بهتر است کمی در مورد جدعزيز بنويسم .
ميزا حسن رضی الله عنه جد در جد از لبنان بود و از تبار شهيد ثانی (ا زخطه جبل العامل )
البته شجره آن مرحوم موجود است اما هم اکنون که اين مطلب را می نويسم آن رابه يادندارم .در يک فرصت ديگر حتما می نويسم .
تمول ميرزا حسن در حدی بود که بتواند روز گار خود و خانواده اش را سپری کند . از خصوصيات فردی و خانوادگی وی می گذريم اماانچه در ميان عوام در مورد ميرزا حسن وجود دارد چيزی جز احسان و نيكوئی نيست .وی عاقد منطقه نيز بوده است و صدها تن را در طول عمر پربرکت خود به وصلت نشاند.ميرزا حسن بيدادگر نيز بود اما نه يک انقلابی آنارشيست .شايد فلسفه مبارزه وی که بيشتر در انزوا و در افکار وی گذشت در نظر يک مخالف استبداد او را يک محافظه کار نشان دهد .
علی الحال درجه خلوص و ايمان وی زبانزد خاص و عام بود تا حدی که قدما می گويند نعلين وی (کفش ) در جلوی پايش جفت می شدند.
در اوان پيروزی انقلاب و درست زمانی که تب انقلاب همه را گرفته بود ،عده ای ناخواسته در صدد تخريب مزار ميرزا حسن بودند .اما آيت الله طاهري شديدا مخالفت کرد و حتی دستور به ساخت مقبره ای برای وی نيز داد.
شايدبپرسيد چراعده ای در صدد تخريب قبر وی بودند؟
ميرزا حسن فرزندی هنرمند داشت که هم اکنون نيز در قيد حيات است {عبدالوهاب شهيدی }.
بيشتر از اين نمی توانم خودم و شما را درگير مساله کنم .قرارنيست تمام مطالب سريعا نوشته شود.به عبارتی فرصت بسيار است.
من دوست دارم هميشه فی البداهه بنويسم .مثل ديگران عادت به نوشتن از قبل و پاکنويس و گل و منگل کشيدن ندارم . دوست دارم مستقيما و خيلی ساده با خواننده درگير شوم .اينجا ديگر به توانايی شخص مخاطب بستگی داردکه خودش مطالب را حلاجی کند.
فعلا معلوم نيست چه روزهايی بايد بنويسم اما اميدوارم هرچه زودتر به قالب معينی در اين زمينه برسم