى بيش از يك ميليون اثر و محوطه تاريخى گوياى اهميت اين سرزمين و جايگاه والاى آن است، اما در اين ميان، بخشى از آثار و محوطه ها به دليل ساختار معمارى و جايگاه تاريخى، شهرت و آوازه اى دارند كه آنها را جاودانه كرده است. برخى از اين آثار به دليل اهميتى كه گفته شد، از سوى سازمان يونسكو در فهرست ميراث جهانى ثبت شده و تحت حمايت و پشتيبانى هاى بين المللى قرار گرفته اند. بازديد از اين آثار براى علاقه مندان به جاذبه هاى تاريخى و آشنايى نزديك با آنان بى شك خاطرات خوبى را براى آنان رقم خواهد زد. براى آگاهى بيشتر علاقه مندان درباره ۷ اثر بزرگ تاريخى ايران كه در فهرست ميراث جهانى يونسكو به ثبت رسيده اند، توضيحاتى مختصر ارائه مى شود.
تخت جمشيد
تخت جمشيد يا پارسه در دامنه كوه رحمت در ۵۷ كيلومترى شمال شهر شيراز، در شهرستان مرودشت قرار گرفته است. از لوحه هاى طلا و نقره كشف شده در تخت جمشيد مشخص شده كه ساخت آن در سال ۵۱۸ پيش از ميلاد در دوره پادشاهى داريوش اول هخامنشى آغاز شد. وى دستور داد براى برپايى جشن ها و آيين هاى ملى و مذهبى مانند نوروز، كاخ هاى باشكوهى در آنجا بسازند. براساس مدارك، دوره شكوه و آبادانى تخت جمشيد، ۲۰۰ سال به طول انجاميده است.
عمليات ساختمانى تخت جمشيد از قسمت جنوبى محوطه آغاز شد و نخست، بخشى از خزانه و كاخ تچر (كاخ اختصاصى داريوش اول) و تالار بزرگ بارعام يعنى كاخ آپادانا ساخته شد. اين عمليات در دوران پادشاهى داريوش، خشايارشا و اردشير اول (۵۰۰ تا ۴۵۰ پيش از ميلاد) به طول انجاميد. در زمان پادشاهى اردشير سوم (۴۰۴ تا ۳۵۹ پيش از ميلاد) نيز بخش هاى ديگرى از اين مجموعه باعظمت ساخته شد.
تخت جمشيد نامى است كه تاريخ نويسان اسلامى بر اين مجموعه نهاده اند، در حالى كه نام آن از ابتدا پارسه (محل زندگى پارس ها) بود. البته يونانيان، آن را پرسه پوليس (شهر پارس ها) مى ناميدند.
كاخ آپادانا
بزرگترين و شكوهمندترين بناى تخت جمشيد، كاخ آپادانا است كه ساخت آن در زمان داريوش اول آغاز شد و در زمان خشايارشا پسر وى پايان يافت.
در كاخ آپادانا، شاه نمايندگان ملل تابعه را براى بارعام نوروزى به حضور مى پذيرفت. اين كاخ يك تالار مركزى چهارگوش با ۳۶ ستون به بلندى ۱۹‎/۶۵ متر و ۳ ايوان شمالى، شرقى و غربى دارد كه در هر يك ۱۲ ستون قرار گرفته است. يك پلكان دوسويه از حياط به ايوان شمالى راه دارد و در دو سرى ديوار اين پلكان، نقش هاى زيبا حك شده كه از زيباترين هنرهاى دوران هخامنشى به شمار مى آيد. در قسمت عقب پلكان، ۲۳ گروه نمايندگان ملل تابعه در سه رديف، نشان داده شده و در قسمت شمالى، بزرگان ايران، ميرآوران و سربازان گارد جاويدان به تصوير درآمده اند. هر يك از بزرگان، گل يا غنچه نيلوفر آبى به دست دارند و دست بعضى ديگر، اشيايى مشاهده مى شود كه احتمالاً سيب يا تخم مرغ رنگى است و جزو نمادهاى نوروز به شمار مى آيند. گروه نمايندگان از ملل تابعه امپراتورى هخامنشى هستند كه از مادها، فوزى ها، هراتى ها، رخجى ها، مصرى ها، بلخى ها، ارمنى ها، بابلى ها، آشورى ها، سكاها و... را دربرمى گيرد.
تخت جمشيد در سال ۱۳۵۷ با تصويب كميته ميراث جهانى يونسكو به همراه دو اثر ديگر در فهرست ميراث جهانى به ثبت رسيد.
ميدان نقش جهان
ميدان نقش جهان (ميدان امام) در سال ۱۰۲۱ هجرى با فرمان شاه عباس اول صفوى در اصفهان ساخته شد. اين ميدان ، ۵۰۰متر طول و ۱۶۵ متر عرض دارد و در زمان ساخت، يكى از بزرگترين ميدان هاى جهان به شمار مى آمده است. نقش جهان محل بازى چوگان، مشق واحدهاى نظامى ، برگزارى جشن ها و مراسم ويژه و نمايش هاى گوناگون در حضور شاه بود كه از ايوان عمارت عالى قاپو به تماشاى اين برنامه ها مى نشستند.
در ميدان نقش جهان، عمارت هاى مذهبى و سلطنتى زيبايى ساخته شده كه شامل عمارت عالى قاپو در ضلع غربى ،مسجد جامع عباسى (مسجد امام) در جنوب، مسجد شيخ لطف الله در ضلع شرقى و سردرقيصريه و بازار در شمال ميدان است.
عمارت عالى قاپو
اين كاخ از بناهاى شاه عباس اول صفوى است كه در نيمه نخست قرن ۱۱ هجرى ساخته شد. ساخت عالى قاپو به پيروى از دو ساختمان باب عالى و قصر سلطان عثمانى در اسلامبول صورت گرفته است. عالى قاپو ۶ طبقه است و از ايوان آن، نماى شهر تاريخى اصفهان به خوبى ديده مى شود.
«ژان شاردن» جهانگرد شهير فرانسوى در توصيف اين عمارت گفته: «بزرگترين كاخى است كه ممكن است در يك پايتخت وجود داشته باشد».
مسجد امام
اين بنا در ضلع جنوبى ميدان قرار گرفته و از نظر ويژگى هاى معمارى، تزئينات هنرى و ديگر آثار نفيس ، از برجسته ترين يادگارهاى معمارى ايرانى به شمار مى آيد. ساخت اين بناى با شكوه در سال ۱۰۲۰ هجرى به دستور شاه عباس اول و معمارى استادعلى اكبر اصفهانى آغاز شد و كارهاى تزئيناتى آن تا بعد از مرگ شاه (۱۰۳۸ هجرى) ادامه يافت. بناى مسجد با مساحتى حدود ۱۲هزار و ۲۶۴ مترمربع به صورت چهار ايوانى ساخته شده و داراى صحن مركزى با چهار ايوان در چهار جهت اصلى و رواق ها، غرفه هايى در دو طرف ايوان ها، گنبدخانه و شبستان، سردر و جلوخان، دو مدرسه با صحن و حجره ، تزئينات متنوع كاشى معرق و هفت رنگ و كتيبه هاى نفيس است.
مسجد شيخ لطف الله
اين بنا در ضلع شرقى ميدان نقش جهان و روبروى عمارت عالى قاپو قرار گرفته است. ساختمان مسجد در فاصله سال هاى ۱۰۱۱ تا ۱۰۲۸ هجرى براى نماز جماعت و تدريس داماد شاه، شيخ لطف الله بن عبدالكريم بن ابراهيم از علماى مهاجر جبل عامل لبنان بنا شد.
ساختمان مسجد ، طرح ساده ، كوچك و بسيار باشكوه و استادانه اى دارد و مشتمل بر شبستان زيرگنبد، شبستان زمستانى ، گنبد، راهرو، سردر ورودى و تزئينات غنى كاشى  كارى است. اين مسجد برخلاف ديگر مساجد اين دوره، صحن ، ايوان و مناره ندارد.
مجموعه ميدان نقش جهان با همه ابنيه اى كه در آن واقع شده اند در سال ۱۳۵۷ از سوى يونسكو در فهرست ميراث جهانى ثبت شد.
تخت سليمان
تخت سليمان در ۴۵ كيلومترى شمال شرق بخش تكاب شهر مياندوآب قرار دارد. اين محل كه تاريخ نويسان آن را كنژك (عهدساسانى) يا شيز و گنجك (دوره اسلامى) ناميده اند ، به استناد آثار مكشوفه از كاوش هاى باستان شناسى و تطبيق با واقعيات تاريخى ، يكى از سه آتشكده مهم عهده ساسانى يعنى آتشكده آذرگشنسب بوده كه خسرو دوم ساسانى (پرويز) نيز كاخى را در كنار آتشكده بناكرده است. همچنين بعدها در دوره ايلخانى ، بناهايى دراين مجموعه در كنار ابنيه باستانى ساخته شد.
مجموعه تخت سليمان روى صفه و تخت سنگ طبيعى به ارتفاع ۲۰ متر از سطح دشت قرار دارد كه به طور عمده از لايه هاى رسوبى درياچه تشكيل شده است. آثار اين مجموعه تماماً داخل حصار و ديوار بيضى شكل آن كه دورتا دور صفه گسترده شده، بنا شده است. همچنين درياچه اى آتشفشانى در ميانه مجموعه قرار گرفته كه بنا بر شواهد، بيش از ۱۲۰متر عمق دارد. درياچه به صورت چشمه جوشانى از طبقات زيرين فوران و اراضى زراعتى پيرامونى را مشروب مى كند. در جبهه شمال غربى درياچه و در زاويه مربع بزرگتر، ايوان رفيع ساسانى معروف به ايوان خسرو قرار دارد. در مركز مربع شمالى، آتشكده معروف آذرگشنسب واقع شده است. آتشكده مجموعه اى است مشتمل بر يك تالار مركزى مربع شكل كه يك گنبد بزرگ آجرى آن را مى پوشانده و اكنون فرو ريخته است.
پاسارگاد
محوطه تاريخى پاسارگاد كه به تازگى از سوى يونسكو به عنوان يك اثر جهانى پذيرفته شده، در ۷۰كيلومترى شمال تخت جمشيد در جاده آسفالته شيراز - آباده با فاصله سه كيلومترى جاده قرار دارد. دشتى كه ابنيه پاسارگاد در آن قرار گرفته، مرغاب ناميده مى شود و رود پلوار (مدوس) آن را سيراب مى كند. در روايات آمده است كه كوروش بنيانگذار امپراتورى هخامنشى با شكست آستياگس آخرين حاكم مادى در سال۵۵۰ پيش از ميلاد، محلى را براى پايتختى برگزيد كه همين دشت مرغاب بود.
مجموعه آثار پاسارگاد در محوطه اى به پهناى دو و درازاى سه كيلومتر گسترده شده است. اين آثار شامل صفه عظيم تل تخت يا تخت مادر سليمان و باروى خارجى آن، محوطه مقدس، مجموعه كاخ هاى پذيرايى يا بارعام، كاخ اختصاصى كوروش يا كاخ مسكونى و آرامگاه كوروش در فاصله ۱‎/۵كيلومترى كاخ هاست.
آرامگاه كوروش
آرامگاه كوروش بزرگ مهمترين اثر مجموعه پاسارگاد از سال۱۸۲۰ ميلادى به عنوان آرامگاه كوروش شناسايى شد. بناى آرامگاه، ميان باغهاى سلطنتى قرار داشت و از سنگهاى عظيم كه درازاى برخى از آنها به ۷متر مى رسد، ساخته شده است. تخته سنگهاى آرامگاه با بست هاى فلزى به هم پيوسته بود كه بعدها به سرقت رفت . هر چند بيشتر اين آسيب ها بعدها ترميم شد، اما جاى خالى برخى از آنها به صورت حفره هايى در دل سنگ باقى مانده است. بناى آرامگاه از دو قسمت سكوى شش پله اى و در ورودى تشكيل شده است. جسدش را در تخت زرينى گذاشته و اشياى سلطنتى و جنگى او را كنارش قرار دارند. گويا در حمله اسكندر مقدونى به ايران، اين آرامگاه تاراج شده است.
256443.jpg
آرامگاه كوروش بزرگ در تمام دوره هخامنشى مقدس به شمار مى رفت كه اين تقدس در دوران اسلامى نيز به قوت خود باقى ماند. از آنجا كه مردم ساختن بناهاى عظيم سنگى را بيرون از توان بشر مى دانسته، در دوره هايى، ساخت آرامگاه را به حضرت سليمان كه بر ديوها مسلط بود، نسبت دادند و آن را شهر مادر سليمان ناميدند.
چغازنبيل
چغازنبيل همانند تخت جمشيد و ميدان نقش جهان (ميدان امام) در سال۱۳۵۷ در فهرست ميراث جهانى به ثبت رسيد. اين محوطه در جنوب غربى ايران در ۳۵كيلومترى جنوب شرقى شهر باستانى شوش در استان خوزستان قرار گرفته است. اين شهر در اوايل قرن۱۳ پيش از ميلاد، از سوى پادشاه عيلامى از اونتاش پنيريشا در نزديكى رود دز ساخته و دوراونتاش ناميده شد. در مركز شهر معبدى عظيم به صورت طبقه طبقه بنا شده كه هنوز دوطبقه آن پابرجا است. اين معبد به زيگورات (زيقورات) موسوم است كه به دو خداى بزرگ عيلامى يعنى اينشوشيناك و پنيريشا اهدا شده است چغازنبيل بزرگترين اثر معمارى به جاى مانده از تمدن عيلامى است كه تاكنون شناخته شده است. بناهاى مجموعه را از خشت و آجر ساخته اند و با داشتن قدمت بسيار، هنوز بخش زيادى از آنها به جاى مانده است. درهاى معابد و كاخ از چوب بوده كه با ميله هاى شيشه اى تزيين مى شده اند. در حفاريها قطعاتى از مجسمه هاى سفالين و لعابدار گاوهاى نر كه از دروازه هاى ورودى بناى زيگورات محافظت مى كردند، به دست آمده است. ظروف مختلف سفالى و سنگى، مهرهاى استوانه اى، اشياى فلزى، پيكرك هاى سفالين و اشياى زينتى از جمله ديگر آثار به دست آمده از اين محوطه است.
گنبد سلطانيه
بزرگترين گنبد آجرى جهان كه در سال جارى به مجموعه آثار جهانى ايران اضافه شد، در شهر سلطانيه در ۳۰ كيلومترى جنوب شرقى شهر زنجان قرار دارد. كار ساخت شهر سلطانيه در اواخر قرن ۷ هجرى در دوران حكمرانى ايلخانان آغاز شد و در سال ۷۱۰ هجرى پايان يافت و به عنوان پايتخت سلطان محمد خدابنده برگزيده شد. پس از پايان دوره ايلخانان مغول، شهر از سكنه خالى و بسيارى از ابنيه آن نابود شد. تنها يادگارى كه به جاى ماند و مورد احترام قرار گرفت، گنبد بزرگ سلطانيه بود.
بناى گنبد سلطانيه در سال ۷۰۲ هجرى براساس طرح آرامگاه غازان خان ايلخان مغول ساخته شد. اين گنبد، در دوره برپايى مرتفع ترين بناى جهان بود. گنبد سلطانيه از سه فضاى گنبدخانه، تربت خانه و سردابه تشكيل شده و از نظر حجمى و تركيب فضا با معمارى هيچ يك از مقابر اسلامى ايران مطابقت ندارد.
يكى از خصوصيات اصلى و منحصر به فرد گنبد سلطانيه، دوجداره بودن آن است كه از دو قشر موازى و مجزا تشكيل شده است. گنبد سلطانيه سالها مورد تقليد معماران بزرگ اروپايى قرار مى گرفت كه نمونه بارز آن گنبد كليساى سانتاماريا دلفيوره در شهر فلورانس ايتالياست.
ارگ بم
آخرين اثرى كه بدان مى پردازيم ارگ بم است كه البته به گونه اى متفاوت از ديگر آثار، در فهرست ميراث جهانى قرار گرفت. تا پيش از زلزله ويرانگر دى ماه ۱۳۸۲ در شهر بم كرمان، پرونده ارگ بم درحال آماده شدن براى ثبت در فهرست ميراث جهانى بود كه زلزله همه چيز را به هم ريخت. اما اين پرونده مسكوت نماند و به دليل اهميت تاريخى و بزرگترين بناى خشتى جهان، كميته ميراث جهانى يونسكو، ثبت اضطرارى اين اثر عظيم را در دستور كار قرار داد و پس از ثبت، ارگ بم براى بهره گيرى از كمكها و حمايتهاى جهانى به فهرست ميراث جهانى در خطر قرار گرفت.
مجموعه ارگ بم كه برخى روايات تاريخى، پيشينه آن را حتى به زمان حكمرانى اشكانيان رسانده اند، شامل شهر قديم وقلعه است كه ۲۰ هكتار وسعت دارد و مساحت ارگ و قلعه نزديك به ۶ هكتار است. سه سمت قلعه را باغ و خانه هاى مسكونى و زمين هاى كشاورزى محصور كرده و ضلع شمالى در امتداد رودخانه پشت رود قرارگرفته است. دور تا دور قلعه خندق هاى عميقى وجود داشت كه آن را از يورش هاى انسانى مصون مى كرد، اما زلزله آن را ويران كرد. در ميان قلعه، عمارت حاكم نشين روى صخره اى طبيعى بنا شده كه پنج طبقه دارد.
ارگ بم با وجود زلزله مهيب سال ۱۳۸۲ كه بخش عمده اى از آن را ويران كرد، همچنان برافراشته و شكوهمند است
+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۲/۱۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
پناهگاه‌ حيات‌ وحش‌ موته‌‏‎

:مقدمه‌‏‎
منطقه‌حفاظت‌ شده‌ موته‌ با ويژگي‌هاي‌ طبيعي‌ وغناي‌ گياهي‌و جانوري
‌‏‎ خاص‌ خود ، در ميان‌ مناطق‌ تحت‌ مديريت‌ سازمان حفاظت‌ محيط زيست‌،

يكي‌‏‎ دراين منطقه‌ ‎.‎از بهترين‌ زيستگاه‌هاي حفاظت‌ شده‌ آهو به‌ شمارمي‌رود‏‎. علي‌رغم‌ پايين‌ بودن‌ نزولات‌ جوي‌ و به‌ تبع‌ آن‌ كمبود ميزان آبهاي‌ سطحي‌ و‏‎ زيرزميني‌ كه‌ آن‌ را در رده‌ اكوسيستم‌هاي‌ خشك و بياباني‌ قرار داده‌ ، پوشش‌ زنده‌‏‎ .بسيار غني‌ و وضعيت‌نسبتا متعادلي‌ دارد‏‎ 

زيست‌هاي‌ اين‌ منطقه‌ در واقع‌ اساسي‌ترين حلقه‌ زنجيره‌ غذايي‌ و منشا حيات‌‏‎ كوهستان‌ها و ارتفاعات‌ ودشت‌هاي‌ هموار ، با وجود‏‎.‎سيستم‌ به‌ شمار مي‌آيند

‎ انواع‌ مختلفو تراكم‌ نسبتا مناسب ، زيستگاه‌هاي‌ بسيار ارزشمندي‌ را براي‌‏‎ .گونه‌هاي‌ مختلف‌ جانوري‌ فراهم‌ آورده‌اند‏‎

موقعيت‌ جغرافيايي‌ منطقه‌‏‎
اين‌ منطقه‌ با 220000 هكتار مساحت‌ در اطراف‌ روستاي‌ موته‌از
توابع‌‏‎شهرستان میمه در شمال اصفهان‌ ،‌ قرار دارد‏‎ روستاي‌ موته‌ در 270 كيلومتري‌ جنوب غربي‌ استان‌ تهران‌ در كنارهجاده‌‏‎ تهران‌ ، در 60 كيلومتري‌ جنوب غرب شهرستان‌ دليجان‌ ، و در45‏‎کیلومتری اصفهان‌‏‎درشمال‌ غرب شهرستان‌ ميمه‌ قرار دارد‏‎.
منطقه‌ حفاظت‌ شده‌ موته‌ در مركز ايران‌ واقع‌ شده‌ و به‌ ويژه‌ ازنظر گياهان‌ منحصر‏‎ بفرد ، زيستگاه‌هاي‌ مناسب براي‌ آهوهاو شرايط موافق‌ براي‌ تكثير آهو ،منطقه‌ حفاظت‌ شده‌ موته‎پرارزش‌ترين‌ مناطق‌ حفاظت‌ شده‌ ايران‌ است‌‏‎ .

وضعيت‌ اقليمي‌‏‎
منطقه‌ حفاظت‌ شده‌ با 1900 تا 3000 متر ارتفاع‌ از سطح‌ دريا ، دركل‌ ، درناحيه‌‏‎ مقدار‏‎.‎خشك‌ و نيمه‌ كويري‌ استان‌ اصفهان‌ و استان‌ مركزي‌ قرار گرفته‌ است‌‏‎
مقدار بارش‌‏‎.‎متوسط بارندگي‌ سالانه‌ اين‌ منطقه‌ حدود 250 تا 300 ميليمتر است‌‏‎ در فصل‌هاي‌ مختلف‌ سال‌ متفاوت‌ بوده‌ و بيشترين‌ بارش‌ در فصل‌زمستان‌ به‌‏‎ به‌ دليل‌ اختلاف‌ ارتفاع‌ و‏‎.‎صورت‌ برف‌ و كمي‌ باران‌ در فصل‌ پائيز و بهار مي‌باشد‏‎پستي‌ و بلندي‌ها و همواري‌هاي‌ شوره‌زار ميزان‌ درجه‌ حرارت‌ نقاط مختلف‌ با‏‎ در تابستان‌ آب و هواي‌ منطقه‌ به‌خصوص‌ در دامنه‌ كوهها و‏‎.‎هم‌ تفاوت‌ دارد‏‎ منطقه‌ حفاظت‌ شده‌ داراي‌‏‎.‎منطقه‌ كوهستاني‌ آن‌ معتدل‌ و خنك‌ مي‌باشد‏‎ همواري‌هايي‌ آبرفتي‌ ، زمين‌هاي‌ شوره‌زار ، تپه‌ ماهور و كوههاي‌ بلند و مرتفع‌‏‎ در اين‌ منطقه‌ چهار شوره‌زار ، چشمه‌هاي‌ آب شور و گياهان‌ شورپسند‏‎.‎مي‌باشد‏‎
سطح‌ عمده‌ شوره‌زارها را جنگلهاي‌ متراكم‌ درختان‌ گز و گياهان‌‏‎.‎ديده‌ مي‌شود‏‎ ني‌ پوشانده‌ و بدين‌ صورت‌ ، محيط بسيار مناسب و مساعدي‌ براي‌ زيستگاه‌ آهو‏‎ فراهم‌ آورده‌ است‌‏‎

حيات‌ وحش‌ جانوري‌ و گياهي‌ منطقه‌‏‎
اين‌ منطقه‌ بهترين‌ زيستگاه‌ آهو در ايران‌ است‌ كه‌ براي‌ رشد ، تكثير و‏‎ در اين‌ منطقه‌ ، علاوه‌ بر آهو ،‏‎.‎جلوگيري‌ از انقراض‌ آهوها اختصاص‌ يافته‌ است‌‏‎
قوچ‌ ، ميش‌ ، كل‌ ، بز و ساير وحوش‌ يافت‌ مي‌شوند ، ولي‌ در اصل‌ به‌ سبب وجود‏‎ .آهو اهميت‌ يافته‌ است‌‏‎

:پستانداران‌ منطقه‌ حفاظت‌ شده‌‏‎ عبارتنداز آهو قوچ‌‏‎-‎‎‏پازن‌‏‎-شغال‌‏‎-روباه‌ قرمز‏‎)‎ روباه‌ -گراز‏‎-‎‎‏‏خرگوش‌‏‎-‎‎‏‏خارپشت‌ گوش‌ بلند‏-پلنگ‌‏‎-‎‎‏یوزپلنگ‌‏‎-‎‎‏‏گربه‌ شني‌‏‎-‎‎‏‏گربه‌ پالاس‌‏‎-‎‎‏‏‏‎ كفتار‏‎-‎‎‏‏گرگ‌‏‎-‎‎‏ تشي‌‏‎-‎‎‏‏سمور‏‎-‎‎‏‏رودك‌‏‎-‎‎‏‏17 گربه‌سیاه و پلنگي‌ بزرگ‌ ، گربه‌ خاكستري‌‏‎

‎ساير پستاندارن‌ منطقه‌ عبارتند از‏‎‎ ، گربه‌ سياه‌ و بزرگ‌ ، روباه‌سياه‌ ، روباه‌ زرد و سياه‌ ، روباه‌ سفيد‏‎(‎سفيد‏‎ همچنين‌ نوعي‌‏‎.‎گرگ‌ سياه‌ ، گرگ‌ خاكستري‌ ، گوركن‌ خاكستري‌ ، خارپشت‌ سياه‌‏‎ .سنجاب نيز ديده‌ شده‌ است‌‏‎

آهوهاي‌ منطقه‌‏‎
:آهوهاي‌ منطقه‌ حفاظت‌ شده‌ موته‌ دو دسته‌اند‏‎ آهوهاي‌ بومي‌ هميشگي‌ كه‌ در شوره‌زار و جلگه‌هاي‌ منطقه‌ زاد و ولد‏‎-‎‎‏‏1‏‎ .مي‌كنند‏‎
آهوهاي‌ مهاجر كه‌ از اوايل‌ مهرماه‌ و حدود پايان‌ فصل‌ برداشت‌ محصولات‌‏‎-‎‏‏2‏‎ .كشاورزي‌ به‌ اين‌ منطقه‌ مي‌آيند‏‎ در بعضي‌ سالها ، به‌ دليل‌ ريزش‌ برف‌ سنگين‌ و سرماي‌ شديد آهوها به‌ سمت‌‏‎ .شهرها و روستا مهاجرت‌ مي‌كنند و صيد مي‌شوند‏‎

قوچ‌ و ميش‌‏‎
:قوچ‌ وميش‌هايي‌ كه‌ در اين‌ منطقه‌ ديده‌ مي‌شوند بارتنداز‏‎
مهاجرت‌ قوچ‌ و‏‎. قوچ‌ ارمني‌ ، كه‌ در كوهستان‌هاي‌ شمالي‌ منطقه‌ به‌ سر مي‌برند‏‎-‎‎‏‏1‏‎
ميش‌هاي‌ ارمني‌ از منطقه‌ حفاظت‌ شده‌ اشترانكوه‌ واقع‌ در استان‌ لرستان‌ است‌ كه‌‏‎ . قوچ‌ اصفهاني‌ ، كه‌ از طريق‌ ارتفاعات‌ دهق‌ و علويجه‌ از پناهگاه‌هاي‌ قامشلو
، همه‌ ساله‌ از اوايل‌ پائيز آغاز مي‌شود‏‎-‎‏‏2‏‎ .علويجه‌ و موته‌ به‌ كوهستان‌هاي‌ جنوبي‌ منطقه‌ موته‌ رفت‌ و آمد مي‌كنند‏‎ علت‌ جدايي‌ اين‌ دو قوچ‌ دشت‌ وسيعي‌ است‌ كه‌ در وسط منطقه‌ قرار دارد بدين‌‏‎ ترتيب در ارتفاعات‌ شمالي‌ موته‌ اكثر قوچ‌ها و ميش‌ها از گونه‌ ارمني‌ بوده‌ و
در‏‎ قوچ‌ و ميش‌ ارمني‌ در بخش‌‏‎.‎ارتفاعات‌ جنوبي‌ اكثرا از زيرگونه‌ اصفهاني‌اند‏‎
شمالي‌ منطقه‌ موته‌ جمعيت‌ نسبتا قابل‌ توجهي‌ دارد ، بطور كلي‌ قوچ‌ و ميش‌ و كل‌‏‎
.و بز بهتر از آهو جمعيت‌ خود را در منطقه‌ء موته‌ حفظ كرده‌اند‏‎
كل‌ و بز‏‎
جمعيت‌ اين‌‏‎.‎زيستگاه‌ كل‌ و بز بازيستگاه‌ قوچ‌ و ميش‌ تقريبا مشترك‌ است‌‏‎ گونه‌ در منطقه‌ كمتر از قوچ‌ها و ميش‌هاست‌ و بيشتر در ارتفاعات‌ منطقه‌ و به‌
طور‏‎ .پراكنده‌ در گروه‌هاي‌ 2 تا 15 راسي‌ مشاهده‌ مي‌شوند‏‎

پرندگان‌ منطقه‌‏‎
منطقه‌ حفاظت‌ شده‌ موته‌ ، به‌ دليل‌ وجود كوه‌ها ، دشت‌هاي‌ استپي‌ و نيمه‌‏‎ كويري‌ ، شوره‌زارها ، جنگل‌هاي‌ درخت‌ گز ، و چشمه‌هاي‌ زياد ، به‌ نظر بايد‏‎ پرندگان‌ متنوعي‌ داشته‌ باشد ، ولي‌ به‌ سبب تابستان‌هاي‌ گرم‌ و خشك‌ و زمستان‌‏‎
بسيار سرد آن‌ ، امكان‌ زيست‌ پرندگان‌ در اين‌ منطقه‌ بسيار كم‌ است‌ ، لذا فقط بعضي‌‏‎ .پرندگان‌ مهاجر در مسير مهاجرت‌ خود در اين‌ منطقه‌ توقف‌ كوتاهي‌ مي‌كنند‏‎

پرندگان‌ بومي‌ منطقه‌‏‎
كوهستانهاي‌ منطقه‌ امن‌ ، به‌ علت‌ نبود تردد دام‌ و رفت‌ و آمد مردم‌ روستاها ، ‏‎ بسيار خلوت‌ و آرام‌ بوده‌ و پوشش‌ گياهي‌ انبوهي‌ از نوع‌ گياهان‌ دانه‌دار دارند ، لذا‏‎
:بهترين‌ محيط براي‌ پرندگان‌ بشمار مي‌روند‏‎ 
خانواده‌ قرقاول‌‏‎-‎‎1خانواده‌ هوبره‌‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ كلاغ‌‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ گنجشك‌‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ چكاوك‌‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ پرستو‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ سبزقبا‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ كبوتر‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ كوكر‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ سار‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ جغد‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ دم‌ جنبانك‌‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ لاشخور‏‎-‎‎‏‏خانواده‌حواصيل‌‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ زنبور خور‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ هدهد‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ سسك‌‏‎-‎‎‏‏خانواده‌ سهره‌‏‎-‎از پرندگان‌ مهاجرمنطقه‌ مي‌توان‌ از پليكانها ، غازها ، انواع‌ اردكها و مرغابي‌ها‏‎ نام‌برد كه‌ اين‌ پرندگان‌ هنگام‌ مهاجرت‌ زمستانه‌ و بهاره‌ خود در مسير حركتشان‌‏‎.مدتي‌ در منطقه‌ به‌ خصوص‌ اطراف‌ رودخانه‌ شور رباط ترك‌ ، توقف‌ مي‌كنند‏‎

پوشش‌ گياهي‌ منطقه‌‏‎
منطقه‌ موته‌ به‌ دليل‌ وسعت‌ زياد و وجود خاكهاي‌ گوناگون‌ و ارتفاع‌ زياد و آب‏‎ و هواي‌ متغير خود ، گياهان‌ فراواني‌ دارد ، به‌ طوري‌ كه‌ حدود 700 گونه‌ گياه‌‏‎
بعضي‌‏‎.‎شناسايي‌ شده‌ كه‌ حدود 270 گونه‌ از آنها گياهان‌ دارويي‌ مي‌باشد‏‎
از گياهان‌اين‌ منطقه‌ در ساير نقاط ايران‌ ديده‌ نمي‌شود و جز گياهان‌ نادر‏‎ ايران‌اند ، اما به‌ علت‌ عدم‌ حفاظت‌ كافي‌ و كم‌ توجهي‌ ، در حال‌ انقراض‌‏‎ از نظرتقسيمات‌ كلي‌ گسترش‌ گياهي‌ ، قسمت‌ اعظم‌ منطقه‌‏‎.‎و نابودي‌اند‏‎
حفاظت‌ شده‌ موته‌ ، به‌خصوص‌ جلگه‌ها و ارتفاعات‌ پايين‌ آن‌ جز جامعه‌ استپي‌‏‎ محسوب مي‌شود كه‌ در داخل‌ اين‌ جامعه‌ اجتماع‌‏‎Artemisia-Astragalus
.نباتي‌شور و نمكزار به‌ طور پراكنده‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد‏‎

:منبع‌‏‎ پناهگاه‌ حيات‌ وحش‌ موته‌ ، سازمان‌ حفاظت‌ محيط زيست‌‏‎:‎ معينيان‌

، محمدتقي‌‏‎-‎ فرهنگ‌ نامهاي‌ گياهان‌ ايراني‌‏‎:‎ مظفريان‌ ، ولي‌الله‌‏‎-
راهنماي‌ صحراي‌ پستانداران‌ ايران‌ ، سازمان‌ حفاظت‌‏‎:‎ ضيايي‌ ،

هوشنگ‌‏‎-‎ .محيط زيست‌

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۲/۱۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
با عرض سلام

می دانم که چند هفته ای است مطالب به روز نمی شود .به همان  اندازه هم خواننده از دستم رفته است .حتی رتبه بندی لینک وبلاگ هم در جستجوگر یاهو تنزل یافته است و.......

به هر ترتیب از امروز شاید بیشتر به وب رسیدم .مشغله شدید کاری مانع از به روز کردن وبلاگ می شود.

امید است که بتوانم باز وبلاگی به قول امروزی ها باحال داشته باشم البته برای اهل خودش !!!

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۲/۱۱ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
 خبرنگار بی بی سی در امور ديپلماتيک

پيشرفت ديپلماسی در گرو يافتن راهی برای مذاکره ايران و آمريکا

فرصت يک ماهه شورای امنيت سازمان ملل به ايران برای تعليق غنی سازی اورانيوم رو به پايان است، اما در رفتار دولت ايران نشانه ای از عقب نشينی به چشم نمی آيد.

از سوی ديگر، دولت جورج بوش در واشنگتن، تلاش های خود را برای کمک به گروه های مخالف حکومت ايران افزايش می دهد، مقام های ايرانی تهديد به قطع همکاری با آژانس بين المللی انرژی اتمی می کنند، و گفتگوهای دو کشور بر سر عراق که بسياری به آن اميد بسته بودند، ظاهرا نقش بر آب می شود.

گويی که هر يک از طرفين بدون توجه به ديگری حرف خودش را می زند.

طرف ايرانی تاکيد کرده که عقب نشينی نخواهد کرد و برخی تحليلگران آمريکايی می گويند در موضعگيری ايران نشانه های پوشيده ای می بينند که اين کشور برنامه غنی سازی ديگری نيز دارد که به موازات برنامه اعلام شده پی می گيرد و تا کنون از جامعه جهانی پنهان نگاه داشته است.

در واشنگتن، به رغم حرف های بسياری که در مورد حمايت از گروه های مخالف جمهوری اسلامی زده شده، به نظر می رسد بيشتر بحث موجود بين دو قطب کاملا دور از هم نوسان می کند.

اول، احتمال تقريبا غير قابل تصور يک حمله نظامی همه جانبه عليه تاسيسات هسته ای ايران؛ و ديگری، پرسش دشوار تبعات برنامه همه جانبه اتمی ايران برای منطقه در صورتی که اين کشور به چنين مرحله ای برسد.

در اين ميان به نظر می رسد ديپلماسی راه به جايی نمی برد. صحبت ارتباط مستقيم ميان ايران و آمريکا بر سر مسئله عراق از چند هفته پيشتر به گوش می رسيد، اما اکنون اين احتمال نيز به نظر دود شده و به هوا رفته است.

گفتگوی آمريکا و ايران در حقيقت بر مبنای نگرانی هر دو کشور از وضعيت بحرانی عراق طرح ريزی شده بود. و به اين دليل که هم ايران و هم آمريکا دغدغه های امنيتی کلی تری در منطقه خليج فارس دارند.

بسياری تحليلگران بر اين باورند که اساسا ريشه های تلاش ايران برای خودکفا شدن در برنامه های هسته ای را بايد در نگرانی های امنيتی اين کشور جست.

اما نکته بسيار مهم در اين ميان اين است که هيچ مکانيزم پذيرفته شده ای برای ديدار و گفتگوی مقام های ايرانی و آمريکايی وجود ندارد.

حال اين وضعيت را مقايسه کنيد با مناقشه هسته ای موجود در شبه جزيره کره. در آن مناقشه، ايالات متحده و کره شمالی اين امکان را دارند که در قالب مذاکرات شش جانبه و با حضور کشورهای ديگر ديدار کنند، و در عين حال از گفتگوی مستقيم دو جانبه نيز پرهيز کرده باشند.

بی ترديد گفتگو های شش جانبه بر سر بحران اتمی کره شمالی را نمی توان نمونه درخشانی دانست. اما شايد بتوان از آن به عنوان مثالی بهره برد که شرايط ديدار مستقيم آمريکا و ايران را فراهم کند.

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۲/۱۱ساعت   توسط علی وطن خواه   | 

مهراد واعظی نژاد

ايران و برنامه اتمی: تهديدی واقعی يا تصويری اغراق شده؟

بيش از هفتصد نفر سه شنبه، 25 آوريل، در سالن بزرگ 'انجمن سلطنتی جغرافيا' در لندن گردآمدند تا در جلسه بحثی پيرامون مناقشه هسته ای ايران شرکت کنند. جلسه ای که به ابتکار روزنامه تايمز و موسسه 'ضريب هوشی به توان دو' (Intetlligence²) برگزار شد تا به يک پرسش اساسی بپردازد.

آيا خطر اتمی ايران واقعی است؟ يا تا حد بسيار زيادی اغراق شده است؟

هر يک از حاضرين به هنگام ورود نظر خود را در مورد سوال بالا اعلام می کند: موافق، مخالف، يا بدون نظر. نتيجه را در ميان جلسه اعلام می کنند: 253 نفر خطر ايران را اغراق شده می دانند، 268 نفر تصوير را واقعی و ايران را تهديدی جدی ارزيابی می کنند، و 214 نفر اظهار بی اطلاعی می کنند.

آرای شرکت کنندگان بسيار نزديک به هم است؛ هر چند که در آغاز جلسه اکثريت نسبی با کسانی است که تهديد را جدی می دانند. رای گيری ديگری در پايان جلسه برگزار خواهد شد تا اثر بحث های انجام شده در طول دو ساعت بر نظر شرکت کنندگان روشن شود.

برای پيش بردن بحث از شش متخصص ايرانی و غير ايرانی دعوت شده تا در مورد مناقشه هسته ای ايران صحبت کنند؛ سه نفر موافق و سه نفر مخالف.

'اغراق آميز است'

موافقين بر اين باورند که علی رغم وجود مشکلات بسيار در رابطه با ايران و نقدهای جدی به سياست های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی، تصويری که از برنامه های هسته ای اين کشور به عنوان تهديدی برای امنيت جهانی ارايه می شود، با واقعيات موجود همخوانی ندارد و تصويری شديدا اغراق آميز است.

سه نفری که از اين موضع صحبت می کنند عبارتند از: دکتر علی انصاری، استاد تاريخ معاصر ايران از دانشگاه سنت اندروز، ايرج باقرزاده، موسس شرکت انتشاراتی آی بی تاوريس (IB Tauris) که ناشر پيشرو در مطالعات ايرانی به شمار می رود، و آقای مارتين وولکات، خبرنگار پرسابقه روزنامه گاردين و دبير سابق سرويس خارجی اين نشريه بريتانيايی.

'خطر واقعی است'

در سوی ديگر، مخالفين بر اين باورند که به دليل ماهيت ايدئولوژيک، ساختار پيچيده و ناشفاف، و رفتار غير قابل پيش بينی نظام جمهوری اسلامی، برنامه های هسته ای ايران را بايد تهديدی جدی به شمار آورد. اين دسته شاهد مدعای خويش را پنهانکاری 18 ساله ايران دانسته و خبر دستيابی اين کشور به چرخه سوخت هسته ای و صحبت های تهديد آميز آقای احمدی نژاد را زنگ خطری برای جامعه جهانی می دانند.

سه نماينده اين موضع در جلسه بحث عبارتند از: دکتر پاتريک کلاسون، معاون تحقيقات در موسسه مطالعات خاور نزديک در واشنگتن، دکتر مهرداد خوانساری، مشاور ارشد تحقيقات در مرکز مطالعات ايرانی و عربی در لندن و نماينده ايران در سازمان ملل در دوران پهلوی، و آقای روئی گيلاد، از مقام های ارشد سفارت اسراييل در لندن.

پس از سخنرانی کوتاه هر يک از اين شش نفر، و پرسش و پاسخ، دوباره رای گيری می شود تا حاضرين در سالن برگه های 'موافق'، 'مخالف' را که از پيش دريافت کرده اند به صندوق بياندازند.

نظرسنجی و شکل دهی افکار عمومی

نتيجه رای گيری در مقايسه با نظرهای اعلام شده در ابتدای جلسه بسيار جالب توجه است: 293 نفر تهديد را واقعی می دانند، 387 نفر خطر ايران را اغراق شده ارزيابی می کنند، و 77 نفر همچنان بدون نظر باقی می مانند. (بايد توجه داشت که تعداد کل شرکت کنندگان در اين دو رای گيری متفاوت بود.)

در حقيقت بخش بسيار بزرگی از کسانی که در آغاز جلسه اظهار بی اطلاعی کرده بودند، پس از شنيدن صحبت های هر دو طرف و انجام پرسش و پاسخ، به گروه کسانی پيوسته اند که خطر اتمی ايران برای امنيت جهان را 'اغراق شده' می دانند.

مجری جلسه نتيجه بحث را به نفع گروه سه نفره موافقين 'اغراق' - دکتر انصاری، آقای باقرزاده، و مارتين وولکات - اعلام می کند.

اکثريت هفتصد نفری که در سالن 'انجمن سلطنتی جغرافيا'، واقع در غرب لندن، حاضرند رای به 'اغراق آميز' بودن تصوير خطر ايران داده اند؛ دستکم در پايان اين جلسه.

تعداد زياد آرای 'نمی دانم' در آغاز جلسه و افزايش چشمگير موافقان تنها پس از دو ساعت بحث و گفتگو، اگر چه آنطور که آقای انصاری می گويد نشانی از 'سرراست' بودن استدلال 'موافقين' است؛ اما در عين حال بيانگر اين واقعيت است که شکل دادن و تغيير افکار عمومی کاری است شدنی، و بنا بر تجربه اين جلسه، نه چندان دشوار.

گوشه هایي از صحبت های هر يک از سخنرانان، به همان ترتيب سخنرانی در جلسه، در زير آمده است:



ايرج باقرزاده

نگاهی به ساختار سياسی و قانون اساسی جمهوری اسلامی نشان می دهد که احمدی نژاد تنها يکی از بخش های قدرت در ايران است و ياد کردن از او به عنوان تهديد صلح و امنيت، خالی از اغراق نيست.

از سوی ديگر در همين موضع گيری های آقای احمدی نژاد نيز بايد بين 'حرف' و 'عمل' تفاوت قايل شد، و من فکر می کنم اين موضعگيری ها بيشتر واکنش های دفاعی و جدال لفظی است که در هر دو طرف مناقشه می بينيم.

من بر اين باورم که اگر هم پس از سه يا پنج يا ده سال ايران به سلاح هسته ای برسد، ميزان و قدرت آن به هيچ وجه در حدی نخواهد بود که فکر حمله به سر سياستمردان جمهوری اسلامی خطور کند. آنها هم می دانند که هر گونه اقدام به حمله به مثابه خودکشی سياسی خواهد بود.

ممکن است برخی بگويند که در جدال ايدئولوژيک اين اتفاق می تواند بيافتد، يا اينگونه استدلال کنند که فرهنگ شهادت طلبی در جمهوری اسلامی جايی برای چنين محاسبات نمی گذارد. در پاسخ به اينها بايد بگويم که حاکمين ايران به ارزش شهادت باور دارد؛ اما نه برای خود، برای بقيه مردم.

از منظر يک ايرانی، تاريخ اين کشور در سه قرن گذشته پر از ناکامی، شکست و در کنار اينها حضور دائم قدرت خارجی است. از وضع آشوبناک قرن هجدهم گرفته تا مداخله های گسترده بريتانيا و روسيه در قرن نوزدهم و اضافه شدن آمريکا به اين معادلات در قرن بيستم.

درسی که مردم ايران از اين همه گرفته اند، چيست؟ به زبان ساده اينکه اگر ضعيف باشی، کلاهت پس معرکه است. و اين درسی بود که بار ديگر از حمله به عراق آموخته شد: که به تو حمله می کنند، چون 'نداری'، نه چون 'داری'.

کافی است اين را کنار واقعيات ژئوپوليتيک موجود در منطقه بگذاريد: حضور نظامی آمريکا تقريبا در تمام کشورهای همسايه ايران، قدرت هسته ای پاکستان و اسراييل، و صحبت های تغيير رژيم. حال به همه اينها تصويب بودجه 75 ميليون دلاری در آمريکا برای حمايت از جنبش ها و گروه های منتقد به دولت ايران را اضافه کنيد تا نگرانی های امنيتی جمهوری اسلامی آشکار شود.

در جمع بندی اين همه می توان گفت که موضع ايران در تمام سال های پس از انقلاب اسلامی تا به امروز، موضعی 'دفاعی' بوده. حتی رفتارهايی چون هجوم به سفارت آمريکا يا شعارهايی که عليه غرب داده می شود بخشی از اين مکانيزم دفاعی است.


مهرداد خوانساری

نگاهی به ماهيت نظام جمهوری اسلامی و درک ايدئولوژی پايه ای حکومت آن، که بر مبنای 'اسلامگرايی مبارزه جو' بنا شده، ما را به اين نتيجه می رساند که نبايد تهديد ايران را دستکم گرفت.

من برای دفاع از اين موضع، به شش دليل اشاره می کنم:

  • وجود يک حکومت دينی در ايران با دسترسی به منابع سرشار
  • مخالفت فلسفی با مدرنيسم و ايجاد مانع برای تغيير به اين سمت
  • بی ارزش دانستن هنجارها و الگو های پذيرفته شده جهانی
  • تلاش بسيار برای حفظ بقا و تضمين موجوديت نظام
  • تفاوت بارز بين قرائت حکومت ايران از دين اسلام و قرائت ديگر جريان های ميانه رو اسلامی
  • رفتار مغاير با حقوق بشر با شهروندان ايرانی

اگر به گفته های رييس جمهور ايران توجه شود، دليل جدی بودن خطر ايران واضح خواهد بود. نگاه آخرالزمانی آقای احمدی نژاد که برگرفته از باور شيعيان به ظهور امام غايب است، زنگ خطر ديگری است که نبايد از آن به سادگی گذشت.

چند دهه پيش، مردم جزيره بريتانيا خطر سوسيال ناسيوناليسم را دستکم گرفتند و نتايج فاجعه بار آن را در جنگ جهانی دوم ديدند. اينبار هم می توان تحت عنوان پرهيز از 'واکنش زياده از حد' دست روی دست گذاشت و کاری نکرد، اما عواقب آن روشن نيست.


علی انصاری

به اعتقاد من موضوع تهديد ايران برای صلح و امنيت جهانی بسيار اغراق شده و ثابت کردن اين موضوع هم کار چندان مشکلی نيست.

مدتی پيش دونالد رامسفلد، وزير دفاع آمريکا، جمله ای گفت که تا حد خوبی روشنگر نگاهی است که در حال حاضر به فعاليت های هسته ای ايران وجود دارد. او گفته بود: "وجود نداشتن دلايل، دليل وجود نداشتن نيست."

اين جمله اگر چه در مورد سلاح های کشتار جمعی عراق و دلايل حمله به آن کشور گفته شده، اما توصيف روشنی است از آنچه در مورد پرونده هسته ای ايران نيز در حال رخ دادن است.

به دليل همين نوع نگاه و همين رويکرد است که، به باور من، واقعيات کمرنگ می شوند و اسير خيالپردازی می شويم.

اين نگاه حتی ريشه در پيش از انقلاب اسلامی در ايران دارد. در سال 1976 رمان موفقی در آمريکا منتشر شد که موضوع آن فرمانروای ديوانه ای در خاورميانه و تلاش وی برای ايجاد يک امپراتوری در اين منطقه از جهان بود.

در اين داستان که اشاره آن به شاه پيشين ايران بود، فرمانروا می خواست به چاه های عربستان سعودی حمله اتمی کند و سپس با نيروی زمينی، عراق و منابع نفت آن را به چنگ بياورد تا قدرت بلامنازع در اين بخش جهان باشد.

بسياری از آنچه امروز در مورد بحران اتمی ايران نوشته می شود، گويی نسخه ضعيفی از آن رمان بسيار موفق است. اين اختلاط واقعيت و خيال چيزی است که خطرناک است و جای انتقاد دارد.

من نمی گويم که ايران مسئله ای نيست و نبايد به آن پرداخت؛ نمی گويم که مشکلات در ايران و در هماهنگی ايران با جهان وجود ندارد؛ اما اغراق چيزی از بار اين مشکلات نمی کاهد.

نکته مهم اينجاست که اگر محمود احمدی نژاد تهديد است، بيشتر برای مردم کشور خودش تهديد است تا برای جهان. با اينگونه اغراق در مسائل، اساسا مشکل اصلی گم می شود. مشکل ايران و مردم ايران تقليل می يابد به سياست داخلی آمريکا و مجادله حزب دموکرات و حزب جمهوريخواه.


پاتريک کلاسون

نکته ای که در هياهوی رويارويی ايران و آمريکا گم می شود، نقش اروپاست. اساسا بيشتر آنچه تا کنون در باب مناقشه هسته ای ايران گفته شده و انجام شده، از جانب اروپايی ها بوده، نه ايالات متحده.

ايران اگر هم خطری برای صلح و امنيت جهان است، که هست، اين خطر بيشتر برای اروپايی هاست؛ برای آن مدل و آرمانی که سياستمداران اروپايی در ذهن دارند، يعنی جهانی با حکمرانی قوانين بين المللی.

در جدی بودن خطر ايران همين بس که مقام ارشدی چون حسن روحانی، سرپرست پيشين مذاکرات هسته ای اين کشور، می گويد پس از دستيابی به چرخه کامل سوخت هسته ای می توان به راحتی به دانش ساخت بمب نيز رسيد. به خاطر داشته باشيد که ايران به اعلام خود چرخه سوخت هسته ای را تکميل کرده است.

نکته مهم ديگری که در بسياری موارد ناديده گرفته می شود ماهيت تعاملی ان پی تی (پيمان منع گسترش سلاح های هسته ای) است. به اين معنا که کشورهای امضا کننده اين پيمان بين المللی از حقوقی برخوردار می شوند، اما تنها در ازای پذيرفتن برخی وظايف.

در حقيقت اين حقوق که ايرانی ها هم بسيار از آن سخن می گويند، مشروط به انجام وظايف و پايبندی به تعهداتی است که در همان پيمان بين المللی از آن ياد شده و يکی از مهم ترين و اساسی ترين آنها شفافيت در برنامه های هسته ای است.

از سوی ديگر بنا به گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی، ايران 18 سال در برنامه های خود پنهانکاری کرده و در واقع تعهدات خود را ناديده گرفته است. پس طبيعی است که ديگر از حقوق مندرج در ان پی تی برخوردار نباشد.

در چهل سال گذشته، هيچيک از امضا کنندگان ان پی تی به تسليحات اتمی دست پيدا نکرده و رسيدن ايران به دانش ساخت بمب خطری بسيار جدی است، دستکم به اين دليل که کشور های ديگر را نيز به اين مسير تشويق می کند و به احتمال فراوان در منطقه خاورميانه مسابقه تسليحاتی به راه خواهد انداخت.


مارتين وولکات

به خاطر داشته باشيم که اين رويارويی کشورها و تقابل انسانهاست که جنگ به راه می اندازد، نه وجود اسلحه ها و بمب ها.

به نظر من مشکل اساسی بيشتر از آنکه فعاليت های هسته ای ايران باشد، رابطه اين کشور با آمريکا است. بايد ديد که چرا اين ارتباط تا اين حد تيره و تار است؛ و سؤال اساسی تر اينکه آيا وضعيت اين ارتباط واقعا همينقدر بد است؟

از نگاه من تغييراتی در سطح جهان و به ويژه در منطقه خاورميانه رخ داده و در حال رخ دادن است که نتيجه آن کاهش نفوذ آمريکا، افزايش اثر گذاری کشورهايی چون چين، هند، و روسيه، و پيدايش قدرت های منطقه ای تازه ای مانند ايران است.

اما پرسش اينجاست که با چنين تغييراتی که بخشی از تاريخ هستند، چگونه بايد برخورد کرد. آنطور که من موقعيت کنونی را می بينم، ايران و نظام جمهوری اسلامی بيش از هر چيز می خواهند به عنوان يک حکومت و يک بازيگر مهم منطقه ای به رسميت شناخته شوند و امنيت کشورشان تضمين شود.

به بيان ديگر ايران خطری است نه برای جهان، بلکه برای نفوذ بيش از حد آمريکا در منطقه خاورميانه. اما به باور من کمرنگ شدن نفوذ، واقعيتی است که آمريکا و بريتانيا و ذهنيتی که عادت به قدرت ورزی در جهان دارد، بايد با آن کنار بيايد.

اين نکته را سالها قبل در دوران جنگ سرد، رييس ناسا به خوبی بيان کرده بود. وی گفته بود در معادلات جهانی قدرت های تازه ای پيدا می شوند؛ تغييراتی رخ می دهد که بايد با خونسردی با آن برخورد کرد نه با جنگ طلبی؛ به خطر افتادن موقعيت خود را به خطر جهانی تعبير نکنيد.


روئی گيلاد

من صحبت دوستانی را که خطر ايران برای امنيت و صلح در جهان را 'اغراق شده' می دانند با دقت گوش کردم، و بايد بگويم که به عنوان يک اسراييلی قانع نشدم.

حکومت ايران پس از انقلاب اسلامی همواره از گروه های مسلح و عملياتی که در نقاط مختلف انجام می دهند حمايت کرده؛ حزب الله لبنان در واقع ساخته دست جمهوری اسلامی است و همينطور جهاد اسلامی که همين چند روز پيش هم در بمبگذاری انتحاری جان تعداد زيادی آدم بی گناه را گرفت.

به باور من ايران با هر گونه راه حل مسالمت آميز بين اسراييلی ها و فلسطينيان مخالف است، و اين مخالفت دو دليل اصلی دارد: اول اينکه هر چه خشونت در خاورميانه بيشتر و وضعيت صلح بحرانی تر باشد، توجه به ايران و برنامه هسته ای اين کشور خواه ناخواه کمتر می شود. دليل دوم اينکه ايران پس از انقلاب اسلامی اساسا با وجود کشور اسراييل در اين بخش جهان و در ميان جوامع مسلمان مخالف است.

بنابراين با نگاهی به عملکرد حکومت ايران در سه دهه گذشته می توان به روشنی ديد که اين کشور و برنامه هسته ایش خطری جدی برای امنيت و صلح در جهان است.

با اين حال بايد بگويم که اسراييل طرفدار مداخله نظامی يا حمله به ايران نيست و راه درست برخورد با مناقشه هسته ای را ديپلماسی می داند. اما در اين راه مهم است که جهان يکصدا، متحد و هوشيار باشد تا بتوان به نتيجه دلخواه رسيد


+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۲/۱۱ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
به زودی مطالب وبلاگ به روز می شود
+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۲/۰۳ساعت   توسط علی وطن خواه   |