ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی

يک بحث خودموني که بابي حوصلگي نوشتم...

در مدت کوتاهي که در ميمه بودم يک مساله خيلي توي ذوقم مي زد! قطع شش ساعت برق در طول روز در مقايسه با قطع دوساعته برق در تهران براي من خيلي تعجب آوربود. کارم را شديدا مختل کرده بود و خودم بدون انکه اقدامي صورت دهم فقط غر مي زدم که چرا مردم ميمه مثل هميشه نظاره گرند!! صدايشان درنمي آيد و الخ ...

از ديگر معضلاتي که با آنها دست و پنجه نرم کردم سرعت پايين اينترنت خانگي و سرعت گيرهاي خيابان ها بود.

سرعت اينترنت در منزل ۴۴بود و درنهايت مجبور شدم بروم کافي نت جم .کافي نت امکانات خوبي داشت و مشکلي نبود. در مبحث سرعت پايين اينترنت خانگي هم البته اينترنت جم دلواپسي هايي داشت که شنيدني بود.

اما سرعت گيرهايي که شهرداري احداث کرده است عليرغم دعاگويي مردم به خاطر دفع مزاحمت هاي موتورسوراها ، واقعا خطرناکند .سرعت گيرها فاقد شب نما و داراي ارتفاع غيراستاندارد  هستند و اگر غريبه اي از همه جا بي خبر و عشق سرعت بخواهد در خيابان هاي ميمه جولان دهد ،مطمئن باشيد به مردم ضررمي زند(انحراف خودرو به سمت پياده رو و...) و خودش راهم بايد در ديار باقي سراغ کرد.

البته همه نوع ساخت سرعت گير را از چشم شهردار مي ديدند اما با پرس و جو فهميدم انگونه که مي گويند ، نيست. واقعا برخي از هر موضوعي براي تخريب  استفاده مي کنند. 

يک مساله ديگر هم درميمه خيلي به چشم مي خورد .مساله اي  که از گذشته اي نه چندان دور تاکنون گريبانگير شهرمان شده است و ان موضوع افاغنه غيرمجاز در ميمه است .

اين افاغنه واقعا نوبرند . هم اکنون نانوايي بربري ميمه که با يارانه پرداختي شهرداري فعاليت دارد واقعا براي بَربَري ها شده است ( افغاني هاي اصیل ساير نژادهاي افغان مخصوصا چشم بادامي ها را بَربَر مي نامند).  معضل افاغنه در روستاهاي اطراف و شهر وزوان خيلي خيلي کمرنگ بود .شايد هم من عمق فاجعه را نديدم!!

ديروز پيرمردي از همسايه ها معتقدبود: غريبه ها مانند اسراييلي ها به ميمه حمله کرده اند. گفتم چه طور؟ گفت: پول دارند زمين هاي ميمه رامي خرند و بعد مدعي مي شوند. حالا خواهي ديد بيست سال ديگر ميمه اي ها کاسه بدست لب جاده هستند يا نه ؟

البته منظور اين پيرمرد افاغنه نبود اما با رواج شايعات اگر چنين سرنوشتي براي ميمه رقم بخورد ، چه کسي پاسخگوست؟؟ ......... 

و کلام اخر اينکه در طراحي معماري ميادين ورودي شهر به هويت ساكنان شهر توجه مي شود از اين‌رو بايد به اهميت ميدان‌ها در معرفي شهر بيشتر توجه شود . ميدان ورودي شهر ميمه واقعا فاقد نماد است، نمادي که نشان دهنده روح شهر باشد. بايد براي  شهر نمادي ساخت تا ديگران بدانند شهر ميمه از چند دهه قبل به صرف فرهنگ شهر شده است. بايد نمادي ساخت تاديگران بدانند يک شهر تنها با جکوزي شهر نمي شود ، شهر بايد دوران مدنيت را حتما طي کند تا شهر شود.

مي خواستم درباره تخريب محيط زيست به ويژه تملک کوه هاي اطراف هم بنويسم. اما از اينکه مرا مخالف سازندگي و پيشرفت ميمه بدانند، دل خوشي ندارم. شايد متهم شوم به شهرنشيني و اينکه اي بابا نفست جاي گرم بالامي آيد.فقط بدانيد از قله و ديواره معروف کوه کرچ تا چند سال ديگر چيزي باقي نمي ماند..! 

 

 

+  نوشته شده در  ۱۳۸۷/۰۶/۰۹ساعت   توسط علی وطن خواه   |