ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی

امروز یکی از همکارانم  موقع خوردن صبحانه با آب و تاب شروع به تعریف موضوعی که به تازگی توی محل کار بهش پی برده بود، کرد.
موضوع، به علت انتقال همکار تازه واردمون به واحد ما مربوط می شد و اینکه ظاهرا ایشون به دلیل برخی مشکلات و شایعاتی که توی محل کار قبلی براش پیش اومده بود به واحد ما منتقل شده بود.
همکار من که فکر می کرد سوژه جالبی برای تعریف گیر آورده شروع به تعریف گذشته همکار جدید و هر آنچه درباره اون شنیده بود کرد؛ اما وقتی با واکنش سرد من و اعتراضم به اینکه زندگی آدما و کاراشون به ما مربوط نمی شه روبرو شد، خیلی سریع تغییر موضع داد و هم صدا با من به انتقاد از فرهنگ غلط رایج توی جامعه و انتقاد از تجسس توی زندگی دیگران پرداخت.
کاشکی یک روز بالاخره شاهد این باشیم که توی فرهنگ ما هم احترام به حریم خصوصی آدما جا بیفته و یاد بگیریم که حتی بدترین کارای آدمای دیگه که از نظر ما بد محسوب می شه تا جایی که به دیگران لطمه نمی زنه به ما ربطی ندارد و نباید دربارش قضاوت کنیم.

خداوندا ما را از غیبت ، تهمت و خیانت به دیگران بازدار ...

+  نوشته شده در  ۱۳۹۰/۱۰/۱۹ساعت   توسط علی وطن خواه   |