ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی
اسكندر مقدوني در سال 331 پيش از ميلاد، پس از پيروزی در سومين جنگ خود با ايرانيان ( جنگ آربل يا گوگامل) و شكست پايانی ايران، بر بابل و شوش و استخر چيرگی يافت.
 

نظر مورخان یونانی

بر پايه يادداشت های روزانه «كاليستنس» (Callisthenes)، مورخ رسمی اسكندر (در 330 پيش از ميلاد)، نيروهای کشورگشای مقدونی در پيشروی به سوی «پارسه» (پايتخت آن زمان ايران)، در منطقه كوهستاني «دربند پارس»، با گروه 1200 نفره ای از ارتش ايران - به فرماندهی سردار «آريو برزن» - روبرو و متوقف شدند.

 اين گروه چندين روز مانع ادامه پيشروی ارتش دهها هزار نفری اسكندر شده بود كه مصر، لبنان، شام، فلسطین، ترکیه، یونان، بابل، شوش، را پیش ‌از این از دست ایران در آورده و در سه جنگ پی‌ درپی داريوش سوم را شكست و فراري داده بود. سرانجام، اين هنگ با محاصره كوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پای در آمد و فرمانده دلير آن نيز در نبردی نابرابر بر خاك افتاد.

مورخ اسكندر نوشته است: اگر چنين مقاومتي در «گوگاملا» Gaugamela (كردستان كنوني عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شكستمان قطعي بود. در گوگاملا، با فرار غير منتظره داريوش سوم از میدان نبرد، ارتش ايران نيز - كه در حال پيروز شدن بر ما بودند - دست به عقب نشيني زدند و ما پيروز شديم. داريوش سوم به ‌سوی شمال شرقي ايران فرار كرده بود و آريو برزن در ارتفاعات جنوب ايران و در مسير پرسپوليس به ايستادگی ادامه می داد.

 آریو برزن
آریو برزن يكي از سرداران بزرگ تاريخ ايران است كه در برابر يورش اسكندر مقدونی به ايران زمين  دليرانه از سرزمين خود پاسداری كرد و در اين راه جان باخت و حماسه «دربند پارس» را از خود در تاريخ به يادگار گذاشت . برخی او را از اجداد لرها يا كردها می دانند.

 اسكندر مقدوني در سال 331 پيش از ميلاد، پس از پيروزی در سومين جنگ خود با ايرانيان ( جنگ آربل يا گوگامل) و شكست پايانی ايران، بر بابل و شوش و استخر چيرگی يافت؛ و برای دست يافتن به پارسه، روانه اين شهر گرديد. اسكندر برای فتح پارسه سپاهيان خود را به دو پاره بخش كرد : بخشي به فرماندهی «پارمن يونوس» از راه جلگه رامهرمز و بهبهان به سوی پارسه روان شد؛ و خود اسكندر با سپاهان سبك اسلحه راه كوهستان كهگيلويه را در پيش گرفت و در تنگه هاي دربند پارس با مقاومت ايرانيان روبرو شد.

در جنگ دربند پارس، آخرين پاسداران ايران با شماری اندك به فرماندهی آريو برزن در برابر سپاهيان پرشمار اسكندر دلاورانه دفاع و سپاهيان مقدونی را ناچار به عقب نشينی کردند. با وجود آريو برزن و پاسداران تنگه های پارس، گذشتن سپاهيان اسكندر از اين تنگه هاي كوهستاني امكان پذير نبود. از اين رو، اسكندر به نقشه جنگي ايرانيان در جنگ ترموپيل متوسل شد؛ و با کمک یکی از اسیران از بيراهه گذشت و با گذر از راههاي سخت كوهستاني خود را به پشت نگهبانان ايراني رساند و آنان را در محاصره گرفت.

آريو برزن، با چهل سوار و پنج هزار پياده و وارد كردن تلفات سنگين به دشمن ، خط محاصره را شكست و براي ياري به پایتخت به سوي پارسه شتافت؛ ولي سپاهياني كه به دستور اسكندر از راه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پيش از رسيدن او به پايتخت، به پارسه دست يافته بودند.

آريو برزن، با وجود واژگوني پايتخت و در حالي كه سخت در تعقيب سپاهيان دشمن بود، حاضر به تسليم نشد؛ و آن قدر در پیكار با دشمن پا فشرد که گذشته از خود او همه يارانش از پاي در افتادند و جنگ هنگامي به پايان رسيد كه آخرين سرباز پارسي زير فرمان آريو برزن به خاك افتاده بود.

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۷/۲۷ساعت   توسط علی وطن خواه   |