ميمه اي ها

غربت عوالم خودش را دارد. از دلتنگي معمولي شروع مي شود تا  هجوم خاطراتي كه سراسر دل را پر مي كند. اكنون به اين درد گرفتاريم. هر ازچندگاهي به خود سرمي زنيم و از موضع عافيت، افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم. شروع کردم این نوشتار را در پرشين بلاگ در تابستان سال 83 و ادامه آن در همین جا.
علی وطن خواه
گرامي باد ياد شهیدان احمد و محمودنیکونام، مصطفی و هوشنگ شبان، اصغر، محمود، رضا،حمید، علیرضا ایراندوست، بیکی حسن، بیکیان،محمدرضازمانی،خادم ،اصغریان ،رامین شهیدی، جعفری،خوبان، حسین،مهدی و محمدرضا اسماعیلی، کاشي پز، بیژن ظهرابی، معینیان، پهلوان،مسافری، متقی، توکل، اسد،رمضانزاده، ابرام، شهیدان هاشمی و هاشمیان،سراجی، محمودی ، واحدی ، نادیان، دستبرد، بیگلری و زاهدی
با سلام

چند هفته ای است واقعا سرم شلوغ است .از یک طرف مسائل کاری و از طرفی مسائل شخصی مرا حسابی سرگرم کرده و از وبلاگ غافل شده ام .

امروز نیز درگیر هستم اما مطالب  روزهای گذشته را در وب قرار می دهم.باشه تا بعد ...............................................

 

 

 مرحوم صدر الاسلام رضی الله عنه جد من با جهد و تلاش مداوم توانست توفيقاتی را در زمينه های علمی و فرهنگی کسب کند. نکته قابل عنايت در اين مورد کمک شايسته و در خور توجه همسر گرانقدر وی ننه آقا مي باشد .ننه آقا تيمارگري محبوب براي ميرزا حسن بود.البته صحبت هايي در اين خصوص زياد است كه ميرزا به علت روحاني بودن و تعدد زوجات ،توجهي ليلي مجنون وار به ننه نداشته است و تنها در فكر مطالعه و...بوده است كه مي توان اين موارد را كذب محض دانست .
ميرزا حسن فرزند ميرزا عبدالوهاب در زمينه هنري نيز يدي طولاني داشت.قلمدان هاي كنده كاري شده ،حجاري سنگ و مهمترين خصيصه هنري وي يعني خوشنويسي از آن جمله اند

تمول ميرزا حسن در حدی بود که بتواند روز گار خود و خانواده اش را سپری کند . از خصوصيات فردی و خانوادگی وی می گذريم اماانچه در ميان عوام در مورد ميرزا حسن وجود دارد چيزی جز احسان و نيكوئی نيست .وی عاقد منطقه نيز بوده است و صدها تن را در طول عمر پربرکت خود به وصلت نشاند.ميرزا حسن بيدادگر نيز بود اما نه يک انقلابی آنارشيست .شايد فلسفه مبارزه وی که بيشتر در انزوا و در افکار وی گذشت در نظر يک مخالف استبداد او را يک محافظه کار نشان دهد .
علی الحال درجه خلوص و ايمان وی زبانزد خاص و عام بود تا حدی که قدما می گويند نعلين وی (کفش ) در جلوی پايش جفت می شدند.
در اوان پيروزی انقلاب و درست زمانی که تب انقلاب همه را گرفته بود ،عده ای ناخواسته در صدد تخريب مزار ميرزا حسن بودند .اما آيت الله طاهري شديدا مخالفت کرد و حتی دستور به ساخت مقبره ای برای وی نيز داد.
شايدبپرسيد چراعده ای در صدد تخريب قبر وی بودند؟
ميرزا حسن فرزندی هنرمند داشت که هم اکنون نيز در قيد حيات است {عبدالوهاب شهيدی }.

 

چند ماه پیش  در ميمه بودم، نسخه اي از ماهنامه (صبح ميمه) را خواندم. بي نهايت خوشحال شدم . اين روزنامه كه بيشتر حالت يك خبرنامه را دارد،به مسائل محلي و همچنين گزيده اي از تاريخ و پيشينه اين شهر پرداخته است. جالب اينكه دراين روزنامه به مرحوم صدرالسلام رضي الله عنه نيز اشاره شده است و از وي به نام گنج پنهان نام برده شده است .اميد است كه مردم ميمه از دست اندركاران اين روزنامه (ماهنامه )كه زير نظر شهرداري فعاليت مي كند، قدرداني كنند.
همچنين يك كافي نت مجهز با مديريت دو تن از دانش آموختگان رشته كامپيوتركه از قضا از بچه هاي بااستعداد ميمه هستند ،در اين شهر راه اندازي شده است

 

شهر ميمه را کوهستانی بديع با نمايه صخره اي در محاصره خود داردو البته اين شهر در يك دشت بياباني پاگرفته است .ميراث اجداد گذشته يعني كاريز آباداني را براي مردم اين خطه به ارمغان آورد.اگر گذري به طبيعت وحشي منطقه داشته باشيم انواع پرندگان و خزندگان معمول در صحاري ايران در اين منطقه يافت مي شود .البته بايد به اين گزينه ها زيستگاه طبيعي موته (زيستگاه آهو طلايي دشت ايران ) بايد به ان افزود.
مهمترين محصولات برداشتي كشاورزان ميمه نيز عبارتند از انگور گندم سيب زميني سنجد بادام و...مي باشد كه بيشترخود مصرفي است اما با اين وجود شيره انگور و كشمش آن به شهرهاي مجاور نيز فرستاده مي شود.
البته وجه تسميمه ميمه نيز به همين محصولات كشاورزي برمي گردد.به گفته قدما شهر ميمه در زمان شاه عباس با داشتن تاكستان هاي بزرگ، بهترين انگور منطقه را درآن پرورش مي يافت كه در نهايت از ميخانه هاي شاه عباسي (دربار) سر درمي آورد.
البته تاكنون مدرك مستند تاريخي در اين زمينه ارائه نشده است و اعتقاد بنده نيز غير اين مطلب مي باشد

تو را ای کهن بر و بوم دوست دارم
غربت عوالم خودش رادارد.از دلتنگی معمولی شروع می شود تا غم مهجوری ! و بيش از هرزمان ديگر،خاطرات هجوم مي آورند.اين خاطرات سراسر دل را پر مي كند.
اكنون ما نيز به اين درد مشترگ گرفتاريم .هرازچندگاهي به خود سر مي زنيم و از موضع عافيت افكاري رنگارنگ را از خود بر جا مي گذاريم .راستي اين دور تسلسل باطلي كه انسان گرفتار انست تا كي ادامه دارد؟صحبت از سياست ،تاريخ باستان ،زندگي ،درد ،دوري ،نزديكي و....همه و همه به نوعي با روح انسان ارتباط دارد.روحي كه واقعا ميان ازل بودن و ابد بودن سرگردان است .
علي الحال مي توانيم نتيجه بگيريم كه چند صباحي به نوشتاري و گفتاري سرگرميم و سپس

باستان شناسان کاريز را دستاورد مهم ايرانيان برای ابادانی ايران می دانند. شهر ميمه نيز از اين دستاورد بی نصيب نبود و مردمان با غيرت و غيور ساکن اين منطقه از فرسنگ ها دورتر از ميمه قنات بزرگ (موزدووا) را از دل كوههاي كركس جاري ساختند و با گذشت دستكم هزار سال همچنان روان و سازنده است .اين قنات تا 40 درصد از آب مورد نياز براي ابياري باغات و زمين هاي كشاورزي منطقه را
تامين مي كند.
از ديگز مظاهر طبيعي ميمه مي توان به مزرعه هاو تاكستان هاي متعدد اين منطقه اشاره كر د كه عبارتند از چاه بهرام ، باسيا، رزتوتي ،آربالا، لتيون ، چاه ملي ، چاه حاج ناصر،سرموزدووا،غور،يخچال ،چاه انقلاب ،چاه طاغوت (اميد)،چاه برقي ،سرپيلار،سروبير،و...اشاره كرد.
كوهستان اين منطقه نيز بسيار ديدني است .طبيعتي خشك و سوزان اما در بهاران بسيار دل انگيز.از مهمترين آنها كوه كهرو، سنجه ، قل كريز، بمبار ،سياه ،چهل دختران ،تخته سرخ ،علامه ،كوزل ،كلنگ زرده ،و كوه پر صلابت كرچ

روزی روزگاری در دوران دانشجويی که در تهران بسر می بردم برای انجام يک کار تحقيقی دوستم اميد قرقانی را که در آن زمان دوران سربازی خود را طی می کرد به انجمن زرتشتيان بردم . وقتی نزد مرحوم موبد رستم شهزادی (موبد موبدان و نماينده زرتشتيان در مجلس )رفته بوديم هم وطنان زرتشتی به انجا می امدند و خلاصه با هم صحبت می کردند.در همين لحظه دوستم گفت:اين ها هم ميمه ای حرف می زنن؟البته با شرح اين خاطره می خواهم بگويم که اميد در اصل فارسی زبان است اما گويش زرتشتی برای وی بسيار آشنا امد.
بله گويش ميمه ای و زرتشتی بسيار نزديک به هم هستند البته اطراف نائين و کوهپايه خوروبيابانک و جرقويه نيز دارای گويشی نزديک به گويش ميمه ای هستند.
در همين راستا پسرعموی گرام ابراهيم وطن خواه نيز پايان نامه فوق ليسانس خود را در زمينه زبان شناسی زيرنظر استاد سپنتا در خصوص گويش ميمه ای نوشته است که کار بسيار جالب و کاملی است .
از فحوای اين پايان نامه می توانيم بيبنيم که تعداد لغات زبان دوران ساسانی و اشکانی درگويش ميمه ای چقدر است. در اين پايان نامه تقريبا به طور کامل و جامع به اين لغات اشاره شده است .
در مورد گويش ميمه ای اگر باز مطلب خواستيد در لينک اخبار ميمه در گروه من در ياهو هست که شما می توانيد ابتدا به ياهو گروپ برويد و بعد میمه وطن  را به انگليسی جستجو کنيد .(توضيحات بيشتر در اين مورد را در نوشته های روز های گذشته خود در همين وبلاگ آورده ام .)
کلام آخراينکه گويش ميمه ای به خاطر اينكه ميمه در مرکز ايران واقع شده است از گزند لغات عربی ترکی و...... مصون مانده و به علت بافت سنتی فرهنگی مردم اين منطقه تا کنون اصالت خود را حفظ کرده است اما الان چندسالی است تب فارسی حرف زدن با بچه هادر بين خانواده های فرهنگي و بعضا كارگري اين منطقه رواج يافته که البته گريزی از اين نگرش مدرنتيه نيست اما من يکی حداقل خوشحالم از اينكه تا زمان مرگم اين گويش را از زبان قشر۲۵ ساله به بالا خواهم شنيد

 :برای يک باستان شناس بدون شک ساروج و گورستان دو نشانه ارزشمند و مهم است.در منطقه ميمه گورستان های متعددی وجود داشته و يا دارد که عبارتند از مصلی ورزشگاه بهزيستی داخل آموزش و پرورش (چند سال پيش يک مقبره در ان کشف شد) پشت اداره کشاورزی و قبرستان فعلی .برای هرکس روشن است که شهری ده هزار نفری بر اسا س آمار ۱۳۸۳ نياز به اين همه گورستان نداشته است .پس بايد اين گونه فرض کنيم که يا لشکريانی خوانخوار از اين منطقه به دفعات گذشته اند و يا دستخوش قهر طبيعت شده اند.فرض دوم قوی تر است . تاکنون چندين بار اين منطقه راسيل بيرحمانه تخريب کرده است .
يک مساله : اگر به خاك منطقه منبع آب تا حدفاصل سرموزدووا sarmouzdowa نگاه كنيد سفالينه هاي زيادي را مشاهده خواهيد كرد.من اين توجيه راكه هر روز در اين مسير كوزه اي آب از دست كشاورزي مي افتاده را اصلا قبول ندارم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۱/۲۷ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
بلاخره فرصتی شد که فردا به میمه بروم . واقعادلم برای طبیعت بکر آن

تنگ شده است .امیدوارم درسال جدید فرصت بیشتری برای بررسی زیبایی های گردشگری این شهر داشته باشم .

مطلب دیگر اینکه امسال برخلاف سال قبل وبلاگ را دراخر اسفندماه خانه تکانی نکردم .

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۱/۰۶ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
مجموعه کهن و تاريخي تخت جمشيد به عنوان خاستگاه تاريخ وتمدن کهن پارسي همچنان بر دامنه کوه رحمت استوار و سترک ايستاده است و ياد آور عظمت و غرور ملي ايرانيان است  .
  اين بناي کهن که در فهرست آثار و ميرات فرهنگي بين المللي  به ثبت رسيده و سازمان ميرات فرهنگي و گردشگري و همچنين يونسکو بر آن نظارت دارند- هرسال پذيراي هزاران نفر از دوستداران ميرات کهن ايراني - ميهمانان نوروزي و علاقه مندان به تاريخ و تمدن پارسي است 
  بر اساس آمارهاي موجود تخت جمشيد بعد از آرامگاه حافظ در شيراز دومين مکان تاريخي است که گردشگران و ميهمانان از آن ديدن مي کنند .  مجموعه تاريخي تخت جمشيد مشتمل بر کاخ هايي  است که در دوره پادشاهان ايران باستان بنا نهاده شده است و هر کدام از شاهان قسمتي از آن را بناکرده اند و سرانجام اين بارگاه با عظمت به دست اسکندر مقدوني به آتش کشيده شد و از بين رفت - اما عظمت و شکوه آن همچنان ماندگار است 
  تاريخ بناي تخت جمشيد به 512 سال قبل از ميلاد مسيح باز مي گردد و براساس آنچه در متون تاريخي آمده است ساخت اين مجموعه تاريخي کهن 150 سال به طول انجاميده است - بناي تخت جمشيد را اعراب شهر پارسه و يونانيان پرسپوليس مي نامند و اکنون نيز بسياري از گردشگران که به ديدن تخت جمشيدمي شتابند آن را به نام پارسه يا پرسپوليس مي خوانند
  داريوش اول در سال 518  قبل از ميلاد بناي تخت جمشيد را آغاز کرد و تالارآپادانا و کاخ تچر را بنيان نهاد- اين دو کاخ که هنوز قسمت هايي  از آن برجا مانده است - زيباترين بخش سنگي مجموعه تخت جمشيد است که بيننده رامسحور عظمت و شکوه خود مي کند
  پس از داريوش خشايارشاه پسرش تالار هديش را در مجموعه کهن تخت جمشيد بنانهاد و طرح تالار بزرک صد ستون نيز در زمان همين شاه ايراني بنيان گذاشته شد
  اردشير اول ديگر شاه ايراني تالار صد ستون را تکميل ساخت که از آن براي پذيرايي از ميهمانان و اقوام و ملل مختلف که به تخت جمشيد مي آمدنداستفاده  مي شده است 
  کاخ صد ستون بزرگترين کاخ و مجموعه سنگي تخت جمشيد است که در زمان داريوش اول ساخته شده که از آن به عنوان کاخ بار نيز نام برده شده است 
  کاخ آپادانا نيز که محل برگزاري جشن هاي نوروزي بوده با زيورآلات گرانبهاو طلا آذين بندي شده بود که در تهاجم اسکندر همه اين جواهرات به يغما رفت
و اکنون بخشهايي از اين جواهرات در موزه ملي نگهداري مي شود
  کاخ آپادانا در محدوده اي که 36 ستون دارد ساخته شده و ارتفاع هر ستون به حدود 18 متر مي رسد
  تالار شورا هم از بناهاي زيباي تخت جمشيد است که از آن به عنوان تالارآيينه نيز نام برده اند- ديوارهاي صاف و صيقلي اين تالار از ويژگي هاي شگرف آن است که بيننده را متوجه عظمت و شکوه خود مي سازد
  برخي انگيزه اسکندر مقدوني از ويران سازي  تخت جمشيد را کينه توزي اونسبت به ايرانيان و تلافي ويراني شهر آتن به دست خشايارشاه مي دانند و برخي نيز به آتش کشيدن تخت جمشيد را يک پديده تصادمي و اتفاقي برمي شمرند
  آسيب هايي که به تخت جمشيد وارد شده تنها به زمان آتش سوزي آن محدودنمي شود اين بناي کهن در دوران هاي بعد و حتي زمان هاي اخير نيز آسيب هاي فراوان ديده است 
  از جمله نکات قابل توجه در ساخت تخت جمشيد آن است که همه کساني که دراحدات اين بناي سنگي فعاليت  مي کرده اند حقوق و دستمزد دريافت  مي کردند-
با کشف بيش از 40 هزار لوح گلي که به عنوان اسناد تاريخي ساخت تخت جمشيداز آن ياد مي شود- معلوم شد سازندگان تخت جمشيد اعم از کارگران و استاد -کاران و معماران همگي مزد دريافت کرده اند
  اين الواح گلي که در نوع خود نوعي اسناد حسابداري به شمار  مي آيندفرضيه ساخت تخت جمشيد با استفاده از بيگاري رعايا و کارگران يا آنچه درمورد اهرام مصر گفته مي شود را نقض کرد و معلوم شد همه کسانيکه در بناي تخت جمشيد نقش داشته اند از روي رغبت و با دريافت مزد کار کرده اند
  علاوه بر کارگران و معماران ايراني کارگران مصري - يوناني - عيلامي و
کارگراني از ساير ملل نيز در تخت جمشيد کار کرده اند- از اين رو معماري تخت جمشيد نيز نوعي معماري آميخته با هنر معماري مصر - يونان و معماري ساير ملت هاست که روح ايراني و پارسي درآن دميده شده است 
  اين موضوع نشانگر آن است که تخت جمشيد علاوه بر اينکه جايگاه تمدن ايراني و پارسي و آشتي دهنده  ملت ها  و اقوام بوده است - خاستگاه عدالت ودادگري نيز بوده و هر کس مي توانسته دراين مکان به دادخواهي بپردازد
  برخي از زنان و دختران نيز که در ساخت بناي تخت جمشيد مشارکت کرده اندگندم - گوشت و ساير غلات و اجناس به عنوان دستمزد دريافت کرده اند - ازاين رو پرداخت دستمزد فقط شامل مردان نمي شده و زنان نيز در ساخت اين بناي کهن دستمزد دريافت کرده اند
  از جمله موارد ارزشمندي که در تخت جمشيد به چشم مي خورد و قسمت هايي ازآن بر جا مانده است - خطوط و کتيبه هاي تخت جمشيد است - اين کتيبه ها مردم را به رعايت قانون - پرستش اهورا مزذا دعوت کرده و همه چيز را در قدرت وعظمت اهوارا مزدا دانسته است 
  خيرخواهي براي مردم و ملل - دعوت به صلح و قانون مداري و توجه به حقوق شهروندي نيز از جمله مواردي است که از سنک نوشته هاي تخت جمشيد استنتاج مي شود
  اين کتيبه ها و الواح به زبان هاي پارسي و عيلامي نوشته شده و رد پايي ازتاريخ و تمدن ملت هاي  مختلف در آن ديده شده است 
  مجموعه تاريخي تخت جمشيد که وسعت آن بالغ بر 125 هزار متر مربع است -هزاران سال در زير خاک مدفون بوده و در سال هاي  بعد قسمت هاي  مهم آن اززير خاک بيرون مي آيد
  مدفون بودن تخت جمشيد اين فرصت را براي اين بناي کهن فراهم کرده است که دست کم قسمت هاي مختلف آن از يورش باد و باران و فرسايش و همچنين ازدست يغماگران تاريخ و تمدن ايراني و کساني که با  بي مبالاتي بر روي سنک هاي تخت جمشيد کنده کاري و يادگاري نوشته اند- مصون بماند
  به رغم  بي توجهي هاي فراوان که نسبت به تخت جمشيد شده است در سالهاي اخير قدري توجه به اين بناي تاريخي بيشتر شده اگر چه هنوز تخت جمشيد درمعرض آسيب و تخريب قراردارد
  احياي برنامه نور و صدا در تخت جمشيد و روايت تاريخ ساخت اين بناي کهن با نورپردازي و پخش صدا در دل تاريک شب خاطره شکوه تاريخ و تمدن پارسي را در دل بيننده و شنونده احيا مي کند
  اين برنامه در شبهاي مختلف در محل تخت جمشيد اجرا مي شود و به برنامه نور وصدا موسوم است 
  طرح تامين روشنايي محور تخت جمشيد نيز در سال گذشته به بهره برداري رسيد و مسير 60 کيلومتري شيراز تا تخت جمشيد با اين طرح روشن شد و اين مجموعه تاريخي و با شکوه از ظلمت و تاريکي تجات يافت    اگر چه براي ميهماناني که به ديدن تخت جمشيد مي آيند هنوز به طور کامل اسباب آرامش و آسايش فراهم نيست اما برخي موارد از جمله راه اندازي يک مرکز توريستي و جهانگردي در حاشيه اين بناي کهن مقدماتي است که ديدار ازتخت جمشيد را آسان مي کند
  در هر حال ديدار از تخت جمشيد و يادآوري  شکوه و عظمت تاريخي ان که بخش از تاريخ و تمدن ايراني و پارسي است در دل هر شهروند ايراني و دوستدارنوروز و ايران زمين موج مي زند 
+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۱/۰۵ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
براثر وقوع دوسانحه رانندگي دراستان اصفهان سه نفر کشته وهشت نفر زخمي شدند0
به گزارش واحد مرکزي خبر از اصفهان بر اساس اعلام مرکز اطلاع رساني فرماندهي انتظامي استان اصفهان / براثر تصادف يک دستگاه خودروي پژو 206بايک دستگاه تريلر در کيلومتر 7 جاده اردستان درود/ راننده پژو کشته وچهار سرنشين ديگر سواري به شدت مجروح شدند0
دراين حادثه دو نفر از زخمي ها به علت وخيم بودن حال انها با يک فروند
هلي کوپتر به اصفهان منتقل شدند0
علت اين حادثه انحراف به چپ خودروي پژو 206 هنگام سبقت غير مجاز اعلام شده است0

متاسفانه خبر فوت همسر  وفرزند نوزاد دوست عزیزم بهروزهاشمیان را تلفنی دریافت کردم .در فکرمصیبت وارده بودم که خبر ان راهم دریافت کردم .این حادثه دردناک را به وی  وبازماندگان تسلیت میگویم .

درحادثه ديگري يک دستگاه خودروي سواري رنو براثر رعايت نکردن سرعت مجاز و ناتواني راننده درکنترل وسيله نقليه واژگون شد که دوسرنشين خودرو شامل يک مادر و نوزادش کشته و بقيه سرنشينان مصدوم و به بيمارستان منتقل شدند0

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۱/۰۴ساعت   توسط علی وطن خواه   | 
 درباره ريشه های نوروز در آثار فارسی روايت های گوناگونی آمده است. شاعران و نويسندگان سده های چهارم و پنجم هجری بويژه در دوره غزنوی از پيدايی نوروز در زمان پادشاهی جمشيد جم ياد می کنند. شعر فردوسی در شاهنامه از همه گوياتر است:

به نوروز نو شاه گيتی فروز
بر آن تخت بنشست فيروز روز

بزرگان به شادی بياراستند
می و رود و رامشگران خواستند

اما محمد جرير طبری در تاريخ معروف خود ضمن تأکيد بر آنکه اين آيين از دوره پادشاهی جمشيد به يادگار مانده، نوروز را سر آغاز دادگری جمشيد دانسته است. « جمشيد علما را فرمود که آن روز که من بنشستم به مظالم، شما نزد من باشيد تا هرچه در او داد و عدل باشد بنماييد، تا من آن کنم، و آن روز که به مظالم نشست روز هرمز ( ۱ ) بود از ماه فروردين. پس آن روز رسم کردند.»

ابوريحان بيرونی نيز در "آثارالباقيه" نوروز را از روزگار جمشيد بر می شمارد اما می گويد نوروز از آن روزی آغاز شد که جمشيد به آسمان پرواز کرد. « چون جمشيد برای خود گردونه بساخت، در اين روز بر آن سوار شد و جن و شياطين او را در هوا حمل کردند و به يک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم برای ديدن اين امر در شگفت شدند و اين روز را عيد گرفته و برای يادبود آن روز در تاب می نشينند و تاب می خورند ».

اما گرديزی معاصر ابوريحان و از برجستگان دوره غزنوی در "زين الاخبار" می نويسد جمشيد جشن نوروز را به شکرانه اينکه خداوند « گرما و سرما و بيماری و مرگ را از مردمان گرفت و سيصد سال بر اين جمله بود » برگزار کرد و هم در اين روز بود که « جمشيد بر گوساله ای نشست و به سوی جنوب رفت به حرب ديوان و سياهان و با ايشان حرب کرد و همه را مقهور کرد ».

در نوروزنامه، منسوب به عمر خيام آمده که جمشيد به مناسبت باز آمدن خورشيد به برج حمل، نوروز را جشن گرفت.

« سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور بود، يکی آنکه هر سيصد و شصت و پنج شبان روز و ربعی از شبان روز به اول دقيقه حمل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدين دقيقه نتواند از آمدن، چه هر سال از مدت همی کم شود؛ و چون جمشيد، آن روز دريافت [ آن را ] نوروز نام نهاد و جشن و آيين آورد و پس از آن پادشاهان و ديگر مردمان بدو اقتدا کردند ».

تا اينجا پيداست که همه کارهای نيکو به جمشيد منسوب است، و هر يک علت جشن نوروز را يکی از کارهای نيک او بر می شمارد و تنها اين عمر خيام است که موضوع را به گاه شماری ايرانی نسبت می دهد.

اما از بين معاصران صدرالدين عينی نويسنده نامدار تاجيک در "يادداشتها"ی خود که به کوشش سعيدی سيرجانی در تهران منتشر شده است نيز به باز آمدن خورشيد به برج حمل اشاره می کند. وی ضمن اشاره به برگزاری جشن نوروز در تاجيکستان و ازبکستان می نويسد:

« ... به سبب اول بهار، در وقت به حرکت در آمدن تمام رستنی ها، راست آمدن اين عيد، طبيعت انسان هم به حرکت می آيد. از اينجاست که تاجيکان می گويند: « حمل، همه چيز در عمل ». در حقيقت اين عيد به حرکت آمدن کشت های غله، دانه و سر شدن ( آغاز ) کشت و کار و ديگر حاصلات زمينی است که انسان را سير کرده و سبب بقای حيات او می شود ».

به هر حال آغاز نوروز در بيشتر متون کهن با آغاز پادشاهی همزمان پنداشته می شود اما ترديدی نيست که نوروز پيش از تشکيل حکومت های پادشاهی در ايران جشن گرفته می شده است چنانکه ابوريحان تأکيد می کند « آن روز را که روز تازه ای بود جمشيد عيد گرفت، اگرچه پيش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود ».

در اينجا ذکر اين نکته ضرورت دارد که اگرچه برگزاری عمومی و شکوهمند نوروز مختص ايران و حوزه فرهنگی و تمدنی ايران است اما در نقاط ديگر نيز اين روز را جشن می گرفته اند. چنانکه از بين معاصران، محمود روح الامينی در « آيين ها و جشن های کهن در ايران امروز » می نويسد : « گذشته از ايران، در آسيای صغير و يونان، برگزاری جشن ها و آيين هايی را در آغاز بهار سراغ داريم. در منطقه ليدی و فری ژی [ منطقه شمال غرب آسيای صغير ] بر اساس اسطوره های کهن، به افتخار سی بل، الهه باروری و معروف به مادر خدايان، و الهه آتيس، جشنی در هنگام رسيدن خورشيد به برج حمل و هنگام اعتدال بهاری برگزار می شد. مورخان از برگزاری آن در زمان اگوست شاه در تمامی سرزمين فری ژی و يونان و ليدی و آناتولی خبر می دهند. بويژه از جشن و شادی بزرگ در سه روز ۲۵ تا ۲۸ مارس ( ۴ تا ۷ فروردين ).

۱ – در ايران باستان روزهای هفته نامی نداشت اما برای هر روز ماه نامی گذاشته بودند. هرمز ( اورمزد ) نام روز اول هر ماه بود. پس روز هرمز از ماه فروردين يعنی روز اول فروردين.

نام روزهای ديگر ماه بدين قرار است: ۲ = بهمن، ۳ = اردی بهشت، ۴ = شهريور، ۵ = سپندارمذ، ۶ = خورداد، ۷ = امرداد، ۸ = دی به آذر، ۹ = آذر، ۱۰ = آبان، ۱۱ = خور، ۱۲ = ماه، ۱۳ = تير، ۱۴ = گوش ( گئوش )، ۱۵ = دی به مهر، ۱۶ = مهر، ۱۷ = سروش، ۱۸ رشن، ۱۹ = فروردين، ۲۰ = ورهرام، ۲۱ = رام، ۲۲ باد، ۲۳ = دی به دين، ۲۴ = دين، ۲۵ = اِرد، ۲۶ = اشتاد، ۲۷ = آسمان، ۲۸ = زامياد، ۲۹ = مانتره سپند، ۳۰ = انارام.
نقل از آيين ها و جشن های کهن در ايران امروز نوشته محمود روح الامينی انتشارات آگه چاپ سوم پاييز ۱۳۸۳ .

+  نوشته شده در  ۱۳۸۵/۰۱/۰۱ساعت   توسط علی وطن خواه   |