ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی

اشغال نظامی و جنگ عراق را می توان به بخش های زیر تقسیم بندی کرد :

1_برنامه ریزی پیش از حمله که خود شامل : 1_ توجیح حمله 2_ تبلیغات و زمینه سازی 3_انتقال نیرو و تجهیزات نظامی  

2_ حمله نظامی و اشغال که خود شامل : 1_جنگ روانی و در اختیار گرفتن فضای فکری میدان نبرد 2_ حمله دقیق به تاسیسات و زیر بناهای اقتصادی و نظامی 3_شکار رهبران تراز اول کشور مورد حمله 4_پیروزی و برتری کامل هوایی 5_ استفاده از نیروهای مخالف شامل کردها و سایر نیروهایی که می شد روی آنها حساب کرد 6_ایجاد برتری اطلاعاتی شامل جاسوسی نظامی و فنی٬شنود و جنگ الکترونیک

3_ تشکیل حکومت تازه شامل : 1_ دولت گذار که زیر نظر آمریکا داره میشد 2_ برگزاری انتخابات و تشکیل دولتهای ملی که این خود شامل برنامه جالب : 1_ تلاش برای نفوذ عناصر وابسته در دولت تازه مانند سازمانهای اطلاعاتی٬ پلیس ٬ سازمانها اداری و......2_ در اختیار گرفتن برنامه های بازسازی و مالی کشور اشغال شده !!

پس از این مراحل برنامه های نظامی آمریکا وارد مرحله تازه دیگری می شد که می توان گزینه های زیر را برای آن در نظر گرفت :

مرحله 4_ 1_ ادامه روند نقشه خاورمیانه بزرگ که شامل: 1_دیپلماسی نقشه راه به این معنی که سران کشورهای منطقه برای ایجاد اصلاحات مد نظر آنها زیر فشار قرار بگیرند 2_ تلاش برای بازسازی روند صلح اعراب و اسرائیل و امتیاز گیری از اعراب ( با توجه به شرایط منطقه )

2_زمینه سازی برای حمله به کشورهای همجوار .که این گزینه خود می توانست شامل این بخشهای فرعی باشد :

1_ حمله نظامی همه جانبه

2_حمله نظامی مقطعی و یا برنامه های فلج کننده که خود شامل : 1_ حمله به تاسیسات حیاتی 2_حمله به    شریانهای حساس اقتصادی3_حمله هوایی به پایگاه های مهم نظامی ( به هدف کاهش توانایی کشور مورد حمله ) 4_در نظر گرفتن محدودیتهای نظامی و هوایی مانند مناطق امن هوایی عراق ( برای انجام چنین کاری احتمالا پیشاپیش در سازمان ملل زمینه  چینی لازم صورت می گرفت )

3_ تحریمهای اقتصادی 

4_ حمایت از گروهای مخالف

5_تحمیل شرایط روانی پس از حمله نظامی که می توانست شامل : 1_هجوم رسانه ایی (مانند راه اندازی رادیو فردا و ....) 2_ایجاد جنگهای لکترونیک ٬ جاسوسی ٬ دامن زدن به مشکلات داخلی ٬  ایجاد ناامنی اجتماعی در داخل و مرزها کشور مورد نظر !

فرگرد اول این برنامه تقریبا به خوبی اجرا شد و عراق جنگ را باخت ( آن هم به بدیترین وجهی ) در واقع آمریکا با توجه به عدم آمادگی عراق برای مقابله با حمله ٬ توانست در کوتاه ترین زمان ممکن برنده بازی باشد ٬ آمریکا  این موفقیت را مدیون کشورهایی همچون فرانسه (متحد پنهان آمریکا ) آلمان و روسیه و سایر کشورهای مخالف جنگ است  ! در ابتدای این نوشتار به این موضوع اشاره کردم که آمریکا پیش از حمله دست به تبلیغات بسیار وسیع و پر دامنه ایی زد تا حمله به عراق را توجیح کند و دیدیم که تقریبا همه کشورها با آمریکا هم داستان شدند و برنامه های اتمی عراق را براستی تهدیدی جدی تلقی کردند ! من در نوشته ها ی قبلی خودم فرانسه را در این جنگ متحد آمریکا دانسته ام  و برای آن هم دلیل داشته ام ! اصولا ما شرقیها ساده لوحانه فکر می کنیم غربیها در چنین مواردی تضاد منافع دارند ! در حالی که این گونه نیست ! کشورهای اروپایی به اندازه آمریکا از پیشرفت برنامه های نظامی کشورهای مسلمان بیمناکند ! و آن را بر خلاف منافع خود می دانند ! حکومت عراق هم دچار همان اشتباه شد و به خیال آنکه آمریکا ( با توجه به مخالفتهای ظاهری فرانسه و آلمان ) برای حمله نظامی به عراق قادر به متقاعد کردن اعضاء سازمان ملل نخواهد شد خود را برای رویارویی نظامی آماده نساخت و نتیجه آن را هم دیدیم ! در واقع فرانسه در برنامه ریزی پیش ازحمله در حال انجام ماموریت شماره یک و دو بود !!

مراحل بعدی شامل انتقال نیرو و تجهیزات و مستقر کردن انها برای آرایش نظامی نیز به خوبی انجام شد و مشخص نیست عراق بنا بر کدامین محاسبه سیاسی و نظامی خطر را جدی تلقی نمی کرد ! علتش را گفته ام : بازی زیرکانه فرانسه و اروپا . باید یاد آوری کنم هزینه لوجستیک و یا حمل نیرو و جابجای تجهیزات بسیار بالاست ! پس جای تعجب می بود که آمریکا  پس از انتقال نیروهایش از وجود آنها تنها برای نمایش قدرت و تهدید عراق استفاده می کرد ! وقتی کشوری چنین هزینه ایی می کند معنایش آن است که قصد حمله نظامی  دارد ! با این حال دیدیم که آن روزها بسیاری ابلهانه فکر می کردند آمریکا به عراق حمله نخواهد کرد ! و البته در راس این افراد حاکمان عراق قرار داشتند ! که به وعده های اروپا دل خوش کرده بودند !

مرحله دوم این استراتژی نیز با توجه به توانایی نظامی و تسلیحاتی آمریکا به خوبی اجرا شد و عراق فرصت سوز برای این مرحله نیز هیچ کاری نکرده بود تاسیسات عراق طعمه های راحتی برای هواپیماهای نظامی آمریکایی بودند ! هواپیماهای هشدار زود هنگام (آواکس ) منطقه را تحت پوشش گرفته و در عمل تمامی فضای عراق را تحت کنترل داشتند و دیدیم که نیروی هوایی عراق هیچ کاره این نبرد بود و آهن پاره های میگ_ 21 آنها نتوانست برایشان مفید باشد ! فن آوری برتر آمریکا فضای اطلاعاتی عراق را  به راحتی در اختیار گرفت و عراق در همان ابتدا در جنگهای الکترونیک بازنده شد ! امکان ارتباط بین نیروهای عراقی وجود نداشت و صدام و ژنرالهایش قادر به برقراری ارتباط با مراکز فرماندهی نبودند ! در واقع مسئله خنده دار آنجاست که صدام و اعضاء عالی رتبه حزب بعث هیچ جای امنی  در عراق نمی یافتند !  در ابتدای شروع کار و زار آمریکا برای هرچه کوتاه کردن زمان جنگ استراتژی شکار رهبران را دنبال می کرد ! وقتی کشوری از چنین ترفندی استفاده می کند نشان دهنده اعتماد به نفس و میزان نفوذ و برتری اطلاعاتیش در میدان نبرد است ! البته نباید فراموش کرد جنگ اول خلیج فارس تا میزان زیادی توانایی اطلاعاتی و نظامی عراق را ضعیف کرده بود و عراقیها در تمامی این مدت توانایی لازم برای بازسازی آن را نداشتند و یا اینکه از این کار غفلت کرده بودند ! همانند جنگهای پیش آمریکا نبرد را با حمله سنگین هوایی و موشکی آغاز کرد نیروی هوایی آمریکا آسمان عراق را در اختیار گرفت ( چیزی که از مدتها پیش روی داده بود یعنی پس از جنگ اول خلیج فارس و  ایجاد حریم امن هوایی در شمال و جنوب آن کشور ) نیروهای پیاده نظام دست به پیشروی زدند و به نزدیکی شهر بصره رسیدند ! نیروهای پیاده عراقی با سازمان دهی بسیار بد (و از نظر روحی نابود شده ) در کوچه و خیابانهای بصره دست به مقاومتی ضعیف زدند ! نیروهای زرهی عراق در همان ابتدا شکار هواپیماهای جنگی آمریکا شده و حتی به نزدیکی بصره هم نرسیدند ! نیروی هوایی آمریکا پشت جبهه ارتش عراق را چنان آشفته کرده بود که می توان گفت در همان روزها اوضاع بغداد بهتر از فاو و بصره نبود ! صدام و یارانش در پی جایی امن از این سو به آن سو روان بودند و طبیعی است کشوری که از قبل هم برای رویارویی نظامی برنامه ایی نداشته در چنین شرایطی حریفی دست و پا بسته به حساب می آید ! در واقع نبردهای بصره ٬ کوفه ٬ رمادی ٬ و کربلا ٬ همگی میادین فرعی نبرد به شمار می آمدند ! نیروهای آمریکایی هدفشان رسیدن هرچه زودتر به پشت دروازه های بغداد بود ! علت این که آنها چنین استراتژی داشتند را می توان این گونه توجیح کرد :

1_ آمریکا به برتری کامل نیروی هوایی خود ایمان کامل داشت بنابراین با در نظر داشت اینکه در هر جایی از عراق می توانند به نیروهای پیاده خود پشتیبانی هوایی بدهند نیروهایشان را بدون هیچ واهمه ایی به قلب خاک عراق می فرستادند  در واقع مهم نبود که نیروهای آمریکا در اطراف بصره می جنگند یا در نزدیکیهای شهر بغداد زیرا در هر دو حالت نیروی هوایی آمریکا دشمن را از پیش روی سربازانشان جارو می کرد ! من به شخصه مهمترین عامل پیروزی یانکی ها را برتری نیروی هوایی آنها می دانم .

2_ آمریکا با آگاهی  کامل از متلاشی شدن ساختار اطلاعاتی و ارتباطی ارتش عراق مقاومت پراکنده آنها را بی ارزش می دانست ( از نظر نظامی ) نیروهای عراقی حتی اگر می توانستند شهرهایی همچون بصره ٬ کربلا ٬ و کوفه ٬ و ... را حفظ کنند باز هم راه به جایی نمی بردند زیرا عملا توانایی ارتباط با یک دیگر و کار کلاسیک نظامی را از دست داده بودند ! آمریکاییها می توانستند به آنها اجازه بدهند آن شهرها را ماهها در اختیار داشته باشند ! زیرا هدف ارتش آمریکا قطع ارتباط نیروهای عراق با یک دیگر و متلاشی کردن ساختار نظامی آنها بود که با موفقیت انجام شده بود ! رهبر عراق فراری بود و سربازان ارتش بلاتکلیف ! پس در سایه حمایت نیروی هوایی می توانستند به قلب خاک دشمن نفوذ کرده و و علاوه بر پیشروی نیروهای عراق را در گوشه و کنار آن کشور در هم بکوبند

3_ و سرانجام آمریکا از مسائلی خبر داشت که صدام حسین از آنها بی خبر بود ! آمریکایی ها می دانستند وقتی به پشت دروازه های بغداد برسند کسی در برابرشان مقاومت نخواهد کرد ! آنها می دانستند عراق برنامه ایی برای جنگیدن ندارد ! و در یک کلام آنها مطمئن بودند عراق فریب خورده است درست است که حکومت عراق مشروعیت مردمی نداشت با این وجود تحت چنان شرایطی هم می شد جنگید ! عراق می توانست با تکیه بر ناسیونالیسم عربی مردم را در برابر هجوم خارجی متحد کند ! آنها می توانستند برای جنگهای چریکی برنامه ریزی کرده و آماده باشند زیرا درست است که نیروی دریایی و هوایی آمریکا  مدرنتر از نیروهای آنها بود اما نباید فراموش کرد سرنوشت یک جنگ تنها در آسمان و دریا مشخص نمی شود ! صدام می توانست به جای اینکه وقتش را در گفتگو با ژاک شیراک به هدر بدهد به فکر سرو سامان دادن به وضع مملکتش باشد ! و دست کم جنگ را به شکل آبرومندانه تری ببازد !! بگذریم ! مرحله دوم نیز به خوبی انجام شد و بغداد سقوط کرد ! از ماجراهای پس از آن هم که آگاهید و سرنوشت صدام را هم که میدانیم ! اما مسائلی که پس از اشغال عراق به وجود آمد تا حدود زیادی آمریکائیها را غافل گیر کرد  ! و برنامه هایشان را دستخوش تغییراتی ناخواسته نمود ! اما بی شک هدف نهایی آنها همان چیزی است که از ابتدای اشغال عراق دنبال می کردند !

+  نوشته شده در  ۱۳۸۴/۰۶/۲۷ساعت   توسط علی وطن خواه   |