ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی

خلقيات ما برره‌اي‌ها

در ‌يكي از صحنه‌هاي سريال تازه مهران مديري ‌يكي از ‌كاراكترها به ‌شخصيت ‌اصلي داستان ‌كه اهل برره ‌نيست ‏مي‌گويد:مگر مي‌شود يك برره‌اي بتواند سو‌ءاستفاده ‌بكند و اين ‌كار را نكند؟ البته ‌ديالوگ نقل به مضمون است و به ‏همان لهجه برره‌اي ‌بيان مي‌شود ‌ولي اصل مفهوم آن ‌همين است. ‌يعني در ‌برره آن طور كه مديري ‌تصوير ‌كرده طبق ‏سنت همه ‌مرتكب بداخلاقي‌هاي مختلف مي‌شوند و ‌هركس ‌كه اهل اين بداخلاقي‌ها نباشد رفتارش ‌غريب است.‏
در برره پول از همه چيز مهم‌تر است.مردم به ‌سادگي آب خوردن دروغ مي‌گويند، ‌كلاه ‌همديگر را برمي‌دارند، براي ‏خودشان افتخارات ‌تاريخي ‌موهوم دارند، صاحبان قدرت به سادگي و براي توجيه كارهايشان تاريخ را تغيير ‏مي‌دهند، به سنت‌هايي بي‌منطق پابند هستند و عدول از آنها را ‌آبروريزي ‌بزرگي مي‌دانند و البته از افعال ‌معكوس ‏استفاده مي‌کنند.مثلاً در كافه‌شان موقع حساب ‌كردن ‌كه مي‌رسد مي‌گويند قابل ندارد ‌ولي ‌منظورشان اين است كه ‏پولش را بده و برو! اين رفتارها براي شما آشنا ‌نيست؟
داستان ‌سريال تازه مهران مديري در ‌مكان و زمان ‌تاريخي ‌ديگري مي‌گذرد اما آنقدر اتفاق‌ها به زندگي روزمره  ‏ايراني‌ها ‌شبيه است ‌كه مي‌توان آن را ‌اولين و صريح‌ترين نقد تمام ‌عياري دانست كه ‌تاكنون ‌كسي ‌جرئت ‌كرده در ‏مورد ‌خلقيات ما ايراني‌ها ‌بيان ‌كند.‏
انتخاب آن ‌لوكيشن ‌تاريخي هم البته ‌نتيجه ‌هوشمندي مديري است چون قطعاً نسبت دادن ‌بسياري از‌ ‌اتفاقاتي كه در ‏آن ‌مكان و زمان مي‌افتد به زمان حال، عبور از خط ‌قرمزي است كه تبعات ‌حقوقي و ‌كيفري دارد.‏
در اين ‌سريال ‌‌خلقيات ايراني زير ‌چاقوي ‌تيز طنز نقد مي‌شود.‌ برره ‌كاريكاتوري است از جامعه ايراني با نشانه‌هاي ‏فراواني از ‌كمرنگ شدن اخلاق ‌انساني.‏
‏‌بين اهالي اين ‌روستاي ‌فرضي كه ‌سوداي بخش شدن دارند(دقت ‌كنيد در ‌ايران  بين اغلب اهالي روستاها و ‏شهرستان‌ها اين ‌عقيده ‌رايج است كه در ‌تقسيمات ‌كشوري به آنها ظلم شده)قواعد ‌انساني در روابط ‌جاي خود را از ‏دست داده‌است. ‏
‏‌اهالي‌ ‌برره مثل خود ما ايراني‌ها افعال ‌معكوس به ‌كار مي‌برند مثلاً مي‌گويند ‌بفرماييد در ‌حالي ‌كه ‌منظورشان اين ‏است كه برو ‌پي ‌كارت، اين ‌كاراكتر زن به آن ‌يكي مي‌گويد ‌لباست ‌خيلي قشنگ است در ‌حالي ‌كه منظورش اين ‏است كه ‌سليقه ‌مزخرفي ‌داري، مي‌گويند شام در خدمت ‌باشيم و ‌منظورشان اين است كه بلند ‌شويد ‌برويد ‏مي‌خواهيم شام ‌بخوريم. ‌نكته جالب اين است كه درست مثل خود ما ‌اهالي ‌برره مي‌دانند ‌كي افعال ‌معكوس به ‌كار ‏رفته و ‌كي افعال ‌واقعي!‏
‏‌اهالي ‌برره رسم و رسوم بي‌معني دارند و به آن هم به شدت پابند هستند. اين رسم و رسوم در عزا و ‏‎ ‎‏‌عروسي ‏خودش را ‌بيشتر نشان مي‌دهد.‌اينها را ‌بگذاريد در ‌كنار ‌فخرفروشي به افتخارات ‌تاريخي ‌موهوم ‌كه مثلاً ‌روزي ‏‏‌روزگاري ‌اسكندر از ‌برره گذشته و چه ‌كرده است! اين رفتارها براي شما آشنا ‌نيست؟
نحوه اداره برره هم ‌كاريكاتور مدیریت ايراني است. اختلاف‌هاي ‌قومي اين ‌لوكيشن ‌كوچك را به دو قسمت ‌تقسيم ‏‏‌كرده است. برره بالا و ‌پايين و خان‌ها هم همان ضعف‌هاي مردمان‌شان را دارند.‏
در اين سريال  مهران مديري ‌كاريكاتوري بي‌رحمانه از رفتارها و سنت‌ها و آداب و رسوم بي‌منطق ايراني ‌كشيده و ‏با ‌كمي رنگ و لعاب به دستمان داده.‏
در اخبار سراسري حداقل دوبار درباره‌اش خبر خوانده مي‌شود.همه‌گير شدن لهجه برره‌اي كه اين روزها همه جا از ‏زبان مردم شنيده مي‌شود چندتايي از نمايندگان مجلس را عصباني كرده و به رئيس صدا و سيما تذكر داده‌اند اما اگر ‏گير منتقدان فقط همين ماجراي لهجه باشد همان‌طور كه ابطحي در يادداشت زبان برره‌ايش مي‌گويد: نباید طنز پردازان را از استفاده از لهجه ها ‏محروم کرد. همین زبان برره‌اي یک بار دیگر هم در تلویزیون مطرح شد و به سرعت هم مثل این بار فراگیر شد ‏ولی آسیبی به زبان فارسی نزد. تنها موج گذرایی بود که کمی لبخند را بر لبان جاری می کرد و ادبیات غنی فارسی ‏هم با قدرت، کاربرد خودش را داشت

+  نوشته شده در  ۱۳۸۴/۰۸/۱۷ساعت   توسط علی وطن خواه   |