ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی

باسلام

فکرکنم سال 1387 بود که حامد عزيز که نوجواني محجوب بود ، از طريق يکي از دوستان سي دي کارخود را براي معرفي در يکي از برنامه هاي صدا وسيما برايم فرستاد.گپي کوتاه هم باهم داشتيم (تحصيلات هردوي ما علوم سياسي بود) خوب من دوستاني درسيما و راديو داشتم . چند روز بعد به پيش دوستانم رفتم و موضوع را مطرح کردم .جالب بود عليرغم صداي خوب و کارتقريبا بدون نقص از يک نوجوان آن روز، تهيه کننده ها که اکثر رابطه خوبي هم داشتيم شروع به طفره رفتن کردند. من مستاصل شدم و از اينکه تلاشم بي فايده بود،ناراحت بودم. حقيقت نمي دانم بعدا باحامد صحبت کردم يانه .

علي الحال، ديشب حامد را در برنامه ماه عسل ديدم .خوب قبلا خبرهاي مربوط به وي را در برخي سايت ها و وبلاگ صبح ميمه پيگيري مي کردم .باخودم گفتم خداخواست و اين جوان واقعا در اين بازار مکاره هنر که هزاروصدجور خواننده دارد خيلي خوب درخشيد و پيشرفت کرد و منتي کسي راهم نکشيد!

خواست و توانست....


+  نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۵/۲۹ساعت   توسط علی وطن خواه   |