ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی
روزگارنو- یک سوال!!!
سه نفر در مراسم تشیع جنازه  فردی شرکت کرده بودند. سوالی اینگونه مطرح شد: بدنتون درحال تشییع بسوی قبرستان است و خانواده ها و دوستان در حال عزاداری در غم از دست دادن شما هستند . دوست دارین وقتی دارن از کنار جنازه راه می رن در مورد شما چی بگن؟

اولی گفت:  دوست دارم پشت سرم بگن که من جز بهترین پزشکان زمان خود بودم و مرد بسیار خوب و عزیزی برای خانواده ام.


دومی گفت:  دوست دارم پشت سرم بگن که من جز بهترین معلم های زمان خود بودم و توانسته ام اثر بسیار بزرگی روی آدمهای نسل بعد از خودم بگذارم.


سومی گفت: دوست دارم بگن: 
نگاه کن داره تکون می خوره مثل اینکه زنده است...!

این مطلب هم جالب بود:

تست بسیار جالب برای شناخت یک واقعیت

+  نوشته شده در  ۱۳۹۰/۱۲/۱۹ساعت   توسط علی وطن خواه   |