يکي از خلبانان جنگ جهاني دوم هواپيمايش دچار آسيب و مجبور به فرود با چتر نجات می شود. چند مدتي را در زندانهاي هيتلر می گذراندو بعد از پایان جنگ به آمريکا مي رود. در آن هنگام مسلما در اوج شهرت بوده و همه يقه او را براي امضا و يا تعريف کردن خاطرات به همراه عکس یادگاری می گرفتند. در يکي از همين روز ها يک مرد مسن لبخند زنان خودش را به خلبان رسانده و مي پرسد آيا او فلاني (واي اسمش يادم نميآيد) است؟ خلبان با بهت پاسخ مي دهد بله !
مرد مسن مي گويد آه که چقدر سالها پيش از شنيدن خبر زنده بودن خلبان شاد شده، چرا که او بوده که چتر نجات خلبان را بسته !!!!!
جانمان را مديون چه کساني هستيم؟
آرامش، امنيت، شغل، جايگاه اجتماعيمان را مديون چه کساني هستيم؟
چه کسي چتر شما را بسته؟
شما چتر چه کساني را مي بنديد؟
چگونه مي بنديد؟
+
نوشته شده در ۱۳۸۸/۰۷/۳۰ساعت   توسط علی وطن خواه
|