ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی
مرصاد بصیر

در سوره کهف آيات ۸۳ تا ۹۸ به نام و بعضی اعمال ذوالقرنين و ويژگيهای شخصيت وی اشاره شده است که پيش از اين مشروح آيات و ترجمه آن ارائه گرديد.

به نوشته اغلب مفسران قرآن اين آيات دارای شان نزول بوده است و از خود قران هم بر می آيد که از جانب معاصران حضرت رسول ( ص ) در باره وی طرح سوال شده است و چنانچه در کتاب مسند روايت شده ، قريش به تحريک يهود راجع به چند موضوع - از جمله شخصيت ذوالقرنين- سوال کردند .

مفسرين در باره اينکه کداميک از مردان نامی تاريخ ذوالقرنين بوده است نظرات متفاوتی ارائه کرده اند:

بيشتر مفسران قديمی ( از جمله طبری ) و از معاصران مونتگمری وات در « دايره المعارف اسلام » و آقای دکتر حسن صفوی در « ذوالقرنين کيست ؟» نظرشان بر اين بوده که مراد از ذوالقرنين ، اسکندر مقدونی است.

 اما مفسران عصر جديد از جمله ؛ مولانا ابوالکلام محيی الدين احمد آزاد ( ۱۹۵۸-۱۸۸۸) وزير فرهنگ سابق کشور هند - گويا به اقتباس از سر سيد احمدخان مصلح معروف به مسلمان هندی مفسر معروف قرآن ) در تفسير معروفش به اردو بنام « ترجمان قرآن » ( که استاد باستانی پاريزی رساله او را با شرح و بسط لازم به فارسی ترجمه کرده : « ذوالقرنين يا کوروش کبير» ) و مفسر بزرگ حضرت علامه طباطبائی صاحب الميزان و آيت الله مکارم شيرازی صاحب تفسير نمونه ، و بعضی از قرآن پژوهان از جمله شادروان خزائمی صاحب « اعلام القرآن » و زبانشناس بزرگ معاصر آقای دکتر فريدون بدره ای در کتاب « کوروش کبير در قرآن مجيد و عهد عتيق » اظهار عقيده کرده اند که ذوالقرنين همان کوروش هخامنشی است.
 

رد نظريه ذوالقرنين بودن اسکندر مقدونی:

۱- يادی از اسکندر مقدونی در عهد عتيق نيست. حال انکه از کوروش بارها به نيکی ياد شده است.

۲- اسکندر موحد و خداپرست نبوده و نيز سفاک و عياش بوده است ( چنانچه در ماجرای آتش زدن تخت جمشيد معروف است ) ، حال آنکه ذوالقرنين به توصيف و تصريح قرآن مجيد خداشناس و مومن بوده است.

۳-هيچ سدی با مشخصات قرآنی که دارای مس و آهن باشد به اسکندر منسوب نيست.

۴-مسير لشکر کشی اسکندر از غرب به شرق بوده است و حال آنکه به تصريح قرآن شروع لشکر کشی ذوالقرنين به سمت غرب بوده است.

دلايلی  دال  بر اينکه ذوالقرنين همان کوروش کبير بوده است:

۱- کوروش شخصيتی است که در کتاب مقدس يعنی عهد عتيق ( در کتاب رويای دانيال و کتاب عزرا و چند رساله ديگر ) از او با تلويحی شبيه به تصريح ياد شده است . دانيال در رويايی می بيند که در قصر شوشان در کشور عيلام و در کنار نهر « اولای » است و قوچی با دوشاخ به همه حيوانات غلبه می کند ، مگر بزی با يک شاخ که سرانجام بر او غلبه می يابد . سپس دانيال پس از اين خواب از خود بيخود می شود و فرشته وحی بر او ظاهر می گردد و می گويد « آن قوچ صاحب دو شاخ را که ديدی ، پادشاهان ماديان و پارسيان می باشد و آن بز نر از پادشاهان يونان است ( بز تک شاخ می تواند همان اسکندر مقدونی باشد که عاقبت بر سلسله هخامنشيان چيره شد و بساط انان را برچيد).

۲- با استفاده از شان نزول اين آيات و به تصريح خود قرآن کريم ،  پرسش کنندگان يهود ( يا به تحريک يهود ) بوده اند و با توجه به ذکر نام کوروش در عهد عتيق ، احتمال اينکه ذوالقرنين کوروش باشد بسيار بيشتر از اسکندر مقدونی است.

۳- ذوالقرنين قرآن خداشناس و موحد است و کوروش هم خداشناس و يکتاپرست بوده و معقول ترين تاريخی که برای ظهور زرتشت ياد می شود قرن ششم پيش از ميلاد است که با تاريخ حيات کوروش توافق دارد.

۴- ذوالقرنين قران شخصيتی است که خداوند به او تمکن در روی زمين و قدرت و اختيار داده است و اين با شخصيت کوروش که بر بخش عظيمی از آسيا و اروپا دست يافته و نخستين امپراطوری بزرگ تاريخ را تاسيس کرده است ، توافق دارد.

۵- ذوالقرنين اولين بار سفر يا لشکر کشی به غرب يا مغرب خورشيد داشته است و اين موضوع با لشکر کشی کوروش به غرب و شکست کروزوس پادشاه ليديه و تسلط بر آن سرزمين انطباق دارد.

۶- ذوالقرنين پس از لشکر کشی به مغرب ، متوجه سمت مشرق شده و به سمت مشرق لشکر کشی کرده است که با لشکر کشی کوروش به مکران و سيستان و حدود و حوالی بلخ انطباق دارد و ظن قوی اين است که کوروش در اين سفر ، بلاد سند را هم فتح کرده است و ايرانيان ، سند را هند می ناميده اند و از اين جهت در کتيبه داريوش ، نام هند نيز در ميان نامهای ممالک بيست و هشت گانه مفتوحه ذکر شده است.

۷- ذوالقرنين قرآن با قومی وحشی مواجه شده است و اين با رفتن کوروش به سمت شمال و کوههای قفقاز و نبرد با اقوام وحشی « سکا » که به يک تعبير همان « ياجوج و ماجوج » هستند انطباق دارد. در اينجا کوروش اقوام وحشی را عقب راند و در معبر « داريال » ( تنگه داريول ) که نمها معبر انان بوده است که از آن راه به اقوام مجاور تعدی و تجاوز می کردند ، سدی با آهن و مس می سازد و شک نيست که اين ديوار همان سدی است که کوروش بنا نهاده است زيرا اوصافی که قرآن در باره سد ذوالقرنين بيان کرده کاملا بر آن منطبق است و در آثار باستانی ارامنه اين ديوار « بهاگ کورايی » به معنی « تنگه کوروش » ناميده می شود.

۸- ذوالقرنين قرآن اگر بر قومی مسلط می شد به عدالت و نيکی با انان رفتار می کرد « ستمکاران را مجازات و صالحان را پاداش می داد» و کوروش بنا به قول هرودوت مورخ شهير يونانی « کوروش فرمان داد تا سپاهيانش جز به روی جنگجويان شمشير نکشند و هر سرباز دشمن که نيزه خود را خم کند نکشند ... بطوريکه توده ملت ، مصائب جنگ را احساس نکردند » و حتی بر پادشاهان اسير از جمله کروزوس پادشاه ليديه رحم اورد و او را بخشيد و از ملتزمان رکاب خويش قرار داد . کوروش پادشاهی سخی و کريم و ملايم بود و حرص مال اندوزی نداشت.

البته با وجود ادله فراوان با قاطعيت نمی توان در باره ذوالقرنين تعيين مصداق کرد . اما چنانچه ملاحظه می شود اين نظر که ذوالقرنين همان کوروش کبير است ، نظريه ای معقول و محتمل الصدق است.

+  نوشته شده در  ۱۳۸۴/۰۸/۳۰ساعت   توسط علی وطن خواه   |