ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی

ای دل شیدای ما گرم تمنای تو  کی شود آخر عیان طلعت زیبای تو

نیمه شعبان بود روز امید بشر   شادی امروز ماست نهضت فردای تو . . .

 

 کارت پستال های نیمه شعبان و تولد امام زمان(عج)  FunIsland.MihanBlog.Com

                    
(تکرار سالهای گذشته با اصلاح)

بدون شک يکي از مراسم هاي بديع و شورانگيز ميمه اي ها و مردم منطقه مراسم عيد نيمه شعبان است.  درگذشته هم ولايتي ها در موعد ميلاد حضرت امام زمان( عج ) با شور وصف ناپذيري به آذين بندي منازل ، خیابان ها، اماکن عمومي و تجاري همت مي گماشتند و بسيار دراين امر کوشا بودند. به ياد دارم در سنين نوجواني با دوستان درعصر عید نيمه شعبان با نو نوارکردن خود در خيابان ها قدم مي زديم.  یادش به خیر چاي دارچین حاج مصطفي قربان.

در شب عيد نیمه شعبان  هم البته در۲۰ سال پيش که من ۱۸ سالم بود ، خيلي مراسم ساده و محدود به چند مداحي که بيشتر به روضه مي زد ، بود اما همان هم صفايي داشت و مسجد جامع پراز شور و شعف  بود.آذين بندي ها از سه راه " چه کنم" آغاز مي شد. دکان مرحوم آقا رضاخدايي و حسن فخاري آذين بندي ساده اي داشت و کمي تنقلات و گاها شربت .  کمي در خيابان شريعتي پايين تر مي رفتي به مغازه مرحوم لطف الله مي رسيدي و پذيرايي گرم تر جايي که واقعا مي فهميدي عيد نيمه شعبان است ، گاز فروشي ناديان ها بود. آنجا هم شربت مي دادند اما راسته خيابان مطهري را که بالامي رفتي چندين مغازه بود و همه به نوعي سهيم در پذيرايي. حاج آقایان حسين متقي،علي جمالي ، مرحوم حاجي ظهرابي ،حيدري ، مرحوم اليکي، قربان، مامايي ، مرحومان مقصودي، فرج زاده، مرحوم آقامظفر از صميم قلب از مردم پذيرايي مي کردند.(به یادهمه درگذشتگان الفاتحه)خلاصه بعد از گذشتن ازباغ ملي و خیابان مطهري ، به مسجد جامع که مي رسيدي ، ديگر شکوه عيد پديدار مي شد. گنبد نيلگون مسجد نورانی و سردرآن هم با فرش هاي زيباي ميمه اي تزئين شده بود و این منظره  در زير نور مهتابي هاي رنگارنگ شکوهي به يادماندني را در ذهن ها تداعي مي کرد. بساط پذيرايي در مسجد فوق العاده بود. بچه ها و بزرگترها درکنار هم باخنده و خوشحالي زايد الوصفي درپذيرايي از هم و ديگران پيشي مي گرفتند. مرحوم شيخ بلال هم وظيفه خود را انجام مي داد و به بچه هايي که براي بارپنجم به پاي ميز پذيرايي مي آمدند هشدار مي داد!! همچنین روبروي مسجد که مي ايستادي در سمت راست دکان فرش فروشي مرحوم حاج مصطفي بهبهاني خودنمايي مي کرد.البته کمی بالاتر خاندان خادم و زاهدی هم برای خودجایگاهی داشتند.  در سمت چپ نیز عمراني ها و حاج حسين اسد به رسم هرسال خود مراسم عيد نیمه شعبان را با آداب خاص خود برگزار مي کردند. یاد آن دوران به خير.

اما درچند سال اخير وضعيت خيلي زياد تغيير کرده . مي دانيد خيلي چيزها اضافه شده است . از انواع جلوه هاي ويژه صوت و تصوير، ماشين نشيني وخودداري از پياده روي ،پخش انواع واقسام موزیک های مجازوغیرمجاز!  درضمن در برخی نقاط کور مراسم فَشِن و رقص بندري هم برپاست البته در اين گيرودار بساط بلوتوث بازي و مسيج هم رونقي دارد. البته بچه های مسجدی هم برای خودشان برنامه هایی دارند که مورداستقبال گسترده مردم است .

درسالهای اخیر من فقط یکبار توفیق حضور در مراسم عیدنیمه شعبان میمه را داشتم . سال ۱۳۸۷به اتفاق خانواده درخيابان به راه افتاديم . در مسير آنقدر ترقه بازي و سروصدای آهنگ هاي مختلف بود که نگو. نتيجه آن شد که خيلي زود به خانه برگشتم و به ياد دوراني افتادم که من و برخی دوستان از خيابان شريعتي بارها  عبور مي کرديم و وقتي دوستی کمي بلند مي خنديد، با نگاهي حاکي از اينکه ما اينگونه نيستيم و حتما کسي ديگري بلند خنديده است، به ديگران نگاه مي کرديم. گويي کسر شان مان مي شد !!!   البته اکنون مقتضيات زمان اينست.

خلاصه ، امسال نیز درميمه نيستم اما دلم در خيابان شريعتي است . جاي ما را پرکنيد.

+  نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۴/۲۵ساعت   توسط علی وطن خواه   |