بدون شک يکي از مراسم هاي بديع و شورانگيز ميمه اي ها و مردم منطقه ميمه (وزوان ،ازان و..) مراسم عيد نيمه شعبان است.
درگذشته هم ولايتي ها در موعد ميلاد حضرت امام زمان( عج ) با شور وصف ناپذيري به آذين بندي منازل ، خیابان ها، اماکن عمومي و تجاري همت مي گماشتند و بسيار دراين امر کوشا بودند.
به ياد دارم در سنين نوجواني با دوستان درعصر نيمه شعبان با نو نوارکردن خود در خيابان ها قدم مي زديم. البته من کمي مغرور بودم و بعضا شيريني و شربت خوردن را به نوعي به قول ميمه اي ها " چم دل وشه گي " cham del vashgi مي دانستم و با کمي ُپز از کنار آنها رد مي شدم و مي گفتم ممنون اما همينکه به چايي حاج مصطفي (بالايي ) مي رسيدم به قول نظيرشنبه ايسته کرده و هورت هورت چاي دارچين را بالا مي کشیدم.
در شب عيد نیمه شعبان هم البته دربيست سال پيش که من 13 سالم بود خيلي مراسم ساده و محدود به چند مداحي که بيشتر به روضه مي زد ، بود اما همان هم صفايي داشت و مسجد جامع پراز شور و شعف بود.
آذين بندي ها از سه راه " چه کنم" آغاز مي شد. دکان آقا رضاخدايي و حسن فخاري آذين بندي ساده اي داشت و کمي تنقلات و گاها شربت . کمي در خيابان شريعتي پايين تر مي رفتي به مغازه مرحوم لطف الله مي رسيدي و پذيرايي گرم تر . جايي که واقعا مي فهميدي عيد نيمه شعبان است ، گاز فروشي ناديان ها بود. آنجا هم شربت مي دادند اما راسته خيابان مطهري را که بالامي رفتي چندين مغازه بود و همه به نوعي سهيم در پذيرايي. حسين متقي ، علي جمالي ، حاجي ظهرابي ،حيدري ، مرحوم اليکي، قربان، مامايي ، مرحومان مقصودي، فرج زاده ، مرحوم آقامظفر از صميم قلب از مردم پذيرايي مي کردند.
بعد از گذشتن از باغ ملي و خیابان مطهري ، به ضلع غربی مسجد جامع مي رسيدي و ديگر شکوه عيد پديدار مي شد. گنبد نيلگون مسجد که نورانی شده بود و سردرآن هم با فرش هاي زيباي ميمه اي تزئين شده بود و این منظره در زير نور مهتابي هاي رنگارنگ شکوهي به يادماندني را در ذهن ها تداعي مي کرد.
بساط پذيرايي در مسجد فوق العاده بود. بچه ها و بزرگترها درکنار هم باخنده و خوشحالي زايد الوصفي درپذيرايي از هم و ديگران پيشي مي گرفتند. شيخ بلال هم وظيفه خود را انجام مي داد و به بچه هايي که براي بارپنجم به پاي ميز پذيرايي مي آمدند هشدار مي داد!!
روبروي مسجد که مي ايستادي در سمت راست دکان فرش فروشي مرحوم حاج مصطفي بهبهاني خودنمايي مي کرد و در سمت چپ عمراني ها و حسين اسد به رسم هرسال خود مراسم عيد را با آداب خاص خود برگزار مي کردند. یاد آن دوران به خير. ياد درگذشتگان هم به خير(الفاتحه).
اما درچند سال اخير وضعيت خيلي زياد تغيير يافته است. مي دانيد خيلي چيزها اضافه شده است . از انواع جلوه هاي ويژه صوت و تصوير، ماشين نشيني وخودداري از پياده روي ،پخش الحان ابي ،اندي گرفته تا سامي يوسف (حتما امسال از وجود سامي استفاده خواهندکرد) درضمن در برخي نقاط کور مراسم فشن fashionو رقص بندري هم برپاست البته در اين گيرودار بساط بلوتوث بازي و مسيج هم رونقي دارد. سال گذشته که عيد نيمه شعبان ميمه بودم، به اتفاق خانواده درخيابان به راه افتاديم . در مسير آنقدر ترقه بازي و آهنگ هاي درخواستي بود که نگو. نتيجه آن شد که خيلي زود به خانه برگشتم و به ياد دوراني افتادم که من و علي عباسي و رضا شهيدي خيابان شريعتي را بارها سروته مي کرديم و وقتي علي عباسي بلند مي خنديد، با نگاهي حاکي از اينکه ما اينگونه نيستيم و حتما کسي ديگري بلند خنديده است، به ديگران نگاه مي کرديم. گويي کسر شان مان مي شد !!! البته اکنون مقتضيات زمان اينست.
شايد من کمي لوس شده ام . يکي از دوستان مي گفت تو هم يخ حوض نمي شکستي براي نماز. دوست عزيزم راست مي گفت اما من تارک واجبات هم نبودم و اکنون نيز معتقدم مقتضيات اينگونه است اما در این باره ، اماها و اگرهايي حتما وجود دارد.
به هرحال امسال درميمه نيستم اما دلم در خيابان شريعتي است . جاي ما را پرکنيد.