ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی
امام خمینی ره

 وقت نماز : بعد از عمل جراحى، هرلحظه که ایشان هم مشکل خاصى نداشتند چشمشان را روى هم مى‏گذاشتند و مى‏خوابیدند به نحوى که از این عالم جدا مى‏شدند. حتى پزشکان به این شک مى‏افتادند که نکند اثر داروهاى بیهوشى است که ایشان را به این صورت درمى آورد. اما زمانى که وقت نماز مى‏شد خودشان بیدار مى‏شدند. اصلا وقتى آن لحظه مى‏رسید چشم باز مى‏کردند مى‏گفتند: وقت نماز است؟ مى‏گفتم: بله. آقاى انصارى تشریف داشتند به ایشان کمک مى‏کردند، وضو مى‏گرفتند و نمازشان را مى‏خواندند.

 منبعsmalavi.parsiblog.com

+  نوشته شده در  ۱۳۹۰/۰۳/۱۲ساعت   توسط علی وطن خواه   |